نام پژوهشگر: محمود موحدی زاده

جلوه هایی از تناص یا بینامتنی دینی و قرآنی در شعر نزار قبانی
پایان نامه دانشگاه تربیت معلم - سبزوار - دانشکده ادبیات و علوم انسانی 1389
  محمود موحدی زاده   حسین میرزایی نیا

خلاصه پایان نامه به فارسی: همانطور که از اسم پژوهش پیداست تناص یا بینامتنی یعنی اینکه شاعر یا نویسنده در خلال آثار منظوم یا منثور خویش از تجربیات علمی دیگران بهره گیرد که این بهره وری در یک متن ادبی به نام «تناص» در ادبیات عربی یا (intertextuallity) در ادبیات انگلیسی مطرح می شود و شایان ذکر است که این مقوله در حقیقت جزء معیارهای نقد ادبی یک متن ادبی به شمار می رود و با این روش می توان جنبه های مختلف درون متنی را مورد بررسی قرار داد. علم نقد همواره در ادبیات از ارزش والایی برخوردار بوده و به عنوان راهی برای ارزش گذاری آثار ادبی از دیر باز مورد توجه قرار گرفته است. ادبیات نقد نه در دوره مدرن بلکه از زمانهای قدیم و قبل از ادبیات مدرن توسط صاحبنظران و کسانی که در این علم دستی داشته اند، رایج و پیوسته در حال تغییر و تحول بوده است.این علم وابسته به علومی است که پیوسته در حال تغییر و پیشرفت هستند، بنابراین نه تنها نمی تواند ساکن بماند بلکه همواره و پایاپای با آن علوم حرکت خواهد کرد. اگر نمی توان یک معنای اصلی و یگانه ای را برای متنی قائل شد بدین خاطر است که دردنیای امروزی هیچ اثری دارای اصالت نیست. هر اثری در یک زمانی تحت تاثیر آثار قبل خود بوده و با تغییر و تحول آثار پیشین خود، به خود هویّت بخشیده است. به عبارت دیگر در هر اثری باید به دنبال ارجاعی به قبل آن اثر و یا معاصر آن بود، چرا که خاصیت ذهنی انسان اقتضا می کند که پیوسته از تجربیات ذهن فعال و پویای خود استفاده کند، نویسنده و افکار او در یک زمان از تفکرات دیگران تاثیر می پذیرد و در زمان دیگر اندیشه های مخاطبان خود را تحت تاثر قرار می دهد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که یک نویسنده قبل از اینکه به عنوان یک نویسنده شناخته شود یک خواننده بوده است و یک متن - هر متنی که باشد – مقدار زیادی از متون غیر خود را به همراه دارد که آن متن مورد نظر را در سطوح مختلفی تغییر می دهد و یک نویسنده از آنجایی که در جهان بشری زندگی می کند و با آثارو نشانه ها و حوادث محل زندگی و وقائع اطراف آن در تماس است و آن را در طول تجربه زندگی شخصی خود در می یابد، به طور اجتناب ناپذیر این تجربیات را در ذهن خود جای می دهد. از طرف دیگر این نویسنده از آنجاییکه یک متن ادبی می نویسد ، هیچگاه نمی تواند بدون استفاده از ذهن خود و تجربیاتی که در ذهن خود ذخیره کرده است، کلمات را بنویسد، بنابراین خواه ناخواه ناچار است که از تجربیات ذهنی خود در اثر استفاده کند. حال نکته ای شایان ذکر است که نویسنده هر متنی، نظم یا نثر، که از ذخایر و تجارب ذهنی خود استفاده می کند، تغییراتی چون افزایش، کاهش و نوآوریهایی در این تجارب بوجود می آورد که باعث متفاوت شدن متن او می شود و چنین نگرشی به متن که امروزه به عنوان یک قانون برای هر متنی تبدیل شده است، در حیطه نظریه ادبی ای با عنوان «تناص» یا «بینامتنی» جای می گیرد که برای هر متنی یک امر اجتناب ناپذیر است و همانطور که ذکر شد به کمک این دیدگاه می توان قصائد زیادی از شعراء مختلف را مورد بررسی قرار داد. و این پژوهش برآن است تا موضوع تناص دینی و قرآنی را با اهدافی که ذیلاً عنوان می شود، در اشعار «نزار توفیق قبانی» یکی از شعراء معاصر سوری تبار مورد بررسی و نقد قرار دهد که این اهداف عبارتند از: - شناخت و تاثیر نظریه نقدی تناص یا بینامتنی در حوزه ادبیات و علم نقد عربی و