نام پژوهشگر: مرتضی حسینی شاهرودی
مصطفی رنجبر مرتضی حسینی شاهرودی
برهان انسان معلق در فضا یکی از براهین اثبات نفس است که اولین بار ابن سینا آن را مطرح کرده است این برهان تقریرهای متعددی دارد که همه آنها در رساله مطرح شده است و مورد بررسی قرار گرفته است. در این رساله با استناد به برهان یاد شده علاوه بر اثبات وجود نفس، تجرد، بقا و مغایرت آن با بدن نیز اثبات شده است و نقدهای مربوط به آن نیز پاسخ داده شده است.
فاطمه فرح بخش مرتضی حسینی شاهرودی
بحث درباره ی زبان دین به معنای خاص آن ( چگونگی اتصاف خداوند به صفات و افعال) از دیرباز مورد توجه متفکران مسلمان و غیرمسلمان بوده است. ارائه ی رویکردهایی متفاوت هم چون رویکرد تمثیلی، سلبی، تأویلی و نمادین به گزاره هایی که صفاتی انسان وار از خداوند ارائه می دهند گواه بر این مطلب است.از این میان پل تیلیش فیلسوف و متکلم معاصر آلمانی زبان دین را تماما نمادین دانسته و قائل به تحویل ناپذیری نماد است به این معنا که نمادها قابل ترجمه به زبان حقیقی نیستند و تنها مواجه ی انسان با امر مطلق را امکان پذیر می سازند. در مقابل علامه طباطبایی فیلسوف واندیشمند مسلمان زبان دین را ترکیبی از تمثیل، تشبیه، کنایه و نوعا رمز می داند که این زبان قابل ترجمه به زبان حقیقی است به این معنی که این صفات بین انسان و خداوند به نحو مشترک معنوی هستند و انسان می تواند در حد توان خود این صفات را بفهمد . در مقایسه ی این دو دیدگاه روشن می شود که نظریه ی نمادین دانستن زبان دین راه شناخت خدا را بر انسان می بندد و به تعطیل عقل منجر می شود در حالی که اشتراک معنوی صفات بین خدا و انسان می تواند، هرچند به میران کم، ما را در شناخت خداوند یاری کند.
محبوبه اکبری مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده مرگ و زندگی از بزرگترین معماهای حیات بشری اند که در طول تاریخ همواره مورد توجه ی متفکران بوده است. متأسفانه هیچ گونه تعریف صریح و واضحی از موت و حیات در قرآن، روایات و فلسفه ارائه نشده است . حیات را تنها می توان از طریق آثار و لوازم آن شناخت و موت را نیز از طریق ضد آن (= حیات ) شناسایی کرد . از آنجایی که هر دو امر در هاله ای از ابهام هستند شناخت آنها برای انسان امری دشوار است . این رساله ، مشتمل بر سه بخش است : در بخش اول ، مرگ و زندگی را از منظر قرآن مورد بررسی قرار می دهیم ، در بخش دوم نظر روایات را راجع به مرگ و زندگی بررسی کرده و به بیان احادیثی در این باره می پردازیم و در بخش سوم به بیان نظرات مختلف فلاسفه ی اسلامی در رابطه با موت و حیات خواهیم پرداخت . واژگان کلیدی ، مرگ ، زندگی ، روح ، شهید ، خواب ، قرآن ، فلسفه ، روایات ?
رضا یحیی پور عزیزالله فیاض صابری
ابن ابی جمهور احسائی، متکلم، فیلسوف، عارف، محدث، فقیه و اصولی قرن نهم و اوائل قرن دهم هجری است که آثار متعددی در عرصه های مختلف علوم اسلامی داراست. مهم ترین اثر حکمی وی، مجلی مرآه المنجی فی الکلام و الحکمتین و التصوف است. وی که اندیشمندی صاحب نظر در عرصه های مختلف علوم دینی بود و از جریان های فکری زمان خود آگاهی تام داشت، در این کتاب کوشید برای نخستین بار و به شیوه ای بی سابقه به تلفیق کلام معتزلی و اشعری، فلسفه مشاء و اشراق و نیز آموزه های تصوف همت گمارد. وی در مقام داوری منصف، اندیشه های فرقه ها و نحله های مختلف کلامی و فلسفی را نقل کرده و سپس آن ها را به داوری می گذارد. شیفتگی وی به آموزه های اشراقی موجب نشد تا وی از نقد اندیشه های آن غفلت ورزد. این کتاب مرکب از سه متن است: نخست: مسلک الافهام فی علم الکلام؛ دوم: شرح بر آن با نام النور المنجی من الظلام؛ و سوم: شرح بر شرح. این سه متن با نام مجلی گردآوری و در سه بخش کلی تدوین یافته است: مقدمه در مبادی علوم، قسم اول در توحید، قسم دوم در افعال باری تعالی، و خاتمه در مسالک عرفانی. اگر چه این کتاب اساساً متنی کلامی است، اما تحقیقات و تدقیقات فلسفی و عرفانی بسیاری در لابلای سطور آن نهفته است، خصیصه ای که آن را از عمده آثار کلامی مشابه متمایز می سازد. مولف از آثار ابن عربی، سید حیدر آملی، شیخ اشراق و شهرزوری بسیار بهره برده است. در مجموع می توان مجلی را متنی مناسب برای تدریس و تحقیق در فلسفه و کلام اسلامی دانست. تصحیح انتقادی این کتاب فصلی نو در پژوهش های کلامی خواهد گشود.
فهیمه شریعتی مرتضی حسینی شاهرودی
ذهن در آثار فلاسفه بسیار ÷ر کاربرد است اما معنی روشنی ندارد این کلمه در کتب ابن سینا و ملاصدرا بررسی شد و معنی آن به دست آمد و س÷س تاثیرات خارج بر آن و نقش آن در تحقق و تبیین خارج بیان شد.
