نام پژوهشگر: زینب صابر
سید علی پورمیر زینب صابر
چکیده: آغاز سده دهم مصادف است با بنیان گذاری سلسله صفوی و شکل گیری مکتب تبریز که حمایت شاه اسماعیل و شاه تهماسب صفوی در دوره نخست سلطنتش موجب تعالی این مکتب گردید. امّا رویکرد متغییر حامیان نگارگری و شرایط سیاسی – اقتصادی و نفوذ فرهنگی غرب در سده یازدهم و دوازدهم تأثیر مستقیمی بر کیفیت فنی و ساختار صوری نگارگری سده های دهم تا دوازدهم گذاشت. در این پژوهش عوامل تأثیر گذاری چون حمایت دربار و شرایط اقتصادی- سیاسی و نفوذ فرهنگی غرب بر سیر این تحولات بررسی می شود. الف) تحولات فنی همچون: کاغذسازی، ابزار کار و مواد ب) تحولات ساختار صوری چون: طراحی و پیکربندی، ترکیب بندی، همنشینی رنگها و مضمون با رویکردی فنی بر اساس نوشته های تاریخی و رساله های فنی سده های دهم، یازدهم و دوازدهم و آثار نگارگری برجای مانده از مکاتب نگارگری تبریز قزلباش، قزوین، مشهد، اصفهان، افشار و زندیه بررسی خواهد شد. به نظر می رسد روی گردانی شاه تهماسب از هنر و راندن هنرمندان از دربار و طبع متغیِّر سایر هنرپروران درباری و خارج از آن در دوران های بعد، موجب مهاجرت هنرمندان، افول کمی و کیفی آثار برجای مانده نگارگری ایرانی در سده های دهم، یازدهم و دوازدهم از لحاظ فنی و ساختار صوری و سطحی شدن مضامین نگاره های سده های مذکور شده است. در بخش عملی داستان «گرفتاری و کشته شدن افراسیاب و گرسیوز» از شاهنامه فردوسی بر اساس ساختار صوری مکتب نگارگری مشهد با بهره گیری از مواد و مصالح دست ساز نگارگری ایرانی مصورسازی می شود تا روند خلق اثر به این شیوه بررسی شود. کلیدواژه ها مکتب نگارگری تبریز، مکتب نگارگری قزوین، مکتب نگارگری مشهد، مکتب نگارگری اصفهان، تحول فنی.
سیامک دریواس نادر شایگان فر
چکیده : آنچه معلوم است این است که ابن سینا یکی از مهمترین متفکران جهان اسلام است که ضمن داشتن رهیافتی عقلی در دوره آخر تفکر خود به پاره ای از اندیشه های رمزی و عرفانی التفات کرده است از دیگر سو سلطان محمد یکی از هنرمندان برجسته سنت ایرانی- اسلامی که علی رغم ارزش های بصری در آثار او، بیان محتوایی را نیز در نگاره های خود به دقت گنجانده است. اما آنچه نامعلوم است، نسبت و قرابت اندیشه های رمزی ابن سینا و سلطان محمد است. از همین رو این پژوهش با تکیه بر اندیشه های رمزی ابن سینا از سویی و همچنین تجزیه و تحلیل محتوایی ارزش های بصری سلطان محمد می کوشد تا اندیشه رمزی و یک رهیافت هنری در سنّت ایرانی – اسلامی را تحلیل و نشان دهد. روش به کار رفته در این پژوهش کتابخانه ای وتکیه بر متون ، ادبیات موجود در این حوزه است. که در این روش محمل التفات به آثار ابن سینا و شرح آثار سلطان محمد مورد توجه قرار گرفته است. و از طریق مقایسه، تطبیق این دو کوشیده است به نتایج مطلوب خو دست یابد.