غربی به طور عام و در شعر نزار قبانی به صورت خاص. - بررسی تاثیر قرآن و معارف اسلامی در شعر معاصر عربی با تکیه بر مکتب رئالیسم یا واقعگرا، با استناد به شواد شعری تنی چند از شعراء واقع گرا که هم عصر نزار قبانی بوده اند. - بررسی و نقد جنبه های دینی و قرآنی در شعر نزار قبانی با استشهاد به شواهد شعری مورد نظر از منظر تناص دینی و قرآنی. و شایان ذکر است که رسیدن به اهداف مذکور در سایه سوال و فرضیه ای است که پژوهشگر قبل از انجام پژوهش آن را در نظر داشته است، یعنی باید گفت: اساساً هر پژوهش زائیده یک سوال مطرح شده از قبل و طرح فرضیه ای مناسب با آن می باشد که سوال این تحقیق را می توان چنین مطرح نمود: - شیوه تناص یا بینامتنی دینی و قرآنی در شعر نزار قبانی به چه صورت بوده و فرضیه مورد نظر این است که: تناص آیات ومعارف دینی در شعر شاعر بیشتر خودآگاه ومرتبط با مضمون و هدف شعری وی بوده است. ولی قبل از انجام هر پژوهشی درباره یک اثر ادبی نویسنده یا شاعر باید از زندگی شخصی و ادبی شاعر تا حدودی آگاه بود که بتواند او را در راستای تحقیق و پژوهش یاری نماید که در این پایان نامه نیز، نگارنده بعد از ارائه کلیات و مقدمات پژوهش نسبت به ارائه خلاصه ای از زندگی ادبی شاعر اقدام نموده است. زندگی شخصی و ادبی نزار قبانی: نزار ازجمله پرطرفدارترین و مشهورترین شاعران معاصر عرب است و پر انتشارترین دواوین شعری را به خود اختصاص است که از زوایای مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته اند. نزار در اول بهار به تاریخ 21/3/1923میلادی در محله مئذنه الشحم دمشق که یکی از محله های قدیمی دمشق است، به دنیا آمد و او از رابطه تولد خود و آمدن بهار به نیکی یاد می کند، پدرش شیرینی فروش بود و از مردان انقلاب سوریه بر ضد فرانسویان بود.به لحاظ مالی وضع متوسطی داشت. نزار از پدرش چهره ای عادی و در عین حال مقتدر و مبارز و قهرمان به تصویر می کشد. نزار شاعری انقلابی است و با شعرش می شورد و ازتمام دردها و شادی ها می سراید و هم چنین در لغت و قاموس شعری و قواعد نوآوری می کند، چرا که او شاعری خارج از تمام زمان ها و مکان ها و قاعده هاست. شعر بیان احساس و عواطف بشری است و نزار قبانی آن را تمام ارزش خود می داند و می گوید من از امتی هستم که شعر را تنفس می کند و می خواهد که در شعر اثری برجسته و حتی متمایز از آثار سایرین برجا بگذارد و شعر را به زیبایی به تصویر می کشد وبه همان اندازه که برای شعر قداست قائل است، رسالتی بزرگ بر شاعر می گذارد و شاعر را حامل این رسالت بزرگ می داند و او را وجدان مردم و حامی آنها می داند و بیان آرزوها و اندوه و اضطراب مردم را وظیفه شاعر می داند و متعجب و نگران است که چرا همیشه شاعر در ترس از محیط و حکومت به سر می برد و خود را در حصاری قرار می دهد که بر او تحمیل می شود. وی در قصائدش عقاید خود را به گونه ای روشن و واضح بیان می کند و در رسالت شعریش می گوید که او از آزادی عشق، سیاست، زن و وطن می سراید و مسوول سوء استفاده دیگران نیست و خود را گوینده رسمی عرب می داند که تمام همّ و غم آنها را در شعرش بیان می کند.نزار قبانی شاعر را به چشمه ای تشبیه می کند که کسی نمی تواند جلوی جوش و خروش آن را بگیرد و نیز می گوید: شاعر به سان آتشفشانی است که کسی نمی تواند جلوی فعالیت آن را بگیرد. نزار به آزادی شاعر در سخن و نوشتار معتقد است چرا که شاعر زبان امّت و جامعه خویش می داند. نزار از 16سالگی شروع به سرودن شعر نمود یعنی زمانی که دیوان اول خود «قالت لی السمراء» «زن سبزه رو به من گفت»، به سال 1944م به چاپ رسانید که با مخالفتهایی نیز روبرو شد، در آن زمان دانشجوی دانشکده حقوق دانشگاه دمشق بود. دکتر «خریستو نجم» آثار نزار قبانی را به پنج دوره تقسیم کرده است.