نام پژوهشگر: سارا شاه محمدیان
سارا شاه محمدیان حسینعلی نوذری
چکیده: گفتمان پست مدرنیسم به مثابه یکی از مهم ترین گفتمان های معاصر است که در بسیاری از مراکز علمی ـ آکادمیک و نیز در محافل نقد ادبی و هنری در نقد سنت و مدرنیسم، علاوه بر آن حتی در حوزه هنری به ویژه درنقد مدرنیسم منشأ دگرگونی ها، انگیزش ها، حرکت ها و رویکردهای تازه ای شده است. نظریه و نقد پست مدرن در قالب رویکرد روش شناسیک بدیع و بی نظیری ارائه می شود که از آن به شالوده شکنی یاد می-شود. رویکرد شالوده شکنی به مثابه یک جریان مرکزگریز با تکیه بر محورهای سه گانه فونوسنتریسم، لوگوسنتریسم و فالوگوسنتریسم به شناسایی مرکزیت هایی می پردازد که حول مفاهیم پارادایم های کلاسیک و مدرن بنا شده اند و دارای شاکله های متافیزیکی و ایده الیستی معین خاص خود هستند، و ضمن شناسایی این مرکزیت های هنجارآفرین و ارزش بخش، آنها را از حیّز انتفاع ساقط می کند. باید توجه داشت که این محورهای سه گانه در حقیقت ابزارهای روش شناسیک شالوده شکنی در تجزیه و تحلیل پدیده ها و موضوعات محسوب می شوند. امّا در تحلیل نهایی، خود شالوده شکنی به مثابه رویکرد روش شناسیک گفتمان پست مدرن محسوب می شود. به عبارت دیگر، پست مدرنیسم با توسل به شالوده-شکنی به تجزیه و تحلیل روش شناسانه ی موضوعات و مقولات مورد مطالعه خود (از جمله برای بحث حاضر، مقوله هنر و آثار هنری، به ویژه نقاشی) می پردازد. در این میان هنر نقاشی ایران نیز سرشار از فراروایت ها، روایت های کلان و مرکزیت-های قدیم و قویم می باشد که درپی ظهور جریان های پست مدرن در حوزه ها و بخش های مختلف نظری و پراتیک گفتمان نقاشی معاصر ایران، این فراروایت ها و مرکزیت ها دستخوش تغییرات و دگرگونی های فراوانی شده اند. لذا دراین رساله ضمن اشاره به روند کلی تحول هنر نقاشی ایران طی دو دهه 1370 و 1380 به مطالعه و بررسی تأثیرات و انطباعات گفتمان پست مدرنیسم در آثار نقاشی این دو دهه می پردازیم: در این راستا به ویژه چگونگی حضور این جریان در آثار هنرمندان نقاش ایرانی در دو دهه مذکور، و نیز امکان یا امتناع شالوده شکنی را از پارادایم های کلاسیک و مدرن در آثار نقاشی هنرمندان ایرانی طی دو دهه 70 و 80 را مورد بررسی و مداقه قرار می دهیم.