نام پژوهشگر: فرشید قاسمی
فرشید قاسمی جعفر جهانی
این پژوهش به منظور ارزیابی آموزش خلاقیت در برنامه درسی علوم تجربی دوره ابتدایی و ارائه یک چارچوب مفهومی - تجربی برای آموزش خلاقیت انجام گرفت. روش پژوهش ترکیبی (ارزشیابی، تحلیل محتوا،پیمایشی، دلفی و شبه تجربی) بود.جامعه آماری شامل ، متخصصان برنامه درسی، روان شناسی تربیتی و علوم تجربی ، معلمان و دانش آموزان پایه پنجم نواحی چهارگانه آموزش وپرورش شیراز و کتابهای علوم تجربی دوره ابتدایی بود. روش نمونه گیری برای انتخاب متخصصان برنامه درسی، روان شناسی تربیتی و علوم تجربی، روش هدفمند، برای انتخاب معلمان و دانش آموزان از شیوه نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای خوشه ای و تمامی کتاب های علوم تجربی اول تا پنجم استفاده گردید. نتایج تحقیق حاضر در دو بخش ارائه شده است در بخش اول یعنی ارزیابی برنامه درسی موجود ، نتایج حاکی از آن است که تنها 6/5 درصد اهداف با توجه به طبقه بندی آندرسون، درطبقه ( آفریدن) قراردارند همچنین تحلیل محتوای کتاب های علوم تجربی با توجه به شاخص ویلیام رومی و از منظر خلاقیت نشان داد که ضریب درگیری خلاق کمتر از 25/ است. تحلیل روش های تدریس و نوع پرسش های امتحانی نیز مشخص کرد که معلمان در تدریس علوم بیشتر از شیوه های پرسش و پاسخ ، سخنرانی و آزمـایشی اســــتفاده می کنند و پرسش های امتحانی آنان نیز بیشتر از نوع سوالات یادآوری ، بازشناسی و توضیحی می باشد. در بخش دوم تحقیق، با استفاده از تکنیک دلفی، اعتبار چارچوب پیشنهادی آموزش خلاقیت مبتنی بر الگوی پلسک احراز شد و مجموعه تهیه شده بر اساس چارچوب پیشنهادی بر روی 275 نفر از دانش آموزان پسر کلاس پنجم در قالب هشت کلاس در چهارگروه آزمایشیِ (محتوای خلاق- روش خلاق، محتوای خلاق- روش عادی، محتوای عادی- روش خلاق ومحتوای عادی- روش عادی) اجراشد. نتایج حاصل از آزمون تحلیل کوواریانس مشخص کرد که عامل های مستقل بین آزمودنی ها یعنی محتوا و روش توانسته بر متغیر وابسته یعنی عملکرد دانش آموزان تاثیر معنی دار بگذارد. و نتایج تحلیل واریانس نشان داد که میانگین عملکرد دانش آموزانی که با محتوا و روش خلاق آموزش دیده بودند به طور معنی داری بالاتر از میانگین عملکرد دانش آموزانی است که با محتوا و روش رایج آموزش دیده اند.