نام پژوهشگر: محسن موید
مصطفی زنبوری سید محمد حسین رضوی
منطقه مورد مطالعه با وسعت 100 کیلومتر مربع بین طول های جغرافیایی ?00?52?46 تا ?00?00?47 شرقی و عرض های جغرافیایی?00?19 ?38 تا ?00?24?38 شمالی در جنوب غربی شهرستان اهر و شرق شهرستان هریس در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. این منطقه از نظر تقسیمات زمین شناسی ایران در زون البرز – آذربایجان قرار می گیرد. بر اساس مشاهدات صحرایی، مطالعات پتروگرافی نمونه های دستی و مقاطع میکروسکوپی و آنالیزهای شیمیایی، منطقه مورد مطالعه از انواع سنگ های تراکی داسیتی، داسیتی، تراکی آندزیتی، آندزی بازالتی و بازالت با بافت های پورفیری و هیالومیکرولیتی پورفیریی و سنگ های پیروکلاستیک شامل انواع توف ها ، لاپیلی توف، برش های ولکانیکی، اگلومرا و ایگنیمبریت تشکیل شده است. همچنین توده ی نفوذی با جنس دیوریت، کوارتز دیوریت و مونزودیوریت در سنگ های ولکانیکی منطقه نفوذ کرده است. نفوذ این توده درون سنگ های ولکانیک و پیروکلاستیکی منطقه باعث دگرسان شدن آنها و تشکیل زون های دگرسانی پروپیلیتیک، فیلیک، آرژیلیک و سیلیسی در این منطقه شده است. دایک هایی از جنس آندزیت، میکرودیوریت، میکروگابرودیوریت و مونزودیوریت توده نفوذی و سنگ های میزبان را قطع کرده اند. تحلیل داده های حاصل از تجزیه شیمیایی سنگ های منطقه ماهیت کالک آلکالن با پتاسیم بالا تا شوشونیتی را نشان می دهند و گرانیتوئیدهای منطقه خاستگاه i-type داشته و از نظر درجه اشباع از آلومین در محدوده متاآلومین قرار می گیرند. بررسی تغییرات عناصر اصلی و جزیی در نمودارهای هارکر علی رغم پدیده متاسوماتیسم و پراکندگی برخی از داده ها، روند مشخصی نشان می دهند که نشان دهنده پدیده تفریق در سنگ های منطقه است. همچنین از بررسی موقعیت سنگ های منطقه در نمودارهای محیط تکتونیکی، کمان ماگمایی ناشی از فرورانش ورقه اقیانوسی به زیر ورقه قاره ای استنباط می شود.گرانیتوئیدهای منطقه محیط تکتونیکی پس از برخوردی قوس آتشفشانی را نشان می دهند.
غلامرضا کریمی محسن موید
محدوده گوی داش در 85 کیلومتری جنوب شهرستان هشترود در استان آذربایجان شرقی واقع شده است. واحدهای سنگی رخنمون یافته عبارتند از: توف ریزدانه، لیتیک توف، آندزیت، گرانیت. نفوذ توده گرانیتی به درون واحدآندزیتی و لیتیک توف باعث ایجاد دگرسانی متاسوماتیسم و تشکیل زونهای اسکارنی در مرزهای تماس شده است که با حضور گارنت و مگنتیت مشخص می گردد. دو نوع آلتراسیون اصلی در محدوده گوی داش دیده می شود: الف- سیلیسی شدن ب- تورمالینی شدن. آلتراسیون سیلیسی بیشتر در بخش شمالی منطقه دیده می شود و تورمالینی شدن با مقدار فراوان تورمالین (اغلب با بافت شعاعی) و کوارتز، بیشتر در قسمت جنوبی آبراهه اصلی و اغلب اطراف زون گسله دیده می شود. کانی زایی آهن اغلب به دو فرم مشخص دیده می شود: 1-مگنتیتهای نابرجا که به صورت ذراتی در ابعاد مختلف در فلوتها و به صورت پبلهایی در داخل تراسهای رودخانه ای دیده می شوند. به نظر می رسد که این مگنتیتها متعلق به زونهای اسکارنی هستند که فرسایش یافته و در منطقه پراکنده شده اند. 2-هماتیت و گوتیتهای سوپرژن که در طی اکسیداسیون پیریتها حاصل شده اند. کانی زایی آهن در فرایند سوپرژن به مراتب نسبت به مگنتیتهای نابرجا از اهمیت کمتری برخوردار است. در نهایت برای مطالعات تکمیلی، بررسی تیپهای دیگر آلتراسیون و شناخت ویژگی سیالات کانی زا پیشنهاد می گردد.