دکتر نجم در این تقسیم بندی که برخاسته از نظر ناقدانه وی است برای هر دوره نامی را قرار داده و آثار نزار قبانی را در محدوده این دوره ها و با نقدی روان شناسی بررسی می کند. و به طور کلی مراحل شعری نزار را می توان به دو دسته تقسیم نمود: - شعر زن که از اولین تا آخرین مجموعه شعری اش را شامل می شود. - شعر سیاسی که بعد از شکست سال1967م عربها از اسرائیل به بعد آن را گفته است و به شکل گزنده ای جهان عرب را هجو می کند که هدفش از این شعر تحریک و تشجیع جهان عرب و بیدار نمودن از خواب غفلت نسبت به قضایای جاری امت اسلامی است، همان طوری که دراشعار زن وی در صدد تلاش برای آزادی زن از چنگال مرد و جامعه شرقی است. زبان شعر او خاص است و برگرفته از زادگاه خانه دمشقی، عطوفت مادری و سفرهای مختلف و تجربه ها و حس های گوناگون است. نه به طور کامل به زبان فصیح عربی تکیه کرده و نه زیاد از زبان کوچه بازاری استفاده کرده که در این میان زبان جدیدی برای خود آفریده و شاید به خاطر استفاده از این زبان است که خوانندگان شعرش همه مردمند و او شاعری مردمی است. نزار برای شعر تعاریف گوناگونی قائل است از آن جمله می گوید: - زبان شعر زبان دگرگونیها است که در همه زبان ها تاثیر گذار بوده، بطوریکه باعث از میان رفتن زبانی و تولید زبانی دیگر می شود، گویا هنری خارج از قانون است که اوج عدالت را به تصویر می کشد یا زلزله ای استثنائی است که می آید و انقلابی تمدن ساز موفق به دنبال دارد که در آن هیچ جرم و قتل و خونریزی رخ نمی دهد. - شعر بسان بلیطی است که به ما این اجازه را می دهد تا به درونمان سفر کنیم و به کشف مناطقی بپردازیم که اکتشاف آن قبل از آن ممکن نبود. - شعر دست خلاقی است که زمان را بازسازی می کند و همه چیز را از نو فرآوری می کند. - شعر به سان اسبی با شیهه ای زیباست که هر کس به روش خاص خودش بر آن سوار می شود. - شعر مانند: شراره های آزادی و بارانهای اندوهی است که زیر پوست ملتها جمع شده اند و به عبارتی شعر را می توان در پیکره یک ملت خلاصه کرد که با درخشش آن می درخشد و با پژمردگی آن از بین می رود. و از مجموع تعاریفی که شاعر از مقوله شعر دارد چنین بر می آید که شاعر میان شعر و انقلاب و دگرگونی از یک طرف و بین شعر و اخلاق والا از طرفی دیگر موازنه و ارتباط برقرار می سازد و وظیفه شعر را یک وظیفه انقلابی، مشوّق و تغییر دهنده زندگی می داند. اما در خصوص شعر سیاسی نزار که مدار بحث تناص دینی بر آن استوار است، می توان گفت که : نزار انقلابی بوده و به انقلاب چنان قرآن و انجیل و تورات ایمان داشته است و مشعل آن انقلاب را تا زمان مرگ خود دردست داشته و همیشه به دنبال زبان و سرزمین جدید می گشته تا رگهایش را با آب و آتش پر کرده و در چشمانش آتش خشم را روشن سازد، او همیشه به مبارزه مسلحانه ایمان داشته و آن را راه صلح می دانسته است. نظریه تناص یا بینامتنی در حوزه ادبیات و نقد غربی: بینامتنی یا تناص نظریه ای است که در اواخر دهه 60 مطرح شد و صورتگرایان طراحان اولیه این نظریه به شمار می روند. در شکل گیری این نظریه «میخائیل باختین» و بررسی های وی از رمانهای «داستایفسکی» و تلاشهای «ژولیا کرستیوا» نقش ویژه ای را ایفا کرده اند. بینامتنی که در سال 1965م از سوی «ژولیا کرستیوا» مطرح شد، حاکی از روابط نامحدودی است که بین یک متن با متون دیگر وجود دارد و این روابط برای هر متنی حتمی و ضروری است. بینامتنی نوعی نگرش به متن است که باعث معنا دهی جدید به یک متن می شود و در حقیقت شاعر یا نویسنده با استفاده به موقع از این ابزار به غنای