سمیه محمدی سرخ بوزی مرتضی حسینی شاهرودی
در عرصه ی اندیشه بحث رویارویی مکاتب بشری و الهی از جمله مسائل مهم می باشد در این راستا پژوهش ذیل سعی دارد به بیان کیفیت ارتباط اومانیسم با اسلام که هردو پیروان بسیاری دارند، بپردازد و اصول همگن و ناهمگن آن ها را بررسی نماید. از جمله مباحث مهم این دو رویکرد بررسی موقعیت انسان و توانایی هایش از جمله عقل است. اومانیسم سکولار که قسیم اومانیسم دینی و دین اومانیستی است این تأکید را تا حد حذف خدا و جایگزینی انسان به جای او پیش می برد. مسلم است که اسلام انسان محوری بدان معنا را نمی پذیرد چون اسلام دینی توحیدی است که در رأس آن خدامحوری است اما شأن انسان را تا مقام جانشینی خداوند بالا می برد که در عین حال فرع وجود خدا است. اسلام معتقد به کرامت ذاتی و اکتسابی انسان است. هر دو بینش بر لزوم به کارگیری توانایی های انسان و بهره برداری از دنیا و مواهبش تأکید وافر دارند، تفاوتشان تنها به شدت و ضعف انواع گرایش های آن ها است. بنابراین رابطه ی آن ها عموم و?خصوص من وجه است.
حسن عفتی نصرابادی مرتضی حسینی شاهرودی
رابطه عقل و دین از موضوعات بسیار مهم و چالش زا در عرصه دین پژوهشی است. در نگاه علامه و فیض کاشانی عقل جایگاه بسیار مهم و اساسی در حوزه معرفت دینی دارد و به عنوان شریف ترین موجود مطرح است. فیض کاشانی ارزش و اهمیت عقل را به عنوان اولین مخلوق خداوند می داند و معتقد است عقل در حکم چراغ است و شرع به منزله روغن یا نفت است که سبب روشنایی آن است، و تا زمانی که نفت وجود نداشته باشد چراغ روشن نمی شود، و مادام که که چراغ نباشد نفت روشنایی ندارد. از سویی علامه طباطبایی هم اعتبار و اصالت دین و معارف دینی و ادله حجج شرعی را بر پایه عقل استوار می داند و به همین دلیل می گوید که هرگز معقول نیست که دین به بی اعتباری عقل و احکام قطعی عقل حکم صادر کند. نتیجه اینکه علامه طباطبایی و فیض کاشانی اعتقاد دارند که عقل و دین با همدیگر سازگاری و هماهنگی دارند و امکان تعارض میان گزاره های عقلی و آموزه های دینی منتفی است. بنابراین به عقیده این دو دانشمند گزاره های دینی یا عقل پذیر هستند یا عقل گریز که در هر صورت هیچ کدام به معنای نفی عقل و تعارض با آن نخواهد بود همچنین رابطه عقل و دین از نوع عموم و خصوص من وجه است. بنابراین، عقل و دین در مواردی که قلمرو اختصاصی خودشان است هرگز به وسیله دیگری مورد تخطیه قرار نمی گیرند و همدیگر را تایید می کنند. کلید واژه ها: علامه طباطبایی، فیض کاشانی، عقل، دین، تاویل، تخصیص.
محمد مصلح مسعود جهانگیری
چکیده ما در این مقاله به بحث عقل ، تقسیمات آن ، انواع تعقل و معرفت از دیدگاه دو فیلسوف اسلامی به نامهای فارابی و ابن رشد خواهیم پرداخت و نقاط مشترک و نقاط تمایز آنها را در مورد عقل و معرفت بیان خواهیم کرد و هم چنین بیان خواهیم کرد که منظور این فیلسوفان از بحث عقل چیست ، آیا منظور از عقل ، عقل انسانی است که قوه ی مدرک کلیات است یا عقل و عقول مفارق از عقل انسانی است؟ و همچنین بیان خواهیم کرد که دیدگاههای آنها در مورد معرفت متفاوت است و اینکه معرفت را امری بشری می دانند یا امری الهی می دانند؟ نتایج تحقیق بدین ترتیب است که هر دو فیلسوف عقل را هم به معنای انسانی قبول دارند و هم به معنای عقول مفارق ولی تقسیمات و بیان آنها در مورد عقل تا حدودی متفاوت است . و در مورد معرفت ابن رشد معرفت را امری بشری می داند که انسان کسب می کند ولی فارابی معرفت را هم امری بشری می داند و هم امری الهی و موهبتی الهی می داند. از آنجا که فلسفه ی ابن رشد کاملاً ارسطویی است و شارح آثار ارسطو می باشد و فلسفه فارابی تلفیقی از آراء ارسطو و افلوطین می باشد و فارابی سعی کرده است که نظرات ارسطو و افلوطین را با هم جمع کند. لذا در فصل اول کاملاً به نظرات ارسطو و در فصل دوم به نظرات افلوطین و در فصل سوم به نظرات فارابی و در فصل چهارم به نظرات ابن رشد و در فصل پنجم به مقایسه نظرات فارابی و ابن رشد درباره عقل پرداخته شده است. فارابی و ابن رشد عقل را وسیله ی دست یابی انسان به سعادت می دانند به طوری که انسان با عقل عملی به سعادت دنیوی و با عقل نظری به سعادت اخروی می رسد و جاویدان می ماند.
اکرم کارگر علیرضا کهنسال
کلام شیعه متکفل بررسی عقاید دینی به قصد تبیین و دفاع از این باورها با روش برهان و جدل می باشد. ماده آن روایات ائمه و صورت آن برهان و جدال احسن است. بحث های کلامی با پیامبر(ص)آغاز، و بعد از پیامبر(ص)در بین متکلمین چند مسئله مطرح گشت مانند، امامت، قضاوقدر، جبرواختیار، و حسن وقبح بودند. کلام در هر یک از این مباحث موضعی متفاوت داشت که الهام یافته از آیات و روایات امامان بود. در این پژوهش پس ازکلیات (مفهوم کلام و شیعه، پیدایش آن و هویت کلام شیعه)، به نقش هر یک از امامان در تکوین کلام شیعه پرداخته و نمونه هایی از روایات و مناظرات و مسائل رایج در زمان هر امام آورده ایم. در فصل سوم جایگاه کلام نزد ائمه، ماخذ و روش کلام و مسایل آن در روایات، مورد پژوهش قرار گرفته است. فصل چهارم به ابطال این دعوی که کلام شیعه مأخوذ از کلام معتزله است پرداخته شده است.