محمدرضا قدری محمدحسین رضایی مقدم
نهشته های حاصل از چشمه های آهک ساز پدیده های آهکی ویژه ای را به وجود آورده اند که تحت عنوان مورفوتراویتونیک مورد بررسی قرار می گیرند. فرایند تشکیل نهشته های کربناته در حال حاضر نیز به صورت فعال ادامه دارد. بر اساس اندازه گیری های انجام گرفته، (بدون در نظر گرفتن عوامل فرسایش ) به طور متوسط هر سال، 12 میلی متر به نهشته های توفایی و تراورتنی این محدوده افزوده می شود. ناهمواری های کنونی در منطقه، حاصل رقابت دو فرایند فعال تراویتونیک و کارستی می باشد. به طوری که عامل تراویتونیک موجب تشکیل نهشته های کربناته وعامل کارستی موجب انحلال و فرسایش این پهنه آهکی می شود. عوامل زمین ساخت در منطقه، به صورت دو جانبه عمل می کنند. از یک طرف با ایجاد چشمه های آهک ساز و تشکیل نهشته های کربناته به پیدایش پدیده های تراویتونیک کمک می کنند، و از طرفی دیگر با ایجاد درزه ها، شکستگی ها و گسل ها، فرایند انحلال و کارست سازی را سرعت می بخشند. کانال های خود ساخته آهکی، توده های دیواری شکلی هستند که به صورت خطی در مسیر آبهای جاری غنی از کربنات به وجود می آیند. پیدایش این کانال ها به عواملی مانند سرعت آب، افزایش دما، فتوسنتز گیاهی و کاهش فشار جزیی وابسته می باشد. این کانال ها در روند شکل گیری، سه مرحله کودکی، بلوغ و پیری را سپری کرده اند. انحلال سنگ های آهکی در منطقه تخت سلیمان دولین های متعددی را با اندازه های مختلف به وجود آورده است. اندازه گیری متغیرهایی مانند مساحت، پیرامون، عمق، قطر بزرگ، قطر کوچک، شاخص دایره واری، نسبت کشیدگی و ارتفاع از سطح دریا برای 36 دولین مورد بررسی، این امکان را فراهم ساخته تا این دولین ها با استفاده از روش های کمی مورد بررسی قرار گیرند. از لحاظ ویژگی های مورفومتری، بیشترین ضریب همبستگی در بین متغیرهای ذکر شده مربوط به پیرامون و قطر بزرگ دولین ها بوده که 989/ می باشد. بیشترین ضریب همبستگی معکوس بین شاخص دایره واری و نسبت کشیدگی دولین ها می باشد. در تحلیل خوشه ای دولین ها، مشخص می شود که تفاوت در ویژگی های مورفومتریک، موجب پیدایش 5 گروه اصلی از دولین ها شده است. تقسیم بندی دولین ها بین این 5 گروه از لحاظ ریاضی به صورت ناهمگون صورت گرفته است. به طوری که گروه اول 32 دولین را در برگرفته و هر کدام از گروهای چهارگانه دیگر به تنهایی یک گروه را شامل می شوند. ناهمگونی اعضای این گروهها با عوامل زمین ساختی و فرسایشی که در پیدایش و تحول دولین ها موثر بوده اند، در ارتباط می باشد. پدیده های تراویتونیک موجب افزایش جریان های سطحی و بر عکس، دولین ها موجب کاهش جریان های سطحی در محدوده مورد مطالعه شده اند. با آنالیز شیمیایی آب چشمه های انتخابی منطقه و با استفاده از دیاگرام پایپر مشخص شد که ترکیب شیمیایی آب چشمه ها از نوع کربناته می باشند. همچنین نتایج حاصل از نمودار استیف مشخص نمود که آب چشمه های آزمایش شده ممکن است از سازندهای آهکی زیرین عبور کرده باشند.