اثر خویش می افزاید. این در حالی است که بیشتر ناقدین معاصر سبب اصلی ظهور نظریه بینامتنی را در مکتب ساختارگرایان جستجو کرده اند، چرا که این مکتب در حقیقت قید و بندهای زیادی را فرا راه یک پژوهش علمی قرار داده، بطوری که معتقد است هر اثر ادبی قائم به ذات بوده و هیچ نشانه ای دالّ بر تاثیر پذیری یا تاثیر گذاری آن وجود ندارد و هر اثری مفسّر و بیان گر خویش است و نیازی به عوامل خارجی تاثیر گذار ندارد، لذا در برخورد و رد این مکتب نظریه تناص یا بینامتنی مطرح گردید تا از گسترش و تاثیر آن بکاهد و همان طور که ذکر شد این نظریه حاکی از روابط نامحدود میان متون با یکدیگر است و اساساً می توان گفت: کلیه روابط میان متنی یک متن ظاهر با غائب، پشتوانه شناخت پیشین نویسنده یا شاعر است و نیز تضمین و اقتباس از معارف دینی و آیات قرآنی در یک متن ادبی منظوم یا منثور که به هدف ارتقاء بخشیدن به آن اثر ادبی صورت می گیرد، در زمره نظریه تناص یا بینامتنی قرار دارد. شایان ذکر است که بنیان گذار اصلی این نظریه در غرب «خانم ژولیا کرستیوا» فرانسوی می باشد که خود متاثر از آراء و نظریات «میخائیل باختین» روسی بوده است. باختین معتقد بود که هر اثری زائیده اثری دیگر است و هیچ اثر یا کلامی مستقل از دیگری وجود ندارد به جز سخنان آدم ابوالبشر که برای اولین بار مورد خطاب قرار گرفته است. که طبق این نظریه، مقوله حواریه یا گفتمان شناسی را مطرح نمود که طی آن هرسخن یا کلامی که انسان بر زبان می راند متاثر از سخنان و دانش دیگران است و بعدها کم کم این گفتمان شناسی باعث ایجاد نظریه تناص یا بینامتنی و گفتگوی متن ها با یکدیگر گردید. «ژولیا کرستیوا» معتقد بود که قانون تناص فقط در تضمین و اقتباس کلامی یا اثری از جایی خلاصه نمی شود بلکه نظریه تناص فراتراز این بوده و به یک سلسله از تاثیر و تاثّرات میان متنی گفته می شود که در فرایند آن بخشی موثر و قسمتی متاثر قرار می گیرد که این تاثیر و تاثردر زمینه های مختلف فرهنگی، ادبی، تاریخی، اجتماعی و دینی و ... صورت می گیرد و طبق نظر وی یک متن متشکل از اقتباسات و استشهادات است که به سان کاشیهای دیواری می ماند که هر کدام مکمّل و زینت دهنده دیگری است و از این تاثیر و تاثر میان متون به ایدئولوجی و وظیفه یک متن یاد می کند که هر کدام از اجزاء وظیفه خاص خود را در قبال سایر اجزاء بر عهده دارد و باعث تغییر و تحول آن می گردد. این در حالی است که نظریه تناص با توجه به مصادر و مآخذ آن به اشکال گوناگونی ظاهر می شود که از آن جمله می توان به تناص ادبی، اسطوره ای ، تاریخی، دینی و تناص شخصیات و فرهنگی و... اشاره کرد. اما در خصوص ساختار و اسالیب تناص یا بینامتنی می توان به انواع مختلفی از جمله: تناص اشاری، امتصاصی، اسلوبی، واعی، لاوعی(خودآگاه یا ناخوآگاه)، ظاهر و غیر ظاهر و لفظی و معنوی و ... اشاره کرد که هر کدام بسته به نوع استفاده در یک متن متفاوت است. تناص اقتباسی: در این فرایند شاعر یا نویسنده مستقیما بخشی از یک متن ادبی دیگر از جمله شعر، آیات قرآن و ... را به طور کامل یا ناقص، در متن مورد نظر خویش می آورد و به صلاحدید خود می تواند در آن دخل و تصرف نماید. تناص اشاری: در این نوع بینامتنی یا تناص شاعر یا نویسنده فقط به طور اشاره یا تلویحا به موضوع اقتباس شده می نگرد، خواه آن موضوع قصیده شعری باشد یا اسطوره ای یا واقعه تاریخی و ... بطوری که خواننده با قرائت آن متن فقط از طریق معنی و اشاره به موضوع پی ببرد. تناص امتصاصی: در این فرایند بینامتنی شاعر ضمن استلهام از یک متن دیگر یا معنی و مفهوم آن در صدد تغیر و تحول و سیاق آن بر می آید بطوریکه در متن جدید به سختی می توان