نام پژوهشگر: سید محسن اصغری نکاح
سارا صنعت نگار حسین حسن آبادی
هدف اصلی مراکز شبه خانواده تأمین کارکردهای اصلی خانواده برای کودکان بی سرپرست و بدسرپرست می باشد اما صرف انتقال این کودکان از محیط آسیب رسان خانواده به محیطی با آسیب های کمتر کافی به نظر نمی رسد و سوگ ناشی از فقدان خانواده این کودکان را در معرض آسیب های روانشناختی، ناامیدی و احساس تنهایی قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی «اثربخشی قصه درمانی گروهی بر خودپنداره، ناامیدی و تنهایی کودکان دختر بی سرپرست و بدسرپرست مقیم در خانه های کودک مشهد» بود. در این پژوهش، 26 کودک دختر مقطع ابتدایی از سه خانه کودک شرکت کردند که به طور تصادفی در سه گروه آزمایش، شبه کنترل و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه، به مدت دو بار در هفته در جلسات قصه درمانی گروهی شرکت نمودند و تمامی آزمودنی ها به سه پرسش نامه خودپنداره کودکان پیرز ـ هریس، ناامیدی کودکان کازدین و تنهایی آشر در جلسات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (یک ماه بعد از اتمام مداخله) پاسخ دادند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که قصه درمانی گروهی سطح خودپنداره کلی گروه آزمایش را نسبت به گروه شبه کنترل و کنترل از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معناداری افزایش داده است و میانگین نمرات ناامیدی گروه آزمایش را نسبت به گروه شبه کنترل و کنترل از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معناداری کاهش داده است اما در کاهش تنهایی گروه آزمایش نسبت به دو گروه دیگر تفاوت معناداری مشاهده نشد نتایج این پژوهش برای فرضیه های فرعی نشان می دهد که قصه درمانی گروهی سازگاری رفتاری و شادمانی گروه آزمایش را نسبت به گروه شبه کنترل و کنترل از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معناداری افزایش داده است و سطح اضطراب گروه آزمایش را نسبت به گروه شبه کنترل و کنترل از مرحله پیش آزمون تا پیگیری به طور معناداری کاهش داده است. لازم به ذکر است که نتایج این پژوهش شواهد کافی مبنی بر این که قصه درمانی گروهی باعث افزایش معنادار وضعیت ذهنی- آموزشگاهی، تصویر بدنی و محبوبیت گروه آزمایش نسبت به دو گروه دیگر می شود فراهم نکرد.
منا حیدری پور علی مشهدی
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی بر هوش هیجانی، کیفیت زندگی و مهارت های اجتماعی معلولین جسمی ـ حرکتی انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی (با طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل نما) بود. جامعه آماری شامل کلیه معلولین جسمی ـ حرکتی مجتمع آموزشی نیکوکاری توان یابان مشهد بودند که از بین آن ها پس از غربالگری اولیه تعداد 30 نفر که از لحاظ مهارت های اجتماعی دارای بیشترین مشکل بودند انتخاب شدندو با استفاده از شیوه گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل نما قرار گرفتند. جهت جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه مهارت های اجتماعی ریجیو، پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی و پرسشنامه هوش هیجانی بارـ آن استفاده گردید. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری انجام شد. یافته ها: آموزش مهارت های اجتماعی منجر به ارتقاء و بهبود سطح مهارت های اجتماعی معلولین جسمی ـ حرکتی شد (05/0>p ). آموزش مهارت های اجتماعی منجر به افزایش سطح هوش هیجانی و مولفه های آن در معلولین جسمی ـحرکتی شد (05/0>p ) اما این آموزش منجر به افزایش سطح کیفیت زندگی معلولین جسمی ـ حرکتی نشد (05/0<p ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، پیشنهاد می گردد آموزش مهارت های اجتماعی جهت بهزیستی روانی و اجتماعی و توان بخشی حرفه ای معلولین جسمی ـ حرکتی مورد توجه دست اندر کاران مربوطه قرار گیرد.