معصومه بیات مرتضی حسینی شاهرودی
این پژوهش به بررسی معنا و حقیقت رزق و ارتباط آن با عدل الهی، توحید افعالی، و قضا و قدرالهی در پنج فصل پرداخته است. در فصل اول؛ معنا و حقیقت رزق مادی و معنوی از نظر آیات قرآن و روایات اسلامی پرداخته شده است و درفصل دوم انواع و اقسام ارزاق الهی مانند رزق حلال و حرام، طالب و مطلوب، کریم، حسن، طیب، و غیره و مصادیق رزق مادی و معنوی نظیر رزق ضروری و غیر ضروری، آزادی، تقوا، ... .و اهمیت رزق حلال و در پایان این فصل عوامل توسعه رزق در دو قسمت عبادی و غیر عبادی و برخی عوامل کاهش آن بررسی شده است. در فصل سوم و چهارم و پنجم نیز برای روشن شدن رابطه رزق الهی با عدل، توحید افعالی و قضا و قدر و بررسی فلسفی و کلامی آیات و روایات در این زمینه ناگزیر به مفهوم شناسی این مفاهیم از دیدگاه قرآن و اهل کلام و ذکر اقسام هر کدام از آن ها شده است، که در پایان هر فصلی دیدگاه ها و نحله هایی که به خاطر عدم درک مفاهیم عدل و توحید افعالی و قضا وقدر به وجود آمده است، را توضیح می دهد و به نقد آن ها می پردازد.
رضا نیرومند مرتضی حسینی شاهرودی
پیامدهای کلامی و اخلاقی تحوّلات ساختار ژنتیک به بررسی نسبت میان ژنتیک و الهیات و آموزه های دینی پرداخته که خود از مصادیق مهم علم و دین محسوب می شود. پیامدهای کلامی ناشی از اصلاحات ژنتیک به نسبت میان دستاوردهای فنّاوری ژنتیک انسانی با خالقیّت، جبر، شکل گیری خیر و شر و هدایت انسانی می پردازد. از بررسی نسبت ژنتیک و خالقیت روشن می گردد که انسان به عنوان مظهر خلّاقیت الهی می تواند به اذن خداوند در مقام آفرینش گری قرار گیرد. اگرچه ساختار ژنتیکی هر انسانی میزانی از جبر رفتاری را به دنبال دارد اما منجر به جبرگرایی فراگیر در همه رفتارهای انسانی نمی گردد. رهیافت اصلاح و دستکاری ژنی انسان علاوه بر درمان و پیشگیری از بیماری های جسمی و رذایل اخلاقی فرصت و راهکار مناسب و معقولی جهت شکل گیری خیرات و صفات مطلوب انسانی و به خصوص بهسازی نسل آینده انسانی می باشد. این نوشته با طرح مقوله هدایت ژنتیکی سعی می کند نوع جدیدی از هدایت انسانی را مورد بحث قرار دهد که به طور مستقیم متأثر از ساختار ژنتیک می باشد. پیامدهای اخلاقی و رفتاری ژنتیک نیز به موضوعاتی مانند طینت، فطرت و کسب صفات و تربیت پذیری اخلاقی می پردازد. بررسی رابطه دو آموزه دینی طینت و فطرت با ساختار ژنی انسان دلالت می کند بر این که مقایسه ژنتیک با این آموزه ها از جهاتی قابلیت تطبیق و همانندی و شباهت را نشان می دهد. با توجه به تأثیر بنیادی ژنتیک بر شخصیت و رفتار آدمی و اشارات و تصریحاتی که در آموزه های دینی نسبت به ژنتیک صفات اخلاقی صورت گرفته کسب صفات اخلاقی از طریق ژنتیک در آموزه های دینی اثبات می گردد. نیز تعامل میان ژنتیک و محیط نیز بر تربیت پذیری اخلاقی انسان دلالت دارد. بنابراین بر اساس راهبرد اساسی نقش فعّال آدمی در هستی و نیز تأثیرگذاری که ژن ها در شکل گیری شخصیت و سعادت او دارند، اصلاح ساختار ژنتیک انسان ها برای رسیدن به ویژگی های مطلوب اخلاقی و دینی و بهسازی نسل آینده بشری ضروری به نظر می رسد.
ابراهیم سعدی مرتضی حسینی شاهرودی
در این پایان نامه به موضوع ولی و ولایت در مثنوی پرداخته شده است. در فصل کلیات به مفهوم شناسی ولایت، مبانی هستی شناختی ومعرفت شناختی ولایت،پرداخته شده است. ولی از نظر مولوی کسی است که؛ غریق اراده ی حق، دریافت کننده وحی، عقل کل و... است. مولوی امکان فهم خداوند و حقیقت اشیاء را غیر ممکن می داند. مولوی شناخت حق را تنها در سایه ی عنایت او می داند. او معتقد است گناهان انسان تاثیر بسزایی در درک و معرفت انسان دارد. مولوی حضرت علی را “مخلص” در عمل، “شیـر حـق”، “افتخـار هر نبی و هر ولی” وَ “مسجود ماه” توصیف می کند.
علی ابهری مرتضی حسینی شاهرودی
مهم ترین دلیل بر حرکت جوهری حرکت اعراض میباشد چون علت متغیر که جوهر است نمی تواند ثابت باشد بلکه باید متغیر باشد، جوهر نیز متغیر خواهد بود و تحرک جوهر ذاتی است نه عرضی، یعنی حرکت و تحرک عارض بر جوهر نشده بلکه وجود جوهر عین تحرک است. ادله دیگری مثل سخیّت بین علت و معلول و تشخص شیئ به وجود گویای این حقیقت است که هیچ سکونی در عالم طبیعت وجود ندارد بلکه عالم طبیعت به شراشره عین حرکت و سیلان و روبه کمال است و از قوه محض و ماده روبه فعلیت دارد. مهم ترین اشکالات حرکت جوهری را ابن سینا بیان کرده است، که شبهه عدم بقای موضوع و عدم اشتداد جوهری میباشد که به هردو اشکال جواب داده شده است. نتیجه آنکه مهمترین نکته در حرکت جوهری و فهم آن درک دقیق از معنای حرکت، جوهر و عرض میباشد. درحرکت جوهری حرکت و جوهر دو وجود نیستد بلکه یک وجوداست که سیال است.