زینب حزباوی نادر شایگان فر
شاهنامه ی فردوسی به عنوان مهم ترین کتابی که در طول تاریخ هنر نقاشی ایران،به تصویر در آمده است،از جایگاه ویژه ای از نظر تعامل میان ادبیات و نقاشی برخوردار می باشد.دو نسخه ی ارزشمند شاهنامه ی دموت وبایسنقری، که همگی داستان های حماسی از غرور وافتخارهای ملی ایرانیان در شاهنامه فردوسی را به تصویر کشیده اند،علی رغم همه ی تفاوت هایی که از لحاظ سبک وشیوه دارند،به لحاظ ارتباط تنگاتنگ با ادب پارسی، تأکید بر مفاهیم ذهنی،رویکرد نگارگرانشان به متن شاهنامه و غنای فرم و روایت، شایان مقایسه وتطبیق می باشند.لذا، در این پژوهش نگاره هایی از این دو نسخه ی بزرگ، بر اساس مضامینشان، انتخاب شده و مورد تحلیل قرار خواهند گرفت. و در می یابیم که چگونه این نسخه های نفیس و ارزشمند، تلفیقی از هنر ملل مختلف را با هویتی ملی، به نمایش می گذارند. هدف این پژوهش، تحلیل ساختار و محتوا در نگاره های منتخب از شاهنامه دموت و بایسنقری، و چگونگی روابط میان این عناصر می باشد.در این میان پاره ای از متغیرهای عِلّی از جمله تأثیر پذیری از سایر فرهنگ ها و عنصر روایتگری نقش ویژه ای دارند، و می کوشیم که نشان دهیم اغلب نگاره های مورد نظر علاوه بر انتقال مفاهیم سیاسی و اجتماعی، از روایتگری نیز برخوردار بوده، و تبعیت از متن مشخص و عوامل تأثیر گذار محیطی،هیچ محدودیتی برای هنرمند نگارگر در ابراز عقاید و احساساتش ایجاد نکرده است. روش پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است، که با تکیه بر روش مطالعه ی کتابخانه ای به تحلیل محتوایی وساختاری نگاره های منتخب از دو شاهنامه ی مورد نظر، و تطبیق آن ها می پردازد. این کوشش مبتنی بر تحلیل مطالبی چون؛ ایلخانان، مکتب تبریز اول، شاهنامه ی دموت، تیموریان، مکتب هرات، شاهنامه ی بایسنقری، شناسایی هنرمندان خالق آثار، تحلیل فضای حاکم بر خلق آثار و چگونگی تأثیر پذیری بازنمایی در نگاره های شاهنامه ی دموت و بایسنقری از ساختارهای اجتماعی، می باشد. گردآوری اطلاعات نیز؛ از طریق کتابخانه ای، منابع مکتوب، شفاهی، تصویری و الکترونیکی صورت گرفته است.
سیما بشارتی جبار رحمانی
سوزن دوزی یکی از شیوه های آراستن جامه و دیگر منسوجات است که به نوعی در زندگی بشر کاربرد دارد و از قدمتی دیرین برخوردار است. هنرمند با اخلاص و عشق طرح های خیال انگیز و سحرپرور خود را که گاه زاییده ذهن خلاق و گاه حاصل اشاعه و وام گیری از فرهنگ های دیگر است، در قالب بقچه، جانماز، روتختی، روبالشی، پرده، پشتی و تزیینات لباس ارائه می دهد. پژوهش حاضر به بررسی طرح ها و نقوش سوزن دوزی شده بر پرده های جالباسی در شهرستان بیرجند از منظر مردم شناسی هنر می پردازد. این سوزن دوزی ها که می توان آن را هنر بی هنرمند نامید در دسته هنرهای عامه قرار می گیرد که علاوه بر کاربرد در زندگی روزمره به دلیل استفاده از نقوش تزیینی و اشعار و نوشته های ارزشمند حائز اهمیت هستند. برای انجام پژوهش های مردم نگارانه محقق باید با توجه به بستری که اثر در آن تولید می شود به بررسی موضوع مورد مطالعه اش بپردازد. در پژوهش حاضر نقوش و تصاویر مطابق با رویکرد تاریخی - اشاعه ای فرانتس بوآس در مورد منشاء طرح های تزیینی مورد بررسی شکلی و سبکی قرار گرفته است. استدلال این پژوهش در این چارچوب آن است که نباید تاثیر تعاملی فرهنگ ها روی یکدیگر را از نظر دور داشت که این انتقال داده ها و اطلاعات از طریق تجارت، جنگ و استعمار بین سرزمین های گوناگون رد و بدل می شود که نتیجه آن ایجاد سبک های هنری است که طی مرور زمان در هر منطقه بومی شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که این سبک سوزن دوزی در بافت و متن منطقه مورد نظر توسعه یافته است که در این میان پدیده وام گیری و اشاعه نقش موثری داشته است زیرا سبک در حالت منفرد توسعه پیدا نمی کند بلکه در ارتباط با اشکال و فنون مناطق همسایه می تواند توسعه یابد، بدین ترتیب، می توان تاثیر مسائل سیاسی و تاریخی را نیز روی اثر هنرمند مشاهده کرد و در نهایت پرده های جالباسی در فرهنگ استان خراسان جنوبی علاوه بر خاصیت کاربردی آن در حفظ البسه پیام ارزشمندی چون تکریم مقام مهمان و مهمان نوازی را به مخاطبانش ابلاغ می کند.
