نام پژوهشگر: علی رضا خواجه احمد عطاری
معصومه ترکی باغبادرانی قباد کیانمهر
نگارگری در هر دوره می تواند به مثابه ی آینه ی تمام نمای مسائل مختلف و تحولات فرهنگی،اجتماعی، سیاسی حاکم بر یک جامعه باشد. امروزه بسیاری از تاریکی های فرهنگی دوران گذشته در ایران به واسطه مرور و بررسی نگارگری های سده های پیشین روشن تر گشته است. قابل توجه است نمونه های بسیار شاخص از این هنر در کشور فرانسه در دوران شکوه و کمال کتاب و کتابت یعنی گوتیک. اندکی تعمق در نگاره های مذکور، ویژگی های بارز نگارگری ایران از سده های گوناگون را یاد آور است . تاثیرات متقابل نگارگری ایران از ویژگی های نقاشی چین و حتی از اروپای شرقی در برخی از ادوار و همچنین وام گیری های مستقیم نگارگری فرانسه از مکتب های گوناگون نگارگری ایتالیا، مبحثی است که در نتیجه تحقیقات و بررسی های گوناگون در کتب مربوطه ذکر شده اند. اما مسئله قابل توجه آن است که: آیا ویژگی های مشترک میان نگارگری ایران و فرانسه وجود دارد؟ در صورت وجود،آیا این تشابهات صرفا در ترکیب بندی المان ها می باشد یا طراحی، اجرا و مضامین آثار را نیز شامل می شود؟ آیا برخی ویژگی های پررنگ نگارگری ایران که به صورت وجهه مشترک در نگارگری های هم زمان،متاخر یا متقدم فرانسه در دوران گوتیک در نسخ خطی مکتب های متفاوت آن دیده می شوند،اصالت ایرانی دارند یا عواملی خاص سبب تاثیرپذیری آنها از هنر فرانسه در ایران گشته است؟ برای پاسخ به چنین سوالاتی، معرفی کوتاه اما کاملی از نگارگری فرانسه در فصل دوم و نگارگری ایران در فصل سوم را آغاز می کنیم تا بتوانیم به کمک این اطلاعات که اکثرا از روش مطالعه کتابخانه در دسترس قرار گرفته اند، ملزومات فصل چهارم یعنی بررسی شباهت های عینی و مثالی نگارگری ایران و فرانسه را مورد تحقیق قرار دهیم.نتایج تطبیق انجام شده به بیان شباهتهای بارز و تفاوت های آشکار پرداخته که در قسمت جمعبندی مورد اشاره قرار گرفته اند.
علی رضا خواجه احمد عطاری علی اصغر شیرازی
چکیده: هدف رساله حاضر ریشه یابی عوامل موثر بر انسان نگاری در نقاشی مکتب اصفهان بوده، شرایطی را که موجب بوجود آمدن این نوع نگرش به انسان در نقاشی شده مورد ارزیابی قرار می دهد. ضرورتهای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی موجب شد که در نگارگری دوره شاه عباس اول به تصویر انسان بیشتر توجه شود و انسان محور و مرکز نقاشی قرار گیرد. این ضرورتها ناشی از تحولاتی بود که در آن دوره بواسطه ارتباطات این حکومت در داخل و خارج کشور پدید آمد. فرض تحقیق بر این استوار است که بر نگارگری ایران اصولی حاکم بود که از مبانی فکری ایرانی-اسلامی نشأت می گرفت، اما تحولات دوره شاه عباس تأثیر خود را بر روند تصویرگری انسان گذاشته و از این زمان به بعد تغییرات بیشتر خود را نمایان ساخته است، لذا ضروری است که دامنه آن در نقاشی این دوره شناخته شود. این تحقیق به دنبال پاسخ به این سئوال است که ریشه های عوامل موثر بر انسان نگاری در نقاشی مکتب اصفهان کدامست؟ نتایج تحقیق بیانگر آن است که عواملی چون تغییر در ساختار قدرت، مذهب، حامیان نگارگری، تجارت، حضور فرهنگهای مختلف و همچنین حضور نقاشی و نقاشان غیر ایرانی در نگرش جامعه و هنرمندان آن دوره تأثیر داشته است، به طوری که به ویژگی های نوینی در نقاشی مکتب اصفهان منجر شده است. روش تحقیق در این رساله با توجه به ماهیت تاریخی آن از یک سو و نیاز به تبیین آثار از سوی دیگر توصیفی – تحلیلی بوده و با استدلال استقرایی به جمع آوری اطلاعات مربوط به نگارگری این عصر پرداخته شده است، بر این اساس گردآوری مطالب به شیوه اسنادی (کتابخانه ای) صورت گرفته است.
