نام پژوهشگر: هادی موسوی

گسترش سلولهای بنیادی +cd34 خون بندناف انسانی در داربست 3 بعدی نانوالیاف فیبرونکتینی و بررسی تغییرات بیان ژنهای مسیر خودبازسازی و لانه گزینی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  هادی موسوی   سعید آبرون

پیوند آلوژنیک سلول¬های بنیادی خونساز (hsct) جهت درمان بیماران با بیماری¬های خونی و غیرخونی استفاده می¬گردد، اما محدودیت در پیدا کردن نمونه مناسب دهنده، این منبع از سلول¬های بنیادی را محدود کرده است. خون بندناف (ucb) بعنوان منبع جایگزین پیوند سلول بنیادی خونساز می¬باشد. علیرغم تمام مزایا، پائین بودن تعداد سلول¬ها، مانع اصلی در پیوند خون بندناف می¬باشد. یکی از راه¬کارهای غلبه بر این مشکل، گسترش سلول¬ها می باشد. در این مطالعه، از داربست 3 بعدی نانوالیاف pcl پوشیده با فیبرونکتین، کلاژن و مخلوط این دو (3d) در مقایسه با سیستم کشت معمولی (2d) جهت کشت استفاده گردید. 104×1سلول cd34+ خون بندناف جدا شده توسط macs، بر روی داربست قرار داده و بمدت 10 روز کشت گردیدند. قبل و بعد از کشت، تعداد سلول¬ها، تعداد سلول¬های cd34+، سنجش کلنی و بیان برخی از ژن¬های دخیل در لانه گزینی و خودنوسازی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته¬ها نشان داد که تعداد سلول¬ها در داربست 3 بعدی بالاتر از محیط 2 بعدی است. همچنین سلول¬های cd34+ در داربست 3 بعدی افزایش بیشتری نسبت به محیط 2 بعدی داشتند(p<0.05). تعداد کل کلنی¬ها در داربست 3 بعدی بالاتر از محیط 2 بعدی بود و این افزایش معنادار بود(p<0.05). بیان بالاتر ژن¬های خودنوسازی و لانه گزینی نشان از بهتر بودن خودنوسازی و لانه گزینی محیط 3 بعدی نسبت به دوبعدی داشتند(p<0.05). با توجه به بالاتر بودن تعداد سلول¬های +cd34 در داربست 3 بعدی نانوالیاف pcl نسبت به 2 بعدی، این داربست¬ها محیط مناسبی جهت گسترش سلول¬های بنیادی خونساز نسبت به 2 بعدی می-باشند. در این مطالعه داربست 3 بعدی نانوالیاف pcl پوشیده شده با فیبرونکتین نسبت به سایر محیط¬های دو بعدی و سه بعدی محیط بهتری جهت تکثیر و همچنین حفظ لانه گزینی و خودنوسازی سلول¬های بنیادی خونساز می¬باشد.

بررسی تطبیقی نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس نزد صدر المتألهین شیرازی و افضل الدین کاشانی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  هادی موسوی   محسن جوادی

مسأله پیدایش نفس انسانی جزو اساسی ترین مسائل انسان شناسی فلسفی است. اینکه نفس انسان در ابتدای حدوث چه نوع ماهیتی دارد و در طول زندگی چه تغییراتی می دهد یا چه تغییراتی می تواند بکند، کمک های شایانی در یافتن مسیر صحیح زندگی انسان می کند. بررسی مقایسه ای آراء بزرگان فلاسفه می تواند شناخت دقیق تری از ماهیت نفس و امکانات کمالی آن در اختیار ما قرار دهد. در این رساله سعی بر آن است تا اولاً بیان جامعی از مولفه های فلسفی نظریه جسمانیه الحدوث بودن نفس ارائه شود، که در این راستا به مبادی تصوری، مبادی تصدیقی، و مسائل آن اشاره شده است. سپس اثبات این نظریه در دستگاه فلسفی ملا صدرا به نحوی نو پیگیری شده، ریشه های آن در اندیشه های افضل الدین کاشانی ره گیری شود. تاکید این رساله توضیح دقیق نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس به شکلی منطقی و با بررسی مبادی این نظریه در دستگاه ملا صدرا است. در این راستا چگونگی استفاده ملا صدرا از ادله حدوث و تجرد و حتی تعریف نفس در آثار ابن سینا و فیلسوفان گذشته تحلیل شده است، به گونه ای که تفاوت دیدگاه ملا صدرا و ادله قائلین به حدوث روحانی نفس به خوبی برای خواننده روشن می گردد. از طرفی بررسی نظریات بابا افضل این فرضیه را قوی می کند که وی به حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس باور داشته است. اگر چه قطعی نیست که بابا افضل نظریه جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء بودن نفس را قبول دارد، اما ضمن بیان تأثیر پذیری صدر المتألهین از افضل الدین کاشانی، جنبه هایی از نظریات هر دو فیلسوف را که به آن توجه نشده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته است، را بررسی کرده ایم. در ادامه با ارائه شواهد و با فرض اینکه کاشانی حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس را قبول دارد، تحلیل وی از روند تکاملی نفس در این نظریه را نیز در کنار تحلیل ملا صدرا به صورت تطبیقی بیان کردیم ودر نهایت به این رسیدیم که ادعای تأثیر گذاری کاشانی بر صدر المتألهین به راحتی قابل اثبات نیست و به پژوهش های تاریخی دراز آهنگی نیاز دارد.