فائزه زنده دل علیرضا کهنسال
غلو در اصطلاح شرع به معنای افراط در دین و تجاوز از حد وحی به سوی هوا و هوس و سلیقه های مختلف است و قول به مقامات فوق بشری برای پیامبر یا امام علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان؛ مانند این که پیامبران و امامان را خدا بدانند؛ مثل نصاری که به پیامران و بزرگان خود مقام الوهیت قائل شدند. پدیده غلو هم در شیعه و هم در اهل سنت وجود دارد و عوامل مختلفی مانند ضعف عقول و حب مفرط و.. باعث پیدایش آن شده است. افراد و گروه های غالی در طول تاریخ با اعتقاد به عقایدی ضد قرآن و ضد عقل و با ارتکاب اعمال خلاف شرع، مشکلات متعدد اخلاقی، اعتقادی، سیاسی و نظایر آن را برای ائمة شیعه (علیهم السلام) و مذهب شیعه ایجاد کرده اند و از سوی ائمه نیز شدیدترین مواضع نسبت به آنان اتخاذ شده است. اهل سنت ادعا می کنند شیعه در مورد ائمه به غلو سخن می گویند و ائمه را مستقل در تاثیر و دارای علم غیب می دانند. اما پدیده غلو در اسلام بدان معنا نیست که شیعه امامیه هر عقیده ای که به امامان خود دارد از قبیل عصمت، رجعت، علم غیب و... همه غلو باشد؛ زیرا شیعه در اعتقاد به این امور ادله ای متقن دارد. این نوشتار، ابتدا به بیان معنای غلو و بعد پیشینه آن در ادیان می پردازد. بعد از آن به بیان معیار غلو و علل پیدایش آن پرداخته است. ودر نهایت مصادیق غلو و نقد این مصادیق را مورد بررسی قرار می دهد.
حسنیه داوری نسب علیرضا کهنسال
پدیده¬ی وحی که یکی از پایه¬های اساسی ادیان توحیدی است به سبب نقشی که در عرصه¬های گوناگون زندگی بشر دارد، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده و از جهات متفاوت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. در این میان تبیین منشأ لفظ و معنای وحی به سبب برخی از مسائل مطرح شده در عصر جدید، از جایگاه ویژه¬ای برخوردار است. می¬توان یکی از مهم¬ترین این¬ مسائل را غیر وحیانی دانستن الفاظ وحی دانست که به واقع تکرار دعوی مشرکان در وحی نبودن قرآن است، که با ظاهری عقلی و دینی عرضه شده است. در این نوشتار سعی شده است برای تبیین این مسئله مباحث پیرامون آن، از جمله حقیقت وحی از نظر فلاسفه و متکلمین، دلایل لزوم عصمت در وحی، بررسی نقش پیامبر در وحی و مقایسه¬ی وحی با تجربه¬ی دینی که به شکلی نتیجه¬ی غیر وحیانی دانستن الفاظ قرآن است، مورد تحلیل قرار گیرد و در پایان دلایل طرفین نیز مطرح شده و در منصه¬ی نقد و کاوش گذارده شود. در مجموع بعد از بررسی موارد یاد شده این نتیجه که وحی منشئی واحد و الهی دارد، اثبات می¬گردد.
زینب ارمکان علیرضا کهنسال
در مغرب زمین، شبهات حسگرایانی چون هیوم و در پی آن نقدهای کانت نسبت به توانایی عقل نظری در ادراک امور ماورای طبیعی ایجاد تردید نمود. لذا برخی از متکلمان درصدد برآمدند تا راهی غیر از الهیات عقلی، برای اثبات وجود خداوند پیدا کنند. از جمله این راهها، اثبات وجود خدا از طریق تجربه دینی یا مواجهه مستقیم با خداست که توسط افرادی چون شلایر ماخر و آلستون مطرح شده است. از دیگر سو، در تفکر اسلامی نیز، نسبت به گواهی و شوق قلبی انسان و جنبههای شهودی وی در امور ماورای طبیعی تاکید بسیار شده است و اهمیت این امور در نزد دین باوران بر کسی پوشیده نیست. اکنون با توجه به نقش والای تجربه دینی و شهود عرفانی در اسلام و جایگاه آن در الهیات جهان غرب، مناسب است پژوهشی در این زمینه صورت پذیرد تا با پرداختن به قرائتهای مختلف این برهان، ارزش معرفتشناسانه آن مورد بررسی قرار گرفته و نقش آن در اثبات خدا روشن شود.