سولماز امیراسکندری نصرالله تسلیمی
پارچه و قلمکار از جمله هنرهایی هستند که در دوره صفویه خصوصا زمان شاه عباس اول دارای جایگاه رفیعی بودند که در سایه ذوق سرشار هنرمندان و صنعتگران آن زمان، رشد کردند و به آخرین درجه پیشرفت تکنیکی، هنری و تزیینی خود رسیدند. تار و پود منسوجات این دوره با نقوشی زینت یافت که در خور و شایسته ی جایگاه هنری صفوی در جهان و هماهنگ با زمانه خود بود، بنابراین نقش و تصاویری که بر روی منسوجات ظاهر شد جزء یکی از اجزاء لاینفک پارچه و قلمکار شد که سهم عمده ای را در این دو حرفه بازی کرد. نقوش این دو حرفه مجموعه ای از عناصر منحصر به فرد را در خود داشتند که استادکاران این دو حرفه عقاید آن دوره را به واسطه جزییات گویای بصری، در تک تک این آثار مطرح کردند. به طور کلی در این دوره، دو روند به عنوان ویژگی و زیر بنای طراحی نقوش وجود داشت: • تصور و ادراکی از نقوش تزیینی، در واقع این ادراک برداشتی از نقش پارچه های گذشته بود که به دست هنرمندان این زمان تهیه شد. • احساس تعلق به واقع گرایی و حتی تصویرگری که بیش از هر چیز تحت تاثیر هنرمندان تذهیب کار نسخ خطی و نقاشان مینیاتور این دوره بود. بر اساس مطالعات انجام شده و بررسی های به عمل آمده از اسناد و مدارک موجود نقوش و طرح های پارچه و قلمکار در این عهد، می توان به نتایج ذیل اشاره کرد. منسوجات این دوره از طریق شرایط اجتماعی عهد شاه عباس اول جستجو شدند که در این میان فرهنگ، هنر و تمدن دوران شاه عباس اول در شکل گیری طرح و نقش پارچه های بافته شده و چاپ شده تاثیر گذار بودند. در این میان تاثیر مذهب را بر روی پارچه های این دوره به خوبی می توان دید، به طوری که نقوش بسیاری از لباس ها و حتی پوشش های قبر، نوشته هایی از آیات قرآن، ادعیه، احادیث و اشعار بودند. در امر آزادیخواهی شاه عباس در مسائل مذهب نمی توان شک و شبهه ای روا داشت با اینهمه او را مسلمانی معتقد تصویر کرده اند که پای پیاده به مرقد امام رضا در مشهد می رفت . او بود که پس از آسیب دیدن آرامگاه امام رضا بدست ازبکان به تعمیر و مرمت آن پرداخت و از اماکن مقدسه شیعه مثل اردبیل، مشهد،کربلا و نجف به قصد زیارت دیدن کرد. به همین خاطر مذهبی بودن او باعث تاثیر گذاری بر هنر زمان خود خصوصا پارچه بافی شد. همچنین در زمان وی به علت توجهی که او به هنر منسوجات خصوصا پارچه و قلمکار داشت، باعث شد تا از طراحان خبره در این زمینه استفاده کند که طبعا رشد این حرفه تاثیر گذار بر روی نقوش شد. هنرمندان بافنده نیز از نقش ها و طرح هایی که نقاشان ابداع کرده بودند، تقلید می کردند. البته در این شیوه بافندگان ذوق و استعداد خود را نیز به روش هایی که نقاشان ابداع کردند، افزودند. طرح ها و نقش های تزیینی ایران پیوسته دارای یک مفهوم تزیینی هستند و مشارکت هنرمندان نقاشی مینیاتور در طراحی پارچه های ابریشمی به هیچ وجه دلیل ضعیف یا کم اهمیت بودن هنر پارچه