نام پژوهشگر: مهسا فرهادی کیا
مهسا فرهادی کیا سعید زاویه
هدف از انجام این پژوهش بررسی علل و زمینه های شکل گیری کانسپچوال آرت در غرب و نیز مطالعه ی دقیق ویژگی های آن است و از سوی دیگر با توجه به ظهور «هنر مفهومی» در ایران با حدود سی سال تأخیر از جریان اصلی آن، بخش دیگر این تحقیق را بررسی تطبیقی بررسی آثار شاخص هنر مفهومی در ایران و نیز یافتن ویژگی های این هنر شکل داده است. هنر مفهومی در غرب از اواخر دهه ی 1960 رسماً آغاز شد که نقطه ی آغازین آن گسست از زیباشناسی و نیز انتزاع مدرنیسم و جایگزین ساختن اولویت اندیشه بر فرم بود. مفهوم گرایی عمدتاً شامل سه گرایش عمده بود: 1- باز تعریف هنر و پرداختن به مسایل درون ذاتی هنر 2- ایده های سیاسی که شامل اعتراض های اجتماعی هنرمندان در بستر رویدادهای اجتماعی اواخر دهه ی 60 صورت گرفت 3- فلسفه ی تحلیلی قرن بیستم که فلسفه ای بود مبتنی برزبان که دستاورد نهایی آن ورود زبان و فلسفه به حیطه ی هنر بود. این در حالی است که طی بررسی هنر مفهومی در چارچوب پدیده های مدرنیسم و پست مدرنیسم، این هنر در قالب تعریف «مدرنیسم متأخر» قرار می گیرد که به معنای گسست از فرمالیسم و تداوم شکلی تازه از آوانگاردیسم می باشد. آثار هنرمندان ایرانی در این حیطه که پس از سی سال از شکل گیری جریان اصلی در غرب رخ داد واجد ویژگی های نمادپردازی، تقلید ، استفاده از رسانه های جدید و نیز دوری از مضامین اجتماعی ( به جز موارد معدود به ویژه در خارج از کشور) و صبغه های فلسفی و نیز دغدغه های تعریف و بازتعریف هنر بود.