مسلم نجفی مرتضی حسینی شاهرودی
معناداری زندگی و جستجوی این معنا یک ضرورت اخلاقی، روحی، روانی و دینی است.علامه به حق بارها هشدار داده که معنای زندگی باید هماهنگ با ساختار غریزی و فطری انسان تعیین شود. خوردن و آشامیدن، شهوت جنسی و خواب و استراحت از نیازهای غریزی انسان است که افراط و تفریط یا تعطیل آنها مخالف ساختار غریزی است و باعث لطمه به انسان یا حتی به نابودی انسان منتهی می شود. در باره فطریات نیز چنین است، چرا که اینان نیز جزیی از ساختار و ذات انسان است که انکار و بی توجهی به آنها خسارت بار و بلکه ویرانگر است.هر دو فیلسوف معتقداند که زندگی لذت پرستانه و بلهوسانه یا غریزی زیستن به ناکامی، پوچی، و افسردگی منجر می شود. لذا علامه به فطری زیستن توصیه اکید دارد. کرکگور با این که گاهی غریزی و بلهوسانه زیستن را نیز یکی از گزینه های اصیل زیستن دانسته است، اما عملاً و شخصاً به ناکامی این راه اعترافات بسیار روشنی دارد. این نکته نشانه آن است که او به مقتضای زمان و مکان خاصی که در آن قرار داشته، مخاطبان را به تدریج و غیرمستقیم به فطری زیستن فراخوانده است.هر دو فیلسوف مومنانه زیستن را مطابق با فطرت انسانی دانسته اند، هر چند علامه عقل و فطرت را بیش از همه موید دین اسلام و تشیع دانسته، چرا که آموزه های این دین و مذهب بیش از هر دین و مذهبی مطابق با ساختار فطری و غریزی انسان است.از نظر هر دو فیلسوف وجود خدا بدیهی و غیر قابل تردید است. مهم ترین منفعت اعتقاد به وجود خدا، معنا یافتن زندگی انسان است. زیرا خدای خالق و ربِّ جهان و انسان، حکیم و عالم هم هست و لذا برای آفرینش انسان هدف و معنایی در نظر داشته است.هر دو فیلسوف آزمایش و ابتلای با خیرات و شرور را فعلِ خدا و نخستین معنای زندگی می دانند. پایداری در آزمایش ها پله ای برای صعود به سوی فلاح و رستگاری نهایی است.در آموزه های اسلامی بندگی و عبودیت انسان در برابر خداوند نیز معنای زندگی انسان تلقی شده است. بندگی به معنای پذیرش و پیروی فروتنانه از کلیه آموزه های دینی (اعتقادی، اخلاقی و فقهی) است. جان مومنان در اثر بندگی خدا، به صفا و پاکی رسیده و از ناهنجاری های فکری، اخلاقی و عملی رهایی می یابد و سعادت دنیوی و اخروی را باعث می گردد. کرکگور نیز بندگی هوا و هوس ها را ویژه سپهر زیباپرستی یا بلهوسانه و التزام به اخلاق را در سپهر اخلاقی، منجر به ناامیدی، دلزدگی و ناکامی دانسته و تنها بندگی و تعظیم در برابر خدا و دین را باعث امید و آرامش و نجات و رستگاری می داند.. عبادت یا پرستش خداوند نیز دیگر معنای زندگی است. پرستش که در قالب اعمالی همچون نماز، ذکر، مناجات، دعا و... صورت می گیرد، نشانه بندگی و حقارت فرد در برابر پروردگار غنی و بی نیاز است و موجب نیل به رحمت، مغفرت و معرفت می گردد. تقرب به خداوند نیز معنای زندگی و در واقع مرحله نهایی آن در حیات دنیا است. آزمایش، بندگی و پرستش گام های لازم برای نزدیک شدن به خداوند است. از نظر علامه قرب به خداوند از دو راه آفاقی (حصولی) و انفسی (حضوری) ممکن است؛ اما سیر انفسی به مراتب سودمندتر، عمیق تر و واقعی تر است. کرکگور سیر آفاقی را در حوزه دینداری و عرفان، نه تنها غیرمفید بلکه مضر و مخرب می داند.اگر مرگ به معنای فنا و انعدام انسان باشد، ارزش آفرینش، آزمایش، بندگی، پرستش، تهذیب و معرفت نفس در نهایت معرفت رب و قرب الهی، معنا و مفهوم صحیحی نخواهد داشت و زندگی به زیستنش نمی ارزد و به تعبیر قرآن کریم جهان و زندگی انسان عبث، بیهوده و مهمل خواهد بود.. از نگاه علامه خداوند به خاطر حکمت، رحمت و عنایت یا عدالتش، جهان و انسان را بی عاقبت و بی معنا و بی هدف نیافریده است. لذا بعید است مرگ را پایان هستی انسان قرار دهد. انسان مخلوقی است سه لایه یا سه بُعدی که با مرگ طبیعی و بدن، با لایه ملکوتی و جبروتی اش حیات جدیدی را پیش روی دارد. انکار حیات واپسین به دلیل غفلت از لایه های روحانی وجود انسان و انس و الفت با ماده و دلبستگی های دنیوی است. کرکگور نیز از راه انفسی و دل و تمسّک به کتاب مقدس، لایه روحانی وجود انسان و جهان و حیات واپسین را باور دارد.زندگی پس از مرگ تجسم زندگی دنیای انسان است. استمرار افکار و رفتار خوب، ملکات فاضله را ایجاد کرده و این ملکات پس از مرگ به شکل بهشت جلوه خواهد کرد. افکار و رفتار بد و ناپسند، ملکات رذیله را باعث می شودکه پس از مرگ به هیئت دوزخ و عذاب در خواهد آمد. بنابراین معنای نهایی زندگیِ انسان تلاش برای برخورداری از زندگی سعادتمندانه اخروی و به عبارتی ورود به جوار قرب الهی و بهشت برین است. این سعادت بزرگ از رهگذر ایمان به خدا و آخرت و تبعیت از رهنمودهای دینی فراهم می آید.علامه طباطبایی و سورن کرکگور، یکی از شرق و دنیای اسلام و دیگری از غرب و دنیای مدرن و مسیحیت و هر دو در ژرفای ظلمت ناشی از بت پرستی های مدرن و پسامدرن به پا خاسته، پرچم دین داری را برافراشته و هر یک با تلاش مستمر و خستگی ناپذیر خود بار دیگر انسان ستم زده و خسته از دین گریزی را به سوی خدا، رستگاری ابدی و تعالیم پیامبران راستین فراخواندند؛ چرا که یافتن معنای صحیح زندگی، جز از این راه نه ممکن است و نه مطلوب.
