نام پژوهشگر: آذین موحد
حسین میثمی آذین موحد
در این تحقیق وضعیت موسیقی کلاسیک در قزوین از دوران صفوی تا انتهای دوران پهلوی مورد بررسی قرار می گیرد. روش تحقیق مبتنی بر تحلیل محتوا با استفاده از اسناد کتابخانه ای و مصاحبه است. دوران مورد بررسی را می توان به دو صورتبندی تقسیم کرد. صورتبندی نخستین بر اساس گفتمان های دو نیروی مهم اجتماعی متاثر از مذهب تشیع دوازده امامی صورت گرفت. وضعیت موسیقی در نگرش و رفتارهای اجتماعی این صورتبندی در محدوده ی احتیاط یا ممنوعیت قرار می گرفت. ممانعت برای لایه های برتر اجتماعی کمتر و برای دیگر سطوح اجتماعی بیشتر بود. پارادایم مذکور در شان اجتماعی اهل موسیقی طبقه بندی اجتماعی کارکرد موسیقی آوازی و سازی و نظام تئوریک تاثیرات ژرفی را بر جای گذاشت. موسیقی قزوین در دوران پایتختی و رواج تعزیه در دوران ناصری از روند پویا برخوردار شد. با شکل گیری جنبش مشروطه و تمایل برخی از جریانات این جنبش به مدرن شدن با تمایل غربی صورتبندی دیگری شکل گرفت. در این صورتبندی موسیقی دیگر در گفتمان محدودیت یا ممنوعیت های حکومتی قرار نداشت. در نگرش و رفتارهای اجتماعی روند دیگری در حال شکل گیری بود. نیروهای مذهبی به طور غیر مستقیم بر تحولات تاثیر داشتند. دو جریان نوگرا و سنت گرا در این صورتبندی نقش ایفا کردند. نخستین بر پایه ی تمایلات غربی و دومین بر پایه ی حفظ ارزش های سنتی. تفوق گفتمان نوگرا در قزوین چندان عمیق نبود و تحولات سنتی کماکان ادامه داشت. در این دوران مناسبات اجتماعی اهل موسیقی طبقه بندی آنها و کارکرد موسیقی دستخوش تغییرات بنیادی شد. نقش رسانه ها در موسیقی آوازی و سازی تاثیرات مهمی را بر جای گذاشت. نظام تئوریک موسیقی بر همان روند سنتی بود و متاثر از استادان تهران. به طور کلی موسیقی این دوره در روندی ایستا جریان داشت. در هر دو صورتبندی نفس موسیقی و کارکرد اجتماعی آن به نوعی تفسیر شد و حقیقت این هنر تنها در بازخورد دانش و قدرت تعریف می شد.
مریم گلزاریان پور آذین موحد
با پیشرفت های حاصل شده در مطالعات موسیقایی و کاربرد آنها در هنر نوازندگی، امروزه یکی از رئوس مهم در هنر نوازندگی و تدریس موسیقی، رعایت و بکارگیری اصول و سلائق هر دوره است تا اجرا ی آثار به جا مانده، بیانی در راستای مفاهیم همان دوره داشته باشد. این گفتار در مورد تفسیر درست قطعه بر مبنای اصولی است که رعایت نکردن آنها باعث بی مفهوم شدن موسیقی و یا بسیار متفاوت با سبک تاریخی آن می شود. همانطور که یک متن ادبی از جملاتی شکل گرفته که مفهومی کلی تر از معانی لغت به لغت آن دارد، برای بیان مفهوم نهفته شده در یک قطعه ی موسیقی نیز باید شناخت ودانشی فراتر از فقط نت نوازی داشت. بدین منظور در این نوشتار به دنبال بررسی اصولی هستیم که در تفسیر موسیقی باروک نقش دارند. و به بررسی دیدگاه ها و ارزش ها و تفکرات تاریخی که در خلق آثار موسیقایی دوره ی باروک نقش داشتند ، می پردازیم . این نوشتار از طریق مطالعات کاربردی، تحقیق و جمع آوری اطلاعات مورد نیاز با استفاده از منابع کتابخانه ای و همچنین آموزش های عملی کلاس ساز فلوت انجام شده است. در ابتدا به شرح هر یک از اصول تفسیر وتأثیر آن در ظوابط هنری که آهنگساز تحت تاثیر آن عمل می کرده، می پردازیم و سپس نقش این عناصر را در تفسیر سه قطعه از رپرتوآر سولوی فلوت در دوره ی باروک بررسی می کنیم.
مونا طاهریان آذین موحد
چکیده ندارد.