نام پژوهشگر: سمانه یاریان کوپایی
سمانه یاریان کوپایی مهدی عرب صالحی
از آنجا که صاحبان سهام، یکی از اصلی ترین ذینفعان در واحدهای تجاری هستند، اندازه گیری میزان ثروت آنان در یک واحد تجاری، یکی از اهداف مهم پژوهشگران مالی به شمار می آید. از گذشته های دور، رایج ترین معیار سنجش ثروت یک واحد تجاری، «سود حسابداری» قلمداد می شد. اما اهمیت ارزش ثروت سهامداران واحدهای تجاری، پژوهشگران را وادار ساخت تا به تحلیل عامل دیگری غیر از سود حسابداری بیندیشند. یکی از این معیارها، «ارزش افزوده خالص» است که بررسی آن می تواند برای عموم استفاده کنندگان از اطلاعات یک واحد تجاری مفید واقع شود. از طرفی مدل های ارزشیابی به عنوان ابزاری مفید برای تعیین ارزش ذاتی اوراق بهادار و به تبع آن کمک به استفاده کنندگان جهت اتخاذ تصمیم های صحیح اقتصادی همواره مورد توجه بوده است. نکته قابل توجه در این مدل ها آن است که در بسیاری از این مدل ها از سود حسابداری به عنوان یکی از پارامتر های تعیین کننده استفاده می شود. با توجه به لزوم بررسی سایر معیارهای تاثیر گذار جدید به جای معیار های سنتی نظیر سود حسابداری، در این پژوهش ضمن بررسی برخی از مدل های ارزشگذاری اوراق بهادار، به مقایسه میزان توانایی ارزش افزوده خالص، با سود حسابداری در توضیح دهندگی ارزش حقوق سهامداران تحت یکی از این مدل ها (مدل اولسون 1995) پرداخته شد. برای این منظور، نمونه ای از شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 1380 تا 1387 مشتمل بر 207 شرکت انتخاب گردیده اند. نتایج حاصله نشان می دهد که بین سود حسابداری و ارزش شرکت در سطح کل نمونه و در سطح صنایع رابطه معنی داری وجود ندارد. به همین خاطرمی توان گفت در این مدل نمونه ها با تئوری موجود همخوانی ندارند. همچنین ملاحظه گردید که مولفه های غیر سود ارزش افزوده خالص، با ارزش شرکت در سطح کل نمونه رابطه معنی داری ندارد. این نتایج در سطح صنایع نیز صادق است. جهت بررسی اثر نموی یا نهایی جزء اضافه شده و مقایسه دو مدل، از تکنیک آنالیز واریانس استفاده شد. یافته های این آزمون حاکی از این است که ورود مولفه های غیرسود ارزش افزوده خالص در سطح کل نمونه و در سطح صنایع، موجب بهبود تصریح مدل نمی شود. بنابراین می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که فرضیه تحقیق در سطح کل نمونه و در سطح صنایع رد می شود.