صفیه طلوع خراسانیان محبوب علی اله بداشتی
یکی از مباحث مهم مورد بحث فیلسوفان و عالمان دینی، عوالم پس از مرگ بویژه عالم برزخ است. مساله عالم برزخ به¬عنوان عالمی ورای ماده، همواره مورد توجه مردم بوده و به همین جهت در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) به آن زیاد پرداخته شده است. فیلسوفان اسلامی نیز در مباحث معاد، به بحث از عالمی واسطه میان دنیا و قیامت پرداخته¬اند. در این پژوهش به طرح دیدگاه¬های صدرالمتالهین و علامه مجلسی در رابطه با عالم برزخ و انسان برزخی پرداخته شده است. در ابتدا دیدگاه کلی هر کدام از این دو دانشمند درباره عالم برزخ طرح شده و در ادامه به بررسی و شناخت عالم برزخ و عالم قبر و اوصاف و ویژگی¬های آن و سپس به بررسی انسان برزخی و کیفیت وجود و زندگی او در این عالم از نظر صدرالمتالهین و علامه مجلسی پرداخته شده است. در نهایت نیز به مقایسه دیدگاه¬های فیلسوفانه صدرالمتالهین و روایات معصومین (علیهم السلام) که علامه مجلسی در کتب خود آورده پرداخته شده و میزان تطابق دیدگاه¬های این فیلسوف بزرگ با روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاصله نشان دادند که دیدگاه صدرالمتالهین جز در موارد معدودی بسیار مطابق با روایات معصومین(علیهم السلام) می باشد. ملاصدرا زندگی برزخی و ثواب و عقاب آنرا، نتیجه اعمال فرد در طول حیات دنیوی می¬داند، عالم برزخ را در مرتبه بالاتر و مشرف بر عالم دنیا می¬داند و به تجسم اعمال در برزخ معتقدست، همانگونه که روایات نیز به این موارد اشاره دارند. اما جایگاه شکوفا شدن استعدادها و تکامل را فقط حیات دنیوی می داند در حالی که طبق روایات تکامل و تنزل برخی افراد در برزخ نیز ادامه پیدا می کند.
قاسم حسینی یزدان آباد مرتضی حسینی شاهرودی
در بحث که راجع به مهمترین تمایزات اعتقادی شیعه نسبت به اهل سنت است، در حوزه جبر و اختیار، معتزله به تفویض، اشاعره به جبر، و شیعه به «امر بین الامرین» قایل اند. از منظر شیعه، امام باید منصوص از جانب خدا و رسول باشد، و نیز نبی و اما باید هر دو معصوم از گناه و اشتباه باشند. لیکن اهل سنت تصمیم اهل حل و عقد را در انتخاب امام شرط می دانند و به عصمت ائمه معتقد نیستند. موضع اهل سنت در خصوص بداء انکار است، اما شیعه آن را پذیرفته است. و در مورد رجعت، اهل سنت برخلاف شیعه یا از اساس آن را انکار کرده، یا بدان نپرداخته اند. و در تحریف و یا عدم تحریف قرآن به استثنای حشویه از اهل سنت و اخباریان شیعه، هر دو معتقد به عدم تحریف در قرآن شده اند. در مجموع گفتمان تحقیق بین شیعه و اهل سنت است و ما سعی خواهیم کرد تا حد بضاعت خویش موارد مذکور را به بهترین نحو ممکن توضیح دهیم.
احسان رحیم پور عباس جوارشکیان
طبق آیات و روایات اسلامی، در تشکیل شخصیت انسان عوامل مختلفی دخیل اند که تأثیرگذاری برخی از آن عوامل در حوزه ی اختیار شخص نیست. از جمله ی مهم ترین عوامل غیر اختیاری شکل دهنده ی شخصیت انسان می توان به وراثت، محیط (که شامل محیط تربیتی، اجتماعی و جغرافیایی می شود)، حیث طبیعی وجود انسان، فطرت و طینت نام برد که در متون دینی به نقش مؤثر آن ها اشاره شده است. در این نوشتار، ابتدا نقش عوامل غیر اختیاری در تکوّن شخصیت انسان طبق آیات و روایات بیان می شود؛ سپس به نقش اختیار در شخصیت انسان در تقابل با عوامل غیر اختیاری پرداخته می شود و ثابت می شود که اگر چه نقش عوامل غیر اختیاری را نمی توان انکار کرد، اما تأثیر این عوامل تنها در حد زمینه و اقتضا بوده و موجب جبر انسان نمی شود. در پایان، اختیار به عنوان عامل سعادت یا شقاوت انسان اثبات می شود.
علی رستمی مرتضی حسینی شاهرودی
بنابر قاعده«الواحدلایصدرعنه الاالواحد» ازعلت واحد جز واحد صادر نمی شود. و از آنجایی که علت العلل اشیاء یعنی واجب الوجود از هر جهت واحد است و هیچ کثرتی در او راه ندارد، یعنی وحدت او وحدت حقیقی حقه است پس از او جز واحد صادر نمی شود. درپاسخ به این پرسش که چگونه از واحد من جمیع الجهات، جهان جسمانی متکثر صادرشده است: ابن سینا، سهروردی و صدرالمتألهین هرکدام برای حل این مشکل راه حلی نشان داده اند و نظام خلقت و چگونگی خلق را به گونه ای توجیه نموده اند. ابن سینا مسأله صدورکثرت از وحدت را تنها از طریق عقول دهگانه طولی تبیین می کند ولی سهروردی برخلاف مشائیان عقول طولی را منحصر در ده نمی داند و علاوه برعقول طولی به عقول عرضی نیز قایل می شود اما ملاصدرا درخصوص صدورکثرت نظرخاصی دارد که جامع آراء وعقائد عرفا و فلاسفه است او می گوید که اولین صادر نفس رحمانی و وجود منبسط است وآن ساری درتمام عالم و بلکه جهان از ذره تا ذره عبارت از یک وجود است وآن مراتبی است به شدت و ضعف که آن درهرمرتبه ای به صورتی خاصی در می آید.