نیلوفر ایزدی زینب صابر
چکیده بی تردید مسئله ی حیات پس از مرگ، یکی از دغدغه های اصیل و دیرین بشری است که عمری به درازای عمر بشر دارد. یکی از مهم ترین مباحث در ادیان ابراهیمی اعتقاد به معاد و جهان پس از مرگ و به تبع آن بهشت و جهنم است. اعتقاد به دوزخ در بین بسیاری از ادیان و قبایل وجود داشته و دارد. هنرمندان نیز در طی قرون مختلف با توجه به مباحث و مفاهیم اعتقادی، به بازنمایی مفهوم دوزخ در آثار خود پرداخته اند. نگارنده در این تحقیق ضمن بررسی اجمالی توصیف و بازنمایی دوزخ در دو سنت اسلام و مسیحیت سعی کرده است این توصیفات را در آثار نقاشی هیرونیموس بوش و نگاره های معراج نامه ی میرحیدر بررسی کند و به این پرسش که آیا این هنرمندان آموزه های دینی را در کار خود بازآفرینی کرده اند یا خیر، پاسخ دهد. از جمله اهدافی که در این تحقیق به آن پرداخته شده است بررسی وجوه افتراق و اشتراک در مفهوم و بازنمایی دوزخ در دو سنت اسلام و مسیحیت با تأکید بر آثار بوش و نگاره های دوزخی معراج نامه ی میرحیدر در بازه ی زمانی قرن 9ه.ق،15 میلادی با بهره گیری از روش تطبیقی-مقایسه ای می باشد. این تحقیق ضمن بررسی بازنمایی مفهوم دوزخ نزد این هنرمندان به این نتیجه می رسد که نگارگران معراج نامه ی تیموری سعی داشته اند که به آموزه های دینی در اثر خود وفادار مانده در حالیکه آثار بوش، نقاش مذهبی، بازنمودی از خیالپردازی وی است. مطالب این تحقیق به صورت کتابخانه ایی جمع آوری شده و از نظر هدف بنیادی می-باشد. کلید واژه ها: دوزخ، اسلام، مسیحیت، معراج نامه ی میرحیدر، هیرونیموس بوش.