محمد حسین غلامی حمید رضا آقامحمدیان شعرباف
خانواده های جانبازان با چاشهای بسیاری روبرو هستند، که آنها را در معرض سطوح بالای تنیدگی و دیگر پیامدهای منفی روانی قرار می دهد. مشارکت والدین در برنامه های درمانی کودکان می تواند این آشفتگی ها را کاهش دهد . پژوهش حاضر با هدف اثر بخشی رویکرد آموزش مدیریت شناختی- رفتاری همسران جانبازان بر کاهش تنیدگی والدینی همسران جانبازان و کاهش مشکلات رفتاری فرزندانشان انجام گرفت. جهت انجام این پژوهش برنامه آموزش مدیریت شناختی- رفتاری دنگل و پولستر(1998) و اسکات (1989) استفاده شده است. شیوه تحقیق مداخله ای (شبه آزمایشی) بوده و روش پژوهش طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل می باشد،. جامعه مورد نظر، شامل کلیه همسران جانبازان دارای فرزند دختر 6 تا 12 ساله است که این کودکان در دبستان دخترانه شاهد طوبی در منطقه 6 مشهد مشغول به تحصیل می باشند که تعدا آنها 76 نفر است. تعداد افراد آزمودنی مورد بررسی در نمونه 20 نفر بود که از این تعداد 10 نفر در گروه آزمایش و 10 نفر در گروه کنترل قرار گرفته و به روش نمونه گیری داوطلبانه انتخاب شدند.کارگاه آموزشی بصورت هفته ای دو جلسه به مدت پنج هفته و 10 جلسه آموزشی برگزار گردیده است. جهت جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه تنیدگی والدینی (psi) آبیدین و پرسشنامه فهرست مشکلات رفتاری کودک (cbcl) در دو نوبت پیش و پس آزمون استفاده شد. جهت تحلیل فرضیه های تحقیق از تحلیل کواریانس چند راهه یا mancova استفاده شد. تحلیل نتایج تحقیق نشان داد که شیوه مداخله گری یا همان آموزش مدیریت شناختی- رفتاری همسران جانبازان در کاهش تنیدگی والدینی، همسران جانبازان موثر بوده است. اما آموزش مدیریت شناختی- رفتاری همسران جانبازان در کاهش مشکلات رفتاری کودکان جانبازان موثر نبوده است. همچنین نتایج مشخص کرد که آموزش مدیریت شناختی- رفتاری همسران جانبازان در کاهش هم قلمرو کودک و هم قلمرو والدین این افراد موثر است. و نیز نتایج آموزش مدیریت شناختی- رفتاری همسران جانبازان را در کاهش مشکلات درونی سازی و هم مشکلات برونی سازی موثر معلوم کرد.
مصطفی بلقان آبادی حسین حسن آبادی
حل مشکلات والدین کودکان آسیب دیده از مسائل بین رشته ای است که مستلزم توجه مشترک متخصصان حوزه ی روانشناسی استثنایی و مشاوره خانواده است، به نظر می رسد تاکنون مداخلات صورت گرفته اغلب بر فرزندان آسیب دیده تمرکز دارد، تا والدین به خصوص مادران. هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه ی زوج درمانی مثبت نگر و معنوی- مذهبی بر شادکامی، امید، رضایت از زندگی، و بهبود نگرش مادران نسبت به کودک آسیب دیده شان بود. برای دستیابی به این هدف، نمونه ای از مادران کودکان آسیب دیده شهر مشهد به شیوه ی هدفمند انتخاب و به شیوه ی تصادفی در دو گروه آزمایشی (10n1,n2=) و یک گروه کنترل (10n3=) جایگزین شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های رضایت از زندگی، شادکامی، امیدواری، و نگرش والدین به کودکان آسیب دیده شان بود. زوج درمانی ها در 7 جلسه ی 90 دقیقه ای و به صورت هفته ای به دو شیوه ی مثبت نگر و معنوی - مذهبی برگزار شد. یافته ها نشان داد که رضایت از زندگی و امیدواری مادرانی که مداخله ی زوج-درمانی مثبت نگر و معنوی- مذهبی را دریافت کرده بودند، افزایش یافته و در نگرش نسبت به فرزند آسیب دیده شان بهبود حاصل شده بود. همچنین شادکامی مادرانی که زوج درمانی مثبت نگر را دریافت کرده بودند، افزایش یافته بود. از طرفی اثربخشی زوج درمانی معنوی- مذهبی نسبت به مثبت نگر در افزایش امیدواری بیشتر بوده است. از سوی دیگر، زوج درمانی معنوی- مذهبی در افزایش شادکامی مادرانی که این مداخله را دریافت کرده بودند، اثربخش نبوده است. به نظر می رسد که زوج درمانی های مثبت نگر و معنوی- مذهبی از طریق کار بر روی تعاملات زوجین، نگرش، و تعاملات والد- فرزند؛ در بهبود مشکلات روان شناختی مادران کودکان آسیب دیده اثربخش هستند. یافته ها در برگیرنده دلالت های کاربردی و پژوهشی در حیطه ی مشاوره خانواده های کودکان با نیازهای ویژه ( استثنایی) است که مورد بحث قرار گرفته اند.
