نام پژوهشگر: احمد زندوانیان نایینی
زهرا سلیمانی سید کاظم علوی لنگرودی
هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه بین نگرش ها و باورهای معلمان در مورد کنترل کلاس و ویژگی های دموگرافیک مربوط به آنها (جنسیت، سابقه تدریس، رشته تحصیلی و مدرک تحصیلی) با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر پایه پنجم ابتدایی شهرستان یزد می باشد. پژوهش حاضر یک پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شامل 120 نفر از معلمان پایه پنجم ابتدایی (60 معلم زن و 60 معلم مرد) شهرستان یزد است که به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه نگرش ها و باورهای معلم در مورد کنترل کلاس(abcc) ، با 25 گویه به صورت لیکرت 4 درجه ای است. همچنین اطلاعات مربوط به عملکرد تحصیلی دانش آموزان، از پرونده ها وکارنامه های موجود در مدارس به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش t مستقل، رگرسیون و آزمون خی دو استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان دادند که بین باورها و نگرش های معلمان ناحیه یک و دو آموزش و پرورش شهر یزد در مورد کنترل کلاس تفاوت وجود ندارد. تفاوت میان باورها و نگرش های معلمان در مورد کنترل کلاس بر اساس جنسیت و سابقه تدریس، نیز معنادار نیست. تفاوت میان باورها و نگرش های معلمان در مورد کنترل کلاس بر اساس رشته تحصیلی معنادار است؛ به این معنا که معلمان تحصیل کرده در رشته های مرتبط با آموزش و پرورش، تمایل بیشتر به سبک تعاملی و معلمان تحصیل کرده در رشته های غیرمرتبط با آموزش و پرورش، گرایش بیشتری به سبک مداخله گرایی دارند. بین باورها و نگرش های معلمان در مورد کنترل کلاس و مدرک تحصیلی آنان نیز تفاوت معناداری وجود دارد؛ به این معنی که معلمان دارای مدرک لیسانس نسبت به معلمان دارای مدرک دیپلم و فوق دیپلم، گرایش بیشتری به سبک تعاملی دارند. بین عملکرد تحصیلی دانش آموزان (کلی، ریاضی، علوم، فارسی) دارای معلمان تعامل گرا و مداخله گرا، هیچ تفاوت معناداری مشاهده نشده است. از بین ویژگی های معلم (جنسیت، سابقه تدریس، رشته و مدرک تحصیلی)، سابقه تدریس رابطه معناداری با عملکرد تحصیلی کلی و عملکرد تحصیلی درس علوم دانش آموزان دارد، جنسیت معلمان رابطه معناداری با عملکرد تحصیلی درس ریاضی دارد و سابقه تدریس و جنسیت معلمان با هم، رابطه معناداری با عملکرد تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دارد. در مجموع یافته های پژوهش بر اهمیت نقش آموزش معلمان در ایجاد تحول و تغییر در نگرش ها و باورهای معلمان در کنترل کلاس و تجربه معلمان در عملکرد تحصیلی دانش آموزان، تأکید دارند.
عبداله آذرنییاد علیرضا بخشایش
چکیده هدف پژوهش حاضر، بررسی رابطه ی بین سبک های مدیریت مدیران با رضایت شغلی معلمان و سلامت روانی معلمان شهر بوکان در سال تحصیلی 90- 1389 است. پژوهش بر روی 63 مدیر (27 زن و 36 مرد) و 338 معلم (149 زن و 189 مرد) به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک سنج لوتانز (1989)،شاخص توصیف شغل(jdi) اسمیت، کندال و هیولین(1969) و پرسشنامه سلامت روانی(12- ghq) گلدبرگ و هیلر(1970) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان دادند: سبک مدیریت انسان مدارانه مدیران با رضایت شغلی معلمان رابطه مثبت و معنی دار و با سلامت روانی معلمان رابطه منفی و معنی داری دارد (کسب نمره پایین در پرسشنامه سلامت روانی نشانگر سلامت روانی بالاتر افراد است). سبک مدیریت وظیفه مدارانه مدیران با رضایت شغلی معلمان رابطه منفی و معنی دار و با سلامت روانی معلمان رابطه مثبت و معنی داری دارد. بین رضایت شغلی و سلامت روانی معلمان رابطه منفی و معنی داری وجود دارد.بین سبک مدیریت مدیران به تفکیک جنسیت تفاوت معنی داری وجود ندارد. براساس یافته ها معلمان زن رضایت شغلی بیشتری از معلمان مرد داشتند ولی بین سلامت روانی آنان تفاوت معنی داری مشاهده نشد. مدیران مدارس متوسطه از مدیران مدارس ابتدایی انسان مدارتر هستند، ولی در سبک مدیریت وظیفه مدارانه تفاوت معنی-داری بین مدیران ابتدایی، راهنمایی و متوسطه وجود ندارد. همچنین، بین رضایت شغلی و سلامت روانی معلمان به تفکیک دوره های تحصیلی(ابتدایی، راهنمایی و متوسطه) تفاوت معنی-داری وجود ندارد. درنهایت این که، یافته ها نشان دادند که مدیران مدارس غیردولتی در مقایسه با مدیران مدارس دولتی نمرات بالاتری را در سبک مدیریت انسان مدارانه گزارش کردند. علاوه براین، معلمان مدارس غیردولتی در مقایسه با معلمان دولتی نمرات بالاتری را در رضایت شغلی کسب کردند ولی در سلامت روانی تفاوت معنی داری بین آن ها وجود ندارد. درنتیجه، زمانی که مدیران مدارس توجّه خود را به جنبه های انسانی مسائل معلمان و برقراری روابط متقابل معطوف کنند به تبع، معلمان احساس رضایت شغلی و سلامت روانی بیشتری خواهند داشت.