فاطمه شیرازی زینب صابر
چکیده: خمسه نظامی از اواخر قرن هشتم هجریی به دلیل داشتن داستانهایی عاشقانه و غنایی مورد توجه نگارگران ایران قرار می گیرد. دربسیاری از داستانهای خمسه زنان قهرمانان اصلی هستند و یا در داستان نقشی اساسی دارندکه خود بیانگر میزان اهمیت زنان نزد نظامی است. نظامی بر خلاف نگاه منفی رایج به زنان در جامعه با رویکردی مثبت ، جایگاهی رفیع به آنان می بخشد. در این رساله به چگونگی بازنمایی زنان در تصاویر خمسه قرن نهم( خمسه برلاس) و قرن دهم (خمسه تهماسبی ) پرداخته می شود.بررسی نگاره ها با توجه به تعریف جامعه شناسی هنر پیر بوردیو و نظریه تأثیر میدانهای مختلف در خلق اثر هنری صورت می پذیرد. میدانهایی چون میدان ادبی، تاریخی ، فرهنگی، اجتماعی ، اقتصادی و... . میزان تأثیر این میدانها در به تصویر کشیدن زنان در خمسه های مذکور، از جمله موارد مورد بحت در این رساله است. در نتیجه گیری نهایی می توان گفت : بازنمایی تصویر زن در خمسه قرن نهم( خمسه برلاس) به دلیل سبک هنری بهزاد و توجه او به واقعگرایی اجتماعی ، بیشتر برگرفته از زمینه ها و یا میدانهای اجتماعی و فرهنگی عامه است . اما زنان در قرن دهم (خمسه تهماسبی ) به دلیل نظارت شدید شاه و دربار بیشتر متجمل و از جنس زنان درباری هستند . کلیدواژه ها: ،خمسه،نظامی،زن، نگارگری ، نظریه میدان
نسترن نوروزی افسانه ناظری
چکیده در سنت نقاشی ایرانی، نقاشی در پیوندی تنگاتنگ با ادبیات فارسی شکل گرفته است، از این رو رابطه نقاش و شاعر رابطه ای قابل تأمل در این سنت محسوب می شود. این رابطه که در گذشته تنها به واسطه متن ادبی بود، در دو دهه پایانی قرن نهم با برپایی مجالس نقد و هم اندیشی فرهنگی با حضور نخبگانی چون کمال الدین بهزاد، نابغه نقاشی ایرانی و عبدالرحمن جامی خاتم الشعرای ادبیات کلاسیک فارسی و رهبر طریقت نقشبندیه متحول گردید و به ارتباطی زنده، پویا و مستقیم بدل شد. حضور در این مجالس موجبات تأثیرپذیری بهزاد از تفکرات عرفانی جامی و فرقه نقشبندی را فراهم آورد، چنانکه در این زمان شاهد بروز خلاقیت ها و نوآوری هایی متأثر از این ارتباط در نقاشی های بهزاد هستیم که سنت نقاشی ایرانی را متحول ساخت. نقاشی های بهزاد به ویژه نگاره یوسف و زلیخا از مشهورترین آثار او در طی این دو دهه، یعنی زمانی که در ارتباط مستقیم با افکار و اندیشه های جامی بوده، به خوبی نشان دهنده این رابطه است. هدف از این پژوهش تأکید بر اهمیت چگونگی ارتباط بهزاد و جامی و تأثیر این ارتباط بر نقاشی ایرانی است. این پژوهش درصدد پاسخ به این پرسش ها می باشد که ارتباط مستقیم شاعر و نقاش چه نقش و تأثیری در تحول نقاشی ایرانی در این دوره داشته؟ و تأثیرات ناشی از معاشرت و ارتباط بهزاد با جامی و فرقه نقشبندیه در آثار این دوره او چگونه بروز و ظهور یافته است؟ این پژوهش از نوع بنیادی-توسعه ای بوده و گردآوری اسناد و منابع مکتوب به صورت کتابخانه ای و اینترنتی و همچنین مبتنی بر مشاهده مستقیم آثار صورت گرفته، روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی وتاریخی، و نیز برمبنای تجزیه و تحلیل کیفی داده ها می باشد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که با توجه به ارتباط و معاشرت جامی و بهزاد و اشتراک در مبانی فکری و اعتقادی، به ویژه اعتقاد به آموزه های فرقه نقشبندیه، بهزاد در نقاشی های خود متأثر از این ارتباط، سنت نقاشی ایرانی را متحول ساخته، به گونه ای که ویژگی هایی خاص و متفاوت در آثار این دوره او به ظهور رسیده است.