مروت فریدآزاد محسن موید
منطقه مورد مطالعه بخشی از چهارگوش خوی بوده که درشمال غرب شهرخوی و بین طولهای جغرافیایی ?02 ،?36 ،°44 تا ?01،?57 ،°44 شرقی و عرض های جغرافیایی?22 ،?37 ،°38 تا ?16 ،?54 ،°38 شمالی واقع است. چهارگوش خوی درشمال باختری ایران قراردارد و با توجه به تقسیمات واحدهای ساختمانی- رسوبی ایران، بخشی از پهنه آمیزه رنگین و البرز- آذربایجان محسوب می شود که خود شامل دو زیر ناحیه ساختمانی به نام زورآباد (از زون آمیزه رنگین) و ایشگه سو (از زون البرز- آذربایجان) است. دراین محدوده سنگ های رسوبی، پی سنگ دگرگونی، آتشفشانی و نفوذی از پرکامبرین پسین تا عهد حاضر با روند عمومی شمال غربی- جنوب شرقی رخنمون دارند. از نظر پتروگرافی سنگ های موردمطالعه شامل طیف وسیعی از سنگ های دگرگونی و آذرین شامل سنگ های اولترامافیک سرپانتینی شده، سرپانتینیت ها، تالک شیست ها، آمفیبولیت ها، کلریت شیست ها، اپیدوت شیست ها، اکتینولیت شیست ها، کلریتیت ها، گرین استون ها، اکتینولیتیت ها، اپیدوسیت ها، فیلیت ها، شیست ها، کالک شیست ها، متادیابازها، متاگابروها وگرانیتوئیدها می باشند. این سنگ ها دررخساره های شیست سبز تا آمفیبولیت فوقانی و درطی دگرگونی کف دریا و دیناموترمال دگرگون شده اند. براساس مطالعات مینرال شیمی پریدوتیت های سرپانتینی شده، ترکیب اولیوین ها بین fo89.46 fa10.37 tp0.17 تا fo89.86 fa10.0 tp0.14 و عدد منیزیم (mg# = mg/(mg+fe2+)) تمامی نقاط آنالیز شده، مقدار90/0 بوده و ترکیب اولیوین ها از نوع فورستریت می باشد. ترکیب اعضای نهایی ارتوپیروکسن ها بینen86.022 wo2.491 fs9.368 ac0.0 تا en87.314 wo6.719 fs10.474 ac0.319 در نوسان می باشد. عدد منیزیم (mg# = mg/(mg+fe2+)) این کانی ها 90/0 می باشد. از ویژگی بارز این ارتوپیروکسن ها مقادیر به نسبت بالای کروم درآنهاست (82/0-59/0cr2o3=). ترکیب ارتوپیروکسن ها از نوع انستاتیت می باشد. ترکیب اعضای نهایی کلینوپیروکسن ها بینen44.159 wo46.910 fs4.323 ac1.459 تا en46.803 wo49.589 fs4.786 ac2.081 درنوسان می باشد. عدد منیزیم (mg# = mg/(mg+fe2+)) این کانی ها 91/0 می باشد. کلینوپیروکسن های موردمطالعه بسیارغنی از کروم بوده (21/1-87/0cr2o3=) و از نوع دیوپسید می باشند. غنی بودن ارتوپیروکسن ها و کلینوپیروکسن ها از کروم نشان دهنده ذوب بخشی محدود پریدوتیت ها می باشد. مطالعات مینرال شیمی ارتباط این پریدوتیت ها را با محیط اقیانوسی نشان می دهند و بنابراین محیط اقیانوسی می تواند برای تشکیل این سنگ ها درنظرگرفته شود. هم چنین اعداد منیزیم بالا درکانی ها فوق و درصد فوستریت بالا در اولیوین ها نشان دهنده منشاً تکتونیتی این سنگ هاست. مطالعات مینرال شیمی آمفیبولیت های گارنت دار نشان می دهد که تمام آمفیبول های مطالعه شده از نوع کلسیک هستند و ترکیب پارگازیتی دارند و از نوع (ferroan pargasitic hornblende) می باشند. گارنت ها از اعضای نهایی آلماندن و گروسولار غنی بوده و از اعضای نهایی اسپسارتین و پیروپ فقیر هستند. پلاژیوکلازها به قطب آلبیت نزدیک تر بوده و تماماً درمحدوده اولیگوکلاز واقع می شوند. نتایج حاصل از مینرال شیمی آمفیبولیت های گارنت دار نشان می دهد که این سنگ ها در رخساره آمفیبولیت متبلورشده اند. مطالعات حرارت و فشارسنجی به منظور تخمین شرایط فشار- دمای تشکیل پریدوتیت های مورد مطالعه انجام گردید و درجه حرارت کلی حدود100 ±1100 درجه سانتی گراد و فشار حدود 7/2 ± 5/29 کیلوبار برای تعادل کلینوپیروکسن و کانی های همراه در پریدوتیت های مورد