نام پژوهشگر: سید رضا میر احمدی

تحلیل تصاویر دیداری و شنیداری زندگی پس از مرگ ( رستاخیز- بهشت- دوزخ) در جزء سی ام قرآن
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کاشان - دانشکده علوم انسانی 1390
  بتول قربانی بن توت   عباس اقبالی

چکیده: اصطلاح تصویر، نمایانگر یک فرآیند ترکیب تخیّلی است، فرآیندی که از یک سو به تصویر مفهوم هنری بخشیده وآن را از تعبیر های عادی جدا کرده است و از سوی دیگر در نمایاندن معناهای پنهان و انتقال گنجینه های ذهنی به مخاطب و عمق بخشیدن به معانی مورد نظر کارایی دارد. از جمله اهداف یک متن به ویژه در نوع ادبی آن، تأثیر بر مخاطب است از این رو آفریننده از روش های گوناگون، از جمله تصویرگری بهره می برد تا این تأثیر گذاری را به اوج خود برساند، در دامنه تصویرگری، توصیف ها و ترسیم ها به گونه ای هستند که موجب لمس واقعیت های ورای متن می شوند؛ از این رو هر قدر تصویر پردازی یک متن دقیق تر باشد، خواننده یا شنونده بیشتر و شدیدتر تحت تأثیر قرار می گیرد. در گستره متون عربی، متن قرآنی که نوعی بیان اعجازی به شمار می رود آکنده از مصادیق تصویرگری است؛ زیرا قرآن برای زندگی بخشیدن به معانی و زنده جلوه دادن مفاهیم به کار برده شده، از شیو? تصویر پردازی استفاده کرده است و در سایه این روش بسیاری از حقایق دینی و معارف توحیدی و بسیاری از پدیده های معنوی و روحی و حالات روانی به نمایش گذاشته شده اند. در این پایان نامه تصویرهای هنری زندگی پس از مرگ(رستاخیز، بهشت، دوزخ) در جزء سی قرآن ارائه شده، و ویژگی های آن تحلیل و تبیین شده است. کلمات کلیدی: زبان قرآن، تصویر، رستاخیز، دوزخ، بهشت، جزء سی.

واکاوی تضادها و متناقض نماها در نهج البلاغه
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کاشان - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  فاطمه لطفی مفردنیاسری   سید رضا میر احمدی

طباق یکی از آرایه ها و فنون بدیعی است که در بلاغت قدیم و جدید مورد توجه پژوهشگران بوده است. این صنعت که در کتاب های نقد و بلاغت قدیم با نام های گوناگونی هم چون مطابقه، تطابق، تطبیق و تکافو شناخته شده است امروزه با نام طباق و تضاد شناخته می شود . می توان گفت در کنار این فن ادبی، متناقض نما نیز به عنوان یکی از جذاب ترین و پردامنه ترین مباحث زیبایی شناسیِ متن جایگاهی ویژه یافته است. بهره گیری از تعبیر متناقض نما از عالیترین شیوه های آشنایی زدایی هنری به شمار می رود، که موجب دور شدن از حالت عادی و در نهایت برجسته سازی کلام و تأثیر گذاری چشمگیر بر مخاطب می گردد. از جمله متونی که شگرد متناقض نما و آرایه تضاد در آن بسامدی قابل توجه و اثر گذاری دارد کتاب نهج البلاغه است. این متن که صرف نظر از بعد دینی خود، اهل ذوق و بلاغت را شیفته بیان و اسلوب خود کرده، قابلیت آن را دارد که از این دیدگاه نیز مورد بررسی و کاوش قرار گیرد. پژوهش حاضر با نگاهی گذرا به بلاغت نهج البلاغه و بررسی معنای لغوی و اصطلاحی طباق و پس از آن فن متناقض نما به پیشینه و کارکرد این دو فن می پردازد و سپس به ارائه و تحلیل نمونه های موجود از این دو صنعت در کتاب گران سنگ نهج البلاغه روی می آورد. با توجه به کارکرد طباق و متناقض نما در نهج البلاغه می توان این گونه بیان کرد که حضرت علی (ع) از این فنون به خوبی در کلام خویش استفاده نموده است. چنین استنباط می شود که هرگاه حضرت علی (ع) قصد روشنگری در مورد دنیا و یا ایجاد معرفت الهی در مردم را داشته، از این فنون بهره بیشتری برده است. می توان یکی از علت های گزینش این گونه بیان، در موضوعات پیش گفته را دو بعدی بودن دنیا و عدم شناخت حضرت حق با حواس ظاهری دانست.

بررسی نحوی موضوع تعلُّق جار و مجرور و ظرف در آیات قرآن کریم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه کاشان - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1391
  اسیه سادات حسینیان راوندی   امیر حسین رسول نیا

در بحث تعلُّق جار و مجرور و ظرف چهار نوع متعلَّق مطرح است؛ نخست: «فعل» که در این بحث اصل بوده و تمام موارد دیگر با این مورد قابل سنجش است، دوم: «شبه فعل» که در عمل کردن، تقریباً تمامی ویژگی-های فعل را دار است، و آن نیز به نوعی اصالت دارد، و نوع سوم: «لفظ مووّل به مشتق»، و نوع چهارم: «جامد غیر مووّل به مشتق» است. در تقسیم بندی متعلَّقات اصلی، یعنی: فعل و شبه فعل، رابطه ی آن با جار و مجرور چهار نوع است؛ نخست: رابطه ی عادی، دوم: رابطه ی سیاقی یا ساختاری، سوم: رابطه ی اصطلاحی یا عضوی، چهارم: رابطه ی تعدیه، اما رابطه ی متعلَّق با ظرف غالباً رابطه ی عادی بوده، و ظرف نقش چندانی در تغییر معنای متعلَّق خود ندارد، جایی که متعلَّق غالباً به وسیله ی حرف جر تغییر معنا می یابد. در تقسیم بندی متعلَّقات فرعی، در بحث لفظ موول به مشتق، هم اسم قابل بحث است، و هم حرف، به گونه ای که حرف گاهی در خود معنای فعل دارد، و گاهی جایگزین آن می شود، نمونه ی آن بحث منادا است، و جامد غیر موول به مشتق، اسمی است که در ابتدای وضعِ لفظ، معنای مشتقی نداشته، بلکه بر اساس استعمال چنین معنایی به خود گرفته است. در بحث اقسام متعلَّق از نظر مذکور و محذوف به قرینه ی لفظی و معنایی، نوع دیگری به نام «عامل معنوی» وجود دارد که برای شناخت آن، نه لفظی در جمله وجود دارد که به سوی آن رهنمون کند، و نه از معنای کلمه ای می توان به آن پی برد، بلکه آن عامل غالباً از مقتضیات احوال، همچون شروع فعل دانسته می شود. این پایان نامه بر آن است؛ تا انواع و اقسام متعلَّق را در قرآن کریم بررسی نموده، و موارد حذف متعلَّق به صورت فعل و شبه فعل را واکاوی نماید، لازم به ذکر است که در بحث انواع متعلَّق، تنها متعلَّقات اصلی می-توانند محذوف در نظر گرفته شوند، و در موارد حذف متعلَّق نباید بحث فرعی را دخالت داد، و واجب است به اصل رجوع کرده و با آن مقایسه نمود. و نیز در بحث تقدیم و تأخیر، و به هنگام مشتبه شدن چند عامل، با ذکر دلایلی به بررسی شناخت عامل اصلی برای جار و مجرور و ظرف پرداخته شده است.