هاجر ناظم جلیل جوکار
صادقی بیک افشار نقاش، شاعر و خطاط عهد صفوی است که در سه مکتب دوم تبریز، قزوین و اصفهان فعالیت کرده است. وی در سال 1010 ه ق دهه هفتاد زندگی¬اش سپری می¬کرد، درآن هنگام کاملاً مجرب و کارآزموده بود و توانست یکی از رسالات نادر حوزه نگارگری را با استفاده از تجربیات خود و بهره گیری از طبع شعر خویش بسراید و آن را رساله قانون¬الصور نام نهاد که شامل 205 بیت می¬باشد. او در ابیات نخستین به آداب تربیتی و معنوی نگارگران و پس از آن به مباحثی پیرامون فن و مهارت نگارگری پرداخته است. در این پایان¬نامه سعی شده ابهاماتی که در متن موجود براثر گذشت زمان و همین طور به علت موجز گویی صادقی بیک در اشعارش برای ما به وجود آمده به وسیله تصحیح و تحشیه نویسی برطرف نموده و به متنی کاربردی در زمینه نگارگری دست یافتیم. برای تصحیح متن در آغاز تصویر نسخ سه¬گانه آن از کتابخانه¬ها فراهم شده سپس اقدم نسخ به عنوان نسخه اساس در نظر گرفته شد، نسخه¬ها با هم مقابله گردیدند و اختلاف¬ها در پاورقی ثبت شده است. در فصل پایانی داده¬هایی که به روش کتابخانه¬ای جمع¬آوری شده به صورت توصیفی و تحشیه¬نویسی تجزیه¬و¬تحلیل گردیدند. لغات، اصطلاحات و ترکیبات دشوار متن معنا شده و نیز توضیحات لازم در باب رجال و شخصیت¬ها نیز بیان گردید. مطالب موجود در رساله قانون¬الصور عمدتاً آموزش رنگ¬سازی سنتی با پیگمان¬های معدنی می¬باشد به همین دلیل سعی شد با احیای متن به روش ساخت رنگ¬هایی بادوام و ماندگار دست یابیم که ارزش آن در دنیای هنر بر همگان آشکار می¬باشد.
بهاره معماریان نادر شایگانفر
نگارگری ایرانی در حقیقت بازخوانی نقاشانه مفاهیم پیچیده و گسترده ، در لایه های فرهنگی اجتماعی ایران اسلامی است.این هنر در کنار بازنمایی متن ادبی خود،شرایط فرهنگی،اجتماعی زمانه و روح حاکم بر جامعه اسلامی ایران زمان خود را عیان می سازد و در لوای فضای مثالی- خیالیِ حاکم بر سنت تصویر خود، سعی در خلق فرم ناب و بی مانند ی دارد که هر بیننده ای را مسحور خود می سازد. نقاشی ایرانی در تقسیم بندی های کلی خود از لحاظ موضوعی دارای شاخه های مختلفی چون رزمی ، بزمی، عرفانی، تغزلی و غیره است ، در این پژوهش شاخه های تغزلی این هنر مورد توجه خاص این پژوهش قرار گرفته است. این پژوهش از نظر هدف ، پژوهشی بنیادی است و تلاش می کند با انتخاب سه نمونه شاخص از حوزه تغزلی، یعنی نگاره های ملاقات همای و همایون از دیوان خواجوی کرمانی ، نگاره ملاقات گلنار و اردشیر از مجموعه ی شاهنامه بایسنقری و اثر جاودان استاد کمال الدین بهزاد در خمسه ی نظامی با موضوع ملاقات خسرو و شیرین به مطالعه موردی این نگاره ها بپردازد و پس از توصیف ظاهر تغزلی آن ها بر اساس دو دیدگاه نظریه ی بازنمایی و نظریه ی فرم به تحلیل و تفسیر ساختارهای پیچیده ی نهفته دردرون این آثار پرداخته می شود. در همین راستا ،ابتدا به معرفی نظریه ی بازنمایی و گونه شناسی آن پرداخته می شود و سپس سه نگاره مورد نظر از این دیدگاه به طور جداگانه مورد مطالعه و تحلیل قرار می گیرد ، سپس به معرفی نظریه ی فرم و گونه های آن در مباحث هنر و زیبایی پرداخته می شود تا در ادامه ، نمونه های مورد مطالعه ی این پژوهش بر اساس این دیدگاه مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد و در نهایت جمع بندی و تحلیل نتایج به دست آمده در فصل آخر ارائه گردد ، با امید به اینکه با توجه به کثرت و گستردگی مطالعات صورت گرفته در حوزه ی نگارگری ایرانی- اسلامی مطالعات ارائه شده در این پژوهش مورد توجه محققین و صاحب نظران این حوزه واقع شود.