حضور لفظی و صریحی از متن اقتباس شده پیدا نمود بلکه از روابط میان متنی به وجود نص غائب پی برده می شود. تناص اسلوبی: همان طوری که از اسم آن پیداست، این فرایند بینامتنی یعنی این که شاعر یا نویسنده در اثر خویش از روش بیان مطلب دیگران استفاده نماید که خود معمولا در وزن، قافیه، و تراکیب نحوی و موسیقی الفاظ متناص هویدا می گردد. تناص شخصیات: این نوع از تناص نیز با توجه به اسم آن یعنی این که شاعر یا نویسنده طی آن از نام اشخاص دینی، ملی، اسطوره ای، میراث فرهنگی، و تاریخی و ... استفاده نماید. اما تناص دینی که موضوع مورد بحث نیز می باشد یکی از انواع تناص یا بینامتنی است که طی آن شاعر یا نویسنده از طریق اقتباس و تضمین آیات قرآن یا احادیث نبوی(ص) یا معارف دینی و اخبار و قصص آن، نسبت به ارتقاء اثر خویش اقدام می نماید، بطوری که با انسجام این معارف دینی با موضوع و سیاق شعری شاعر، هدف و فکری نو پرورده می شود که اغلب مرتبط با مفهوم شعری یا نثر می باشد. مفهوم نظریه تناص یا بینامتنی در ادبیات و نقد عربی: اگر مفهوم بینامتنی یا تناص را در ادبیات و نقد قدیم جستجو و بررسی نماییم، می بینیم که ریشه های این اصطلاح جدید در علوم بلاغی و نقدی قدیم وجود داشته است که با نامهای مختلفی از جمله اقتباس، تضمین، سرقتهای ادبی، معارضه و مناقضه کاربرد داشته اند، که البته این به این معنی نیست که نقد عربی قدیم در ایجاد این اصطلاح از علم نقد معاصر غربی پیشی گرفته است و شایان ذکر است که این اصطلاحات مذکور (اقتباس، تضمین و ... در واقع اشکالی از تناص یابینامتنی می باشند که وجه مشترک همه آنها با تناص در امر انتقال معنی یا لفظ یا هر دوی آنها یا بخشی از آنها با یک هدف و مقصد متفاوت می باشد. یعنی می توان گفت: که اصطلاح تناص به جهت معنی عامی که دارد در برگیرنده اشکال مختلفی است که در این تحقیق نگارنده به بررسی و تحلیل دو قضیه در این راستا پرداخته است: اول: ریشه یابی تناص در نقد عربی قدیم و دوم: برسی نظریات ارائه شده درباره اصل تناص یا بینامتنی از طرف ناقدین معاصر عرب مانند: محمد مفتاح، الغذامی، رمانی و ... اصول تناص در نقد عربی قدیم: همان طور که ذکر شد موضوع تناص یا بینامتنی با عناوین و اشکال مختلفی ریشه در ادبیات و نقد عربی قدیم داشته است که ذیلاً خلاصه ای از تعریف هر کدام از آنها آمده است. اقتباس: همان طور که در تناص اقتباسی گفته شد، در این فرایند شاعر یا نویسنده برای ارتقاء و زینت کلام خود معمولاً از شعر، آیات قرآن و احادیث و ... استفاده می کند ولی غالباً اقتباسی که در نقد قدیم به کار می رفته، بیشتر استلهام آیات قرآن و احادیث مد نظر بوده است که این امر بیشتر در خطبه ها، مواعظ و مدح پیامبر(ص) انجام می گرفته و مقبول بوده است و در غزل و رسائل و قصص امری مباح شمرده می شود، تا زمانیکه بازیچه هزلیات و سخنان پوچ و بی اساس قرار نگیرد. اقتباس در نقد قدیم جزء محسّنات لفظی کلام محسوب می شده که هدف استفاده از آن بیشتر قداست بخشیدن به متن و اظهار توانایی و مهارت شاعر یا نویسنده بوده است. تضمین: تضمین در لغت به معنی پیوند دادن یا ارتباط برقرار کردن است که در اصطلاح رکنی از ارکان مهم علم بلاغت شمرده می شود که پیرامون آن علماء بلاغت توضیحات زیادی آورده اند و شایان ذکر است که تضمین و اقتباس ظاهراً دو لفظ اما در مفهوم بیشتر به جای یکدیگر به کار می روند و در کتب بلاغت علماء زیادی از این مقوله سخن به میان آورده اند و درباره انواع و اشکال آن توضیحاتی داده اند و از مشهور ترین علمائی که در این زمینه سخن گفته اند می توان به زمخشری، ابن رشیق، ابن اثیر و ابن حجه حموی اشاره نمود. تضمین جانشین اصلی