نام پژوهشگر: محمدسعید نجاتی

سیره نبوی درعصر مکی از نگاه طبری (مقایسه تفسیر و تاریخ)
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام - دانشکده علوم اجتماعی 1389
  محمدسعید نجاتی   محمدهادی یوسفی غروی

سئوال اصلی این پژوهش این بود که تصویری که طبری از عصر مکی سیره نبوی ارایه داده بود با این تصویر در کتاب تاریخش چه شباهت ها و چه تفاوت هایی دارد و آیا می توان گزارش های تفسیر را مکملی تاثیر گذار برای حوادث تاریخی دانست؟یانه؟ برای اینکار ابتدا گزارش های تاریخی موجود در کتاب تفسیر گزینش شد و گزارش های مربوط به این حوادث از کتاب تاریخ طبری نیز استخراج گشت و برای استقصای بهتر از فهرست کتاب« موسوعه تاریخ اسلامی »و نیز کتاب های «سیره نبوی در تفاسیر» و« تاریخ در قرآن » استفاده شد و در نهایت سیزده مورد گزارش تاریخی که بین تاریخ و تفسیر طبری مشترک بود استخراج گشت که عبارتند از : بعثت، فترت وحی ، وفات ابوطالب ، مذاکره قریش با ابوطالب، داستان غرانیق،دعوت خویشان،پیشنهاد پرستش متقابل ،برخورد با ابولهب ، فرمان دعوت عمومی،اسراء، ملاقات با جنیان،هجرت به مدینه در این میان گزارش های تاریخی دیگری نیز در تفسیر طبری یافت شد که هرچند برخی مورخان دیگر به آنها پرداخته بودند اما جایشان در کتاب تاریخ طبری خالی بود . این گزارش ها مربوط به حوادث: «برخورد ولید بن مغیره با قرآن» و «عکس العمل ابوجهل به نماز پیامبر» و «آزمودن پیامبر (ص) به کمک یهود» و« اتمام حجت مشرکان مکه »و «تلاش قریش برای فتنه گری در وحی » هستند . بررسی و تحلیل گزارش های طبری ما را به این نکته ها رهنمون شد.: 1. تصویر سیره نبوی در تفسیر، تفاوت چندانی با این تصویر در تاریخ طبری ندارد، و درموارد بسیاری با تکرار گزارش ها مواجه هستیم ، 2. در تفسیر گزارش هایی که صرفا صبغه تاریخی داشته باشد نمی توان یافت. 3. چه درتفسیر و چه درتاریخ نقد یا تحلیل صریحی نسبت به گزارش های تاریخی یافت نمی شود. 4. موارد تکراری میان تفسیر و تاریخ بسیار است و بعید می نماید که با این همه تکرار تکمیل تفسیر هدف اصلی تاریخ باشد،بله برخی از گزارش های تاریخ حتی در این مقطع مکمل تفسیر است. 5. این احتمال وجود دارد که در موارد بسیاری که حوادث در تفسیر هم دنبال می شود ، طبری به اتکا مطالبی که در تفسیر آورده ، گزارش های تاریخش را مختصر کرده باشد.به همین دلیل در این مقطع، تاریخ او نسبت به تواریخ دیگر ،مختصر است. 6. در اکثر موارد اطلاعات جزئی تفسیر در مورد حوادث تاریخی ذکر شده بیشتر از تاریخ است. مانند ملاقات با جن ها ،معراج و... و اختلاف نظر های موجود در مورد حوادث را بیان نموده است . 7. تاریخ طبری سال ها پس از تفسیر او نگاشته شده و اختصار آن در برخی موارد را می توان به اتکای گزارش های موجود در تفسیر دانست 8. شاید به دلیل تقدم تفسیر بر تاریخ است که تفسیر نقش مکمل واضحی را برای تاریخ دارد و تاریخ طبری را بدون مراجعه به تفسیر می توان ناقص تر از کتاب های پیش از او دانست . 9. روشن نبودن مرز های دو علم تاریخ و تفسیر در دوران طبری را نیز می توان عامل خلا تاریخ از برخی گزارش های تاریخی موجود در تفسیر دانست . 