فاطمه خدامی زهره سپهری شاملو
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی آموزش حل تعارض به دختران نوجوان و مادرانشان، بر بهبود روابط میان آنها انجام شد. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی(داوطلبانه) با پیش آزمون، پس آزمون ویک گروه کنترل بود. نمونه پژوهش شامل 14 مادر و 14 نفر دختران نوجوان13-15سال بودند که از یک مدرسه راهنمایی دخترانه در ناحیه تبادکان آموزش و پرورش مشهد به صورت تصادفی در گروه آزمایش گمارش شدند، که چهارده جلسه آموزشی برای آن ها اجرا گردید. به منظور ارزیابی سطح تعارض آنها از پرسشنامه حل تعارض (css) و جهت سنجش ارتباطات از پرسشنامه محیط خانواده (fes) استفاده شد. یافته ها حاکی از اثربخشی آموزش حل تعارض در کاهش تعارض بود و نمرات حاصل از پرسشنامه حل تعارض به لحاظ آماری در سطح (001/0p<) معنادار بودند. این نتایج همچنین اثربخشی آموزش حل تعارض را در بهبود روابط میان مادران و دختران نوجوان شان نشان می دهد و نمرات حاصل از پرسشنامه روابط درون خانواده نیز به لحاظ آماری (001/0p<) معنادار بودند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که آموزش مهارتها در ایجاد ارتباطات مثبت و موثر میان نوجوانان و والدین نقش مهمی ایفا می کند
پریسا طالبیان محمد احسان تقی زاده
از آنجائیکه مهارت های مدیریت هیجان وضعیت بهداشت روانی را در سال های آتی پیش بینی می کند، و عامل حمایتی مهمی است که کارکرد اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، توانایی مدیریت اثرات منفی بدرفتاری کودک و حتی سلامت فیزیکی را افزایش می دهد و نقش سازنده ای درحل مسئله، فرایند تصمیم گیری، نوآوری و خلاقیت و افزایش یادگیری کودکان دارد؛ تجهیز کودکان به توانائیهای شناختی پیچیده تر کفایت نمی کند بلکه تحول مهارتهای هیجانی و رفتاری نیز برای یک کنش وری موثر ضروری است . لذا هدف پژوهش حاضرمطالعه آن است که آیا آموزش مهارتهای شناختی- هیجانی به شیوه ی گروهی موجب افزایش مهارت مدیریت خشم / غم و اضطراب کودکان دبستانی می شود ؟ و آیا آموزش های فوق در افزایش واقعیت نگری این کودکان تاثیر دارد یا خیر. که بدین منظور از از روش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. و از مقیاس مهارت مدیریت هیجان کودکان cems و مقیاس اضطراب آشکار کودکان rcmas به عنوان ابزارهای گردآوری اطلاعات استفاده شد . جامعه آماری در این پژوهش عبارت است از کلیه کودکان دبستانی با دامنه ی سنی 7-11 سال شهر مشهد که 30 نفر از آنها به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی(15نفر) و گروه کنترل (15نفر) قرارگرفتند . گروه آزمایشی به مدت 12جلسه (5/1ساعته) تحت آموزش گروهی مهارت های شناختی- هیجانی قرار گرفتند. با توجه به نتایج آزمون تحلیل کوواریانس و تی مستقل ، آموزش گروهی مبتنی بر رویکرد شناختی - هیجانی بصورت کلی بر مدیریت هیجانات منفی کودکان دبستانی اثربخش بوده، به طوری که آزمودنی ها تغییرات مطلوبی را در در نحوه مدیریت خشم، غم و اضطراب خود تجربه کرده و نسبت به قبل از مداخله در وضعیت بهتری قرار گرفتند. همچنین نتایج آزمون یومن ویتنی در مقیاس اضطراب آشکار کودکان نشان داد که آموزش مهارت های شناختی - هیجانی بصورت گروهی موجب شده تا آزمودنی ها خودرا بصورت واقع بینانه و با اغراق کمتری مورد ارزیابی قرار دهند.
نگین بخشی سید محسن اصغری نکاح
هدف این پژوهش مقایسه مشکلات رفتاری و هیجانی و جو مدرسه در مدارس عادی و استعدادهای درخشان بود. نمونه های مطالعه شامل 145 دانش آموز دختر و پسر تیزهوش و 311 دانش آموز دختر و پسر عادی می شد که به طور تصادفی در دو مرحله انتخاب شدند و به پرسش نامه های فرم خودسنجی نوجوان (ysr) و جو مدرسه پاسخ دادند. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون یو من ویتنی u mann) (whitney مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که نتایج زیر به دست آمد: 1- بین مشکلات رفتاری و هیجانی دانش آموزان تیزهوش و دانش آموزان مدارس عادی تفاوت معنا دار مشاهده می شود؛ به این معنی که دانش آموزان دختر و پسر تیزهوش نمرات بالاتری در مشکلات رفتاری و هیجانی کسب کردند. 2- بین نگرش به جو مدرسه دانش آموزان تیز هوش و دانش آموزان مدارس عادی تفاوت معنادار مشاهده می شود؛ یعنی دانش آموزان تیزهوش در مقایسه با دانش آموزان عادی نگرش منفی تری نسبت به جو مدرسه گزارش کردند.
