نام پژوهشگر: مرتضی عرفانی

حیث التفاتی ادراک از نگاه برنتانو و ملاصدرا
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1388
  مرتضی عرفانی   پرویز ضیاء شهابی

چکیده : آیا مدرِک بودن انسان از آن روست که او نفسی مجرّد از مادّه دارد؟ ادراک که یکی از صفات یا افعال برجسته انسان است با صفاتی که اجسام مادّی به آن متصف می شوند چه تفاوتی دارد؟ به نظر ملاصدرا و جمهور فیلسوفان اسلامی قوام ادراک به آن است که مدرِک نفسی مجرد از ماده داشته باشد و تمایز ادراک از غیر ادراک به همین ویژگی است. از این رو موجودات مادی به دلیل مادی بودن قادر به ادراک نیستند و انسان به دلیل داشتن نفس مجرد از ماده از موهبت ادراک برخوردار است. فرانتس برنتانو قوام ادراک را به حیث التفاتی یا اضافی بودن آن می داند نه به مجرد بودن مدرِک آن ادراک. براین اساس ادراک همواره مضاف به مدرَکی مغایر با خود است. این اضافه یک اضافه حقیقی است نه اعتباری. او در دیدگاه اوّلیه اش مضاف الیه ادراک را درونی و در دیدگاه بعدیش آن را بیرونی می داند اما در هر دو دیدگاه به تغایری حقیقی میان ادراک و مدرَک قائل است. فیلسوفان اسلامی هم اضافی بودن ادراک را مطرح کرده اند اما آن را مقوم هر نوع ادراکی نمی دانند. ادراک ذات که نزد آنها از اهمیت خاصی برخوردار است و ادراکی دائمی و اساس هر ادراکی نسبت به غیر است فاقد حیث التفاتی به معنی مذکور است. در مورد ادراک غیر ابن سینا،فخررازی و سهروردی معتقد به اضافی بودن ادراک و مغایرتی حقیقی میان ادراک و مدرَکند اما ملاصدرا به دلیل آن که نه تنها در ادراک ذات بلکه در ادراک غیر هم معتقد به اتحاد ادراک،مدرِک و مدرَک است نمی توان گفت که او ادراک غیر را دارای حیث التفاتی به معنی مذکور می داند. نظریه اتحاد مدرِک با مدرَک با اضافی بودن ادراک در تعارض است مگر آن که اضافی بودن را اعم از حقیقی و اعتباری فرض کنیم. البته ملاصدرا در مورد نقشی که موجودات مادی و مجرد بیرونی و ارتباط مدرِک با آنها در فرایند ادراک دارد بسیار سخن گفته است اما بر اساس اصل اتحاد مدرِک با مدرَک آنها را نمی توان مدرَک به معنی حقیقی آن پنداشت زیرا نفس مدرِک با مدرَک بالذات متحد است نه مدرَک بالعرض. ارتباط با موجودات خارجی به ویژه مجردات نقش مهمی در فرایند ادراک نزد او دارد اما از تعارض آن با نظریه اتحاد هم نباید غافل شد. برنتانو برای جامعه ما فیلسوفی ناشناخته است . این رساله کوششی برای معرفی و نقد دیدگاه او در باره ادراک و حیث التفاتی آن و مقایسه آن با اندیشه های ملاصدرا است و هدف آن فراهم کردن زمینه ای برای رسیدن به دیدگاهی جامع تر در این موضوع است.