فرینوش نعمت بخش علیرضا خواجه گیر
بسیاری از نگارگریهای به دست آمده از دوران گذشته، به شاهنام? فردوسی و خمس? نظامی تعلق دارد ولی به ندرت می توان تصویری از مثنوی مولوی یافت. از آنجایی که این متن دارای زبان عرفانی است، هنرمندان کمتری به سراغ تصویرسازی آن رفته اند. ولی مسلم آن است که هنرمندان گذشته از قوانین سنتی پیروی می کردند و حتی اگر موضوع نیز عرفانی نبود، اثر هنری دارای اصالتی بود که موجب تذکار مخاطب می شد. ولی در میان نگارگری هایی که در دوران معاصر، تصاویری با موضوعات عرفانی و یا غیر آن می کشند، متأسفانه کمتر کسی قادر است که حق مطلب را ادا کند. به این دلیل که یا به کشیدن ظاهری ترین وجه? موضوع اکتفا می کنند و یا چندان غرق تکنیک می شوند که مضمون را به کلّی فراموش می کنند. به علاوه کمتر کسی برای قوانین سنتی اهمیت قایل است و بیشتر تصویرسازان بر احساسات خود تکیه می کنند. از این رو مسایلی که با آن مواجه هستیم، احیای اصول و قوانین سنتی برای تولید اثر هنری و چگونگی تصویرسازی و تبدیل کلام و زبان عرفانی به تصاویر عرفانی است و دیگر این که زبان عرفانی مذکور و عناصر رمزی که مولوی مطرح کرده است، باید در ابتدا به خوبی شناخته شود تا به درک انسان در آید. بر این اساس هدف از انجام این پژوهش آن است که در ابتدا دو تمثیل دریا و ماهی که به زبان عرفانی بیان شده است، رمزگشایی شود، سپس گردآوری و تحلیل قوانین سنتی در تصویرسازی است و در نهایت ارائ? الگویی برای چگونگی تبدیل کلام به تصویرِ با معنا و مفهوم است. روش انجام این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و رویکرد آن عرفانی است. در نتیج? این پژوهش، مشخص گردید که تمثیل دریا در مثنوی به دو معنای حق تعالی و غیر آن تقسیم می شود و تمثیل ماهی نیز در معنای اولیای خدا، انبیا و سالک عاشق به کار رفته است. هم چنین برای تولید اثر هنری اصیل، یا شخص هنرمند با طی مراتب سلوک باید به شهود برسد و به دیدار حقیقت آن موضوع در عالم مُثُل واقف شود، یا از آثار اساتید بزرگ تقلید کند و یا در نهایت با مشق خیالی، طرحی را مصور سازد. از این رو در انتهای کار طرحی پیشنهادی بنابر سومین راهکار، با رعایت اصول سنتی ارایه شده است.