الهام محمدزاده نقاشان محمد مرتضوی
شواهد روایی و گزارشات تاریخی مویَد این مطلب است که ائمه مقامی عالی تر از سایر صحابه داشته و وارثان حقیقی سنت مادی و معنوی رسول خدا می باشند. دانشمندان شیعه معتقدند که ائمه(ع) دارای درجه ای عالی از علم می باشند که فراتر از علم بشری است. ایشان علم خویش را از طریق منابعی کسب کرده اند که جنبه افاضی دارد. قرآن، سنت پیامبر(ص)، مصحف علی(ع)، مصحف فاطمه(س)، جفر، جامعه، الهام، تحدیث و روح القدس در شمار منابع علم امامان قرار دارند. برخی از این منابع مانند الهام و تحدیث و القاء روح القدس صرفاً جنبه ملکوتی داشته و بعضی دیگر مانند مصحف علی(ع) و فاطمه(س) و کتاب جفر و جامعه علاوه بر بعد ملکوتی به نحو ظاهری و مکتوب نیز وجود دارند. این رساله با استناد به روایات متعدّد شیعه و سنی به محتوا و ماهیت این منابع پرداخته و ویژگی ها و امتیازات هر یک را به تفصیل مورد بررسی قرار داده تا در نتیجه نقد مخالفان را نیز پاسخ گفته باشد. تبیین و تفصیل این منابع، زوایای علوم اهل بیت(ع) را از جهات مختلف آشکار ساخته و نشان می دهد که علوم ایشان در همه حال چه در زمان حضور در طبیعت و چه بعد از مرگ به مبدأ علم فیاض الهی دائماً اتصال داشته و مستقل از علم خداوند متعال نبوده است، لذا علومشان هرگز دچار خطا، کهنگی و زوال نمی شود. همچنین روشن می شود که علوم اهل بیت فرا بشری بوده و محدود به علوم شرعی نمی باشد. این رساله در هشت فصل تنظیم شده است. فصل اول شامل دو گفتار می باشد که کلید واژه ها، مبانی و پیش فرض های منابع علوم ائمه به عنوان اصول موضوعه در آن ذکر گردیده است. فصل دوم مراتب وجودی قرآن کریم و حیطه علوم و معارف آن را معرفی نموده و احاطه ائمه(ع) بر همه این مراتب و معارف را اثبات نموده است. در فصل سوم سنت پیامبر(ص) و حجیت آن بیان گردیده و ائمه(ع) به عنوان وارث حقیقی سنت ظاهری و باطنی معرفی شده اند. در فصل چهارم مصحف امام علی(ع) و محتوای آن تبیین گردیده و تفاوت آن با قرآن موجود بررسی شده است. فصل پنجم به معرفی مصحف فاطمه(س) پرداخته و بر اساس احادیث معتبر شیعه اثبات شده که منظور از این صحیفه، قرآن کریم نبوده و محتوای کاملاً متفاوتی نسبت به قرآن دارد. در فصل ششم جفر و جامعه و محتوای آن ها بر اساس روایات معرفی شده و تفاوت ساختاری آن ها مشخص می شود. در فصل هفتم رابطه الهام و تحدیث و تفاوت آن ها با پدیده وحی تشریعی مورد بررسی قرار گرفته و مصادیق القاء شده به واسطه آن ها معرفی شده است. در فصل هشتم بر اساس روایات پدیده روح القدس تبیین گردیده و نظرات حکمای الهی در باب این همانی روح القدس و قوه قدسیه بررسی شده و در سخن پایانی جمع بندی از مباحث مطروحه بیان گردیده است.
اسما رضایی زاده عباس جوارشکیان
پژوهش حاضر با عنوان «جریان مخالفت با فلسفه نزد ابن عربی، ابن تیمیه و محمد غزالی» و به منظور بررسی و نقد دلایل مخالفت ابن عربی، ابن تیمیه و محمد غزالی با فلسفه نگاشته شده است. مخالفت با فلسفه، جریانی است که از ابتدای قرن دوم هجری آغاز و در قرون پنجم و ششم هجری به اوج شدت خود رسید؛ بیش¬ترین مخالفان فلسفه در میان فقها، متکلمین و عرفا به چشم می¬خورند. ابن عربی، به عنوان یک عارف، میانه خوبی با فلسفه ندارد و این امر معلول ناتوان شمردن عقل از درک علوم و معارف، غلط دانستن برخی قواعد فلسفی، تفاوت¬های مبنایی نگرش هستی شناسانه وی با فلاسفه و...است. ابن تیمیه، به عنوان یک فقیه در این پژوهش موردبررسی قرارگرفته است. وی که یک سلفی متعصب است، ناجوانمردانه به فلسفه حمله برده است؛ ستیز وی با فلسفه ناشی از ظاهرگرایی، سطحی نگری و عدم تعمق در مسائل فلسفی و انگیزه سیاسی است. علل مخالفت غزالی با فلسفه هم در مصلحت دینی، تأثیر اندیشه¬های خواجه نظام الملک، انگیزه سیاسی، بدون استاد خواندن فلسفه و مغایر دانستن برخی از مباحث فلسفی مانند علم الهی، معاد جسمانی و قدم عالم با دین خلاصه می¬شوند.
زهرا حاجی نیا عباس جوارشکیان
پایان¬نامه¬ی حاظر درصدد است که چگونگی ارتباط نفس با مبادی عالیه هستی را به تصویر کشیده، به عبارت دیگر درپی این است که نفس با عقل فعال به چه صورت در ارتباط است، برای تبیین این مهم به تحلیل رابطه¬ی میان نفس و عقل فعال و توضیح نحوه¬ شهود مبادی عالیه پرداخته می-شود. برای روشن شدن رابطه¬ی نفس با مبادی عالیه هستی، ابتدا بیان مراتب وجود عقل و عقل انسان از نظر مشاء و اشراق ضروری به نظر می¬رسد. از نظر ملاصدرا نحوه¬ی ادراک به این طریق است که نفس انسان از این عالم به عوالم بالا سلوک می¬کند و در آن¬جا با عقل فعال متحد می¬شود و منظور از این اتحاد وحدت و یگانگی است.
عفت توانا عباس جوارشکیان
پژوهش حاضر به مسئله «حق» و «حقانیت» در قرآن از سه منظر توجه شده است. از حیث معنا و کاربرد، مصداق و ملاک «حق» معانی حق هم شامل امور تکوینی و واقعی و هم امور ارزشی و اعتباری می باشد و کاربردهای آن نیز در مورد خداوند متعال، افعال و وعده های الهی ، مطابقت با واقع ونیز امور حقوقی می باشد. از حیث مصداق خداوند متعال، قرآن کریم و دین اسلام در زمره مهم ترین مصادیق حقانیت قرار گرفته اند. از حیث ملاک نیز منشأ «حق» در دو موضوع قوانین و قضایای خبری مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه قرآن کریم منشأ حق در تعیین قوانین حقوقی تنها «خداوند متعال» است. به سه دلیل قرآنی، روایی و عقلی؛ از حیث قرآنی به این دلیل که خالق انسان بوده و نسبت به او دارای ولایت تکوینی و تشریعی می باشد. بر خلاف مکاتب غربی که ملاک را توافق اجتماعی و حقوق طبیعی میدانند. روایات فراوانی از پیشوایان معصوم علیهم السلام بر اتقان این امر می افزاید. براهین سلطه و ویژگی های قانونگذار نیز از جمله دلایل عقلانی میب اشند. ملاک حق در قضایا و گزارشهای خبری از نظرگاه فلاسفه اسلامی و قرآن کریم مطابقت با واقع و نفس الامر محسوب میشود.
