نام پژوهشگر: بهرام مناف زاده
بهرام مناف زاده سید مهدی سجادی
نظریه تربیتی ارتباطی هابرماس می تواند در رسیدن به تفاهم،همدلی و تعالی بخشیدن روابط و فرهنگ انسانی – چه در سطح کلاس و چه در سطح وزارت آموزش و پرورش – نقش اساسی ایفاء کند. این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی و توصیفی به تبیین نظریه ارتباطی هابرماس و بیان دلالتهای تربیتی آن برای تعلیم و تربیت و نقد آن پرداخته است. و در نهایت راهکارهایی با توجه به شرایط فرهنگی وباورهای دینی کشورمان ارائه داده است. ادعای این پایان نامه این است که نظریه ی تربیتی ارتباطی هابرماس در صدد آن است که با توسعه ی حوزه عمومی و تغییر و تحول زیست جهان کنشگران تربیتی،زمینه ای را فراهم آورد که در آن ارتباطات تحریف نشده و بدون اجبار میان کنشگران تربیتی (دانش آموز ان- معلمان- مسئولان و...) حاکم شود، و تصمیم گیریها و برنامه ریزیها بر مبنای وفاق و اجماع و با استفاده از استدلال و بکار گیری صحیح زبان صورت پذیرد. دلالتهای نظریه ارتباطی هابرماس برای تعلیم و تربیت متعددند : 1- گسترش حوزه عمومی و عوامل موثر در آن که عبارتند از:مشارکت همگانی و آزاد ، گسترش فرهنگ کتابخوانی، کاربرد اینترنت، رعایت عدالت) 2- تقویت یادگیری مشارکتی 3- دو راه حل برای تحول زیست جهان عرصه ی تعلیم و تربیت: الف) گسترش عقلانیت ارتباطی: علل عدم گسترش عقلانیت ارتباطی و اعتقادات جزمی در آموزش و پرورش ایران : مدیریت –مداری ،روابط ناسالم معلم و دانش آموز و تنبیه ،خرافه پردازی و قشری گری به جای عقلانیت ارتباطی در تربیت دینی. ب)گسترش تفکر انتقادی: آموزش فلسفه برای کودکان و نوجوانان 4- رشد اخلاق ارتباطی :بهبود روابط انسانی در آموزش و پرورش ،رابطه ی معلم-دانش آموز بر مبنای شرایط آرمانی بیان از مهمترین انتقادهایی که که در این تحقیق به نظریه تربیتی ارتباطی هابرماس وارد شده است عبارتند از: 1- ایده آلیستی و استعلایی بودن برخی از مفاهیم نظریه ارتباطی و ادعاهای وی ، نظیر زیست جهان ، کنش ارتباطی ، عقلانیت ارتباطی و حوزه عمومی . 2- محدود ماندن این نظریه در دیدگاه ماده گرایی ، حیات انسانی و دنیایی و عدم توجه به حیات الهی و جاودانه 3- امکان پذیر نبودن اجماع و وفاق واقعی بین معلم وشاگرد و دست اندرکاران تعلیم وتربیت