نام پژوهشگر: سوگل خسروی

بررسی خویشکاری ایزدبانوان ایرانی در متن های اسطوره ای و حماسی از عهد باستان تا سرایش شاهنامه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه مازندران - دانشکده علوم انسانی و اجتماعی 1389
  سوگل خسروی   رضا ستاری

انسان در طول تاریخ دیرپای خود همواره ذهنی دینی داشته و در این نظام ذهنی، پدیده ی پرستش مادر-ایزدان یکی از کهن ترین و ریشه دارترین سنت های رایج بوده است. پرستش و بزرگداشت چهره ی مادر-ایزدان یکی از درونمایه های مشترک همه ی مجموعه های اساطیری است که از سوی انسان ها پدیده ای دینی بس ژرف تر از شعایر، آیین ها و اندیشه های جزمی بود. در میان تمام این خدایان، خدای عشق و باروری که موجد حیات نباتات، توالد و تناسل حیوانات ماده و زاد و ولد زنان می شد، از اهمیت بیشتری برخوردار بود که او را الهه ی مادر می نامیدند. در جهان بینی انسان باستانی، ابر انسان، زن بوده است و بانوخدای اولیه نه فقط مادر تمام انسان ها بلکه به عنوان مادر همه ی موجودات زنده پذیرفته شده بوده است. خاصیت زن، یعنی مادر بودن، تداوم نسل و نگاهبانی از کانون خانواده او را در اعصار کهن به صورت روحانی با مقام الهی جلوه گر ساخت و در پی آن به صورت نماد آفرینش، الهه ی باروری و نگاهبان زمین و سرسبزی آن درآورده که منجر به شکل گیری عصر «مادرشاهی» شد و کیش پرستش ایزدبانوان رواج یافت. این ایزدبانوان که بسیار مطهرند و قداستشان مینوی است، گاه در رأس خدایان دیگرند و گاه در مرتبه ی دوم و به صورت مادر-خدا و همسر-خدا نمود پیدا می کنند و هر یک از این ایزدبانوان، خویشکاری های خاص خود را دارند و عموماً نماد باروری، جوشش و حیات و نماینده ی نعمت و برکت، بهروزی، آسایش و جاودانگی هستند. توانایی های آن ها، توانش هایی است که با درجات بسیار فروتر در زنان وجود دارد و نقش هایشان نیز نقش هایی است که زنان ایفا می کنند. این رساله گفتاری است درباره ی پیشینه ی مادرسالاری و چگونگی پیدایش ایزدبانوان در اساطیر ایرانی و خویشکاری های ایزدبانوان در فرهنگ ایران باستان.