نام پژوهشگر: سید حسین فخرزارع
سید حسین فخرزارع محمدرضا جوادی یگانه
در این رساله مقوله فمینیسم با نگاهی جامعه شناختی در ادبیات ایران معاصر (از مشروطه تا انقلاب اسلامی) مورد بررسی قرار گرفته است. این مقوله اگرچه به طور غالب دستخوش افراط و تفریط های زیادی شده و در هدف و موضوع دچار سردرگمی های زیادی بوده است، اما در این میان طیف هایی از فمینیست ها نیز بوده اند که موضع گیری های و مطالبات خود را در چارچوب دانشی پی گرفته اند. ادبیات یکی از بهترین و در عین حال ساده ترین استراتژی برای اظهار چنین مطالباتی بوده است که قابلیت آن را دارد که حجم گسترده ای از اطلاعات را در خود جای دهد. با پیدایش مدرنیته در ایران، جلوه های فمینیسم نیز به تبع آن در ادبیات ایران به ویژه در داستان کوتاه رخ نمود که در آن توجه به جنبه های فرهنگی جنسیت و زبان و جنسیت و ذهنیت(تحت عنوان زنانه نویسی) اهمیتی فوق العاده یافت. ازجمله دغدغه های اصلی این تحقیق میزان و نوع تأثیراتی است که مبانی نظری و اصول فکری این حرکت تحت شرایط و تغییرات مهم سیاسی و اجتماعی در این دست از ادبیات نهاده است. و اگرچه نمی توان نام فمینیسم را بر همه حرکت هایی که در دفاع از حقوق و مسائل زنان و یا ستیهندگی با مردان صورت گرفته، نهاد، اما در این جا اجمالا و با مسامحه، هر حرکت، نهضت یا قیامی که با هدف ارتقای اوضاع و شرایط زنان و جامعه صورت گرفته، صبغه ای فمینیستی داده شده است و تأثیرات یا واکنش های نسبت به آن، در چند اثر که بر اساس قابلیت پژوهش انتخاب شده، در سه ساحت آفرینشگری، آثار ادبی و ناظر و مخاطب اثر، مورد کاوش قرار گرفته است. در این میان تلاش بر این بوده که ضمن تحلیل محتوای آثار، آن ها در حکم ساختاری منسجم و چند وجهی قرار گیرد و در رویکردی کلی محتوای پنهان داده ها از ورای نوشته ها، کشف، و پیام ها و رمز محتوای پنهان آن ها که نشانگر قصد واقعی آفرینشگر آن است در روش و نظریه ای ساختگرایانه با تأکید بر نظریه گلدمن در ساختارگرایی تکوینی تحلیل شود. نیز سعی بر این بوده که مقوله فمینیسم در رابطه متقابل و دیالکتیک ذهن و عین چنین توصیف شود که هرگروه اجتماعی آگاهی و ساختارهای ذهنی خود را در پیوند با عمل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خویش در درون مجموع جامعه پروده است و ساختار آگاهی جمعی حکایت گر ساختار اثر و حاصلی از دگرگونی های اجتماعی جامعه بوده است. بر این اساس در آثار مورد بررسی، به لحاظ قرار داشتن در موقعیت جغرافیایی و تاریخی خاص، تأثیرات گفتمان فمینیسم در ابعاد ذهنی و عینی و نیز احیانا واکنش هایی که نسبت به این گفتمان در لفافه قلم خالقِ برخی آثار آمده را می توان مشاهده کرد. آن چه در خوانش این آثار قابل توجه است این که تلقی جنس دومی از زنان و یا بازنمود ستمدیدگی آنان و یافتن ریشه های آن در فرهنگ جامعه درک صحیحی نیست، بلکه باید ریشه این ستمدیدگی های تاریخی را در استبداد جنسیتی و کنش های افراد دید، چرا که فرهنگ جامعه که ریشه در مبانی دینی دارد انسان را فارغ از هرگونه فاکتورهای جنسیتی می بیند.