مطالعه تخمین زده شد. برای تخمین شرایط دما و فشار تشکیل سنگ های آمفیبولیتی گارنت دار مورد مطالعه از ژئوترموبارومترهای گوناگونی استفاده شده است. بر این اساس محدوده حرارت 770-550 درجه سانتی گراد و محدوده فشار 15- 6 کیلوبار تخمین زده شد. ترسیم نتایج حاصل از مطالعات حرارت و فشارسنجی برروی نمودار p-t نشان دهنده مسیر p-t درجهت ساعتگرد این سنگ ها بوده و لذا می توان نتیجه گرفت که آنها درطی تصادم بوجود آمده اند. مطالعات سنگ کل انجام شده بر روی پریدوتیت های سرپانتینی شده نشان می دهد که این سنگ ها از نوع تکتونیتی می باشند. هم چنین طبقه بندی این سنگ ها براساس محاسبات نورم نشان می دهد که آنها شامل لرزولیت، هارزبورژیت و دونیت بوده و نیز بررسی ها حاکی از تشکیل این سنگ های اولترامافیک در هردومحیط پشته میان اقیانوسی و منطقه بالای فرورانش دارد. هم چنین طبق این مطالعات پریدوتیت های منطقه موردمطالعه درشرایط احیاء متحمل ذوب بخشی کم (کمتراز 15درصد) گردیده اند. بنابراین به نظر می رسد سنگ های پریدوتیتی موردمطالعه در زمان توسعه حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی در اواخر ژوراسیک بوجود آمده اند. مطالعات سنگ کل آمفیبولیت های موردمطالعه نشان می دهدکه این سنگ ها جزو ارتو آمفیبولیت ها بوده و به دو گروه کلی گارنت دار و بدون گارنت تقسیم می شوند. از نظر سری ماگمایی به ترتیب به دو گروه کالک آلکالن و توله ایتی وابسته اند. هم چنین از نظرمحیط تکتونیکی نیز در دو محیط تکتونیکی بازالت کف اقیانوسی و قوس قرار دارند که به روشنی در نمودارهای ree و عنکبوتی قابل تفکیک اند. با توجه به اینکه محیط های تکتونیکی حوضه پشت قوس سیالیک می توانند ویژگی mor و ia را به طور هم زمان نشان دهند لذا ممکن است سنگ های آمفیبولیتی موردمطالعه درچنین محیط تکتونیکی بوجود آمده باشند. مطالعات سنگ کل گرانیتوئیدهای موردمطالعه نشان می دهدکه دو گروه اصلی گرانیتوئیدی در این منطقه وجود دارند. گرانیتوئیدهای نوع اول از نوع گرانیت های تیپ فرارانش، پرآلومین وs-type بوده و در دمای بین760- 626 درجه سانتی گراد تشکیل شده اند و احتمالاً حاصل ذوب بخشی پوسته قاره ای و بعد از بسته شدن حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی بوجود آمده اند و گرانیتوئیدهای نوع دوم از نوع تیپ تفریق و i-type بوده و در دمای بین 884-786 درجه سانتی گراد تشکیل شده اند و احتمالاً در زمان تشکیل پوسته اقیانوسی حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی بوجود آمده اند. بنابراین این گرانیت (تیپ تفریق) احتمالاً می تواند سن تشکیل پوسته اقیانوسی حوضه کششی پشت قوس خوی و گرانیت های تیپ فرارانش سن بسته شدن این حوضه را نشان دهند. مدل های تکتونیکی مختلفی برای توجیه تکامل ژئوتکتونیکی این منطقه ارائه شده است که از میان آنها مدل تکتونیکی موید (1381) بیشترقابل قبول به نظر می رسد. در این مدل حوضه خوی به عنوان حوضه کششی پشت قوس درنظر گرفته می شود. در این مدل با توجه به عدم رخنمون نهشته های تیپ حواشی غیرفعال درجنوب غرب حوضه خوی و تشکیل آمیزه رنگین (مخلوط شدن سنگ های دگرگونی اعم از متاپلیت ها و متابازیت ها با مجموعه افیولیتی) موید (1381) براین عقیده است که مجموعه خوی در یک حوضه کششی پشت قوسی سیالیک تشکیل شده است. به عقیده وی، مشاهده اختصاصات بازالت های جزایر قوسی و حواشی فعال قاره ای دگرگونه های بازیک این منطقه نشان از تأثیرات پوسته قاره ای در اختصاصات ژئوشیمیایی بازالت های فوران یافته در این حوضه دارد.
