نام پژوهشگر: هنگامه واعظی
هنگامه واعظی محمد دبیر مقدم
چکیده رساله حاضر شیوه عملکرد ساخت های پرسشی (ساده و مرکب ) را در زبان فارسی از نگاه سه رویکرد صورت گرایی , نقش گرایی و شناخت گرایی مورد بررسی قرار می دهد. هدف این پژوهش ارزیابیِ شیوه تحلیل و نوع نگرش هر یک از رویکرد ها در بررسی این گونه ساخت ها می باشد. نگارنده ، با اعتقاد به کاستی های مباحث سنتی و کافی نبودن توجیهات هر یک از رویکرد ها ، وضعیت این پدیده را در قالب نظریه های مطرح شده مورد ارزیابی قرار می دهد. این مطالعه از یک سو با این هدف صورت می گیرد تا نشان دهد شیوه تحلیل , نوع نگرش و برآیند هر یک از رویکرد ها متفاوت از دیگری می باشد. از سوی دیگر گستردگی بحث ها و جامعیت هر یک از رویکرد ها نتوانسته است به تمامی جنبه ها در این جملات پاسخ دهد. از این رو اتکا به نظریه های تعاملی صوری- نقشی میتواند در تکمیل کاستی های موجود در رویکرد ها راه گشا باشد. 1) بررسی صوری ساخت های پرسشی بر مبنای آخرین نظریه چامسکی با نام نظریه فاز (ارائه شده در ردفورد 2009) نتایج زیر را به دست داده است. در اشتقاق هر یک از جملات پرسشی هسته هر فاز عملیات نحوی را آغاز می نماید. مطابقه مشخصه ها و رابطه میان ردیاب و هدف از الزامات این اشتقاق در نظر گرفته می شود. جملات پرسشی زبان فارسی مشتمل بر دو دسته پرسش های آری- خیر و پرسش های با پرسشواژه می باشند. برآیند مطالعه پرسش های گروه اول ، مشابهت رفتار نحوی ادات پرسشی ? آیا ? با whether می باشد. این ادات پرسشی نیز در دو جایگاه مطرح می گردد الف) مشخص گر گروه کانون ب) مشخص گرگروه منظوری. بررسی پرسش های گروه دوم نشان داد که زبان فارسی مشتمل بر دو نوع جمله پرسشی می باشد، الف) پرسشواژه در جای اصلی(با خوانش پژواکی) ب) پرسشواژه های حرکت کرده ( با خوانش تقابلی/ کانونی ). در بررسی جملات با پرسشواژه در جای اصلی ، ارزیابی فرضیه های حرکت آشکار و پنهان در این زبان ، صحت حرکت آشکار را در داده های فارسی نشان داد. در این نوع جملات حرکت عملگر پرسشی به جایگاه مشخص گر گروه متمم نما ، محرز می باشد. حرکت عملگر پرسشی به اقتضای مطابقه مشخصه ها و القای مفهوم پرسش صورت می پذیرد. زبان فارسی با رعایت کلیه اصول نحوی ، دارا بودن حساسیت به اصل جزیره و شرط همجواری در سطح منطقی رفتاری همانند حرکت آشکار پرسشواژه در سطح نحوی را از خود بروز می دهد. مطالعه پرسشواژه های حرکت کرده حاکی از آن است که پرسشواژه از جایگاه اولیه خود به سوی مشخص گر گروه کانون حرکت می نماید. حرکت این سازه با خوانش تقابلی همراه می باشد. تأمل در داده ها نشان می دهد که کانون در همه جملات خاص پرسشواژه نیست. حضور سازه کانونی دیگری در جمله ، سبب تغییر جایگاه پرسشواژه می گردد. از این رو پرسشواژه ها در دو جایگاه مطرح می شوند : الف) جایگاه کانون ب) جایگاه منظوری. مطالعه بندهای لازم و مجهول در زبان فارسی بر مبنای فرضیه لیگیت ( انگارهسینک) نشان می دهد که دو گروه فعلی نام برده می توانند فاز تلقی گردند. علی رغم تفکر چامسکی که آنها را فاز نمی داند. در ادامه بحث ، با توجه به ویژگی های زبان فارسی مشاهده شد که فرضیه لیگیت در این زبان با مشکلاتی روبرو می شود. قابل پیش بینی بودن جایگاه تکیه جمله بر مبنای قاعده تکیه اصلی جمله در این زبان در مورد تمامی جملات صورت نمی گیرد. با قبول ویژگی قلب نحوی و تغییر جایگاه تکیه ، دیدگاه لیگیت مخدوش می گردد. پس از مطالعه در پرسش های تک پرسشواژه ای ، پرسش های با بیش از یک پرسشواژه مورد بررسی قرار گرفتند. برآیند این مطالعه تعیین دو گروه پژواکی و غیر پژواکی می باشد. درگروه اول با حرکت عملگر پرسشی و مطابقت چندگانه آنها با مشخصه پرسشواژه در هسته گروه متمم نما ، جمله دستوری تولید می گردد. درگروه دوم ، بارعایت شرط جذب نزدیکترین پرسشواژه ، نزدیکترین آنها به جایگاه کانون جمله حرکت می نماید. بررسی داده ها نشان می دهد که پرسشواژه های موضوعی بر دیگر پرسشواژه ها ارجحیت دارند. بنابراین زبان فارسی نیز همانند زبان انگلیسی ملزم به رعایت اصل جذب نزدیک ترین پرسشواژه می باشد. با صرف نظر از جزئیات تحلیل آماری ارائه شده در فصل اول و پنجم رساله حاضر , برآیند تحلیل بسامد کلی پرسشواژه ها در هر دو جمله پرسشواژه در جای اصلی و حرکت کرده نشان می دهند که در زبان فارسی جملات تک بندی با پرسشواژه های در جای اصلی در مقایسه با جملات دو بندی از بسامد بالاتری بر خوردار می باشد. 2) بررسی نقشی ساخت های پرسشی بر مبنای گیون (2001) از دو منظر نقشی و نحوی صورت گرفته است. از منظر نقشی انواع جملات پرسشی عبارتند از فاعلی ، مفعولی ، مفعولی غیر صریح ، قید حالت ، قید زمان ، فعل ، علت انجام کنش ، مالکیت ، کمیتی ، ابزاری ، انتخابی ، مقدار ، همراهی. بررسی معنایی آنها ویژگی های معنایی پرسشواژه ها را نشان می دهد. ویژگی های معنایی پرسشواژه های موضوعی عبارتند از ارجاعی ، معرفه و نکره. پرسشواژه های افزوده ای با تفکیک زمان ( ارجاعی ), مکان ( ارجاعی ، معرفه ، نکره ) , دلیل ( غیر ارجاعی ) و پرسشواژه های بافت مقید ( ارجاعی ، معرفه ، غیر ارجاعی ) می باشند. مشاهده نحوی و رده شناختی پرسشواژه ها نشان می دهند که جایگاه پرسشواژه کانون می باشد. دو نوع کانون عبارتند از کانون اطلاعی و تقابلی. پژوهش حاضر نشان می دهد که رابطه ای میان کانون اطلاعی و تقابلی وجود دارد. برآیند آن این است که هر سازه ای که کانون تقابلی باشد ، اطلاعی نیز هست. داده های فارسی بر مبنای فرضیه گیون به قابل پیش بینی بودن جایگاه کانون دلالت دارند. در حالی که بر مبنای فرضیه بولینجر کانونی شدن سازه های زبانی در هر بافت منوط به گوینده می باشد. زبان فارسی نشان می دهد که هر برجستگی معنایی و آوایی می تواند در این زبان کانون جمله قرار گیرد. از این رو با توجه به قلب نحوی و آرایش آزاد نسبی در این زبان ، هر سازه ای می تواند کانون جمله قرار گیرد. بنابراین الگوی قابل پیش بینی بودن جایگاه تکیه و کانون جمله در زبان فارسی تا حد زیادی با مشکل مواجه می شود. بسامد پرسشواژه ها به تفکیک انواع آنها مورد بررسی قرار گرفته اند. برآیند بررسی آنها درجملات تک بندی و دو بندی حاکی از آن است که پرسشواژه های موضوعی پر بسامد ترین پرسشواژه ها در جملات بسیط و غیر بسیط می باشند. در میان پرسشواژه های موضوعی بسامد چه / چی بیش از دیگر پرسشواژه های موضوعی در جملات بسیط و غیر بسیط می باشد. در میان پرسشواژه های افزوده ای بسامد چرا در جملات بسیط و کجا در جملات غیر بسیط بیش از دیگر پرسشواژه های افزوده ای می باشند. 