زهرا نیک نظام جهانگیر مسعودی
اعتقاد به عقول طولی ، خاصه عقل فعال یک دیدگاه مشایی و اعتقاد به عقول عرضی و ارباب انواع یک دیدگاه اشراقی است که اعتقاد توامان به هر دو ، هم در بحث های هستی شناسی و هم در بحث های معرفت شناسی صدرالمتألهین نقش قابل توجهی دارد. حال با توجه به این دیدگاه تلفیقی، یکی از مهم ترین مسایل معرفت شناسی در فلسفه ملاصدرا این است که چگونه می توان بین دیدگاه های مشایی و اشراقی وی در قلمرو بحث های معرفت شناسی سازگاری ایجاد نمود؟ به نظر می رسد، با توجه به دو دیدگاه متوسط و نهایی او، به سه نحو این دو دیدگاه قابل جمع هستند: 1. ارجاع نظریات متفاوت او به تحولات و تطورات مختلف نفس. 2. هرجا سخن از مشاهده ی عقول است منظور عقول عرضی است، حتی زمانی که عقل فعال مطرح می شود. 3. عقول نقش معرفت شناسی ندارند همان طور که نقش هستی شناسی ندارندو سخنان ملاصدرا در این جهت بیش تر از جهت همراهی با دیدگاه های مشایی و اشراقی است و نظریه نهایی وی همانا نظریه علم بمثابه انکشاف نفس است.
لیلا نیک نفس دهقانی مرتضی حسینی شاهرودی
چکیده ندارد.
تکتم سادات فاطمی مرتضی حسینی شاهرودی
ایمان، یکی از موضوعات مهم و قابل توجه در طول تاریخ بشری بوده است و صاحب نظران، همواره، در مکاتب مختلف به ویژه در اسلام و مسیحیت درباره آن نظریه پردازی کرده اند. از موضوعاتی که غالباً پیرامون مفهوم ایمان ارائه شده، رابطه ایمان با علم، اراده و عقل بوده است که در این مورد اخیر، مسایلی چون خردپذیری ایمان، خردگریزی یا خردستیزی ایمان مطرح است. در حوزه اسلامی از ایمان تعابیری چون، اقرار زبانی، معرفت و تصدیق قلبی و عمل جوارحی ارائه شده است اما، از این میان تعبیر ایمان به معرفت همراه با سه ویژگی هیبت، حرمت و قدسیت، به گونه ای که عمل از معنای آن خارج بوده و تنها نشانی برای آن به شمار آید، مناسبترین تعبیر ارزیابی می شود. صاحب نظران، غالباً بر این عقیده اند که ایمان صرف علم نبوده، امری ارادی و اختیاری است و با عقل ارتباط نزدیکی دارد. عقل، در مواجهه با مسایل فراعقلی خردگریز است، به این معنا که در برابر چنین گزاره هایی سکوت می کند، نه آن که به نفی یا ستیز با آن برخیزد. ارادی و اختیاری بودن ایمان مربوط به حوزه مقدمات و شرایط لازم برای حصول آن است، نه خود حقیقت ایمان که آن امری است موهبتی. ایمان گرچه، دلیل پذیر و عقل پسند است اما، نباید این دلیل پذیری را به حوزه دلایل شناخته شده عقلی و فلسفی محدود دانست. بسا دلایل بسیاری وجود داشته باشد که همچنان ناشناخته مانده است.
زهرا معیری عباس جوارشکیان
نوشتار حاضر جهت تبیین ارتباط قوای نفس با یکدیگر و با نفس و همچنین ارتباط نفس با بدن بر اساس دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا تدوین یافته است. در باب ارتباط قوا با یکدیگر، اختلاف چندانی بین دو فیلسوف مشاهده نمی شود، مگر در مسأله ارتباط عقل با وهم.همچنین از دو محور عمده رابطه نفس و قوا، یعنی فاعلیت نفس و قوا و وحدت یا تعدد وجود آن ها، شیخ?الرئیس و صدرالمتألهین با تفاوتی مبنایی، نفس را فاعل جمیع افعال اعم از ادراکی و تحریکی و مدرک تمام ادراکات می دانند و در بخش دوم نیز، تفاوت مبنایی دو فیلسوف آشکار می شود و صدرا برخلاف شیخ ـ که به تعدد وجود نفس و قوا معتقد است ـ با تأیید نقش نفس و قوا، نظریه اتحاد وجودی نفس و قوا را ارائه می کند. همچنین با توجه به اختلاف دو فیلسوف در نحوه تکوّن نفس ناطقه، اختلاف آن ها در رابطه نفس و بدن آشکار می شود. ابن سینا صرفاً قائل به تعلق تدبیری نفس به بدن است، درحالی که ملاصدرا، علاوه بر این تعلق، ترکیب این دو را اتحادی می داند و معتقد است بدن مرتبه نازله نفس است.
صدیقه تقی زاده مرتضی حسینی شاهرودی
نوشتار حاضر جهت تبیین سعادت از نظر سه فیلسوف مسلمان، ابن سینا، شیخ اشراق و درا و قرآن می باشد. فلاسفه مذکور سعادت و شقاوت را بر دو نوع عقلی و حسی می دانند. منظور از سعادت عقلی، تعقل و ادراک کامل ترین موجودات می باشد و شقاوت حقیقی به معنای محجوب ماندن از پروردگار و تهی بودن از کمالات مناسب نفس است. ایمان، عمل صالح و اخلاق حسنه از نظر قران اسباب سعادت دنیا و آخرت محسوب می شود و کفر و شرک و نفاق عوامل شقاوت ابدی هستند.