سمیه خسروشیری علی مشهدی
هدف اصلی مراکز شبه خانواده تامین کارکرد های اصلی خانواده برای کودکان بی سرپرست و بد سرپرست می باشد اما صرف انتقال این کودکان از محیط آسیب رسان خانواده به محیطی با آسیب های کمتر کافی به نظر نمی رسد و سوگ ناشی از فقدان خانواده این کودکان را در معرض آسیب های روان شناختی،مشکلات رفتاری، مشکلات تحصیلی قرار می دهد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی بازی درمانگری شناختی رفتاری به شیوه گروهی بر کاهش مشکلات درونی سازی شده- برونی سازی شده کودکان بی سرپرست و بد سرپرست بود.روش پژوهش:در این پژوهش، 20کودک دختر مقطع ابتدایی از دو خانه کودک شرکت کردند که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل نما قرار گرفتند.گروه آزمایش 16جلسه، به مدت سه بار درهفته در جلسات بازی درمانگری شناختی رفتاری به شیوه گروهی شرکت نمودند و مربیان برای تمامی آزمودنی ها به سیاهه رفتاری آچنباخ(فرم والد) در جلسات پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (یک ماه بعد از اتمام مداخله)پاسخ گفتندبه منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته هایپژوهش:نتایج این پژوهش نشان داد که بازی درمانگری شناختی رفتاری به شیوه گروهی موجب کاهش معنادار مشکلات درونی سازی شده در مرحله پس آزمون(005/0>p)و مرحله پیگیری (001/0>p )شده است.همچنین بازی درمانگری شناختی رفتاری به شیوه گروهی موجب کاهش معنادار مشکلات برونی سازی شده در مرحله پس آزمون(001/0>p ) و پیگیری(001/0>p )شده است. همچنین نتایج پژوهش برای فرضیه های فرعی نشان داد که خرده مقیاس های افسردگی، اضطراب، سلوک پرخاشگری را از مرحله پیش آزمون تا پیگیری کاهش معناداری داشتند نتیجه گیری:با توجه به شیوع بالای مشکلات رفتاری در بین کودکان و به پیامد های نامطلوب آن از جمله بروز مشکلات جدی تر در بزرگسالی،درمان مشکلات درونی سازی شده و برونی سازی شده از اهمیت بالایی برخوردار است و بازی درمانگری شناختی رفتاری با ارائه تکنیک های شناختی-رفتاری و طراحی و اجرای بازی خاص هر مشکل موجب کاهش مشکلات درونی سازی شده و مشکلات برونی سازی شده درکودکان بی سرپرست و بد سرپرست شده است و این درمان با توجه به جذابیت آن برای کودکان توصیه می گردد.
راضیه جمالی نژاد سید محسن اصغری نکاح
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش برنامه ی خلاقیت مادر-کودک بر خلاقیت کودک و خودکارآمدی مادر در کودکان پیش دبستانی انجام شد. آزمودنی ها شامل 30 کودک دختر پیش دبستانی شهرستان مشهد با میانگین سنی 5 سال و 2 ماه بودند که به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جای گرفتند. یک برنامه آموزش خلاقیت مادر-کودک به مدت 10 جلسه ی 90 دقیقه ای مبتنی بر شناساندن سازه ی خلاقیت و موانع آن در خانواده و آموزش تکنیک های خلاقیت به مادر و اعمال آن ها بر کودک با روش های بازی و قصه برای گروه آزمایش ارائه شد. جهت سنجش خلاقیت کودکان از آزمون تفکر خلاق در عمل و حرکت tcam تورنس و برای سنجش خودکارآمدی مادر از مقیاس خودکارآمدی والدگری psam که توسط دومکا، استورزینگر، جکسون و روسا ساخته شده استفاده شد. داده های به دست آمده با روش تحلیل کوواریانس نشان دهنده تفاوت معنادار بین میانگین نمرات خلاقیت در گروه آزمایش و گواه بوده (p?0/01) همینطور تفاوت بین خودکارآمدی والدگری در گروه آزمایش و گواه نیز معنادار بود (p?0/01). نتایج این پژوهش نشان می دهد که آموزش خلاقیت مادر-کودک سازه خلاقیت در کودک و خودکارآمدی در مادر را بهبود می بخشد. بنابراین استفاده از این برنامه آموزشی جهت ارتقای مهارت شناختی خلاقیت در محیط خانواده و پیش دبستانی مثمرثمر خواهد بود.