3) در تحلیل شناخت گرایی با تفکیک جملات پرسشی به دو نوع فاعلی و غیر فاعلی ، بررسی داده های فارسی نشان می دهندکه این زبان مشتمل بر دو ساختار پرسشی می باشد : الف) پرسشواژه در جای اصلی ب) پرسشواژه حرکت کرده. در این انگاره جملات حاصل اشتقاق ساخت های دیگر تلقی نمی گردند. در این بخش شیوه عملکرد جملات پرسشی ( ساده و مرکب ) در زبان فارسی بر اساس’ دستور ساختاری‘ مبتنی بر دید گاه گلدبرگ (2008) مورد بررسی قرارگرفت. بررسی جمله های پرسشی نشان می دهد که اصول و شروطی که در دستور زایشی , نحوی خوانده می شوند , انگیزه های کاربردی و مفاهیمی درون بافتی دارند. از این رو انقیاد صِرف به اصول زایشی , در توجیه تنوعات ساختاری کافی نمی باشد. نگارنده با ارائه شواهدی از پیکره زبان فارسی , عملکرد جا به جایی فعل کمکی و فاعل و خروج پرسشواژه ها را از درون بند متممی مورد بحث قرارداد. این مطالعه از یک سو با این هدف صورت پذیرفت تا نشان دهد عواملی که در دستور زایشی صرفاً صوری و نحوی توجیه می گردند در این رویکرد محدودیت کاربردی جمله انگاشته می شوند و از سوی دیگر اهمیت انگاره های کاربردی را در راستای رویکرد زایشی نیز نمایان می سازد. با بررسی دو معیار صوری جا به جایی سازه ها و شرط همجواری چنین نتیجه گیری می شود که انقیاد به اصول و شروط همگانی مطرح در دستور زایشی، پاسخگوی تنوعات زبانی نیست. مطالعه داده ها در زبان فارسی نشان داد که شرط همجواری در تحلیل جملات پرسشی و خروج آنها از درون بندهای متممی افعال شفاف ، بیان کننده حالت گفتار و واقعیت گرا کار آمد نمی باشد. از این رو عواملی چون ساخت اطلاع توجیه کننده این نوع جملات می باشند. نتیجه آزمون های انجام شده نشان داد که خروج پرسشواژه و پذیرش آن به پس زمینه بودن آن وابسته می باشد. خروج پرسشواژه از درون متمم های افعال به لحاظ معنایی شفاف مانند : فکر کردن ، گفتن ، پرسیدن ، تصمیم گرفتن و باور کردن مجاز است. در حالی که خروج آن از درون بندهای افعال واقعیت گرا و بیان کننده حالت گفتار مانند : فهمیدن ، دانستن ، غرغر کردن ، فریاد زدن ، زمزمه کردن مجاز نمی باشد. بندهای متممی افعال واقعیت گرا و بیان کننده حالت گفتار ، جزیره محسوب می شوند. در حالی که بندهای متممی افعال شفاف یک جزیره نیستند. جزیره بودن / نبودن در این رویکرد با ویژگی های کلامی مرتبط می گردد. از این رو ساخت اطلاع و نوع اطلاعات موجود در بندها بر عملکرد پرسشواژه ها تأثیر بسزایی دارد. بررسی داده های زبان فارسی در هر سه رویکرد نشان می دهد که علی رغم تحلیل های متفاوت و کاستی های موجود در هر یک ، برخی نتایج در رویکردهای نام برده مشابه می باشد. نکات زیر همگی در سه رویکرد مشترک است : الف) زبان فارسی یک زبان پرسشواژه در جای اصلی است. ب) بسامد صورت های پرسشواژه در جای اصلی بیش از صورت های حرکت کرده می باشد. ج) بسامد جملات ساده ( تک بندی ) بیش از جملات مرکب ( دو بندی ) است. چ) تعداد پرسشواژه ها و انواع آنها محدود می باشد ( موضوعی ، افزوده ای و بافت مقید ). ح)قلب نحوی و آرایش سازه ای آزاد از ویژگی های اصلی این زبان تلقی می گردد. خ) کانون با پرسشواژه ارتباط دارد. بنظر می رسد جملات پرسشی در نظریه های نحوی ، نقشی و شناختی ناگفته های بسیاری دارند.گستردگی ِ بحث ها و جامعیت هر یک از رویکرد ها نتوانسته است به تمامی ِ پرسش های مطرح در این ساخت ها پاسخ کاملی بدهد. نگارنده معتقد است به کار گیری دستاورد های هر یک از رویکرد ها می تواند در تکمیل کاستی های موجود در هر یک راه گشا باشد. از این رو با توجه به رویکردهای تعاملی ( صوری- نقشی) به پاسخ های جامع تری می توان دست یافت. کلید واژه ها : پرسشواژه در جای اصلی , پرسشواژه حرکت کرده , حرکت آشکار عملگر پرسشی , کانون تقابلی , کانون اطلاعی , ساختار , پیش فرض , افعال شفاف , افعال بیان کننده حالت گفتار , افعال واقعیت گرا , ساخت اطلاع