نام پژوهشگر: سمیه محبی

تعیین و بررسی عوامل سازمانی در توسعه و آزمون مدلی به منظور دستیابی به چابکی در شرکت های تولیدی فرش (مورد مطالعه: شرکت های تولیدی فرش ماشینی در مشهد)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده علوم اداری و اقتصادی 1389
  سمیه محبی   مصطفی کاظمی

در این تحقیق سعی شده است اهمیت چابکی سازمان ها به ویژه سازمان های تولیدی، جایگاه آن در تولید محصول/ ارائه خدمت، تأثیر آن بر وضعیت رقابتی سازمان، آمادگی سازمان برای رویارویی با هر نوع تغییر، کاهش هزینه های سازمانی، جلب رضایت مشتری و.... مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا، با توجه به تازگی و نوظهوری مفهوم چابکی در عرصه کسب وکار، ابتدا به تبیین ماهیت و فلسفه آن پرداخته شد تا نوعی بینش صحیح در خصوص مفهوم چابکی و تفاوت آن با سایر سیستم های تولیدی به خصوص سیستم تولیدی ناب و انعطاف-پذیر، در ذهن متبلور گردد. پس از آشنایی با خاستگاه چابکی در عرصه سازمان ها، بر مبنای نظرات و دیدگاه های بنیان گذاران آن، ویژگی ها و اصول کلیدی که یک سازمان تولیدی برای حرکت به سوی چابکی باید روی آن تمرکز کند، قابلیت ها، ابزارهای مورد نیاز جهت تحقق چابکی، و نتایج چابک شدن سازمان بیان شده است. پس از این موارد، مدلی پیشنهادی بر مبنای مدل های ارائه شده توسط صاحب-نظران مختلف، برای دستیابی به قابلیت های چابکی در سازمان ها، ارائه گردید. با توجه به کاربردی بودن هدف تحقیق که، تعیین و بررسی عوامل سازمانی موثر بر قابلیت های چابکی شرکت های تولیدکننده فرش می-باشد، نمونه ای متشکل از 25 نفر از مدیران ارشد، کارشناسان و افراد مطلع و آگاه شرکت های تولیدکننده فرش ماشینی در سطح شهر مشهد انتخاب گردیدند، که اطلاعات مورد نیاز به روش پیمایشی تحلیلی و با استفاده از ابزار پرسشنامه (در قالب 4 نوع پرسشنامه) و بصورت مصاحبه، از این نمونه جمع آوری شد. این اطلاعات با استفاده از روش های آماری همبستگی، رگرسیون چندگانه و همین طور تحلیل مسیر در محیط نرم افزاری اسمارت پی ال اس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در نهایت با توجه به نتایج تحقیق؛ مشخص شد که ساختار سازمانی، فرهنگ سازمانی، سبک رهبری، نگرش تحقیقاتی، فناوری اطلاعات، و کیفیت منابع انسانی بصورت مستقیم، و سه عامل فرهنگ سازمانی، سبک رهبری، نگرش تحقیقاتی، بصورت غیرمستقیم با واسطه گری راهبردهای چابکی، به عنوان عوامل درون سازمانی (فراهم کننده های چابکی)، و همچنین بازار، نیاز مشتری، و رقابت بصورت غیرمستقیم از طریق تدوین راهبردهای چابکی به عنوان عوامل بیرون سازمانی (محرک های چابکی) بر قابلیت های چابکی شرکت های تولیدکننده فرش تأثیرگذار می باشند.

ساخت و کالیبراسیون آشکارساز نوترون های سریع (long counter) بر اساس طراحی کد محاسباتی mcnpx
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید باهنر کرمان - دانشکده فیزیک 1393
  سمیه محبی   عباس حسینی رنجبر

