نام پژوهشگر: حسین الهیاری
فرانک میرزایی حسین الهیاری
چکیده بالتوری سبز chrysoperla carnea (neuroptera: chrysopidae) یکی از دشمنان طبیعی مهم حشرات آفت، می باشد. در این پژوهش اثرات جنبی چند عصاره ی گیاهی شامل استبرق، شاتره و اکالیپتوس و آفت کش آمیتراز روی شاخص های زیستی لاروهای سن دوم بالتوری سبز،c. carnea روی پسیل معمولی پسته، agonoscena pistaciae به دو روش تیمار گوارشی و تماس موضعی در شرایط کنترل شده (دمای 2 ± 26 درجه سلسیوس و رطوبت نسبی 5 ± 65 درصد و دوره ی روشنایی 8 : 16) بررسی گردید. نتایج نشان داد که طول دوره ی رشدی (لارو سن دوم تا حشره ی کامل) در شرایط تیمار لاروها به روش گوارشی با عصاره ی گیاهی استبرق و آفت کش آمیتراز نسبت به تیمار آن ها با آب (شاهد) طولانی تر بود. اثرات جنبی آفت کش و عصاره های یاد شده بر بقاء بالتوری سبز بررسی شد. نتایج حاصل نشان داد که طول دوره ی زندگی در تیمارهای آمیتراز، استبرق، شاتره، آب (شاهد) و اکالیپتوس به ترتیب 110، 113، 121، 126 و 127 روز بود. بر این اساس حداکثر دوره ی بقا برای حشرات کامل در تیمارهای عصاره و سم برای اکالیپتوس با مقدار 127 روز و حداقل آن در تیمار آمیتراز با مقدار 110 روز مشاهده شد. اثرات غیرکشندگی آفت کش ها روی بالتوری سبز با استفاده از روش سم شناسی دموگرافیک بررسی شد. تیمار آمیتراز به طور معنی داری باعث کاهش پارامتر نرخ ناخالص تولید مثل شد و تیمارهای استبرق، اکالیپتوس و شاتره در رابطه با میانگین پارامتر نرخ ناخالص تولید مثل اختلاف معنی داری با شاهد نداشتند. پارامتر نرخ ذاتی افزایش جمعیت برای تیمار استبرق در مقایسه با آب (شاهد) به طور معنی داری کاهش یافته است، تیمارهای اکالیپتوس، آمیتراز و شاتره اختلاف معنی داری را با شاهد نشان ندادند. همچنین در تیمار به روش تماس موضعی این نتایج به دست آمد: بین میانگین متغیر طول دوره ی رشدی مراحل نابالغ برای تیمارهای عصاره ی گیاهی و آفت کش آمیتراز در مقایسه با شاهد اختلاف معنی داری مشاهده نشد، میانگین متغیر طول دوره ی رشدی مراحل نابالغ برای تیمار شاتره با مقدار 76/22 بیشترین و برای تیمار استبرق با مقدار 96/21 کمترین مقدار بود. واژگان کلیدی: بالتوری سبز، پسیل معمولی پسته، اثرات جانبی، جدول زندگی، آفت کش، عصاره ی گیاهی.
صفورا سلیمانی حسین مددی
در این تحقیق تغییرات فصلی جمعیت دو گونه کفشدوزک h.variegata و c.septempunctata و میزان پارازیتیسم آنها به وسیله ی زنبور d.coccinellae در مزارع یونجه همدان بررسی شد. نمونه برداری ها از فروردین ماه، تا اوایل آبان ماه سال های 91 و 92 از مزارع یونجه (medicago sativa l. var. hamedani) واقع در ایستگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی در منطقه دستجرد به مساحت حدود 5/2 هکتار انجام شد. حشرات کامل شکارگر با استفاده از تورزنی به صورت تصادفی در 400 تور جمع آوری و به آزمایشگاه منتقل شدند. تعداد شته ها نیز به ثبت رسید. . شته های نخود فرنگی اوج فعالیت خود را در دو سال متوالی 91 و 92 به ترتیب در ماه های شهریور و اردیبهشت نشان دادند. البته در سال 92 نیز مجددا افزایش جمعیت شته تا نزدیک به نقطه ی اوج در شهریور ماه روی داد، که این وضعیت نیز بعد از گرمای شدید مرداد ماه وخنکی دما روی داد. نتایج اوج جمعیت کفشدوزک c.septempunctata را در سال 92 به ترتیب در 18 اردیبهشت ماه و در15 شهریور ماه نشان داد. همچنین اوج جمعیت این شکارگر در سال 91 نیز در شهریور ماه رخ داد که می تواند به دلیل کاهش دمای هوا و افزایش تولید مثل در شته ها و به تبع آن حضور بیشتر شته ها باشد. همچنین اوج جمعیت شکارگر h.variegata در دوسال متوالی نیز به ترتیب در نیمه تیر ماه سال 91 و در سال 92 در نیمه شهریور ماه رخ داد. که البته در سال 92 در نیمه تیرماه هم جمعیت این کفشدوزک تا نزدیک به اوج پیش رفت اما به حد شهریور ماه نرسید. نسبت جنسی در این کفشدوزک ها هم در هر دو گونه به نفع ماده ها بوده است. فراوانی و ظهور زمانی و مکانی شته های یونجه و دشمنان طبیعی آن ها در فصول مختلف متفاوت بود اما می توان به وضوح بیان کرد که جمعیت دشمنان طبیعی آفت کم و بیش با جمعیت آفت در ارتباط است. از جمله نکات قابل توجه اینکه جمعیت شته ها به طور موثری توسط برداشت یونجه، تغییرات آب و هوایی و دشمنان طبیعی تحت تاثیر قرار می گرفت. رطوبت نسبی و میزان بارندگی نیز اثر مثبت یا منفی قابل توجهی روی جمعیت های مورد نظر نداشت. علت اصلی زیاد بودن شته ها در این دو سال متوالی را می توان به علت کمبود بارش و دمای بالا در این دو سال نیز نسبت داد چرا که بارندگی از طریق شستن و غرق کردن شته ها باعث کاهش جمعیت آن ها می گردد. مهمترین دشمن طبیعی کفشدوزک های نامبرده شده زنبور پارازیتوئید d.coccinellae می باشد که میزان پارازیتیسم آن طی دو سال متوالی برای هر دو گونه ی کفشدوزک از (20-0) درصد متغیر بوده است. در واقع اینطور به نظر می رسد که این زنبور پارازیتوئید تاثیر چندان زیادی بر کاهش جمعیت کفشدوزک ها نداشته است. بیشترین مقدار پارازیتیسم نیز مربوط به کفشدوزک های ماده بود که بیشتر مورد حمله قرار می گرفتند چون شرایط مناسبی را از نظر تغذیه ای برای لاروهای این زنبور فرآهم می کردند. هم چنین مراحل بالغ این شکارگرها بیشتر از مراحل نابالغ به صورت انتخابی مورد حمله این پارازیتوئید بود. در مواقعی که کفشدوزک های c.septempunctata که از نظر جثه در مزرعه نسبت به گونه ی دیگر بزرگتر هستند حضور داشتند بیشتر مورد توجه این زنبور قرار می گرفتند. بنابراین باتوجه به حضور تقریبا دائمی این کفشدوزک ها در مزارع یونجه و نقش کاهنده آن ها روی جمعیت شته نخود و آسیب ناشی از آن ، لزوم حمایت از جمعیت گونه های بومی احساس می شود.