نام پژوهشگر: وحید پیرحاجاتی مهابادی
وحید پیرحاجاتی مهابادی منصوره موحدین
سلولهای بنیادی عصبی جمعیت ناهمگونی از سلولهای چندظرفیتی و خود نوزا هستند که در نواحی گوناگونی از سیستم عصبی پستانداران درحال تکوین و همچنین ناحیه زیر بطنی و هیپوکامپ مغز بالغین قرار دارند. این سلولها می توانند به نورون، آستروسیت و الیگودندروسیت تبدیل شوند. شواهد زیادی حاکی از آن است که سیستم نورآدرنرژیک لوکوس سرولئوس و ساختارهای درگیر در تنظیم خواب بر یکدیگر اثر متقابل دارند. لوکوس سرولئوس نقش مهمی را در چرخه خواب و بیداری بازی می کند. سلولهای نورآدرنرژیک لوکوس سرولئوس در فرایند فعال سازی قشر مغز و رفتارهای بلافاصله بعد از بیداری و هوشیار شدن شرکت می کنند. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر پیوند سلولهای بنیادی عصبی بر چرخه خواب و بیداری بعد از آسیب دو طرفه هسته لوکوس سرولئوس در موش صحرایی می باشد. 42 سر موش صحرائی نر نژاد ویستار با وزن 250 تا 275 گرم تهیه شده از انستیتو پاستور به هفت گروه به شرح زیر تقسیم شدند: کنترل، شم (فقط کانول گذاری)، آسیب µl] 5/0 g/µ2) 6-هیدروکسی دوپامین[(، آزمون 1 (تزریق داخل وریدی سلولهای بنیادی عصبی)، آزمون 2 (تزریق داخل وریدی سلولهای شبه نورآدرنرژیک)، آزمون 3 (تزریق داخل بطنی سلولهای بنیادی عصبی)، آزمون 4 (تزریق داخل بطنی سلولهای شبه نورآدرنرژیک). سلولهای بنیادی عصبی از ناحیه زیر بطنی مغز موشهای تازه به دنیا آمده به دست آمدند. سلولها درمحیط کشت dmem f12 همراه با مکملb-27، ng/ml (hfgf)20 وng/ml (egf) 20 برای دو هفته کشت داده شدند. سلولهای بنیادی عصبی جهت تمایز، در محیط نوروبازال همراه با مکملb-27 ، ng/ml (gdnf) 50 و ng/ml (bdnf) 30 برای 3 و 5 روز کشت داده شدند. حیوانات در ناحیه لوکوس سرولئوس با 6-هیدروکسی دوپامین (2 میکروگرم در 5/0 میکرولیتر از اسید آسکوربیک 1/0% و نرمال سالین 9/0%) به صورت دو طرفه آسیب داده شدند. برای ثبت دوره های خواب و بیداری 3 الکترود eeg و2 الکترود emg به ترتیب در ناحیه جمجمه و عضله پشت گردن کار گذاشته شدند. بعد از 7 هفته حیوانات بیهوش شده و از ناحیه مغز برشهای پشت سر هم به ضخامت 7 میکرومتر, تهیه و با استفاده از کریسل ویوله رنگ آمیزی شدند. حجم حفره با استفاده از روش استریولوژی اندازه گیری گردید. در این مطالعه سلولهای بنیادی عصبی و نوروسفرها،nestin و sox2 را بیان کردند. سلولهای بنیادی عصبی به سلولهای شبه نورآدرنرژیک تمایز یافتند و تیروزین هیدروکسیلاز در این سلولها نشان داده شد. حجم حفره ناشی از آسیب به هسته لوکوس سرولئوس محدود بود. در گروه آسیب در مقایسه با گروه کنترل و شم، کاهش معنی داری ( 05/0p ≤) در مرحله خواب nrem و خواب متناقض و افزایش معنی داری ( 05/0p ≤) در مرحله بیداری و خواب متناقض بدون آتونی مشاهده گردید. اختلاف معنی داری در مراحل بیداری ، خوابnrem ، خواب متناقض و خواب متناقض بدون آتونی بین گروههای پیوندی دیده نشد. پیوند سلول بنیادی عصبی در گروههای آزمون، از کاهش خواب متناقض و افزایش خواب متناقض بدون آتونی جلوگیری نمود به گونه ای که در مقایسه با گروه آسیب، افزایش معنی داری در خواب متناقض و کاهش معنی داری در خواب متناقض بدون آتونی مشاهده گردید( 05/0p ≤). نتایج این مطالعه نشان می دهد که سلولهای بنیادی عصبی با استفاده از bdnf و gdnf می توانند به سلولهای شبه نورآدرنرژیک تبدیل شوند و این سلولها می توانند اختلال ناشی از آسیب دو طرفه لوکوس سرولئوس در چرخه خواب و بیداری را بهبود دهند.
وحید پیرحاجاتی مهابادی تقی الطریحی
چکیده ندارد.