صدیقه معدنی سید محسن اصغری نکاح
برخی از کودکان به دلایل مختلفی نظیرآسیب های اجتماعی و خانوادگی مانند اعتیاد،طلاق،فوت،بیماری والدین از زندگی همراه والدین محروم می شوند و با شرایط بی سرپرست و بد سرپرست در جامعه رها می شوند و نیازمند مراقبت و ارایه خدمات آموزشی و روانشناختی ویژه ای هستند. در این میان سرپرستی از این چنین کودکانی به شیوه های گوناگون از حمایت خانواده های اقوام و خویشان گرفته تا حمایت سازمان بهزیستی در غالب مراکز شبه خانواده صورت می گیرد. در مراکزشبه خانواده، به جای اعضاء خانواده اصلی، مراقبین به تعامل با کودکان و مراقبت ازآنها می پردازند هرچند برای این مراقبت آموزش لازم را دریافت نکرده اند و مهارت های مراقبین محدود تجارب شخصی و آموزش های غیرمستقم آنهاست بدین جهت مطالعه حاضر با هدف ارایه آموزش ارتباط بازی محور به شیوه سی پی آر تی به مراقبین این کودکان و بررسی تاثیر آن بر بهبود رابطه بین مراقب- کودک و کاهش دلبستگی ناایمن کودکانِ خانه های کودک انجام پذیرفت. این پژوهش به شیوه آزمایشی با دو گروه پیش آزمون و پس آزمون بر روی 19 زوج مراقب- کودک دردو گروه آزمایش(10نفر) و گروه کنترل(9 نفر) صورت گرفت و مراقبین طی برنامه مداخله 10 جلسه ای آموزش ارتباط بازی محور به مراقبان برگرفته از برنامه درمان ارتباطی والد- کودک(cprt) (لندرث و برتون، 2006) که برای مراقبین خانه های کودک متناسب سازی شدند، قرار گرفتند. در پیش آزمون و پس آزمون جهت سنجش کیفیت تعامل مراقب کودک از مقیاس ارتباط والد- کودک (پیانتا، 1994) و سنجش ناایمنی دلبستگی کودکان از مقیاس کیو- ست دلبستگی q-set (واترز و دنس، 1985) استفاده گردید. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس(آنکووا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مراقبین آموزش دیده به شیوه سی پی آر تی نسبت به مراقبین آموزش ندیده از نظر میزان نزدیکی کودک- مراقب و از نظر میزان تعارض کودک- مراقب تفاوت معنا دار نشان دادند و از نظر وابستگی و رابطه مثبت کلی و از نظر ناایمنی دلبستگی کودکان درمشارکت کنندگان دو گروه تفاوت معنادارای مشاهده نشد. در نتیجه به منظور بهبود نزدیکی کودک- مراقب و جهت کاهش تعارض کودک- مراقب تدوین و ارایه برنامه های آموزشی به شیوه سی پی آر تی برای مراقبین خانه های کودک توصیه می شود. همچنین نتایج این پژوهش کیفیت نگهداری از کودکان مقیم شبه خانواده را نیازمند تامل می داند و برخی دلالت هایِ آموزشی و روانشناختی مراقبت مطلوب را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
کلثوم قصبه سیاهکل محله علی مشهدی
هدف این پژوهش مقایسه میزان دانش و پذیرش مداخله های درمانی توسط معلّمان و مشاوران مدارس عادی و استثنایی مقطع ابتدایی نسبت به اختلال نارسایی توجّه / فزون کنشی بود. روش: جامعه آماری این پژوهش را، 200 نفر از معلّمان و مشاوران مدارس عادی و استثنایی دخترانه و پسرانه مقطع ابتدایی نواحی(2 و 6 و 7) آموزش و پرورش شهر مشهد در سال 92-91 تشکیل دادند. بررسی با استفاده از پرسشنامه بدون نام شامل بخش های اطّلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه سنجش دانش(kadds) و پرسشنامه سنجش مداخله های درمانی صورت گرفت. در این پژوهش، جهت تجزیه تحلیل داده ها علاوه بر شاخص های توصیفی از جمله؛ میانگین و انحراف استاندارد، از تحلیل واریانس و تحلیل عاملی استفاده شد. نتایج: نتایج نشان می دهد که میزان دانش(001/0 (p<و پذیرش مداخله های درمانی(001/0(p< مشاوران عادی، معلّمان استثنایی و مشاوران استثنایی از معلّمان عادی به طور معنی داری بیشتر است و معلّمان در زمینه میزان دانش و پذیرش مداخله ها در گروه ، کمترین مقدار را بدست آورده اند)001/0 .(p<هیچ یک از گروه ها در زیر مقیاس های دانش با هم تفاوتی معنی داری نداشتند(05/0p> ). در زیر مولفه های پذیرش مداخله های درمانی گروه ها با هم تفاوت معنی داری داشتند(001/0p< ). بین دانش گروه ها و متغیّر سنوات و مقطع تحصیلی تفاوت معنی داری وجود داشت(05/0p< ). بین میزان پذیرش مداخله ها و متغیّر سنوات و مقطع تحصیلی، در گروه ها تفاوت معنی داری وجود نداشت(05/0p> ). نتیجه گیری: گروه هایی که دانش بیشتری داشتند، پذیرش بهتری در مورد اختلال adhd دانش آموزان نشان دادند. نتایج حاکی از آن بود که تمام گروه ها دانش و پذیرش کمی در مورد اختلال adhd داشتند. از این رو برنامه ریزی برای اجرای دوره های آموزشی خاص ویژه تمامی معلّمان و مشاوران ضروری به نظر می رسد