تناص: طبق تعریفی که علماء بلاغت از تضمین دارند که آن را فرایند کلی «أخذ و إعطاء» (گرفتن و دادن)، مطلبی یا تجربه از تجارب دیگران، می دانند، می توان گفت: که تضمین مفهوم کلی تناص را در برداشته و جانشین آن قرار می گیرد و این در حالی است که برخی از محققین معاصر نیز همین مفهوم کلی را برای تضمین آورده اند که با تناص تقریباً در یک راستا قرار می گیرد، به عنوان مثال: «عز الدین اسماعیل» تضمین را یکی از عوامل پیشرفت در یک قصیده معاصر عربی می داند و می گوید: زمانی که شاعر یا نویسنده در اثر خویش از تجربه دیگران به عنوان تضمین کلامی را می آورد در حقیقت بین اثر و تجربه دیگران یک فرایند بینامتنی مشترک از نظر فرهنگی، تاریخی و ... صورت گرفته است. اما «احمد الزعبی» صاحب کتاب «التناص نظریاً و تطبیقیاً» که در زمینه اصطلاح تناص تحقیقات زیادی دارد اشاره به این مطلب دارد که: اقتباس و تضمین در حقیقت دو شکل از اشکال تناص هستند که طی آن اگر شاعر یا نویسنده مطلبی رامستقیماً و بدون دخل و تصرف در اثر خویش استفاده نمود تناص مباشر یا مستقیم نام دارد و در غیر این صورت یعنی اگر أخذ مطلب از دیگری و دخل و تصرف در آن با استنتاج یا استنباط از تجربه آنها همراه باشد، مانند: تناص افکار، دیدگاه ها، فرهنگ و ... ، که تلویحاً به آن اشاره می شود، از نوع تناص غیر مباشر است. تناص بلاغی: این نوع از تناص که از اسمش پیداست معمولاً در فرایند آن از اصطلاحات و صور بلاغی مانند:انواع تشبیه، استعاره، کنایه استفاده می شود که طی آن شاعر یا نویسنده به جای توصیف مستقیم از این صور بلاغی استفاده می کند، به عنوان مثال: زمانی که شاعری کسی را به «طویل النجاد» (بلند حمایل) توصیف می کند، در حقیقت از تناص بلاغی در اثر خویش استفاده کرده، چرا که شجاعت ممدوح خود را به طریقه کنایه که از صور بلاغی است، به خواننده ابلاغ می کند. سرقتهای ادبی نیز یکی از مقوله هایی است که می توان به عنوان ریشه یابی تناص در نقد قدیم جستجو کرد، که طی آن شاعر یا نویسنده به طور مستقیم یا غیر مستقیم مطلبی را از دیگری در اثر خویش می آورد بدون اینکه رعایت امانت داری کلام را بنماید. معارضه و مناقضه: معارضه و مناقضه نیز از مقوله هایی است که می توان آنها را از اصول تناص در ادب و نقد قدیم عربی دانست که طی آن شاعر در معارضه در صدد تقلید از شاعر یا نویسنده دیگر بر می آید به عنوان مثال: معارضه شعری شوقی با سینیه بحتری. اما در مناقضه که از ماده «نقض» است طرفین معمولاً نسبت به هجو همدیگر اقدام می نمایند مانند: نقائض «اخطل و جریر» از شعراء بنی امیه. اما موضوع دومی که نگارنده در بحث نظریه تناص یا بینامتنی در حوزه ادبیات عرب به آن پرداخته بررسی برخی از آراء و نظریات ادباء و نویسندگان معاصر عرب درباره تناص است که در این خصوص ابتدا به پژوهش خانم «فریال جبوری غزول» در تحلیل قصیده «محمد عفیفی مطر» به عنوان یکی از اولین پژوهشهای مورد نظر در زمینه تناص در ادب معاصر اشاره کرده و سپس به بررسی نظریات «محمد مفتاح»، «الغذامی»، «الرمانی» ، «عبدالملک مرتاض»، و«احمد محمد قدور»پرداخته است، که در این زمینه می توان گفت که: خانم فریال جبوری غزول ساده ترین تعریف را برای تناص آورده و آن عبارت از تضمین متنی در متن دیگر است که طی آن به تفاعل و مشارکت خلاّق بین دو متن اشاره دارد ودر این خصوص به تناص قرآنی و تناص صوفی در اشعار «احمد مطر» اشاره می کند. اما محمد مفتاح بحث دقیق و مفصلی در زمینه تناص در حوزه نظری و کاربردی آن ارائه می دهد و تعاریف مختلفی را برای تناص در پژوهش خود بر می شمارد. ولی «الغذامی» تعریف خاصی از تناص به دست نمی دهدبلکه فقط به نقل تعریفات