نام پژوهشگر: اسماعیل حسینی

تبیین دیدگاه های انسان شناسی و معرفت شناسی فوکو و نقد دلالتهای آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم انسانی 1387
  اسماعیل حسینی   مهدی سجادی

این تحقیق ، به منظور تبیین دیدگاه های انسان شناسی و معرفت شناسی فوکو و نقد دلالتهای آن برای حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش و پرورش رسمی ( دولت ، مدیر ،معلم) انجام شد. جهت پاسخگویی به سوالات پژوهش از روش تحلیل استنباطی و شیوه گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای استفاده گردید . نتایج پژوهش حاکی از آن است که بر اساس دیدگاه انسان شناسی و معرفت شناسی فوکوم دلاتهای زیر قابل استنتاج است . آموزش وپرورش در پی کشف معنا نیست بلکه وظیفه آن خود آفرینی است . آموزش وپرورش فاقد بنیان های ثابت و جهانی است چون حقیقت امری متکثر و زمانمند است ؛لذا روشهای ثابت و یکسان در تعلیم وتربیت مردود است . بر اساس مفهوم کثرت گرایی فوکو همه فرهنگ ها در کانون توجه آموزش وپرورش قرار می گیریند. آموزش وپرورش مد نظر فوکو ضد اقتدار گرایی است ؛ لذا علائق اعضاء جامعه تا آنجا که ممکن است مورد توجه قرار می گیرد . آموزش وپرورش باید انتقادی باشد لذا سخن معلم و متون درسی امری مقدس تلقی نمی شود . در آموز ش و پرورش توجه به عنصر «دیگری » نقش اساسی دارد یعنی معلم بتواند دانش آموز را از عناصر دیگر و فرهنگ های دیگر مطلع کند . آموزش و پرورش مبتنی بر گفتمان است لذا برای نقد گفتمان آموزش و پرورش باید عناصر یا رخدادهای پوشیده را به داخل گفتمان برگردانیم . در اراده معطوف به حقیقت این گفتمان شک و تردید کنیم َ؛ یعنی اینکه فکر نکنیم آموزش و پرورش همیشه در پی کشف یا دست یایی به حقیقت است . براسا س اصول روش شناسی فوکو دانش آموزان می توانند شرایط امکان هر دوره را بشناسند و اینکه هر دوره ای ویژگیهای خاص خود را دارد لذا دانش آموزان عصرهای تاریخی را با ملاکها و معیارههای مشخص و یکسان مورد بررسی قرار نمی دهند. بر اساس دیدگاه فوکو دولت یا دستگاه حاکم نمی تواند به طور کامل آموزش و پرورش را در انحصار خود در آورد و یک نقش روبنایی دارد بنابر این آموزش و پرورش به سمت غیر متمرکز شدن پیش می رود. همچنین در زمینه وظیفه و اختیارات مدیر در اموزش و پرورش اساساً پست مدرنها و فوکو هم از تکار گیری اصطلاح «مدیریت » خود داری می کنند و به جای آن اصطلاح «رهبری » را به کار می برند ، چون دررهبری مناسبات انسانی حاکم است . لذا از نظر فوکو رهبر بر حسب اقتضاء توسط دیگران برگزیده می شود بنابراین در مدرسه همه قدرت در شخصی به نام مدیر متمرکز نمی شود . وظیفه و اختیارمعلم هم در آموزش و پرورش ایجاد تحول و ارتباط موضوعات مختلف درسی با مسائل وسیعتر اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی است و به عنوان یک روشنفکر نقش ساختار زدایی خود را ازفرهنگی که در آن زندگی می کند ایفا خواهد کرد. اما نقدی که به این دیدگاه وارد است این است که حدود وظایف و اختیارات کنشگران آموزش وپرورش کاملاً مشخص و تعریف شده نیست لذا رسیدن به اهداف آموزشی و تربیتی با مشکل مواجه خواهد شد.