الهه اسماعیلی سید محسن اصغری نکاح
با توجه به افزایش روزافزون کودکان و نوجوانان بی سرپرست و آسیب های هیجانی و مشکلات تحصیلی که در آن ها بر اثر جدایی از کانون خانواده به وجود می آید، ضرورت شناسایی ویژگی های روان شناختی و آموزشگاهی دانش آموزان بی سرپرست و ارایه ی خدمات روان شناختی و تربیتی متناسب به ایشان بیشتر احساس می شود، لذا هدف این پژوهش، مقایسه ی خودکارآمدی تحصیلی، سازگاری و کیفیت زندگی در مدرسه در دختران عادی و بی سرپرست مقطع راهنمایی است. روش پژوهش حاضر علّی مقایسه ای بود و جامعه ی آماری، دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی شهر مشهد را که در سال تحصیلی 92- 91 مشغول به تحصیل بودند، در بر می گرفت. نمونه ی آماری شامل 25 دختر بی-سرپرست و 125 دختر عادی بود. با توجه به محدود بودن تعداد دختران بی سرپرست در مقطع مورد نظر، کل جامعه ی آماری (معادل 25 نفر) به صورت سرشماری به عنوان نمونه انتخاب شد. سپس با استفاده از جدول مورگان و با در نظر گرفتن شرایطی نظیر معلم، مدرسه و موقعیت مدرسه و کلاس، به ازای هر دانش آموز بی سرپرست از بین دانش آموزان عادی همکلاسی آن ها به صورت تصادفی از هر کلاس 5 دانش آموز به عنوان نمونه ی عادی برگزیده شد. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه ی خودکارآمدی تحصیلی مورگان و جینکز، پرسشنامه ی سازگاری سینها و سینگ و پرسشنامه ی کیفیت زندگی در مدرسه ی اندرسون و بورک. داده ها از طریق آزمون آماری t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد: 1- بین خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان عادی و بی سرپرست تفاوت معناداری مشاهده شد؛ به طوری که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان بی سرپرست، نمرات بالاتری در خودکارامدی تحصیلی کسب کردند. 2- دانش آموزان عادی و بی سرپرست از نظر سازگاری به طور معناداری متفاوت از یکدیگرند؛ به نحوی که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان بی سرپرست نمرات پایین تری در سازگاری کسب کردند. 3- دانش آموزان عادی و بی سرپرست ادراک متفاوتی از کیفیت زندگی در مدرسه دارند؛ به طوری که دانش آموزان عادی نسبت به دانش آموزان بی سرپرست نمرات بالاتری در کیفیت زندگی در مدرسه به دست آوردند.
بهاره عطایی شهلا شریفی
در نوشته های زبان و تکلم همواره گزارش شده است که بیمار مبتلا به اسکیزوفرنیا در انتخاب سطح معنایی عبارات استعاری دچار تردید و مشکل می شود. درک استعاره نیازمند مهارت شناختی درک انتزاعی است. برای درک درست استعاره باید بتوان هدف و مقصود گوینده را فهمید. نظریه ذهن نیز از جمله دیدگاه هایی است که در روان شناسی پیرامون ذهن خوانی یا تصویر کردن حالات ذهنی خود و دیگران مطرح می شود. کارکردهای اجرایی از دیگر مهارت های شناختی است که درک انتزاعی را نیز دربرمی گیرد. هدف از پژوهش حاضر بررسی سه مهارت درک استعارات (با توجه به معنایی که استعاره در زبانشناسی شناختی دارد)، نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنیا است. به این منظور تعداد 21 بیمار اسکیزوفرن بستری در بیمارستان ابن سینا مشهد در تابستان سال 1392 به روش نمونه گیری در دسترس براساس معیار تشخیصی dsm-iv-tr انتخاب شدند و از نظر سه متغیر درک استعارات، نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی نسبت به همتایان بهنجار مورد مطالعه قرار گرفتند. در این پژوهش از آزمون های درک استعارات، خواندن ذهن در چشم ها، آزمون ویسکانسین و استروپ استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های آماری تی، آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میزان درک استعارات در بیماران اسکیزوفرن به طورمعناداری پایین تری از افراد بهنجار است، نظریه ذهن نیز در بیماران مبتلا به اسکیزونیا به طور معناداری پایین تر از افراد بهنجار قراردارد و کارکردهای اجرایی در بیماران اسکیزوفرن به طورمعناداری پایین تر از افراد بهنجار است و بین این سه مهارت در بیماران اسکیزوفرن رابطه معناداری وجود دارد. نتایج بدست آمده از پژوهش حاضر با مطالعات پیشین در این زمینه همراستا بود.