خانم«کرستیوا» و ادباء غربی اشاره دارد در حالی که «ابراهیم الرمانی» اصطلاح تناص را در پژوهش خود به نام «النص الغائب فی الشعر العربی الحدیث» آورده و به فرایند تناص در یک اثر ادبی ، النص الغائب اطلاق کرده است و در این خصوص به قصائد شعری «سیاب» و «صلاح عبد الصبور» و «محمود درویش» اشاره می کند. اما «احمد قدور» ادیب معاصر دیگری که نظریه تناص را در مقاله ای به نام « الظواهر التناصیه فی الشعر العربی الحدیث» بررسی کرده و طی آن به پژوهشهای غذامی ، مفتاح، و رمانی اشاره می کند و تناص را از لحاظ قصد و تعمد به تناص اعتباطی غیر مقصود و تناص قصدی واعی که آن را مُظاهر نیز می نامد اشاره می کند ودر پایان این بحث نگارنده به بررسی نظریه «عبد الملک مرتاض» می پردازد که وی نیز در بسیاری از مقالات خود به این نظریه اشاره دارد و فرایند تناص را شرط لازم ابداع یک نص جدید به حساب می آورد و اشکال مختلفی برای تناص بر می شمارد. در فصل چهارم نگارنده به بررسی و تحلیل فرایند تناص دینی و قرآنی در اشعار برخی از شعراء معاصر نزار قبانی با تکیه بر مکتب رئالیسم ( واقع گرا) می پردازد که در این خصوص نگارنده ابتدا به بررسی و تاثیر واقع گرایی در ادب معاصر و مهم ترین شاخصهای آن پرداخته و بعد از توضیحی پیرامون میراث دینی در ادبیات معاصر و تاثیر آن در آثار شعراء به فرایند تناص دینی و قرآنی در آثار شعری شعرائی هم چون «بدر الشاکر السیاب» ، عبد الوهاب البیاتی» ، «احمد مطر» و نیز «أدونیس» و «محمود درویش» پرداخته است. در خصوص فرایند تناص دینی در اشعار «بدر شاکر السیاب» نگارنده به شواهد شعری اشاره دارد که در خلال آنها تناص دینی و قرآنی به کار رفته است و موضوع تناص دینی وی را «عشری زاید» در کتاب خود به نام «استدعاء الشخصیات التراثیه فی الشعر العربی المعاصر»آورده است که این شاعر بیشتر از تناص لفظی و معنوی در اشعارش استفاده کرده ، از جمله به داستان قابیل و هابیل، حضرت آدم (ع) و ایوب(ع) و نیز داستان یأجوج و مأجوج در اشعارش اشاره می کند. «عبد الوهاب البیاتی» شاعر دیگر عراقی است که مظاهر تناص دینی در شعرش به کثرت دیده می شود که وی گاهی به تراکیب قرآنی در قالب تناص لفظی و گاهی به موضوع دینی و قرآنی در قالب تناص معنوی در اشعارش اشاره دارد، از جمله این که به موضوع صبر ایوب(ع) و داستان حضرت یونس(ع) اشاره می کند. «احمد ادونیس» شاعر سوری است که تجلیات تناص دینی در شعرش مانند سایر شعراء عراقی معاصر به چشم می خورد از جمله این که وی به داستان کشتی نوح و نجات ایشان و غرق شدن کفار در قالب تناص معنوی اشاره دارد ونیز قصیده ای با عنوان «إرم ذات العماد» که ترکیب قرآنی است در اشعارش آورده است. «محمود درویش» شاعر ادبیات مقاومت و پایداری نیز موضوع تناص دینی و قرآنی در اشعارش به وفور به چشم می خورد و موارد تناص در شعر وی بیشتر در قالب تناص ترکیبات قرآنی و نیز به صورت تناص معنوی موضوعات قرآنی مانند سایر شعراء مقاومت، می باشد که از جمله به داستان ذو القرنین که در قرآن آمده، اشاره می کند و همچنین به موضوع حضرت آدم(ع) و حوا(ع) و خوردن آنها از درخت ممنوعه در بهشت می پردازد. و آخرین شاعری که نگارنده به بررسی اشعار وی از منظر تناص دینی پرداخته شاعر عراقی «أحمد مطر» می باشد که در این خصوص نیز می توان گفت: احمد مطر در اشعارش از دو موضوع تناص لفظی و معنوی با آیات قرآن واحادیث نبوی(ص) استفاده کرده است. از جمله می توان به موضوع داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) در قالب تناص معنوی و نیز تناص لفظی با آیات سوره مسد، حج، و عصر اشاره کرد که در این زمینه قصیده ای به نام «ان الانسان لفی