آمنه محمودی مریم لاری
سیمرغ در اساطیر و فرهنگ ایران پیشینه ای گسترده دارد. تا قبل از ظهور اسلام و در اکثر تصاویر به جای مانده از دورهء ساسانیان هیچ گونه تاکیدی بر بال این پرندهء افسانه ای دیده نمی شود و دم آن نیز به صورت یک تکه و بلند است؛ لکن از قرن 7 هجری با تاثیر ازهنرشرق دور(چین)، نقش سیمرغ متحول شده و واقع گرا ترازپیش در ارتباط با آنچه درادبیات مکتوب آمده، تصویر شده است. سیمرغ و تجلی آن در آثاری چون، داستان شاهنامه و منطق الطیرنمود اثر پذیری آثار ادبی از باورها و اعتقادات ایرانی است ؛ پرنده ای با نوکی عقاب مانند، بالهای گسترده و دمی بسیار بلند و مواج که سیمرغ نام می گیرد و در تصویرگری های نسخه های مختلف شاهنامه و دیگرآثارنقاشی ایرانی دیده می شود.اکنون درهنرمعاصر و حوزه گرافیک نیز، آثار بسیاری را با الهام ازهمین سیمرغ تغییر یافته و متاخردربسترهای مختلف: نشانه های تبلیغاتی، پوستر، تصویرسازی و...شاهدیم که باعث احیاء این نقش زیبای ایرانی شده است. این مقال در پی بررسی و تبیین پیشینه سیرتحول نقش سیمرغ در نگاره های قرن 7هـ به بعد ومطالعه وتحلیل آثاری ازگرافیک معاصر ایران است که با نقش این پرنده بصورت های مختلف،حتی به آثاری ملی با حفظ اصالت و نشان ایرانی به میراثی ماندگار تبدیل شده اند.لذا در این پژوهش، حدود 50 اثر در حوزه نقاشی ایرانی دوره ایلخانی- معاصر در سه بستر نسخه های خطی، کاشی و پارچه که منقوش به نقش سیمرغ ایرانی بوده اند مورد مطالعه قرار گرفت و در حوزه گرافیک نیز به بررسی بیش از30 اثر از آثار گرافیک معاصر ایران در بسترهای نشانه، پوستر،تصویرسازی، طراحی جلد، طراحی سکه و انیمیشن که از تصویر سیمرغ در طراحی شان استفاده شده بود، پرداخته شد؛ اما در این میان سوالاتی پیش می آید که سعی شده در طول پژوهش با بررسی وتحلیل آثارنقاشی ایرانی وگرافیک معاصرایران به آنها پاسخ داده شوند.این سوالات در دو پرسش کلی عنوان می شوند؛ نخست اینکه، در پی شناخت و مطالعه نقوش مختلف سیمرغ از دوره ایلخانی- معاصر، چه رابطه ای میان تصویرسیمرغ در نقاشی ایرانی قرن 7هـ به بعد با تصویر سیمرغ درآثار گرافیکی معاصرایران وجود دارد؟ و دوم اینکه فرم های مختلف به تصویر درآمده سیمرغ درگرافیک معاصرایران به چه صورت است؟(فرم کلی/جزئی، اقتباس کامل/بخشی ازتصویر سیمرغ و...)درفرایند پژوهش، این نتایج حاصل شد: تقریبا در همه آثار گرافیک معاصر ایران که از تصویر سیمرغ با طراحی و ایده های خلاقانه استفاده شده ، سیمرغ با ویژگی خاص موجود در آثار نقاشی ایرانی به کار رفته و تعدادی از خصوصیات فرمی و اجزای سیمرغ ، اعم از سر، بال، دم و حتی جثه بزرگ سیمرغ درهمه آنها رعایت شده است،که دراین بین برخی آثار ازفرم کلی سیمرغ وبرخی دیگر از جزئی ازفرم سیمرغ در گرافیک معاصر ایران به صورت بدیع و متفاوت از فرم سیمرغ گذشته، بهره گرفته شده است.