سارا کلانی سید محسن اصغری نکاح
هدف: این پژوهش با هدف طراحی و ارزیابی اثربخشی بسته نرم افزاری بازی های زبان شناختی در بهبود توانایی خواندن و مهارت های زبان شناختی دانش آموزان دارای اختلال خواندن انجام شده است. روش بررسی: بسته ی نرم افزاری بازی های زبان شناختی متناسب با ویژگی های شناختی دانش آموزان دارای اختلال خواندن در پایه ی دوم ابتدایی و با محوریت مولفه های خواندن (رمزگشایی و درک مطلب) توسط پژوهشگر و زیر نظر اساتید پژوهش طراحی و ساخته شده است. پژوهش حاضر به شیوه شبه آزمایشی و با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه ی آماری در این مطالعه عبارت است از کلیه ی دانش آموزان دارای اختلال خواندن پسر پایه ی دوم دبستان که در سال تحصیلی 92-1391 در مراکز اختلالات یادگیری شهر مشهد می باشند. به روش نمونه گیری در دسترس برای دو گروه آزمایش و گواه، نمونه ای شامل 20 دانش آموز پسر دارای اختلال خواندن در پایه دوم ابتدایی بود، از دو مرکز اختلال یادگیری ناحیه 6 و 3 آموزش و پرورش استثنایی شهر مشهد انتخاب شدند. در برنامه مداخله گروه آزمایش، هر دانش آموز 10 جلسه 60 دقیقه ای با بازی های نرم افزاری زبان شناختی آموزش دیدند، و در گروه کنترل دانش آموزان از آموزش مرسوم در مراکز اختلال یادگیری بهره جستند. جهت سنجش دقت خواندن و درک مطلب دانش آموزان از آزمون تشخیصی خواندن شیرازی و برای تعیین سطح آگاهی واج شناختی، معنا شناسی و مهارت های نحوی از آزمون رشد زبان told-p3 استفاده شده است. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون آماری تحلیل کوواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات گروه آزمایش و کنترل در دقت خواندن (05/0>p)، درک مطلب (01/0>p)، آگاهی واج شناختی (05/0>p) و معناشناسی (001/0>p) تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری:یا آموزش به کمک بسته آموزشی بازی های زبان شناختی نسبت به روش های مرسوم بر عملکرد دقت خواندن، درک مطلب، آگاهی واج شناختی و معناشناسی تاثیرگذارتر بوده است.
رفیعه ناظمی زهرا طبیبی
سلامت روان کودکان و نوجوانان، یکی از مهم ترین مباحث بهداشت روان جامعه است.از آن جا که دوران کودکی یکی از تأثیرگذار ترین و حساس ترین مراحل زندگی است، توجه به بهداشت روان در این مرحله نیز بسیار حیاتی و با اهمیت است. زیرا شناسایی و رفع مشکلات رفتاری و شخصیتی در سنین پایین، کمک بسیار بزرگی در شکل گیری شخصیت سالم افراد در بزرگسالی محسوب می شود. از انجا که فرزندان و والدین تاثیر متفابل بر یکدیگر دارند، آموزش والدین می تواند نقش مهمی را در این زمینه ایفا کند.
مریم قریب سید محسن اصغری نکاح
بر طبق پژوهش های انجام شده تأثیر نوع تشکیل مدارس و کلاس ها (ویژه یا تلفیقی) بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مبتلا به آسیب دیدگی بینایی وشنوایی روشن می باشد اما توفیقات این رویکرد در عرصه های غیرتحصیلی در هاله ای از ابهام باقی مانده است، از این رو پژوهش حاضر سعی در شفاف سازی این ابهامات دارد. لذا هدف این پژوهش، مقایسه ی سازگاری و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان ناشنوا و نابینا در مدارس ویژه و تلفیقی است. در مجموع پژوهش حاضر نتیجه ی بحث انگیزی را مطرح کرده است که در ظاهر شاید چندان برای طرفداران نهضت عادی سازی خوشایند نباشد، زیرا همانطور که نتایج این پژوهش نشان داد بین دانش آموزان مدارس ویژه و تلفیقی از لحاظ سازگاری و خودکارآمدی تحصیلی تفاوت معناداری وجود ندارد.
