نام پژوهشگر: معصومه موحدنیا

تقریر و بررسی نظریه کمال گرایی در اخلاق به روایت هرکا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1389
  معصومه موحدنیا   محسن جوادی

کمال گرایی دیدگاهی است که در قلمرو های متفاوت اخلاق ،سیاست ،روان شناسی مورد توجه قرار گرفته است. کمال گراها در حوزه اخلاق می کوشند، با توجه به خصوصیات و ذات انسانی، ادعائی در اخلاق مطرح سازند ، تا بر اساس آن درستی و نا درستی، افعال ،اشخاص، شرایط و ... را ارزیابی نمایند . «کمال گراهای وسیع» به برخی صفات و « کمال گراهای محدود» به رشد تمام صفات محوری و ذاتی انسان توجه دارند. ابن رساله به بررسی دیدگاه "هرکا" به عنوان یک کمال گرائی محدود می پردازد. هرکا مدعی است که نظریه وی نظریه ای در باب زندگیِ خوب است. ادعای مذکور، دیدگاه او را با دو پرسش مواجه می کند؛ 1.آیا دیدگاه هرکا نظریه ای اخلاقی است؟ 2.آیا دیدگاه هرکا نظریه ای متمایز از سایر نظریه های اخلاقی است. پاسخ این دو پرسش در دو بخش این تحقیق ارائه شده است، برای پاسخ به پرسش نخست در بخش اول اقسام نظریه های اخلاقی، ساختار، نظریه های اخلاقی و چگونگی توجیه را فراهم آوردیم، تا جایگاه دیدگاه هرکا در میان نظریات اخلاقی مشخص شود. بخش دوم رساله به تقریر نظریه هرکا با روشی تحلیلی، اختصاص یافته است. هرکا با اصل قرار دادنِ کمال ذات انسان، دیدگاه خاص خود را در نظریه اخلاقی مطرح می کند، از نظر وی یک تعریف مناسب از ذات انسانی در رسیدن به دیدگاه اخلاقی منسجم و جذاب کمک می کند. ذات انسان مجموعه صفات ذاتی است که انسان به عنوان موجود زنده دارد، این صفات ذاتی بنابر تقریر ارسطو صفات بدنی، عقل نظری و عقل عملی اند. هرکا با این مبنا نظریه خود را در ساختاری حداکثری، نتیجه گرا و بی طرف ارائه می کند. از نظر وی یک زندگی خوب، زندگی ای است که آدمی همواره در اندیشه کمال خود و دیگران باشد. توجه به دیگران زندگی اخلاقی را با خیر اندیشی همراه می کند . در زندگی خوب همه صفات به نحو متعادلانه و در کل زندگی رشد یافته است. در واپسین بخش این تحقیق بار دیگر با توجه به مباحث بخش اول، نظریه هرکا از جهت ساختار و توجیه بررسی و نقد می شود.شاید مهم ترین نقدی که می توان بر نظریه هرکا وارد کرد، تبیین و مقصود وی از جذابیت شهود کمال ذات انسان است. وی تبیین نمی کند که چرا کمال برای همگان جذاب است و اساساً جذابیت و شهود به چه معناست و هم چنین شیوه و نوع استدلال بر دعاوی وی مبهم است، گرچه بر اساس برخی از تصریحات وی، شیوه استدلال وی را به انسجام رالزی تحلیل بردیم؛ اما مشخص نیست که وی بر کدام تقریر و تفسیر از انسجام رالزی تأکید دارد و در آخر به نظر می رسد که در تبیین وی از ماهیت انسان نوعی کاستی از جهت عدم توجه به رابطه صفات با هم و عدم لحاظ قوه تخیل است که از سوی شارحین مسلمان ارسطو بر آن تأکید شده است. شاید بتوان با ترکیب و تطبیق دیدگاه وی با آراء با فیلسوفان مسلمان به دیدگاه منسجم تری دست یافت.