10. طبری در غالب موارد به اتکا احادیثی که روایت کرده ، ظاهر قرآن را تخصیص می زند و قرآن را قرینه ای برای پذیرش یا رد روایات نمی داند و از تأویل قرآن برخلاف ظاهر بدوی آن گریزان است. این روش او را غفلت از مواد تاریخی و قراین تاریخی متن قرآن در موارد ممکن مانند سوره نجم و افسانه غرانیق و مانند آیات سوره جن و روایات ملاقات با جن ها و...کشانده است. 11. تقطیع برخی روایات بدون ذکر قرینه بر تقطیع مثل تقطیع روایت محمد بن کعب در تفسیر ،ذیل داستان آیات شیطانی 12. بی علاقگی به تکمیل اطلاعات تاریخی و بسنده کردن به نقل روایاتی که ارکان اصلی حادثه را بیان می کند.مانندروایاتی از یعقوبی ،بلاذری و ابن اسحاق که در حادثه دعوت خویشان بود ولی طبری از آنها استفاده نکرد. 13. طبری بسیاری از روایت هایش را به نقل از استادانی ذکر کرده که از آنها روایات متعدد و فراوانی را شنیده یا اجازه گرفته و این احتمال که درموارد بسیاری روایت هایش از منابع شفاهی بوده یا ازکتابی که تمام آن را سماع کرده یا اجازه روایتش را گرفته ،وجود دارد. 14. طبری اهمیت فراوانی به اسناد روایات می دهد و همین مطلب در موارد بسیار دلیل تکرار روایت های او برای دست یابی به سندی کوتاه تر یا متقن تر است و تاکید بر علو سند و تنوع اسناد ها در تاریخ و تفسیر طبری در موارد متعدد دیده می شود زیرا طبری یک داستان را با روایت های متعددی نقل می کند که برخی یا واسطه کمتری از دیگری دارد یا افراد موثق تری آنها را نقل کرده اند.به عنوان مثال روایت های جابر در بعثت . 15. با یافتن روایت های مشترک و تکراری در تفسیر و تاریخ طبری می توان ،اعتماد و استناد طبری به این روایت ها را فهمید ،اگر چه او خودرا در مقدمه تاریخ تنها ناقل می داند ،اما گزینش روایت های خاصی که در تفسیر آنها را به عنوان روایت های معتبر نقل کرده ،گویای اعتماد طبری به این روایت هاست. از جمله این موارد ،روایت معراج انس و نیز گزارش های فترت و گزارش مشترک داستان آیات شیطانی است. 16. برخلاف تاریخ طبری، اختلاف نظر های موجود درمورد وقایع تاریخی ، در گزارش های تفسیر کاملا منعکس شده است مانند هجرت ،ملاقات با جن ها. 17. تفسیر طبری و تاریخش متأثر از گرایش های مذهبی او نگاشته شده و در آنها دفاع از مسکلک اهل سنت را با گرایش اهل حدیث می توان یافت. 18. هم چنان که در زندگینامه طبری آمده ، او ابتدا محدثی بود که فقیه شد و پس از آنکه در فقه و حدیث به مقام والایی رسیده بود به تفسیر و سپس تاریخ پرداخت ،به همین جهت چهره او حتی در تفسیر و تاریخ چهره یک محدث ظاهر گراست که روایت های تفسیری و تاریخی را در کتاب های خود گرد آورده و نمی توان رویکرد های اصلی و ممیزه های موجود در دو علم تاریخ و تفسیر را به وضوح در آثار او یافت. 19. احتمال تشیع طبری (به معنای تشیع مذهبی و سیاسی) بسیار ضعیف است که علاوه بر شواهد متعدد تاریخی ، اظهار نظر های علمی طبری در آثارش نیز به روشنی آن را رد می کند. 20. اندیشه سیاسی طبری که برخاسته از مکتب اهل سنت است و حکومت غالب زمانه را مشروع می داند ، از تاریخ او تاریخی مقبول برای مکتب سنیان ساخته است. 21. گزارش های خردستیز و افسانه های اسرائیلی فراوانی در تاریخ و تفسیر طبری یافت می شود که نتیجه برخورد او با روایات به شیوه اهل حدیثیان ظاهری است.