آشکارساز طویل (long counter) یکی از آشکارسازهای پرکاربرد و مهم برای آشکارسازی نوترون های تند است. در این آشکارساز ابتدا نوترون های تند به نوترون های کند تبدیل شده و سپس توسط یک آشکارساز نوترون های کند مانند ، آشکارسازی می شوند. در این مطالعه، بر اساس طراحی های انجام شده توسط کد محاسباتی mcnpx، کلیه مراحل ساخت و آزمایش این آشکارساز انجام گردیده است. بدین منظور ابتدا دو قطعه استوانه ای شکل از جنس پلی اتیلن، اولی به قطر داخلی13، قطر خارجی 38 و ارتفاع 35 سانتی متر و دیگری قطعه توپری به قطر 20 و ارتفاع 35 سانتی متر تهیه گردید. آنگاه مطابق طراحی، استوانه بیرونی با قطر داخلی 19.5، قطر خارجی 34.5 و ارتفاع 28.9 سانتی متر، استوانه داخلی به قطر داخلی 2.57، قطر خارجی 17.5 و ارتفاع 18.2 سانتی متر و قطعه انتهایی آشکارساز به قطر داخلی 2.57، قطر خارجی 19.5 و ارتفاع 4.8 سانتی متر در کارگاه دانشکده فیزیک تراش داده شدند. پس از تراش این قطعات، قطعه انتهایی درون پلی اتیلن خارجی قرار داده شد و سپس توسط یک واشر پلی اتیلنی به ضخامت 0.5 و ارتفاع 0.2 سانتی متر، پلی اتیلن داخلی درون پلی اتیلن خارجی و روی قطعه انتهایی قرارگرفته و چسبانده شد. اکنون مطابق طراحی بایستی در ساخت دهانه ورودی آشکارساز و همچنین مابین پلی اتیلن داخلی و انتهایی از صفحات کادمیومی با ضخامت 0.2 سانتی متر استفاده گردد که به دلیل عدم دسترسی به این صفحات از صفحه آلومینیومی با ضخامت 0.2 سانتی متر در دهانه ورودی و از به ضخامت 0.2 سانتی متر (ارتفاع واشر پلی اتیلنی) ما بین دو پلی اتیلن استفاده شد و شبیه سازی بر این اساس مجددا انجام گردید. اکنون فضای بین پلی اتیلن خارجی و داخلی که ضخامت آن 1 سانتی متر طراحی شده است از b2o3 خمیری (خمیر شده در آزمایشگاه توسط حلال مناسب (dmso) به عنوان جاذب نوترون پر شد. سپس جهت ساخت روکش محافظ آشکار ساز یک استوانه آلومینیومی به قطر داخلی 33، قطر خارجی 36.5 و ارتفاع 30 سانتی متر ریخته گری شد و در کارگاه با دستگاه های تراش به قطر خارجی 35.5، قطر داخلی 34.5 و ارتفاع 28.9 سانتی متر تغییر داده شد. به منظور ایجاد فضای خالی سطح جلویی آشکارساز، حلقه آلومینیومی با قطر خارجی 17.5 و قطر داخلی 16.5 و ارتفاع 5.2 سانتی متر تهیه و بکار گرفته شد. برا ی ساخت صفحات محافظتی ابتدایی وانتهایی آشکارساز صفحات مستطیل شکل آلومینیومی تهیه و سپس توسط دستگاه های تراش مراحل گرد کردن و ساخت آن انجام گردید. پس از آن آشکارساز در آزمایشگاه هسته ای توسط چشمه نوترونی am/be با شدت 4.7 کوری مورد آزمایش قرار گرفت ومشاهده گردید که نتایج شبیه سازی با کد mcnpx (با توجه به محیط اطراف آشکارساز و چشمه) و آزمایشات عملی (اندازه گیری توسط آشکارساز ساخته شده در فواصل مختلف) همخوانی خوبی با هم دارند و خطای آنها کمتر از 7% است.

بررسی مقایسه ای مبانی انسان شناختی اخلاق در ارسطو و ملا مهدی نراقی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید مدنی آذربایجان - دانشکده الهیات 1393
  سمیه محبی   غلامحسین احمدی آهنگر

مباحث نفس¬شناسی یکی از مهم¬ترین مباحث مهم فلسفی است که مورد توجه فیلسوفان قرار گرفته است. نوع تبیین فیلسوفان از نفس، تجرد یا مادیت نفس و قوای آن می¬تواند بر آراء اخلاقی فیلسوفان تأثیر مهمی داشته باشد. ارسطو، اولین فیلسوف بزرگ مشایی، با اختصاص یک کتاب مستقل به مسئله¬ی نفس اهمیّت نفس¬شناسی را به خوبی نشان داد. ارسطو نفس را صورت بدن می¬داند و برای آن قوای متعددی در نظر می¬گیرد که از دل این قوا فضائل و رذائل نفس بوجود می¬آید. نظریه¬ی طلایی ارسطو، حد وسط است که بر فیلسوفان بعد از او نیز تأثیر زیادی داشته است. سعادت دست¬یابی به برترین فضیلت است که در اخلاق ارسطویی تماماً در گرو فعالیت عقل نظری است؛ اگرچه مواهب دنیایی نیز به عنوان علل معده در کسب سعادت نقش مهمی دارد. فیلسوفان مسلمان همواره تحت تأثیر آراء ارسطو و افلاطون قرار داشته اند. از این میان ملامهدی نراقی از جمله فیلسوفانی است که از این دو تأثیر پذیرفته است. تعریف نفس از نگاه نراقی یک تعریف دینی- فلسفی است و قوای نفس از نگاه او عموماً افلاطونی است. اما در نظریه¬ی حد وسط ارسطویی می¬اندیشد. به تبع قوای نفس در فضائل نیز قائل به قوای چهارگانه است. لذت¬های مادی در تفسیر نراقی از سعادت به عنوان یک فیلسوف مسلمان تا حد بسیار کمتری مورد توجه قرار گرفته¬اند و حتی پرداختن به آنها ممکن است نتیجه¬ی عکس داشته باشد. این نوشتار در پی بررسی تأثیر مبانی انسان¬شناسی بر آراء اخلاقی هر یک از این دو فیلسوف است. همچنین وجوه تفاوت و تشابه آنها بررسی خواهد شد