نام پژوهشگر: نفیسه صرامی
نفیسه صرامی سید علی اکبر کوششگران
گستردگی موضوع ارتباط بنا با بیرون از خود، چه از بُعد مفهوم و کیفیت آن و چه به لحاظ کثرت وجوه سبب می شود تا موضوع این رساله گستره ای فراگیر را در برگیرد. از این رو ممکن است هرکس با مواجهه با چنین موضوعی چیزی خاص را در ذهن خود تداعی کند. محقق رسال? حاضر، در تأمل دو سال? خود نسبت به موضوع، بعضی جوانب آن را مطالعه کرده و در نهایت نگرشی خاص به موضوع را تبیین و تألیف نموده است. از اینرو لازم می داند اظهار نماید که هیچگونه ادعایی در بررسی این موضوع از هم? ابعاد و ادارک هم? وجوه آن را ندارد، مطمئناً تعمق در این موضوع زمانهایی بیش از این می طلبد.(صادق احمدی،1383: 25) در اینجا نگرش خاص به موضوع این رساله به شرح مختصر ذیل قابل توصیف است: آنچه تاکنون در بسیاری از رساله های معماری باب بوده است، این است که وقتی صحبت از ارتباط بنا با بیرون از خود می شود، محقق تنها و تنها به ارتباط درون آن بنا با بیرون بسنده کرده و در نهایت آن مرز مابین است که اهمیت می یابد و در طراحی چالش برانگیز می شود. اگرچه ارتباط درون و بیرون حقیقتی است که برای هویت یافتن هر مکانی اهمیت بنیادین دارد،اما در کنار آن مسائل دیگری نیز وجود دارد که به "یافتن هویت" کمک می کند. بنابراین ذهنیت غالب در آنچه در پیشروست در قدم اول به بررسی ارتباط خود کالبد بنا با بیرون پرداخته و قدم بعدی را به بررسی ارتباط درون آن با بیرون اختصاص می دهد. قدم اول: در این مرحله، نگارنده با این باورکه: اولاً، هر محیطی قابلیتهایی دارد و یا به اصطلاح برخی پدیدارشناسان، هواسپهر مشخصی دارد، هواسپهری که از موقعیتی تا موقعیت دیگر و بسته به آب و هوا، شکل مسیر خورشید در آسمانها و فصلها و ... متغیر است، دوماً، هر کالبد معماری، دارای خصوصیات و ویژگی های مشخصی است که کیفیت صوری آن را تحت تاثیر قرار داده و به آن هویت می دهد، سوماً، ورود به هر بنایی بدون مقدمه و گذر از محیط اطراف نیست، ورودی که بر پیشفرضی استوار است و به انتظاری جام? عمل می پوشاند که از پیش دانسته است، به دنبال آن می رود تا دریابد که چگونه خصوصیات هر بنا می تواند پاسخی به قابلیتهای محیط پیرامونی موجود باشد، پاسخی که با طرح این پرسش در پی کشف و در یافتن آن است، «ساختمان می خواهد چه چیزی باشد؟» او معتقد است که اگر کیفیت صوری گفته شده از قابلیتهای محیط پیرامون گرفته شود، بنا جزئی از محیط اطراف می شود، با آن یک واحد را تشکیل داده و اولین قدم را برای ارتباط با بیرون برمی دارد، بنابراین اینکه بنا چگونه و با چه خصوصیاتی بر روی زمین بنشیند اهمیت دارد. قدم دوم: طبعاً در ارتباط با هر بیرونِ طبیعت، هر ساخت? دست آدمی درونی دارد، شاید بتوان کیفیت بنیادین هر مکانی را با قیدهای همچون "در" ،"داخل" یا "درون" توصیف کرد که همگی براین دلالت دارند که هستی آن مکان در ارتباط با بیرون آن مکان است، آنچه که یک مکان پذیرای آن می شود را می توان به ماهیت درون آن مکان مرتبط دانست. امروزه چنین فهمی در اساس فراموش شده است عناصر سازنده و بنیادین یک مکان بدون درنظر گرفتن نسبت درون و بیرون آنها موضع می گیرد و از اینرو روح مکانها روز به روز بیشتر از دست می رود، چیزی که دیگر یک مسئله یا معضل فرمالیستی نیست، بلکه بیشتر از هر چیز دیگر به فقدان دریافتی تمامیت نگر مربوط است که آدمی با آن دریافت، می تواند هم در آن مشارکت داشته و هم آن را به کار گیرد. در این مرحله نیز نگارنده درصدد است تا روح مکان را اساس ارتباط درون و بیرون قرار دهد و با تعمق در ماهیت مرز مابین به طراحی درست آن بپردازد تا شاید بتوان گفت، نظمی که از بیرون، خود را ذره ذره می نمایاند، در درون، به ثبات رساند و در آنجا ارائه دهد و از اینرو تصویری تام و تمام از جهان به دست دهد که اگر این اتفاق بیفتد درون بنا با بیرون آن همنشین می گردد. اما از آنجا که موضوع طراحی این رساله در روستا اتفاق می افتد، برای نیل به اهداف گفته شده، در عمل از معماری بومی روستا الگو گرفته می شود، آنجا که کیفیات کالبدی بنا با استفاده از قابلیتهای محیط تعریف می گردد، بنا و محیط بیرونی آن در ذات به هم وابسته اند و یک واحد را تشکیل می دهند، همچنین با تعریف مرزها و فضاهای مرزی چون ایوان ها به ارتباطی برخاسته از درک درستی از محیط بیرونی می رسند. بنابراین در نخستین قدم، قابلیتهای محیط بیرونی در روستا و چگونگی تاثیر آن بر معماری شناخته شده و در قدم دوم از سامان? فضایی، مرزها و فضاهای مرزی مابین درون و بیرون در خانه های روستا الگو گرفته می شود و با موضوع طراحی تطبیق داده می گردد.