نام پژوهشگر: انسیه سکاکی
انسیه سکاکی حسین میرزایی نیا
خلاصه ی پایان نامه به زبان فارسی هرگاه بخواهیم حیات یک شاعر و زندگی او را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم ناگزیریم که گذری اجمالی بر محیط و جامعه آن دوران بیفکنیم و تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر آن جامعه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. عواملی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر نحوه تفکر و اندیشه و گرایشات ادبی و فکری هر فرد تأثیر گذار است. از آنجا که موضوع این پایان نامه بررسی گرایش های فکری و ادبی الیاس فرحات می باشد و او یکی از شاعران مهجری است که ناچار به ترک سرزمین خود و ساکن شدن در دیار غربت گردید. لذا این پایان نامه فضای حاکم بر محیط اولیه زندگی شاعر یعنی لبنان و اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن را و محیط زندگی او را پس از هجرت در برزیل تا وفات او در سرزمین، مورد بحث و بررسی قرار می دهد. آنچه در میان حوادث سیاسی لبنان در آن دوره حائز اهمیت است سلطه ممالیک و دولت عثمانی بر کل نواحی شام و سوریه است و مملکت به شکل حکومت های مستقل و شبه مستقل با نظامی مستبد و فساد اداری همراه بود و والیانی بر آن سرزمین ها مسلط بودند، همه تلاش آنها راضی کردن حاکم بود و همه تلاش حاکمان راضی کردن سلطان بود که در رأس همه امور مملکتی قرار داشت. از ا ینرو خفقانی شدید و ظلمی سنگین بر جامعه حاکم شده بود و سیل عظیمی از مردم به دلایل واهی به زندان ها روانه می شدند و اموال مردم مصادره می شد و مالیات های سنگین بر آنها تحمیل می شد. پس رشوه و فساد و قتل و غارت فراگیر شد تااینکه ابراهیم باشا به حکومت رسید و تا حدودی امنیت و عدل را در نواحی مختلف منتشر ساخت و قوانین جدید صادر نمود و مجلس شوری را تاسیس کرد ولی این حالت دوام نیافت و دیری نگذشت که کشور به حالت اولیه خود یعنی اضطراب و ناامنی و فساد برگشت. در زمان حکومت آل شهاب فضایی پر از عداوت و دشمنی بین طوائف مسیحی و مسلمان، کشور را فراگرفت و تعصبات دینی و طائفی رونق یافت که منجر به جنگ های مختلف و حادثه بیت مری و کشتار دسته جمعی هزاران نفر از مسیحیان و آوارگی هزاران نفر و خرابی سرزمین ها و روستاها و خانه ها و آتش زدن زمین ها و شیوع بیماری ها گردید و دروازه کشور را به روی دولت های اجنبی برای دخالت در شوون داخلی دولت عثمانی، به بهانه حمایت از اقلیت مسیحی گشود و فرانسوی ها را بر سوریه و لبنان مسلط کرد. و در چنین اوضاع سیاسی یک سرزمین، نمی توان انتظار رونق اقتصادی و شکوفایی تجاری داشت زیرا تجارت و اقتصاد بر امنیت و استقرار متکی است، علاوه بر اینکه مردم در تجارت احساس امنیت کنند و بتوانند بر اموالشان حاکم باشند و نکته قابل ذکری که بر اوضاع اقتصادی آن دوران و کل نواحی سلطنت عثمانی تأثیر عظیمی گذاشت مالیات های سنگینی که بر ساکنان لبنان تحمیل شده بود، مردمی که بر اثر عوارض و خرابی های جنگ و ویرانی های آن، بسیاری از خانه ها و مزارعشان در آتش سوخته بود. از طرف دیگر کثرت ادیان مختلف در نواحی شام به اختلافات داخلی و تعصبات طائفی دامن می زد. از جمله این ادیان می توان به مسیحیت و فرقه های مختلف آن (روم ارتودکس، کاتولیک، لاتین، مورانه، و پروتستان و سریانی)، اهل سنت، شیعه، یهود و اسماعیلیه و... و اوج گرفتن خرافات و اوهام و اعتقاد به سحر و جادو و توسل به قبور اولیاء به جای کار و تلاش و ... اشاره کرد. در چنین فضایی سراسر طغیان و استبداد و فقدان آزادی و تنگی معیشت، گروههای زیادی از مردم سرزمین عربی بخصوص سوریه و لبنان به قاره آمریکا مهاجرت کردند و در کانادا، ایالات متحده، برزیل، آرژانتین و مکزیک ساکن شدند که این مهاجرتهای گسترده غالبا به خاطر طلب روزی و خلاصی از مشکلات و بحران های فکری و اجتماعی بود که ملت عربی در سرتاسر جهان عرب از آن رنج می برد. در بین این مهاجرین و ادیبان، شاعرانی بودند که با هجرت خود زبان عربی و ادبیات عرب را به آن سرزمین های دور منتقل نمودند و در آن دیار ادبیات منظوم و منثوری را ایجاد کردند و فرحات یکی از این مهاجران بود. فصل دوم : زندگی فرحات فرحات در هشتم نوامبر سال 1893م، در لبنان، روستای کفرشیما متولد شد، .