الهام حسن زاده قالب ساز زینب صابر
توجه به پدیده ی مهاجرت و تولیدات فرهنگی پیرامون آن، جایگاه بی بدیلی در مطالعات پسااستعماری دارد، زیرا اگر چه استعمار در شکل رسمی خود پایان یافته به نظر می رسد، اما موج مهاجرت ها در دهه های اخیر، خبر از نسخه های جدید استعمار می دهد که توزیع نامتوازن ثروت و دانش، نظام های مدنی توسعه نیافته، وابستگی به فناوری های جدید و همچنین نیاز غرب به نیروی کار ارزان از جمله دلایل آن هستند. بر این اساس نظریه ی پسااستعماری دستور کار خود را به مطالعه ی کشورهای استعمارزده و امپراطوری ها محدود نکرده و با تحلیل وضعیت هایی چون مهاجرت و پراکندگی های قومی، ابعادی جهانی به خود بخشیده است. این نظریه، در درجه ی نخست، آفریده ی آن دسته از روشنفکران جهان سومی است که خود مهاجرانی در کشورهای جهان اول هستند. هومی بابا از مطرح ترین نظریه پردازان مطالعات پسااستعماری است که در تحلیل گفتمان اقلیت مهاجر، تولیدات ادبی و هنری را مد نظر قرار داده است. لذا این پژوهش با مبنا قرار دادن نظریات هومی بابا، سعی بر آن دارد که گفتمان هنر مهاجرت ایران را در آثار تجسمی واکاوی کند. بدین منظور با گزینش آثار سه هنرمند تجسمی مهاجر؛ علی بنی صدر، سارا رهبر و اسد فاولول به بررسی پیوندخوردگی های فرهنگی، تجربه ی ترجمانی مهاجر، آستانه ی مهاجرت و فضای سوم هویتی می پردازد. نتیجه حاصل آنکه چشم انداز هنرمندان مهاجر، مفاهیمی چون اصالت، همگنی، پیشرفت و تمامیت خواهی را با چالشی جدی مواجه می کند و درک نوینی از هویت ملی و شهروندی، به میان می آورد که همواره میان دو عامل تعلیمی و کنشی- رفتاری در نوسان است.
پیام طاهری امیرحسین چیت سازیان
بعد فرهنگی یکی از ابعاد اساسی جامعه است که آثار هنری را نیز در برمی گیرد،سینما به عنوان هنری چندوجهی که در کنار نشانه های بصری با مبانی زبان شناختی نیز همراه است،رابطه ی متقابلی با جامعه ی خود دارد و می تواند نشان دهنده ی ویژگی های بارز جامعه ی خود باشد. بامطالعه ی آثار سینمایی می توان روابط قدرت ، و جهان بینی های مربوط به تقسیم و توزیع قدرت، میان ارکان و ابعاد مختلف جامعه ی مولد آثار سینمایی را دریافت. یکی از روش های تحلیلی در این رابطه، تحلیل گفتمان انتقادی است که با قائل بودن کارکرد اجتماعی و عملی برای زبان،از طریق سنجش نظام نشانه شناسی آن به رابطه ی میان زبان و اجتماع می پردازد و روند توزیع قدرت را بسته به هدف پژوهش، بررسی می کند و در راستای رفع تبعیض و نشان دادن عدم تعادل توزیع قدرت به تبیین می پردازد.در این پژوهش توصیفی- تحلیلی که اطلاعات آن با روش کتابخانه ای جمع آوری گردید و به شیوه ی تحلیل محتوا(با تأکید بر تحلیل گفتمان انتقادی) ارزیابی آن صورت گرفت ، به تحلیل گفتمان جنسیت در آثار سینمایی: علی حاتمی ، داریوش مهرجویی،رخشان بنی اعتماد و اصغر فرهادی پرداخته و به این یافته ها منتج شد: روش تحلیل گفتمان انتقادی روش قابل اعتمادی در بررسی روابط قدرت میان جنسیت زن و مرد است و همچنین گذر زمان و تغییر سامان دانایی جامعه در گفتمان جنسیت آثار سینمایی آن جامعه نیز تأثیری قابل توجه داشته است و عامل جنسیت مولف اثر نیز در نحوه ی بیان و نمایش گفتمان جنسیت آثار سینمایی موثر است. در این راستا با علم به رابطه ی متقابل میان سینما و جامعه،مولفان آثار تصویری با ارتقا دانش زمینه ای شان می توانند بر سامان دانایی اجتماعشان تأثیری به سزا بگذارند و در ایجاد تعادل میان اهرم های قدرت نقشی پویا داشته باشند.
زینب صابر محمدابراهیم جعفری
چکیده ندارد.