احسان حاتمزاده سید محسن اصغری نکاح
چکیده پژوهش حاضربا هدف بررسی و مقایسه اثربخشی روش آموزش انشا با رویکرد یادگیری مغزمحور و رویکرد تجربه زبانی برخودکارآمدی تحصیلی و بیان نوشتاری دانش آموزان کلاس ششم ابتدایی انجام گرفت . روش پژوهش شبه آزمایشی، طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای استفاده شد. جامعه آماری پژوهش کل دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی شهر اسفراین ونمونه آماری درمجموع 85 نفر دانش آموز کلاس ششم می باشد که در سه مدرسه مشغول به تحصیل می باشند و به صورت تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شده و در گروه آزمایش و گروه گواه قرار گرفتند. گروه گواه با روش معمول آموزش انشا آموزش دیدند . گروه مغز محور در هشت جلسه با روش طراحی شده محقق بر اساس اصول یادگیری مغز محور،دیدگاه کاین وکاین (2005) آموزش دیدند و گروه آزمایشی تجربه ی زبانی در هشت جلسه با روش طراحی شده طبق اصول رویکرد تجربه ی زبانی ، دیدگاه کوران (2007) آموزش دیدند. برای گردآوری داده ها از آزمون های خودکار آمدی تحصیلی مورگان وجنکینز (1999) و آزمون تحلیل بیان نوشتاری انگلرت(1990) ،که پایایی و روایی آنها تایید شده است استفاده شد. بررسی وتحلیل نمرات حاصل ، با استفاده از تحلیل کوواریانس نشان داد بین بیان نوشتار گروه گواه و گروه های آزمایش وهمچنین بین خودکارآمدی تحصیلی گروه گواه و گروه های آزمایش تفاوت معنی دار است. تحلیل نمرات گروه آزمایشی مغزمحور و گروه آزمایشی تجربه ی زبانی با استفاده از آزمون تی مستقل نشان داد بین بیان نوشتار این دو گروه تفاوت معنی دار وجود ندارد اما بین خودکارآمدی تحصیلی این دو گروه تفاوت معنی دار است به این صورت که خودکارآمدی تحصیلی گروه مغزمحور افزایش بیشتری داشته است. بنابر این می توان نتیجه گرفت آموزشهای رویکرد مغز محور و رویکرد تجربه ی زبانی تاثیر مطلوب داشته و میتواند به صورت کاربردی مورد استفاده قرار گیرد. کلید واژه ها: انشا ، بیان نوشتاری ،خودکار آمدی ،رویکرد مغزمحور ،رویکرد تجربه ی زبانی
مهدی یوسفی سید محسن اصغری نکاح
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی آموزش ریاضی به شیوه بازی محور بر کارکردهای اجرایی، توانایی عملیات و حل مسئله ریاضی دانش آموزان پایه چهارم مقطع ابتدایی طراحی و اجرا شد. طرح پژوهشی از نوع شبه آزمایشی و با گروه کنترل بود. ابتدا آموزش و پرورش شهرستان جوین به عنوان جامعه هدف در نظر گرفته شد و سپس با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، دو مدرسه به عنوان نمونه پژوهش انتخاب گردید و یکی از این مدارس به گروه آزمایش (18 نفر) و مدرسه دیگر به گروه کنترل(18نفر) اختصاص یافت .گروه آزمایش به مدت یک ماه و نیم ماه (12 جلسه، هفته ای سه جلسه و هر جلسه 50 دقیقه)آموزش های لازم را دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها در پیش آزمون و پس آزمون از آزمون ریاضیات ایران کی مت،آزمون فراخنای ارقام مستقیم و معکوس آزمون وکسلر استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و t گروه های مستقل و از نرم افزارspss استفاده شده است. نتایج آزمون تی همبسته برای گروه آزمایش عدم معناداری تفاوت نمرات پیش و پس آزمون در متغیرهای عملیات ریاضی و حل مسئله و معناداری تفاوت پیش آزمون و پس آزمون در متغیر کارکرد اجرایی در گروه کنترل را نشان داد.اما این تفاوت برای متغیرهای عملیات ریاضی ، حل مسئله و کارکرد اجرایی(در گروه آزمایش معنادار بود.آموزش ریاضی به شیوه بازی هم موجب ارتقای کارکردهای اجرایی می شود و هم توانایی عملیات ریاضی و حل مسئله دانش آموزان را بهبود می بخشد و لذا شایسته است در برنامه های آموزشی دوره ابتدایی توجه بیشتری به آموزش بازی محور در درس ریاضی معطوف گردد. کلید واژها: آموزش ریاضی،کارکردهای اجرایی،توانایی عملیات، حل مسئله، حافظه کاری،آموزش بازی محور.
علی اکبر حسینی محمد سعید عبدخدائی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه محیط آموزشی – پژوهشی و ویژگی های شخصیتی با اهمال کاری پژوهشی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه فردوسی مشهد است. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان این دانشگاه بود که از طریق روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 386 دانشجو از چهار رشته تحصیلی در مقطع دکتری و ارشد انتخاب شدند. پرسشنامه های اجراشده در این پژوهش، مقیاس اهمال کاری پژوهشی، مقیاس ویژگی های شخصیتی پنج عاملی و پرسشنامه محیط آموزشی- پژوهشی بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود.