نام پژوهشگر: محمّد طاهری
فرزانه محمودی لیلا هاشمیان
این پایان نامه به بررسی عنصر شخصیت و چگونگی شخصیت پردازی در داستان های غلامحسین ساعدی می پردازد. و به این سوال پاسخ می دهد که توفیق فراوان او در شخصیت پردازی از چه راه هائی به دست آمده است. شیوه های معمول در شخصیت پردازی عبارتند از: ارائه ی شخصیت ها با استفاده از شرح و توضیح مستقیم. ارائه ی شخصیت ها از طریق عمل آن ها. ارائه ی درون شخصیت ها بی تعبیر و تفسیر. ساعدی در داستان های خود، گاه با توصیف خصوصیات ظاهری، گاه با توصیف موقعیت ها و اوضاع مکانی و گاه با توصیف درون شخصیت ها به پرداخت آن ها اقدام می کند. اما او بیشتر، شخصیت ها را با عمل آن ها ارائه می کند، که این معرفی، گاه از طریق رفتار و گاه از طریق گفتار شخصیت ها صورت می گیرد و تنها در بعضی داستان های خود مثل «آرامش در حضور دیگران» به شیوه ی سوم شخص یعنی ارائه ی درون شخصیت ها بی تعبیر و تفسیر متمایل می شود. در داستان های ساعدی هم شخصیت های پویا وجود دارد، هم شخصیت های ایستا. و این شخصیت ها، اغلب شخصیت های ساده ای هستند که پیچیده به نظر می رسند. ساعدی کم و بیش به خلق شخصیت های نوعی می پردازد و اغلب شخصیت های او سرنوشت یکسان و مشابهی دارند. و رئالیستی بودن این شخصیت ها، معمولاً به این دلایل است: در داستان های او مظهر کمال وجود ندارد. ساعدی آراء و عقاید خود را در افکار و عواطف شخصیت های داستان می گنجاند. به خوبی در قالب شخصیت ها فرو می رود. به شرح و توصیف دقیق جزئیات می پردازد. سبک نوشتار او عینی است. از مردم اطراف و تجربیات شخصی خود الگو می گیرد. از لغات و عبارات محسوس استفاده می کند. از مواردی که شناخت و درک شخصیت های ساعدی را پیچیده می کند، می توان به این دو مورد اشاره کرد: شخصیت های ساعدی در رفتار و خلقیات شان پابرجا و ثابت قدم اند، اما به شدت تحت تأثیر عوامل بیرونی هستند. این شخصیت ها اگرچه تغییر می کنند و متحول می شوند اما این تغییر و دگرگونی ها بدون علت نیست و می توان آن ها را ریشه یابی کرد و برای آن ها دلیل آورد. و اغلب شخصیت های ساعدی، برای آن چه انجام می دهند، انگیزه ی معقول و قانع کننده ای، ندارند. از ویژگی های مهم دیگری که می توان در داستان های ساعدی به آن اشاره کرد، وجود شخصیت هایی با سرنوشت یکسان و مشابه است. و تأثیر مهمی که عوامل بیرونی مانند محیط زندگی و جغرافیا بر شخصیت ها دارند. شخصیت های ساعدی دارای خصوصیاتی هم چون جنون و دیوانگی، بیگانگی و بی مهری، تنهایی، ترس و سلطه پذیری، خرافاتی و عامی و... هستند. این شخصیت ها قادر به درک چگونگی درد و رنج خود نیستند، به همین دلیل تلاشی برای از بین بردن این درد و رسیدن به شرایط بهتر نمی کنند. تنها در بعضی داستان ها مانند «عافیتگاه» و «من و کچل و کیکاووس»، و رمان های «توپ»، «غریبه در شهر»، «تاتار خندان» است، که شخصیت ها برای تغییر اوضاع و بهبود شرایط موجود مبارزه می کنند و نقاط روشنی در بعضی شخصیت ها وجود دارد.