مکانی که در بسیاری از اشعارش به آن اشاره می کند و ایام طفولیتش را به یاد می آورد و به یاد روزگار جوانی اش می سراید. پدرش، حبیب پسرجرجس فرحات و مادرش، کاتبه دختر کامل بود.او در ده سالگی مدرسه را ترک می کند اما به علت علاقه فراوانش به قرائت و مطالعه کتب و احادیث ادباء، در یکی از جراید آن زمان «جریده الوطن» به کار مشغول می شود، سپس با خانواده اش به برزیل سفر می کند به امید اینکه در آینده با ثروت فراوان به زادگاهش برگردد. اما در برزیل با مشکلات فراوان و سختی های زیادمواجه می شود و آرزوهایش تحقق نمی یابد پس به روزنامه نگاری می پردازد و در روزنامه «ابوالهول»، «مجله الجدید» و «المقرعه» و «الأفکار» مشغول به کار می شود و قصائد وطنی اش را در روزنامه «الأفکار» منتشر می کند. او در برزیل ، در «ولایت برنا»، با «آنسه جولیا» دختر بشاره جبران آشنا می شود، و با او ازدواج می کند فرزندان او به نام های لیلی، خالد و عصام می باشند ، سعاد ، دختر کوچکش را در یک سالگی از دست می دهدو یکی از رقیق ترین قصائد خود را در رثاء او می سراید.. فرحات در سال 1933م به انجمن «العصبه الأندلسیه» پیوست ولی به دلایل سیاسی و وطنی از آن کناره گیری نمود. شخصیت فرحات شخصیت فرحات از دو جهت مورد بررسی قرار گرفته است: شخصیت عمومی فرحات و شخصیت ادبی او. فرحات دارای شخصیتی قوی و متمرد است و مبارزه با سختی ها و اراده ی قوی و عزت نفس از ویژگی های اخلاقی او، و صراحت و شجاعت و عدم تملق و حریت در قول و عمل از خصلت های برجسته ی او می باشند. شخصیت فرحات در کل حالات و اطوارش در اشعار او متجلی است. اما شخصیت ادبی فرحات را در موهبت شاعری او و اسلوب شعری و آثار ادبی او می توان خلاصه نمود، او قواعد نحوی زبان عربی و عروض و بلاغت را با استعداد فطری خود و از طریق حفظ اشعار قدیم عرب، آموخت و در ابتدا شعر را با سرودن زجل آغاز نمود ولی در اثر مطالعه ی بسیار و پشتکار فراوان از شعر فصیح برخوردار شد، او قصه ی شاعری اش را در قصیده ای زیبا ، سروده است. اسلوب: اسلوب فرحات در شعرش، متأثر از شعرای قدیم چون متنبی و معری است و شعر او از معانی فاسد و الفاظ سنگین و تنافر حروف و اضطراب وزن و عیوب قافیه خالی است.. او قالب و اسلوب و زبان را از شعر قدیم می گیرد و احساساتش را در آن ذوب می کند زبان او در شعرش زبان قدیم است زیرا او بسیاری از شعر قدیم را حفظ کرده بود اما شعر و نثر عربی معاصر را خوانده بود به این جهت فرحات به ما اسلوبی را ارائه می دهد که در آن قدیم و جدید تلاقی کرده اند بدون اینکه از میراث قومی و وطنی اش خالی باشد. در حقیقت فرحات در کل آنچه به شعر سرود، در عاطفه اش صادق و دور از تکلف بوده است حتی در مواردی که رجال دین را با زشت ترین صفات هجو می کند، در بیان احساسات خود صادق است زیرا این هجویات از ایمانی ثابت و عقیده ای راسخ به زشتی و خبث عمل آنها نشأت می گیرد،و آنها در نظر او عامل بلاء و تفرقه در امت عربی می باشند. قصائد فرحات از ویژگی وحدت موضوع برخوردارند همان ویژگی که اساس شعر جدید و میزان سنجش قصائد در عصر حدیث قرار گرفت. اما بسیاری از قصائد فرحات را می یابیم که در آن تنوع موضوعات فراوان است. مثلا در قصائد وطنی اش موضوعات مختلفی چون فخر به وطن و ابناء وطن و مدح مبارزات قهرمانان و هجوم به استعمارگران و هجاء خائنین به وطن و رجال دینی و تهدید آنها و ... دیده می شود، اما بین این موضوعات ، تناقضی دیده نمی شود. آثار ادبی فرحات: فرحات آثار خود را در سه مجموعه جمع آوری کرده است : 1- رباعیات ، که آنها را در اوزان وموضوعات مختلف دینی ، اجتماعی ، وطنی و حکمی سروده است و مجموعاً شامل 160 رباعی می باشد و با مقدمه ی ادیب مهجری، «توفیق ضعون» به چاپ رسیده است. 2- دیوان فرحات ، که در اجزاء مختلف به نام های : الربیع – الصیف –الخریف و مطلع الشتاء با مقدمه ی کاتب مهجری، «جورج حسون معلوف» به چاپ رسیده و شامل 123 قصیده با موضوعات وطنی و وجدانی است. 3- دیوان «أحلام الراعی» که مشتمل بر قصه های شعری کوتاه می باشد و فرحات این قصائد را بین سالهای 1933- 1934م، به نظم در آورده است و استاد «موسی کریم» صاحب مجله ی «الشرق»، با مقدمه ای که بر آن نوشته، آن را به چاپ رسانده است . عناوین این قصائد عبارتند از : الخمر و الحب و الشباب - سلام الغاب - محاکمه - فلسفه الغضروف -علامه الإستفهام - رثاء الغضروف. فصل سوم: پدیده هجرت در فصل سوم، پدیده هجرت و چگونگی شکل گیری آن مورد بررسی قرار می گیرد، سپس به نقطه آغاز و شروع هجرت از این سرزمین اشاره شده و به اولین گروههای مهاجر عربی که در آن سرزمین ها ساکن شدند. از ویژگی های شعر مهجری به طور عموم در مهجر شمالی و در مهجر جنوبی می توان به موارد زیر اشاره نمود: در شعر مهجری موضوعات مختلفی چون عاطفه، تصوف، تأمل، اشتیاق به وطن، افتخار به عرب، مبارزه در راه زندگی، وصف طبیعت، تحیر و پرسش و ... دیده می شود و به طور کلی می توان آزادی را در سه حیطه دین، وطن و زبان، در شعر مهجری مشاهده نمود. در حیطه آزادی و تسامح دینی، هر گونه تعصب و جمود و تسلیم کورکورانه را رد می کنند، و اولین کسانی که نظرات صریح خود رادر مورد دین مطرح کردند، جبران خلیل جبران و أمین الریحانی بودند. در حیطه وطن، به عشق آزادی سرودند در حالیکه ارواح آنها دائما در سرزمین های عربی سیر می کرد و فقط اجسامشان در مهجر بود و قضیه جهان عرب را هیچگاه از یاد نبردند. در حیطه زبان، از عبودیت تقلید و قیود الفاظ رها شدند و زبان را تنها وسیله ای برای انتقال معانی و افکار به کار گرفتند. و از موارد تجدید در شعر مهجری ، تجدید در اوزان شعری است، پس آنها نظم را به طریقه شعر منثور و نثر شعری تألیف کردند و در این جهت شعرای مهجر شمالی در زبان و تجدید در الفاظ و اسالیب و اوزان، آزادی بیشتری نشان دادند و شعرای مهجر جنوبی بیشتر بر محافظت زبان و اسلوب همت گماشتند. از دیگر ویژگی های شعر مهجری ، گرایش های صوفیانه است که در شعر اکثر آنها نمایان است که این تضرع به سوی خداوند و اشتیاق به زندگی جاوید، شاعر مهجر را به صعود از حیات جسمانی اش به سوی حیات روحانی اش سیر می دهد. اشتیاق شاعر مهجری به شرق و زادگاهش و ذکر ایام طفولیت و جوانی و یاد دیار، ویژگی بارز شعر همه شاعران مهجری است. بدبینی و یأس از دیگر مسائلی است که بر شعر شاعران مهجری غالب است ، زمانیکه شاعر به اطرافش می نگرد و چیزی نمی یابد که او را آرام کند یا احساس خوشبختی کند و او فقط بدبختی و حرمان و فقر را می بیند، پس زندگی در مقابل چشمانش تیره و تار می شود پس به حال خودش می گرید و دنیا را مثل گورستانی تنگ و تاریک می بیند.. ویژگی بارز ادبیات مهجر که از مهمترین ویژگی های آن به شمار می آید این است که ادب مهجری، ادب مناجات و تصویر صادق زندگی است و قریب به قلب و گوش توست که قلب تو را بر می انگیزد و از خطابی که بر شعر تقلیدی حاکم بود بدور است و صادق ترین احساسات را بیان می کند، به این جهت آن را، أدب مهموس می نامند. به طور کلی، شعر مهجری از غموض و پیچیدگی های مرموز و خیالی، به دور است و بسیط و واضح است. جمعیه "العصبه الأندلسیه" در سان پاولو به ریاست میشال معلوف و شاعر القروی و ... و پیوستن ادبای معروفی نظیر جورج حسون معلوف، نصر سمعان، حسنی غراب، حبیب مسعود، شکرالله الجر و .. تشکیل شد. تألیفات مشهور اعضای عصبه عبارتند از: عبقر ، نداء المجادیف ، لکل زهره عبیر لشفیق معلوف - أحلام الراعی از الیاس فرحات - ذکری الهجره از توفیق ضعون - جبران حیّاً و متیاً از حبیب مسعود و ... شعرای مهجر به ادب أندلس گرایش فراوانی داشتند به خصوص به موشحات اندلسی و میراث گرانقدری که عرب در اندلس از خود به جای گذاشت. اما از ویژگی های فکری أدب مهجر جنوبی می توان به شعر قومی و وطنی، عشق به طبیعت ، تفکرات انسانی، سادگی و روانی در تعبیر، رقت غنائی، تسامح دینی، ادب تأملی و حنین اشاره کرد. و از ویژگی های فنی آن، تجدید أسلوب شعری ، ادب شعبی و زجل مهجری ، موشحات مهجری، قصه های شعری، وصف و تصویر است.. فصل چهارم:گرایشات فکری و ادبی الیاس فرحات: گرایشات فکری فرحات در سه حیطه سیاست، دین و اجتماع بررسی شده است. شعر سیاسی و وطنی: فرحات در شعر سیاسی و وطنی اش قضایای جهان عرب و مشکلات وطنش را بیان می کند و علاج آنرا وحدت جهان عرب و رفع اختلافات مذهبی و طائفی می داند . او وطن خود را فقط لبنان نمی داند بلکه وطن، نزد او همه جهان عرب است و هر سرزمینی است که اهل آن به زبان عربی تکلم می کنند. او در اشعار وطنی اش به استعمارگران می تازد، فرزندان وطنش را از اطماع دشمنان و نقشه های آنها برحذر می دارد و ملت یهود را که سعی می کند در قلب وطن عربی اقامت گزیند، تهدید می کند و در مقابل قضیه فلسطین و یهود موضعی صریح و همراه با فخر و حماسه و گاهی همراه با یأس و مرارت دارد. جوانان وطن را به نهضت و قیام فرا می خواند و خائنین به ملت عرب را سرزنش می کند و آمریکا را به خاطر حملات وحشیانه اش مورد هجوم قرار می دهد . اخلاص او به وطنش در سراسر اشعارش نمایان است تا حدی که با کسانی که با ملت عرب یا وطن عربی اوعداوت دارند ، دوستی نمی ورزد و در بسیاری از موارد به دوستانش که به غرب متمایل شده اند و یا در امور وطن سستی ورزیده اند، پشت می کند. فرحات به جهت مبارزات وطنی اش در سان باولو در انجمن آزادگان مورد تکریم و احترام قرار می گیرد. و حکومت سوریه مدال استحقاق برترین شاعر را در سال 1959م ، به خاطر تلاش های قومی و ادبی اش، به او می بخشد و مجمع علمی مصری بسال 1947م ، جائزه شعری آن سال را به او تقدیم می کند، اما فرحات جایزه را به صندوق جامعه عربی در راه خدمت به فلسطین می بخشد، با وجود آنکه فرحات در آن روزها از پرداخت ماهانه اجاره خانه اش عاجز بود. او هیچگاه قضایای وطنش را از یاد نبرد و در هر مناسبتی کوشش می کرد ملت عربی را از خواب جهالت بیدار کند. شعر سیاسی و وطنی فرحات بعد از فاجعه فلسطین همراه با تألم و مرارت و یأس بود زیرا می دید که دولتهای عرب بسیاری از سرزمین های فلسطین را به دشمن تسلیم کرده اند و آنها رهبرانی هستند که وطن را فروختند و به ملت خیانت کردند پس آرزوهایش از بین رفت و به ناامیدی بدل شد زمانیکه فلسطین را همچون لقمه ای در دهان استعمار گران دید. موضع فرحات در قبال دین: موضع فرحات در قبال دین، تحرر و آزادی از هر گونه قیودی است که ملت را به عبودیت می کشاند، زمانیکه فرحات درگیری های مسلمانان با مسیحیان و کاتولیک ها با ارتودکس ها و تشویق رجال دین به این اختلاف مذهبی را می بیند، همه ادیان را رد می کند زیرا دین را مانعی در راه جامعه عربی انسانی پیشرفته و وحدت ملت ها می شمارد. دین از نظر فرحات همان عربیت است زیرا آنرا وسیله ای برای محو تعصب و از بین بردن همه حدود وطن می داند که دستان بیگانه آنرا ایجاد کرده است. او به همه رجال دین اسلامی و مسیحی و قسیسان و راهبان می تازد زیرا آنها در صفوف ملت ،کینه ها و اختلافات را دامن می زنند و عامل اصلی تفرقه و رواج تعصبات و بلایای جهان عرب می باشند. اما دین اسلام را تمجید و تقدیس می کند و به آن با نظر افتخار و اعتزاز می نگرد زیرا این دین اثر بزرگی در اتحاد ملت ها و برادری و اخوت به جای گذاشته است به این جهت پیامبر اسلام (ص) را مدح می کند. او عمل خیر را بر فرائض دینی مقدم می شمارد و عقل را در هر امری تقدیس می کند و او را از هر چیزی حتی کتاب های آسمانی برتر می داند و همه اینها به خاطر وطن و هموطنانش و به خاطر وحدت جهان عرب می باشد. فرحات یکی از عادت های مهم دین مسیحی یعنی تعمید اطفال را رد می کند زیرا آنرا مناسب با عقل نمی داند و با وجود اینکه او مسیحی و ارتودکسی است اما به دینی جز دین عروبت و عربیت معتقد نیست. شعر اجتماعی فرحات: تاریخ در هر عصری خالی از ادباء و شاعرانی نیست که بر علیه جامعه شان تمرد کرده اند و در راه اصلاح آن از مفاسد تلاش نموده اند. پس بعضی از آنها به وعظ و ارشاد تمایل یافته اند و گروهی به نقد اجتماعی و سخریه گرویده اند. فرحات نقائص اجتماع را می بیند و در علاج قضایای اجتماعی راه و منهجی تعلیمی و اخلاقی ارائه نمی دهد بلکه نقائص اجتماعی را هجو می کند . از اینرو شعر اجتماعی او به هجاء اجتماعی شبیه است و از این جهت تشابه بین معری و فرحات آشکار می شود و این تشابه به حدی است که بعضی از ناقدان، فرحات را متهم به سرقت افکار معری نموده اند و معتقدند که فرحات در رباعیاتش از آراء معری در لزومیات بهره گرفته، اما فرحات آنرا رد می کند.. بر بیشتر اشعار اجتماعی فرحات روح بدبینی و انتقادهای گزنده و سوء ظن نسبت به مردم، و یأس از اصلاح آنها حاکم است. جامعه نمونه در نظر فرحات، جامعه ای است که در آن راستی و امانت و کرامت و عزت و شجاعت حاکم است و بر اساس خیر و عدالت و عفت و برادری و قناعت استوار است ولی آنچه درجامعه و بین مردم مشاهده کرد، خلاف آن است، پس هجو می کند و نقد می کند و بالاخره از اصلاح بشر مأیوس می شود و حتی در مواردی حیوانات را بر انسان برتری می دهد. عادات و اخلاق بدی که فرحات می خواهد جامعه را از آن پاک کند نفاق و ترس ، پستی و ابتذال و ثروت اندوزی است . دیدگاه او در مورد زن، دیدگاهی رقیق و سرشار از عاطفه است .زن موجودی است که خداوند او را به عنوان هدیه ای از آسمان برای تخفیف مشکلات زندگی خلق کرده است و او عنصری مهم و حیاتی در زندگی است و مردان چاره ای جز خضوع در مقابل او ندارند و کسی که عظمت او را تکذیب کند، کاذب است. در مقابل عظمت مادر فروتنی می کند و شعر او با زیبائی و لطف پر می شود و در حقیقت مادر، رفیق او در اشعاری است که به یاد وطن و اشتیاق به آن سروده است و هر گاه از وطنش یاد می کند و اهل و دوستانش را به یاد می آورد، بارزترین خاطره ای که به یاد می آورد، مادرش می باشد. و کل اشعاری که فرحات پیرامون کودکی و طفولیت سروده، در احساس و تصورات و خیالاتش، بدیع و رفیع است و از آنجا که کودکی و طفولیت شیرین ترین دوره زندگی است و کودکان زیبا ترین نعمت ها ی زندگی می باشند، پس شعری که کودکی و سادگی کودکی آنرا الهام می کند، شیرین، و دارای احساسی صادق و تجربه ای حقیقی است.فرحات یکی از صادق ترین اشعارش را در مرثیه دخترش «سعاد» سروده است. فرحات مسائل اجتماعی و انحرافات اجتماعی از جمله عادات ناهنجار و خرافات و اوهام و عادت های غربی و رقص و ....را در اشعارش هجو می کند. گرایشات ادبی فرحات: گرایشات ادبی فرحات به صورت های مختلف شعری از قبیل غزل، فخر، حنین، هجاء، رثاء، حکم و ... دیده می شود، اما فرحات در شعرش متاثر از شاعران قدیم، همچون، متنبی و معری است و آنها استادان اولیه او هستند . او گمشده خویش را در وجود متنبی یافت و شیفته او شد و متنبی و شعرش بخش عظیمی از شعر فرحات را در بر گرفتند و این موضوع در بسیاری از الفاظی که فرحات در اشعارش به کار می برد نمایان است مانند نام اسلحه ها و ادوات جنگی و .... و فرحات آنرا انکار نمی کند زیرا او را شاعرترین شاعران به شمار می آورد. بی شک اثر متنبی در انواع شعر فرحات از حکم و رثاء و مبالغات و تضمینات، حتی در اوزان و قافیه های شعری آشکار است. شاعر دیگری که فرحات تا حد زیادی از او تاثیر پذیرفته، معری است و او بیشتر از افکار و اندیشه های این شاعر تاثیر پذیرفته است، تا از الفاظ و اسالیبش و این به دلیل تشابه شخصیتی و تشابه شرائط محیطی فرحات و معری است ، از جمله صفات شخصیتی که بین این دو شاعر مشترک است، قدرت تحلیل عقلی، جرأت ، حافظه قوی ، و عزت نفس است. اثر معری و دیدگاه او نسبت به انسان ، در دیوان أحلام راعی فرحات بارز است، خصوصا ًدر قصیده «سلام الغاب»، آنجا که فرحات گفتگوی بین او و یکی از میش هایش را بعد از کشتن گرگ و با کمک سگش بیان می کند و از زبان این میش ، مقارنه بین انسان و گرگ را مانند مقارنه معری بیان می کند و سپس قصیده را به برتری گرگ بر انسان به پایان می رساند زیرا گرگ حمله می کند مگر زمانی که گرسنه است، اما انسان می کشد چه زمانی که گرسنه باشد و چه سیر باشد. علاوه بر متنبی و معری ، فرحات از کتب عربی قدیم مانند قرآن متاثر شده است و اثر آن در اشعارش از طریق تضمین یا تشابه عبارات ظاهر شده است. او همچنین از دیگر شاعران قدیم چون «ابوتمام» و «بحتری» نیز تا حدودی متاثر شده است. تاثر فرحات از شعرای جدید ، چون «مطران»، «عمر ابی ریشه» و «ناصیف الیازجی»، نیز در شعرش آشکار است. غزل : غزل فرحات انعکاس و تمثل حیات و فرهنگ اوست و با وجود اینکه او زندگی سختی داشت و همه ی همّت و تلاش او ، آزادی وطن و هموطنانش بود، اما بااین وجود ، نزد او قصائد وجدانی رقیق و اشعار و غزلیات شیرینی را می یابیم که حتی نزد شعراء غزل یافت نمی شود. غزل او با عاطفه و مهربانی متمایز است و تا حد زیادی به غزل عذری شبیه است، او برای عشق و محبوبه اش فروتنی می کند و زندگی اش را به خاطر او فدا می کند و خاطرات گذشته اش را با یاد می آورد و متألم می شود ولی قادر به صبر نمی باشد و از محبوبه اش می خواهد که به حال او رحم کند اما از اعراض و روگردانی او به درد می آید و چاره ای جز تسلیم نمی بیند. در غزلیات فرحات گرایشات صوفیانه نیز دیده می شود و او در این مورد متأثر از ابن فارض می باشد که اثر آنرا به وضوح و روشنی می توان در قصیده ی « السکره الخالده » دید، او عشق به محبوبه اش را ازلی و قدیمی تصور می کند و این عشق را با احوالات مختلفی همراه با تناسخ و حلول که بر او گذشته است به تصویر می کشد. فرحات در غزلیات مادی و حسی اش ، از ابتذال به دور است و در اینگونه از غزلیاتش ، به شعراء غزل حسی در عصر عباسی شباهت دارد. اما مانند آنها حیاء و عفت و مشاعر انسانی را جریحه دار نمی کند و نمی توان غزل او را نوعی از غزل فاحش به شمار آورد. در غزلیات روزگار پیری اش ، اثر کهولت سن ، در اشعارش آشکار است و در آن ها بر ایام جوانی اش حسرت می خورد و آرزو می کند که ای کاش بیشتر از آن بهره مند می شد. حنین : حنین در همه دوره های شعر عربی از عصر جاهلی تا زمان حاضر وجود داشته است، اما حنین فرحات دو گرایش انسانی و مکانی دارد. حنین فرحات در گرایش انسانی، یادآوری اهل و نزدیکان و دوستانی است که آنها را در سرزمین وطن ترک نموده و خاطرات آن ایام شیرین است که اثری پاک و به یاد ماندنی در قلبش به جای گذاشته است . اما حنین او در گرایش مکانی ، زیبایی طبیعت را به یاد می آورد و نهرها و چشمه ها و برکه ها و درختان و میوه ها و باغ ها و گل های سرزمین اش را یاد می کند و به تصویر می کشد، و جائی که خورشید در آن طلوع می کند. اما ابعاد حنین در شعر فرحات به حدود وطن کوچکش، یعنی لبنان محدود نمی شود بلکه حنین او همه بلاد شام و کل بلاد عربی را در بر می گیرد. و از این رو می توان حنین او را در نطاق و گستره شعر وطنی و قومی قرار داد. فخر: فخر نزد فرحات دو گرایش عمده را در بر می گیرد: فخر شخصی یا ذاتی و فخر عام فخر شخصی، در اشعار فرحات پیرامون فن شاعری او و موهبت شعری اش و صفات و اخلاق برجسته اش می باشد و این نوع فخر در خلال قصائد و رباعیاتش منتشر است و به ندرت قصیده ای کامل را شامل می شود. در حقیقت فخر شخصی او وسیله ای است که به وسیله آن با سوء ظن مردم مبارزه می کند، به خصوص کسانی که فن شاعری او را ضعیف می شمرند. و آن را تسلیتی برای نفس خود به شمار می آورد و در آن جسارت و عظمت دیده می شود و اکثر این گونه فخر، پیرامون اخلاق اوست. پس او به تواضع و عزت نفس و صبر و مروت و اعتماد به نفس و صراحت و قناعت خود افتخار می کند. او موهبت شاعری و قلم و زبان خود را می ستاید، آنگونه که متنبی را به یاد می آورد. فخر فرحات انعکاس شخصیت و شرایط محیطی اوست اما فخر عمومی او به عربیت و اجداد قدیم و کسانی که آثار گرانقدری در جامعه انسانی به جا گذاشته اند می باشد. همچنین به اسلام و تعالیم آن و اثر آن بر بشریت فخر می ورزد، زیرا از دیدگاه او اسلام دینی است که کلمه عرب را وحدت بخشید و صفوف متفرق آنها را جمع نمود و آنها را از ظلمات به سوی نور خارج کرد. او همچنین بزرگان عرب را که به وطنشان خدمت نموده اند ، می ستاید و به صراحت می توان گفت که بر فخریات او نیز حس وطن دوستی و ملی گرائی غالب است. رثاء : اما رثاء نزد فرحات دو گرایش دارد: رثاء آزادگان و هموطنان مخلص و فداکار که جهادی سنگین را درخدمت وطن نمودند چه در سرزمین وطن چه در مهجر ، و دیگر رثاء خانواده و دوستان وفاداری که در کنار او ایستاده اند و او را در سختیهای زندگی و نیرنگ دشمنانش یاری کردند. اما در قصائد نوع اول (رثاء آزادگان و هموطنانش ) ، اعمال و فداکاری های بزرگ آنها را در راه وطنش به یاد می آورد و آنها را می ستاید و از خدمات آنها در مقابل اعداء و دشمنان دفاع می کند و فاجعه فقدان آنها را فاجعه وطن کوچک که به آن منتسب می باشند، نمی شمارد بلکه آن را فاجعه ای برای کل امت عربی می داند و به مسئله فلسطین و استعمار و سیاست می پردازد و قصیده از مجال رثاء به مجال سیاست و وطنیت خارج می شود، تا آنجا که خواننده معتقد می شود که فرحات این رثاء را فقط برای بیان آلام و آرزوهای وطن خود و برای تعرّض به استعمار گران و عمّال آنها، سروده است. پس به واقع جدا نمودن موضوعات شعری فرحات کاری دشوار است زیرا سیاست و وطنیت در اغلب اشعار او وارد شده است و به آنها جهت بخشیده است. به این جهت عواطف او در این گونه از مراثی اش خالی از حرارت فراق و سوزش و ألم است، زیرا عاطفه وطنیت و تألم به اوضاع وطن، بر همه اشعار او غلبه کرده است. فرحات در رثاء خانواده و دوستان و نزدیکان وفادارش، با حرارت و عاطفه و سوزش فراق از آنها یاد می کند، و سوزش فراق در اعماق وجودش شعله می کشد، پس شعر او مملو از حرارت و درد می شود و در مقابل مرگ، این معمای پیچیده می ایستد و متحیرانه از او می پرسد تا حقیقت آن را کشف می کند و اسلوبش در این گونه از مراثی با آرامش و الفاظ رقیق همرا ه است و از فخامت الفاظ و عبارات سنگین دور است تا آنجا که به نجوا شبیه می باشد همان گونه که در رباعیاتش در رثاء دخترش «سعاد» سروده است. اما نکته مهم در مراثی فرحات این است که عاطفه فرحات در مقابل وطنش از هر عاطفه دیگری قوی تر است و مبالغه نیست، اگر بگوییم که انگیزه اصلی او در هر یک از امور زندگیش، وطن می باشد تا اندازه ای که او در قصیده ای در رثاء مادر ، او را می ستاید به خاطر اینکه مادرش او را برای وطن تربیت کرده است. در نتیجه آنچه که فرحات را در مراثی اش هدایت و راهنمایی می کند، عاطفه ی صادق و به دور از تظاهر اوست . پس او فقط کسانی را در رثاء خود یاد می کند که نفسش از فقدان و مرگ آنها متاثر شده باشد چه از نزدیکانش باشند چه از دوردستان. هجاء: هجاء یکی از فنون شعری است که فرحات بسیاری از اشعارش را بر پایه آن سروده ، زیرا او از کودکی به هجاء و تهکم و انتقاد تمایل داشت. انواع هجائی که فرحات به نظم آن پرداخت عبارتند از: هجاء شخصی – هجاء سیاسی – هجاء اجتماعی – هجاء دینی هجاء دینی فرحات ، در خلال اشعار اجتماعی اش و در هجوم به اختلاف ادیان و رجال دینی و تعصبات دینی و طائفی، مشاهده می شود و هجاء اجتماعی او ، در نکوهش عادت های زشت و انحرافات و رواج خرافات و اوهام، نمایان است. اما هجاء شخصی او دو جهت عمده را در برمی گیرد: یا هجاء اشخاص به خاطر دشمنی و بدی رساندن به شخص اوست یا به خاطر حمله به شعر و فن و موهبت اوست و یا به خاطر خیانت آنها به وطن و امت عربی اش می باشد. او در هجاء شخصی اش اسم افراد و اشخاص را به طور علنی ذکر نمی کند و غالبا آنچه که او را به هجاء شخصی بر می انگیزد، انگیزه های وطنی و قومی ست که از مرزها و حدود اقلیمی فراتر است. مثلا در یکی از قصائدش «عقل الجر» را هجو می کند به خاطر اینکه او در سان پاولو ،انجمنی فینیقی را ایجاد کرد و فرحات این عمل او را مخالف با وحدت جهان عرب می دانست و از این جهت او را به مار سیاهی تشبیه می کند که سم کشنده خود را در بین مردم منتشر کرده است.. یا یکی از عزیزترین دوستانش را «توفیق ضعون» به خاطر انتشار کتابی به زبان فرانسوی هجو می کند، زیرا او در این کتاب ، عرب مسلمان را ، در حوادث قرن های گذشته به بدترین شکل ممکن یاد کرده است. همچنین «سعید عقل» را به خاطر کتابی که به حروف لاتین صادر کرده بود ، هجو نمود. اما گرایش دیگر فرحات در هجایش ، به خاطر تألم از کسانی است که به او بدی کرده اند و او را به درد آورده اند و یا به شعر او عیب گرفته اند و سعی کرده اند که ارزش و قیمت آنرا تنزل دهند. مثلا بعضی از ناقدانی که او را به سرقت افکار معری و انتشار آنها به نام خودش، متهم کرده اند ، به زشت ترین و پست ترین اوصاف هجو می کند