نام پژوهشگر: سمیه نصری
سمیه نصری عفت افضل طوسی
مقدمه نماد ورمز در زندگی انسانها وجود دارند و به زندگی آنها معنا می بخشد. همواره امور نهایی را برای انسان بیان می کنند ، در واقع به عناصر و اشکال نامحسوس شکلی محسوس می بخشد. با توجه به این امر که نمادها بیان امور نامحسوس به طریقی تجسمی اند عالم خیال و نامحسوس نیز همچون این عالم دارای مراتب مختلفی در نظام خلقت است، که هر مرتبه بیانگر ظهور و تجلی مراتب بالاتر است. از این حیث در نماد پردازی همواره نظام سلسله مراتبی عالم و ارجاع به مراتب بالاتر مورد نظر قرارمیگیرد. با ظهور اسلام و خاتمه دادن به بت پرستی و توجه انسان به وجود مراتب متعالی زندگی و همچنین نهی اسلام از به تصویر کشیدن فیگور برای دور ساختن مردم از جانب بت پرستی ، بدین ترتیب هنر اسلامی به جای تأکید بر هنر فیگوراتیو از نماد و رمز برای بیان مطالب معنوی استفاده کرد. بنابراین در بیشتر نگاره های دوره اسلامی از ترکیب بندی هایی که بیشتر به مدد نشانه و تمثیل ترسیم می شدند ، بهره گرفته شد و این ترکیب بندی ها بیننده را به تفکر درباره عالم بی اعتبار دنیوی وا می داشت. با توجه به این مسئله لزوم توجه به این نوع خاص از ترکیب بندی که از کارکردی نمادین و تمثیلی برخوردار است ، در بررسی مفاهیم معنوی هنر اسلامی شایان توجه خاصی است . از این حیث این موضوع برای رساله حاضر برگزیده شد تا گامی به تحلیل محتوای معنوی هنر اسلامی نزدیکتر شویم و بتوانیم بن مایه های حکمی بهره گیری از چنین ترکیب بندی های موجود در هنر اسلامی را بیابیم بنابراین دراین رساله علاوه بر بررسی متون حکمی مختلف موجود در تمدن اسلامی ، به بررسی نمونه های عینی نیز پرداخته ایم و تلاش داشتیم تا بر اساس آن متون به بررسی نمونه هایی از نگارگری از دوران نخست تا عصر قاجار یعنی آغاز دوران تجدد در ایران بپردازیم چرا که ذکر پاره ای مسائل نظری به تنهایی کافی نبودند و همچنین تحلیل صرف نگاره ها نیز بدون توجه به مبانی نظری موجود در تمدن اسلامی ناممکن به نظر می رسید. با توجه به این موارد ، دو فرضیه اصلی پژوهش عبارتند از : - به نظر می رسد ترکیب بندی مقامی در هنر نگارگری ایرانی بر اساس نظام نمادین موجود در ایران باستان و ایران دوره اسلامی صورت گرفته است. - همچنین در نگاره های ایرانی به کارکرد آئینی ترکیب بندی مقامی توجه شده است. در توضیح این موارد باید همواره به این نکته توجه داشت که در نگاره های ایرانی که غالباً با استفاده از نماد و نشانه ترسیم می شدند. ترکیب بندی مقامی یا سلسله مراتبی بر اساس مقامهای عرفانی شکل می گرفت. عرفا و حکما در اندیشه اسلامی این مقام ها را بر 5 مرحله طبقه بندی کرده اند که عبارتند از :هاهوت ، لاهوت ، جبروت ، ملکوت و ناسوت ، که بخشهایی از این نظام سلسله مراتبی همواره در شئون مختلف تمدن اسلامی مورد نظر قرار گرفته است. بدیهی است که نگار گری نیز از این امر مستثنی نبوده است ، هر چند که از حیث تاریخی برای بیان این مطلب سندی نداشته باشیم اما به واسطه تجزیه و تحلیل نمونه های عینی می توان این تجلی را به صراحت در آثار هنری دست یافت. نگارگرا ن اهل معنا و معرفت با فهم و درک هنرمندانه و با حضوری عارفانه تصاویر را در خدمت بیان آن معانی به کار برده اند و با استفاده از مضامین مهم و مقامهای عرفانی آثار خود را خلق کرده اند. در این رساله بیان می شود که در ترکیب بندی مقامی دو شیوه نگرش وجود دارد: نخست نگرش طولی است و دیگری نگرش دوری که در این نگرش بحث مرکز و پیرامون مطرح می شود. مسئله اصلی در تحقیق حاضر یافتن دو نگرش (طولی و دوری ) در نگاره های ایرانی از دوران اولیه تا دوره قاجار است. با توجه به این امر کل رساله به سه بخش کلی تقسیم شده است که هر بخش اجمالاً به این موارد اختصاص دارد: بخش اول به تعریف رمز و نماد اختصاص دارد و آن را از نظر ریشه های نماد گرایی انسان ، انسانیت انسان و چندبعدی بودن عالم وجود، تعدد ساحت های حیات انسان و مراتب نمادها مورد بررسی قرار می گیرد. بخش دوم به جایگاه هنر در نظام سلسله مراتبی می پردازد و در ادامه به بیان عالم مثال، قوه وهمیه و متخیله، و اعتقادایرانیان به مراتب عالم و مقام های عرفانی و فضا در نگارگری را شرح می دهد. بخش سوم دربرگیرنده بررسی سلسله مراتب وجود و مقامهای عرفانی در نگاره های دوره های مختلف است و در این بخش تلا ش شده تانمونه های مختلف تاریخی نگارگری ایرانی از منظر وجود سلسله مراتب در آنها مورد بررسی قرار می گیرد.