نام پژوهشگر: جلیل بادپیما
جلیل بادپیما رحیم دلالی اصفهانی
بهره پدید ه ای اقتصادی است که از دوران قبل از میلاد مسیح در زندگی اقتصادی بشر وجود داشته و عقاید فلسفی و مذهبی متعددی در رابطه با آن مطرح است. نرخ بهره از مهم ترین متغیرهای کلیدی اقتصاد در تنظیم و اعمال سیاست های اقتصادی سیاست پولی است که در دهه های اخیر تلاش های وافری در جهت تنظیم آن انجام گرفته و کاهش دادن آن به سطح مطلوب به عنوان یک اولویت مطرح شده است. در حقیقت دلیل این امر، تأثیر قابل توجه این متغیر در حل و یا ایجاد مشکلات و نابسامانی های اقتصادی موجود در برخی جوامع بوده است. درکشور ما نیز مسأله نرخ بهره، به ویژه بعد از انقلاب اسلامی، از دغدغه های خاص سیاست گذاران اقتصادی و هم چنین برخی از صاحب نظران دینی به حساب آمده است وگفته می شود تنظیم نادرست نرخ بهره در نظام بانکی کشور، منشأ بسیاری از مشکلات اقتصادی در شرایط کنونی است.هدف این مطالعه تعیین مسیر بهینه ی پول در کوتاه مدت است؛ در این پژوهش نشان داده شده است که در یک مدل رشد نئوکلاسیکی استاندارد یک بخشی، که در آن پول با یک قید پیشاپیش نقد وارد می شود، نرخ بهره اسمی صفر برای دستیابی به این مسیر بهینه (پول)، نه تنها شرط لازم بلکه شرط کافی نیز هست. در مدل های پیشاپیش نقد، شرایط لازم و کافی برای وجود تعادلی با نرخ های بهره ی اسمی صفر و تخصیص بهینه ی پارتو تنها محدودیت هایی روی رفتار بلند مدت یا مجانبی عرضه ی پول قرار می دهد. هنگامی که این شرایط مجانبی ارضا شوند، آنها بانک مرکزی را با انعطاف پذیری خیلی زیاد برای اداره ی عرضه ی پول در هر افق زمانی محدود آزاد می گذارند. اما چه روی خواهد داد هنگامی که این شرایط مجانبی فراهم نشوند؟ این پژوهش نشان می دهد که بانک مرکزی هنوز می تواند قاعده ی فریدمن را به کار گیرد اگر سیاست هایش تقریبا محدود به کوتاه مدت شود. در نهایت مسیر بهینه عرضه ی پول و سطح قیمت ها در قالب الگوی رشد نئوکلاسیکی تک بخشی استاندارد برای اقتصاد ایران استخراج می شود. نتایج تحقیق بیان می کنند که برای بهینگی سیاست های پولی و تعیین مسیرهای بهینه پول، جامعه باید با پول اشباع شود. در مسیر بهینه، عرضه پول و هم چنین سطح قیمت ها با کاهش مواجه می شود، به عبارتی همراه با کاهش عرضه ی پول، تورم منفی نیز وجود خواهد داشت.