خسر» دارد. اما در خصوص فصل پنجم و اخیر که هدف اصلی از بحث و تحقیق را به دنبال دارد، نگارنده به بررسی و نقد موضوع تناص دینی و قرآنی در ضمن مقاطع شعری مختلفی از شاعر سوری «نزار قبانی» پرداخته است، که در این زمینه اولین سوالی که مطرح می شود موضوع پژوهش ارتباط معارف قرآنی و دینی در شعر غزل سرا و به قولی «شاعر المرأه و الحب » (شاعر زن و عشق) است که در این خصوص باید گفت: که نگارنده بیشتر به بررسی اشعار سیاسی شاعر که بعد از جنگ 1967م اعراب با اسرائیل و شکست آنها بوده، پرداخته است. که البته در زمینه شعر زن و غزلیات وی خود شاعر می گوید:مرا فقط در پشت پنجره عشق و زن محبوس می دانند، در حالی که هر کس که شعر زن و عشق را می سراید در حقیقت او عاشق وطن خویش است که از زن و گهواره محبت (مادر) سخن می گوید و هر کس که وطن را دوست دارد گویا جهان را دوست دارد، بنابراین حتی زن شعری نزار زن متمدن با فرهنگ و دارای شخصیت والا و در خور شأن خویش است. لذا نگارنده به بررسی تناص قرآنی و دینی در شعر وی می پردازد که در این خصوص همانطور که قبلاً گفته شد، بعد از شکست اعراب از اسرائیل در جنگ 1967م، این واقعه برای نزار قبانی بسیار تأسف بار بوده و وی را به سمت و سوی سرودن اشعار سیاسی سوق داده است که در این راستا شاعر با سرودن قصیده های مختلفی جهان عرب را مورد نقد گزنده خویش قرار می دهد که در لابه لای این اشعار، به موارد زیادی از تناص آیات و معارف دینی بر می خوریم، به ویژه اینکه وی اولین قصیده اش را در این زمینه با عنوان «هوامش علی دفتر النکسه» (یادداشتهایی بر شکست نامه)، دارد و در آنجا با استناد به آیه ای از سوره آل عمران که خداوند امت اسلامی را به بهترین امّت معرفی نموده ، چرا که به موضوع امر به معروف و نهی از منکر در زمان خود به خوبی عمل نموده اند و مردم زمان خود را در هر حال خیرخواه بودند و نیز هیچ گاه تن به ذلت و خواری ندادند لذا شاعر در این زمینه جهان عرب را مورد نقد خویش قرار داده و از آنها این سوال را جویا می شود، که آیا واقعاً جهان امروز عرب و مسلمان را می توان جزء بهترین امت ها برشمرد؟ که البته برخی نقاد بر وی خرده گرفته اند که شاعر نسبت به آیات قرآن بی احترام بوده و دین را زیر سوال برده است هم چنان که در جاهایی دیگر شاعر از این تندتر و ناقدانه تر جهان عرب را به باد نقد می گیرد، که در این زمینه از طرف مخالفین علیه وی نقدهای زیادی به رشته تحریر در آمده و چه بسا حکم کفر و زندیق بودن وی را صادر کرده اند، این در حالی است که طبق نظر بیشتر ناقدین منصف «نزار قبانی» هدفش بیشتر تحریک و تشجیع امت عرب و جهان اسلام علیه ایادی کفر و الحاد و استعمارگر بوده است، که چگونه در قرون اخیر با اختلاف اندازی میان صفوف مسلمین، بر آنها حکومت می کنند و حتی نیز در صدد توجیه سلطه خویش بر آمده اند، که این موضوع را در جریان انتفاضه فلسطین و قطعنامه های کذایی و دروغین به وضوح مشاهده می کنیم. لذا اگر خواسته باشیم به موارد تناص دینی و قرآنی در شعر نزار اشاره کنیم، به طور خلاصه باید گفت: که وی بیشتر در قالب تناص معنوی و گاهاً تناص لفظی با معارف دینی و قرآنی و تناص شخصیات دینی در اشعارش اشاره دارد و به ویژه این که وی در راستای واقعه کربلاء و امام حسین(ع) ، اشعاری زیبا دارد که حاکی از محبت و ارادت وی به قیام عاشورای حسینی علیه ظالمان هر زمان است.و مورد بعدی که به طور کلی در این خصوص می توان ذکر نمود جریان انتفاضه و آزادی قدس از چنگال یهود و صهیونیستها است که شاعر با اشاره به داستان حضرت موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل در لابه لای اشعار خویش به این موضوع اشاره می کند.