نام پژوهشگر: مریم مهدی پور
مریم مهدی پور سید علی واعظ
قیمت گذاری سهام عرضه های عمومی اولیه حداقل بنا به سه دلیل نسبت به ارزش گذاری سهام ثانویه از اهمیت ویژه ای برخوردار است: اول اینکه این شرکت ها با عرضه ی اولیه سهام خود برای نخستین بار قدم به بازار سرمایه نهاده و قصد تأمین منابع مالی موردنیاز خود را دارند، لذا تعیین قیمت مناسب عرضه ی سهام برای این شرکت ها و دست یابی به منابع موردنیاز حائز اهمیت فراوان است. دوم اینکه عرضه ی عمومی اولیه سهام، نخستین فرصتی است که در اختیار فعالان بازار سرمایه قرار می گیرد تا بدین ترتیب فرآیند تخصیص سرمایه به بهترین شکل تحقق یابد. سوم اینکه قیمت گذاری این نوع سهام به مدیران شرکت ها فرصت می دهد تا بازخورد تصمیمات مالی و عملیاتی خود را در قالب علائم قیمتی در بازار سهام مشاهده کنند. این علائم و بازخوردها می توانند باور و طرز تلقی مدیران درباره ی فرصت های رشد آتی را تائید یا رد کنند (باگات و رانگان، 2003). نتایج حاصل از فرضیه ی اول این تحقیق نشان می دهد که پدیده ی قیمت گذاری کمتر از واقع عرضه ی اولیه سهام در بورس اوراق بهادار تهران، با ایجاد بازده کوتاه مدت غیرعادی برای سهام شرکت های جدید الورود به بورس (که به طور متوسط 14.32 درصد از بازده پرتفوی بازار بالاتر است)، تائید می شود. بنابراین قیمت تعیین شده برای سهام شرکت ها در اولین عرضه ی عمومی سهام آن ها، دارای مطلوبیت لازم نبوده؛ و این در حالیست که شرکت ها با ورود به بورس اوراق بهادار به دنبال تأمین سرمایه ی موردنیاز جهت گسترش عملیات و ادامه ی فعالیت خود از این طریق هستند و برای آن ها و فعالان بازار سرمایه حائز اهمیت است که قیمت تعیین شده برای سهام آن ها نشان دهنده ی ارزش واقعی شرکت و فرصت های توسعه و رشد آن در آینده باشد. وقوع این پدیده همچنین منجر به مخدوش کردن عملکرد بازار و مفهوم کارائی آن در زمان عرضه های اولیه ی سهام می گردد. تاکنون فرضیات بسیاری برای توضیح و تفسیر قیمت گذاری کمتر از واقع عرضه ی اولیه سهام ذکر شده است، و مبنای طبقه بندی این فرضیات، علتی است که هر دسته برای وقوع این پدیده بیان کرده اند، که در این میان تئوری های مبتنی بر عدم تقارن اطلاعات نسبت به سایرین ارجحیت دارد (جانگوسیت، 2005). تئوری های مبتنی بر عدم تقارن اطلاعاتی بر پایه این پندار شکل گرفته اند که بازده کوتاه مدت غیرعادی سهام عرضه های اولیه نتیجه عدم تقارن اطلاعاتی بین ذی نفعان مختلف در فرآیند عرضه ی عمومی اولیه است. در واکنش به دو بحث عدم تقارن اطلاعاتی و تضاد منافع، مفهوم محافظه کاری حسابداری در ادبیات حسابداری مطرح می شود. در واقع حسابداریِ محافظه کارانه به وسیله ی چندین سازوکار بالقوه، که در مبانی نظری تحقیق به آن ها اشاره شده است، عدم تقارن اطلاعاتی بین گرو های مختلف ذی نفعی که استفاده کننده از اطلاعات مالی هستند را، کاهش می دهد. نتیجه ی این تحقیق، بیانگر وجود رابطه ی معنی دار بین محافظه کاری حسابداری به عنوان یکی از ویژگی های کیفی اطلاعات مالی و قیمت گذاری کمتر از واقع عرضه ی اولیه ی سهام است. به این صورت که هرچقدر سطوح محافظه کاری اعمال شده بالاتر باشد، قیمت گذاری کمتر از واقع عرضه ی اولیه سهام که به عنوان یک ناهنجاری منجر به مخدوش شدن کارایی بازار در هنگام عرضه های اولیه ی سهام می شود، کاهش می یابد. این نتیجه سودمندی محافظه کاری حسابداری به عنوان یکی از ویژگی های کیفی اطلاعات مالی و نقش آن در کاهش عدم تقارن اطلاعاتی بین گروه های مختلف درگیر در فرآیند عرضه اولیه را مورد تائید قرار می دهد. به عبارت دیگر، نتیجه یاین تحقیق پیامدهای مثبت محافظه کاری حسابداری، به عنوان یکی از ویژگی های کیفیی اطلاعات مالی؛ بر روی عملکرد موثر بازارهای سرمایه در هنگام عرضه ی اولیه سهام شرکت ها را اثبات می کند. این نتیجه می تواند مورد توجه مراجع تدوین کننده استانداردهای حسابداری واقع شود تا با نگرش و بینش جدی تر نسبت به نقش محافظه کاری حسابداری در کاهش عدم تقارن اطلاعات؛ به ویژه در زمان عرضه های عمومی اولیه ی سهام؛ به تدوین استانداردها و همچنین قوانین لازم الاجرا برای شرکت های جدیدالورود به بورس اوراق بهادار بپردازند.