از آن جمله آنها را به سگ ها ، خوک ها ، حیوانات و ... تشبیه می کند. او در این گونه از هجائش متأثر از شعرای قدیم است از حیث اوصاف و تصاویری که به کار می برد. در مجموع می توان گفت که هجاء به خودی خود نزد فرحات هدف نیست، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به هدف و انگیزه های وطنی و قومی ، و یا برای انتقام شخصی از خود و فن شاعری اش می باشد. حکم: از آنجا که فرحات در یک مکان استقرار نداشت و زندگی اش دائما در حال گذشت و گذار بین شهرها و ولایات مختلف بود این انتقال و برخورد بامردم و فرهنگ های مختلف ، تجربه فراوانی در زندگی و از انواع بشر ، برای او به جای گذاشت، و از طرفی شرائط سخت زندگی اش که اغلب اوقات آنرا ما بین خط فقر و یا زیر خط فقر می گذراند. با آن روح سخت و نفس با مناعتی که داشت ، می توان گفت که حکمت نزد او زائیده ی شرایط طاقت فرسای زندگی است، پس افکارش از پختگی و تجارب ارزشمند برخوردار گشته و حکمتی دقیق و درست را ارائه داد که از قوت و شدت برخوردار است که از بدبینی و تشاوم خالی نیست. در حقیقت حکمت های او تصویر و تمثیلی دقیق از شخصیت وجودی او و اوضاع اجتماعی آنست. و اثری از قضایای فلسفی و منطقی و یا تاملات و تفکرات ما وراء طبیعی در حکمت های او دیده نمی شود ولی آنچه در حکم او آشکار است تأثر او از شعرای قدیم چون متنبی و معری است. پس سایه ای از فلسفه قوی متنبی و سایه ای دیگر از سوء ظن نسبت به مردم، همانند بدبینی های معری دیده می شود. و از آنجا که فرحات علاقه شدیدی به وطن و آزادی و بلند پروازی و آرمان گرایی دارد، پس حکمت او مملو از قوت و قدرت و عظمت و تقدیس آزادی و حریت می باشد. در نتیجه می توان گفت که حکمت فرحات سه گرایش عمده در بر دارد: حکمت آرمان گرای قوی، حکمت ناامیدانه و مملو از مرارت و حکمت اخلاقی که از بدبینی و یاس از اصلاح مردم خالی نمی باشد. قصه های شعری فرحات: قصه شعری، فنی از انواع شعر است که بعضی از ناقدان آنرا فنی جدید در شعر عربی به شمار می آورند که از غرب اقتباس شده است و آن تجربه نفسانی شاعر در گستره ای وسیع می باشد که اثری عمیق به جای می گذارد. در دیوان فرحات چهار قصه شعری دیده می شود به نام های : الشهیدان – إحتجاج السعادین- الراهبه و کل حر فی دوله الظلم ، جان. قصه اول (الشهیدان) از قصه های وجدانی اوست که شاعر قصیده را با موعظه ای پیرامون مرگ و عشق آغاز می کند سپس به نقل حوادث قصه می پردازد و آنرا با موعظه وپند به پایان می برد. اما قصه دوم (إحتجاج السعادین) مضمون آن پیرامون نظریه تکاملی داروین است ودر آن تهکم و استهزاء به نظریه ی داروین که میگوید انسان از نسل میمون می باشد ، دیده می شود. و قصه سوم (الراهبه) پیرامون دختر زیبایی است از خانواده ای ثروتمند که معشوقش او را ترک کرده و او به دیری پناهنده شده تا زخم عشقش را مداوا کند و لباس راهبه ها را پوشیده و خودش را برای خدا نذز کرده است. این قصه از زیباترین قصه های فرحات است و شاعر در تحلیلی دقیق ، با طبیعت در احساساتش مشارکت نموده و بین راهبه و گل ها از حیث جمال و امتناع از چیدن ، تشابه برقرار نموده است. قصه از روح خطابه و موعظه مستقیم و مداخله ی شاعر بدور است و عنایت شاعر به وصف و تصویر می باشد. اما قصه (کل حر فی دوله الظلم، جان) بر اساس دو موضوع عاطفی و وطنی استوار است که با هم اتفاق می افتند، حوادث قصه ماجرای عشق دو جوان لبنانی مسلمان و مسیحی است که مسأله اختلاف ادیان باعث جدایی آنها گشته، سپس قصه به سمت تعرض به استعمار و وقایع جنگی سوق می یابد.... و بالاخره هر دو عاشق در یک صحنه ی درگیری کشته می شوند. وقایعی که در قصه نقل می شوند ، بیانی از حوادث جوانی شاعر است و قصه فاقد تسلسل منطقی است و شاعر از یک موضوع عاطفی بعنوان وسیله ای برای انتشار افکارش و بیان موعظه و تعرض به استعمار و ادیان و تهاجم به رجال دین کمک می گیرد. قصه های کوتاه شعری فرحات در دیوان أحلام الراعی جمع آوری شده اند و قصائدی رمزی پیرامون هجاء اجتماعی می باشند که شاعر در آن رویاهای خویش را با گوسفندان و سگش "غضروف " بیان می کند.