نام پژوهشگر: منصوره صرامی

بررسی مطالعات کاریوتیپی درجمعیت های مختلف گیاه ماریتیغال(silybum marianum l.
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه پیام نور - دانشگاه پیام نور استان تهران - دانشکده علوم پایه 1389
  منصوره صرامی   غلامرضا بخشی خانیکی

در این تحقیق تنوع سیتوژنتیکی در 15 جمعیت ماریتیغال با استفاده از تکنیک تجزیه کاریوتیپی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از مطالعه کاریولوژیکی نمونه های نوک ریشه نشان داد که عدد پایه کروموزومی در تمام جمعیت های مورد بررسی 17x= و تعداد کروموزوم 34 = x2 = n2 بود. از لحاظ سطح پلوئیدی، همه جمعیت ها دیپلوئید بودند. بر اساس جدول stebbin,s چهارده جمعیت در کلاس b2 و یک جمعیت در کلاس b3 قرار گرفت که این امر بیانگر عدم تقارن کروموزومی در بین جمعیت ها بود. نتایج بدست آمده از تجزیه واریانس داده های حاصل از اندازه گیری صفات نشان داد که بین جمعیت ها از لحاظ صفات طول کل کروموزومی(tl)، طول بلندترین وکوتاهترین کروموزوم (lc, sc)، مجموع بازوهای بلند و کوتاه(sla, ssa)، ضریب تغییرات شاخص سانترومری(cvci)، شاخص عدم تقارن بین کروموزومی(a2)، شاخص عدم تقارن (ai)، نسبت بازوی بلند به کوتاه (ar) و مقدار کلی کروماتین (vrc) اختلاف معنی داری در سطح احتمال 1% و از لحاظ اختلاف دامنه طول نسبی (drl) اختلاف معنی داری در سطح احتمال 5% وجود دارد که این امر بیانگر وجود تنوع در اندازه و تقارن کروموزوم ها در میان جمعیت های مورد بررسی بود بر اساس نتایج بدست آمده از ضرایب همبستگی بین صفات، شاخص عدم تقارن (ai) با صفات drl، a2، ar، lc و ‍cvci همبستگی مثبت و معنی دار داشت. بیشترین همبستگی بین مقدار کلی کروماتین با صفات بدست آمده از طول ژنوم (tl, ssa, sla, sc, lc) بود. در تجزبه به عامل ها دو عامل اول، دوم و سوم در مجموع بیش از 92 درصد از کل تنوع موجود بین جمعیت ها را توجیه نمودند، بطوریکه در عامل اول، صفات طول کل کروموزومی و مجموع بازوهای کوتاه و بلند با دارا بودن بالاترین ضرایب بردارهای ویژه بیشترین نقش را در ایجاد تنوع بین جمعیت ها داشتند. در عامل دوم نیز اختلاف دامنه طول نسبی و ضریب نامتقارن بودن بین کروموزومی دارای بیشترین اهمیت در واریانس بین جمعیت ها بودند. در عامل سوم، صفات ضریب تغییرات شاخص سانترومری و میانگین نسبت بازوی بلند به کوتاه بیشترین نقش را در شکل گیری این عامل داشتند. در تجزیه کلاستر با برش دندروگرام در فاصله 59/34، جمعیت ها در سه گروه قرار گرفتند. بر این اساس سه جمعیت در گروه اول، پنج جمعیت در گروه دوم، هفت جمعیت در گروه سوم واقع شدند. در این بررسی کمترین فاصله اقلیدسی بین دو جمعیت اهواز و ساری و بیشترین فاصله اقلیدسی بین دو جمعیت اهواز و آمل بود. نتایج حاصل از تجزیه واریانس خوشه ها نشان داد که اغلب صفات بجز a2تنوع معنی داری را بین گروهها داشتند. جمعیت های اهواز، ساری و اصفهان واقع در گروه اول، تقریباً از نظر کلیه صفات بیشترین مقادیر را دارا بودند. جمعیت های مجارستان، مشکین شهر، کردستان، کاشان، برآن شمالی در گروه سوم، از نظر صفات ai، cvci و ar نسبت به سایر گروه ها برتر بودند. جمعیت های واقع در گروه چهارم، از نظر کلیه صفات کمترین مقادیر را به خود اختصاص دادند.