مریم مهدی پور مرضیه ابراهیمی
چکیده ملانومای متاستاتیک یکی از چالش برانگیزترین سرطان ها در حوزه درمان است. مطالعات اخیر نشان میدهند، سلول های بنیادی سرطان مسئول ایجاد متاستاز، مقاومت دارویی و بازگشت مجدد تومور هستند. این خصوصیات سلول های بنیادی به اختلال در مسیرهای پیام رسانی سلولی مانندnotch و wnt نسبت داده می شود و هدفگیری این مسیرها می تواند دستاورهای درمانی تازه ای را برای سرطان به همراه داشته باشد؛ اما تاکنون نقش مسیرهای notch و wnt در سلول های بنیادی ملانوما به خوبی روشن نشده است. در بخش اول مطالعه ما، ملانوسفیرها (به عنوان سلول های شبه بنیادی ملانوما) از رده سلولی متاستاتیک a375 کشت داده شدند. سپس قدرت خودنوزایی این سلول ها با روش تشکیل اسفیر و کلنی بررسی و شاخص های پروتئینی مرتبط با بنیادینگی cd133 و nestin و ژن های مرتبط با بنیادینگی nestin, oct4 و nanog در مقایسه با سلول های چسبنده توموری به عنوان گروه کنترل سنجیده شد. در بخش بعدی مطالعه ژن های مرتبط با مسیرهای notch(notch, hes1, hes5) و,wnt (β-catenin, cyclind1, c-myc) بررسی و ملانوسفیرها با ریزملکول های daptبه عنوان مهار کننده مسیر notch و xav939 به عنوان مهارکننده مسیرwnt تیمار شدند. در آخر نیز ملانوسفیرها با ترکیب این ریزملکول ها تیمار شدند. نتایج مطالعه ما نشان داد: در قدرت اسفیرزایی، کلنی زایی ، بیان پروتئین nestin، بیان ژنهای nestin و nanog و بیان ژنهای مسیر notch و wnt در ملانوسفیرها در مقایسه با سلول های توموری چسبنده افزایش مشاهده شد در حالیکه در بیان شاخص cd133 تغییری مشاهده نشد. هنگام تیمار ملانوسفیرها با ریزملکول ِdapt در قدرت خودنوزایی ملانوسفیرها، بیان ژن های hes1و nestin کاهش مشاهده شد. در تیمارملانوسفیرها با ریزملکول xva939 در قدرت خودنوزایی ملانوسفیرها و بیان ژن c-myc کاهش دیده شد. هنگامی که ملانوسفیرها با ترکیبی از این ریزملکول ها تیمار شدند، علاوه بر کاهش در خودنوزایی، کاهش در پروتئین nestin، بیان ژنهای مسیرnotch, wnt و ژنهای مرتبط با بنیادینگی مشاهده شد. به طور کلی مشاهدات ما شواهد بیشتری را در استفاده ملانوسفیرها به عنوان مدل مناسبی برای مطالعه سلول های شبه بنیادی ملانوما را ارائه کرد. همچنین مطالعه ما نشان داد؛ مسیرnotch و wnt برای حفظ خصوصیات بنیادینگی سلولهای شبه بنیادی ملانوما ضروری اند و تیمار همزمان این سلولها بوسیله مهارکننده های notch و wnt میتواند در کاهش خصوصیات بنیادینگی آنها تاثیر زیادی داشته باشد و به نظر میرسد این روش می تواند به عنوان روشی تازه جهت از بین بردن سلول های شبه بنیادی ملانوما در درمان مطرح شود. واژگان کلید: سلولهای بنیادی سرطان، ملانوسفیر ، مسیرهای پیام رسانی درون سلولی
مریم مهدی پور محمدعلی کریمی
چکیده ندارد.
مریم مهدی پور پرویز اقبالی
چکیده ندارد.