نام پژوهشگر: عزیز الله افشار کرمانی
زهرا کوثری صمد موحد
وجود شناسی از عمیق ترین مباحث در حوزه ی مابعدالطبیعه است و اساساً " وجود بماهو وجود " موضوع این علم محسوب می شود . این بحث که از آغاز عصر تفکر فلسفی از مهم ترین مباحث فلسفی شناخته می شد ، در دوره جدید در حوزه فکری غرب مورد بی توجهی فیلسوفان قرار گرفت و شاید بتوان گفت در دوره هایی به فراموشی سپرده شد ، در قرن هفدهم بدنبال بحث برهان وجودی دکارت ، فیلسوف بزرگ آلمان ایمانوئل کانت در پی نقادی برهان های عقلی ، استدلالی هم بر رد برهان وجودشناسی می آورد . در دوره های بعد از او برخی از نحله های جدید فلسفی در غرب مباحثی تحت این عنوان را مطرح می کنند .اما در قلمرو فلسفه اسلامی نه تنها بحث وجودشناسی در سیر تاریخ هرگز اصالت خود را از دست نداده ، بلکه هر دوره نسبت به دوره قبل پخته تر شده است . یکی از مشخصات فلسفه اسلامی بحث وجودشناسی است که با ابن سینا طرح ریزی شده و با آغاز تفکر حکمت متعالیه در فلسفه ی ملاصدرا با بحث اصالت وجود به اوج خود رسید . در این سیستم ، حقیقت هستی به گونه ای تفسیر شده که این حقیقت در عین وحدت دارای کثرت می باشد. همچنان که پدیده ای طبیعی افزایش و تکامل طبیعی می یابد بدون این که هویت عینی خود را از دست بدهد ، حقیقت هستی نیز یک واحد عینی و شخصی است که می تواند در تمام مراحل متفاوت خود گسترش یابد و از کثرات شدت و ضعف بهره مند باشد . بدون این که این کثرات هر چند که نامتناهی باشند ، به یگانگی و هویت شخصی و عینی آن آسیبی وارد سازند . در این پژوهش میان نظرات دو فیلسوف بزرگ از حوزه ی غرب و شرق در زمینه وجود بررسی تطبیقی شده است و سعی شده تا بعد از معرفی و شناسایی مختصر اندیشه های هر دو فیلسوف، تطبیقی اجمالی در این رابطه صورت پذیرد .
مونا محبی یگانه عزیز الله افشار کرمانی
چکیده: ارسطو و ابن سینا و سهروردی از بزرگترین فیلسوفان جهان محسوب می شوند که هر کدام نظام فلسفی خاصی را پایه ریزی کرده اند و هر یک نقش بسزائی در طول تاریخ تفکر فلسفی ایفا کرده اند. مفهوم جوهر ازجمله بنیادی ترین مفاهیم درفلسفه ارسطو، محسوب می شود تا جایی که ارسطو موضوع فـلسفه اولی را شـناخت مـوجود بـه مـاهو موجود و عوارض آن می داند و در ادامه به صراحت بیان می کند که موجود به ماهو موجود، همان جوهر است و همه چیز سرانجام به جوهرباز می گردد، در فلسفه ارسطو جوهر موجود لا فی موضوع و معقول اول است ، ایشان معتقد است مطلق وجود یا جوهر است یا حالات جوهر و جوهر بر پنج قسم است :عقل، نفس ، جسم ، ماده و صورت ، یعنی طبق تقسیم ارسطو واجب تعالی جزء جواهر عقلی و محرک اول به شمار می آید. ابن سینا نیز که ازجمله بزرگترین فیلسوفان مشائی است در بحث جوهر پیرو ارسطو است اگر چه در مواردی دارای اختلافاتی نیز هستند ولی ابن سینا، تعریف ارسطو را ازجوهر می پذیرد و می گوید جوهر ماهیتی است که اگر در خارج موجود شود در موضوع نیست . در واقع آنچه نظر این دو را ازهم متمایز می کند ، مقسم مقولات در خارج است، ابن سینا بر خلاف ارسطو ، ابتدا مطلق وجود را به واجب الوجود بالذات و ممکن الوجود بالذات تقسیم می کند و سپس ممکن الوجود بالذات را به جوهر و حالات جوهر تقسیم می کند اما همانند ارسطو معتقد است که جوهر بر پنج قسم است . اما نظرسهروردی درباره تعریف ، اثبات، اقسام و اوصاف جوهر با نظر ارسطو و فلاسفه مشاء تفاوت بنیادین دارد. سهروردی در بحث جوهر قائل به تشکیک است بدین صورت که در تعریف جوهر می گوید اگر ماهیتی کمالاتش در حدی بود که به ذات خود تحقق داشته باشد جوهر است، ایشان هستی را به دو قسم نور و ظلمت و نور را به نور جوهری و نور عرضی و ظلمت را نیز به ظلمت جوهری و ظلمت عرضی تقسیم می کند و از نظر وی جوهر بر سه قسم است :عقل و نفس و جسم یعنی در واقع ترکیب جسم از ماده و صورت را نمی پذیرد و تفاوت عقل و نفس را نیز تشکیکی می داند و در نتیجه از نظر ایشان جوهر بر دو قسم است :مجرد(عقل و نفس) و مادی(جسم) و در این رابطه نظر ارسطو و ابن سینا را مورد نقد قرار می دهد . بدین ترتیب بررسی و مقایسه نظرات ارسطو، ابن سینا و سهروردی در مورد تعریف جوهر، اقسام جوهر، ادله اثبات و همچنین اوصاف جوهر هدف اصلی این تحقیق است.