نام پژوهشگر: عصمت عامری
عصمت عامری علی اکبر باقری خلیلی
شادی از حالات ذهنی مثبت و بخش ذاتی آن است و عبارت از طیفی از لذّت مادّی و معنوی همراه با حالت خوشحالی و سرور یا دیگر هیجانات مثبت است. در روان شناسی بنیاد آن را ذهنیت مثبت می دانند. در برابر این هیجان، غم قرار دارد که از ناکامی یا احساس ازدست دادن کسی یا چیزی و یا حتی از سردرگمی درونی ناشی می شود. این هیجان با ایجاد فشار، شادابی و انگیزه های تحرک و پویایی و عوامل سلامت و سعادت را کاهش می دهد. در جامعه شناسی بنیاد شادی را احساس سعادت دانسته اند و در مقابل آن، غم از منظر اجتماعی از دو حوزه ی عینی(عدم دست یابی به رفاه مادّی و...) و ذهنی(عدم دست یابی به آزادی های فردی و...) نشأت می گیرد. شادی را در دین و عرفان، طلب و کشف حقیقت و کسب رضای حق دانسته اند و غم از این منظر، برخاسته از عدم دست یابی به امور متعالی و وابستگی به تعلّقات بی اعتبار دنیوی است. در بررسی سیر شادی و غم در فرهنگ و ادب ایرانی می توان گفت که ایرانیان باستان مردمی سرشار از نشاط بوده و ایران سرزمین نشاط و عبادت محسوب می گردید. در دوره ی ساسانی به دلیل وخامت وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، زمینه های ناامنی و ملال ایرانیان فراهم آمد و با شکل گیری دولت سامانی و حتی غزنوی، وجود امنیّت سیاسی و اجتماعی و رونق اقتصادی و فرهنگی، اسباب عیش و شادخواری ایرانیان را که اساساً از نوع آفاقی و بیرونی بود، مهیا ساخت؛ امّا شکوفایی این دوران چندان نپایید و در دوره ی سلجوقیان و خوارزمشاهیان و به ویژه مغولان، شرایط خاص سیاسی و اجتماعی اندوه و ملال ایرانیان را رقم زد و با گسترش تقدیرپذیری و درون گرایی و دامنه ی روحیه ی قبض گرا، شادی نیز صبغه ی انفسی و درونی به خود گرفت. مولوی که پرورده ی چنین دوران آشوب زده ای است، هرچندکه در ابتدا تحت سیطره ی روحیه ی حاکم بر زمانش تصوف مبتنی بر قبض را برگزیده بود امّا با سلوک در تصوف بسطی و عرفان عاشقانه ، شادی و طرب را در درون خود جاری ساخت. در این پژوهش به انعکاس دو حالت شادی و غم در غزلیّات شمس پرداخته ایم. با توجه به بررسی عوامل شادی در غزلیّات وی روشن می گردد که نوع شادی او انفسی است و او از میان عوامل شادی، بر عشق، معشوق، رهایی از خود و وصال بیش از سایر عوامل تأکید دارد. عوامل غم در غزلیّات شمس را می توان به دو نوع مثبت و منفی تقسیم کرد. غم مثبت ناشی از احساسات متعالی آدمی است و نوع منفی آن برخاسته از خصیصه های ناشایست بشری است. او در غزلیاتش از میان عوامل مثبت غم بیشتر بر چهار عامل، عشق، هجر، دنیا و خودپرستی تأکید می نماید.