بافی نیست. در نهایت این فرضیه که فرهنگ، هنر و تمدن دوران شاه عباس اول در شکل گیری طرح و نقش پارچه های بافته شده و چاپ شده تاثیر گذار بوده است اثبات شد. از دیگر نتایج به دست آمده وجوه اشتراک و افتراق بین نقوش پارچه های بافته شده و چاپ شده است که از نقوش مشترک آنها می توان به نقوش هندسی، گیاهی، حیوانی و خط نگاره اشاره کرد. از ساختار طرح و ترکیب بندی مشترک در پارچه و قلمکار هم می توان به طرح های واگیره ای، محرابی، لچک و ترنج دار، راه راه (محرمات)، طرح قابی اشاره کرد. همچنین طراحان ایرانی این دوره پیوسته برای تلفیق و هماهنگی نقوش مختلف از اندیشه ای صحیح و دقیق برخوردار بودند و برای کاربرد هر نوع نقش مایه در پارچه و قلمکار شیوه ای خاص و مشترک داشتند. که در زیر به برخی از شیوه های مشترک آنها اشاره می شود: • شیوه هایی در به کارگیری نقش ها و طرح های کوچک برای پر کردن قسمت های مختلف. • روش ایجاد فضایی خالی در میان نقش ها • شیوه های زیبا به منظور طراحی پارچه های راه راه(محرمات) • طرح هایی که به وسیله راه راه های مختلف ساختار هایی از پارچه را تشکیل می دادند. • همچنین طرح های مشبک که به شیوه های مختلف طراحی می شد. • روش هایی در طراحی انواع ساقه های موجدار به صورت موازی و یا مخالف یکدیگر. • شیوه هایی جهت طراحی انواع قاب های مدور که به عنوان طرح قالب طی هزار سال در طراحی پارچه های ایرانی دوام داشت. • استفاده از نقوش و طرح های تکراری که در هر دو حرفه به صورتی بسیار ماهرانه اجرا می شد. علاوه بر شباهتهای این دو حرفه، تفاوت هایی نیز بین نقوش و ساختار ترکیب بندی پارچه و قلمکار وجود داشت، که در این میان از تفاوت های بین نقش مایه ها می توان به نحوه استفاده از اشکال نقوش، تفاوت در طراحی، تفاوت در تزیین نقوش اشاره کرد. از ساختارهای طرح و ترکیب بندی متفاوت در پارچه و قلمکار هم می توان به ترکیب بندی سینوسی، ترکیب بندی محرابی، محرمات، اشاره کرد.
زهرا هاشمی بهاره تقوی نژاد
مسجد جامع ورامین به عنوان یکی از هزاران بنای بی نظیر معماری دور? اسلامی عصر ایلخانی، از تزیینات گچبری بسیار غنی برخوردار بوده که خلاقیت و ابتکار بالای هنرمندان ایرانی را نشان می دهد. در تزیینات مسجد از گچ برای ایجاد نقوش هندسی و گیاهی و کتیبه های متعدد استفاده شده است با توجه به مطالب مذکور، این سوال مطرح است که چگونه می توان از نقوش گچبری تزئینات مسجد جامع ورامین در ساخت زیورآلات استفاده کرد. هدف از این تحقیق بررسی و شناخت تزئینات گچبری مسجد جامع ورامین و به کارگیری آن در ساخت زیورآلات دست ساز است. از نتایج حاصل چنین بر می آید که نقوش گچبری مسجد جامع ورامین با توجه به قدمت بنا، تنوع نقوش و فرم ها(گیاهی، هندسی و ...)، اصالت طرح و نقش و مهارت در تزئینات گچبری، هماهنگی فرم وتناسبات نقوش گیاهی و چرخش های ظریف انواع اسلیمی ها، قابلیت زیادی در طراحی زیور آلات دست ساز دارند.