امین اله کمالی محسن موید
کانی های الیوین دگرسان شده و آثار بافت گلومروپورفیریک در آنها دیده می شود و هورنبلندها نیز حاشیه سوخته دارند. این سنگ ها عمدتا در محدوده آندزیت بازالتی با ویژگی کالک- آلکالن با پتاسیم کم و متا آلومینیوم قرار می گیرند. غنی شدگی lree نسبت به hree، غنی شدگی sr ، تهی شدگی ti , nb , y, zr, pr, p, rb( hfse) و غنی شدگی از k از ویژگی-های این سنگ ها می باشد. آنومالی های منفی ti،ta و nb (tnt) در این نمونه ها مشابه ویژگی های مناطق فرورانشی می باشد. این سنگ ها ویژگی های ترکیبی مشابه با مذاب های مشتق شده از گوشته غنی شده با حدود 1 تا 5 درصد ذوب بخشی با منشا گارنت لرزولیت را نشان می دهند. تغییرات نسبت rb/sr و nb/th در این سنگ ها شاخصی از احتمال وجود فاز فلوگوپیت در منشا می باشد. از طرفی نسبتهای k/p (برابر 5/6 تا 43) و la/nb (برابر7/1 تا 68/2) شاخصی از وجود آلایش در این سنگ ها توسط سنگ های پوسته ای می باشد. از نظر محیط تکتونیکی تشکیل، این سنگ ها در محدوده کمان ماگمایی و حاشیه فعال قاره قرار می-گیرند و می توان تشکیل آنها رابه ذوب بخشی پوسته فرورونده با منشا گارنت لرزولیت دارای کمی کانی های آبدار در کمان حاشیه فعال قاره نسبت داد.
الناز جدایی فسقندیس محسن موید
منطقه بآلوجه در شمال غرب ایران ما بین عرض های جغرافیایی ?3 و َ45 و°38 تا ?13 و´46 و°38 شمالی و طولهای جغرافیایی ?26 و´38 و°46 تا ?22 و´39و°46 شرقی و در 35 کیلومتری.شمال غرب ورزقان واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی زونهای زمین شناسی ایران در محدوده زون البرز غربی – آذربایجان قرار می گیرد. واحد های مختلف سنگی در این منطقه حضور دارند که شامل توده های آتشفشانی با ترکیب آندزیت وداسیت ائوسن وتوده های نفوذی پورفیری بآلوجه به سن تقریبی الیگوسن- میوسن و با ترکیب گابرو- دیوریت، کواتز-دیوریت، کواتز- مونزونیت وگرانودیوریت می باشند. سنگ های درونگیر این تود? نفوذی را، گدازه های جریانی آندزیتی کرتاسه (k2an) و سنگ های فیلیشوئیدی کرتاسه فوقانی تشکیل می دهند. کانیهای فلسیک اصلی سنگ های منطقه مورد مطالعه شامل کانیهای پلاژیوکلاز، کوارتز، آلکالی فلدسپار و کانیهای مافیک اصلی سنگ ها پیروکسن، آمفیبول، الیوین و بیوتیت می باشند بافت اصلی سنگها پورفیری با زمینه دانه ریز است و بافت گرانولار، بافت افیتیک، بافت گلومروپرفیریک، پوئی کلیتیک و بافت آنتی راپاکیوی از بافتهای مشاهده شده در این سنگها میباشند. در این توده دایکهای متنوعی مشاهده شده است که ترکیب این دایک ها کوارتز دیوریتی(dk1a) و میکرودیوریتی می باشند. فعالیت سیستم گرمابی متعاقب جای گیری توده پورفیری بآلوجه سبب ایجاد خردشدگی ونسل های مختلف رگچه ها و ریزرگچه های کوارتزی، کوارتز- سولفید و کربناتی شده و واکنش سیالات گرمابی با توده میزبان سبب گسترش انواع دگرسانی پتاسیک، فیلیک و پروپلیتیک شده است. بررسی ژئوشیمی عناصراصلی، فرعی، کمیاب در سنگ های نفوذی منطقه مورد مطالعه موید پدیده هائی مانند منطقه بندی ترکیبی توده ها، تغییرات نسبتاً مشخص در مودال کانی ها وآلایش بوده و سرشت ماگمای مولد آنها کالک آلکالن تا شوشونیتی بوده و دارای ویژگی متاآلومینوس تا پرآلومینوس می باشند و این توده در موقعیت تکتونیکی قوس حاشیه فعال قاره ای و قوس پس برخوردی جایگیری کرده اند و متعلق به گرانیتوئیدهای acg و kcg می باشند دارای منشأ اختلاطی پوسته و گوشته بوده و از نظر ژنتیکی، i-type می باشند. دمای تشکیل توده گرانیتوئیدی 750 تا 850 درجه سانتیگراد بوده و در محدوده گرانیتوئیدهای منیزیم دار قرار می گیرد. نمودارهای عنکبوتی مقایسه ای و الگوی ree این گروه از سنگها نشان می دهد که سنگهای منطقه از یک منشأ یکسان به وجود آمده اند و با توجه به بالا بودن نسبت lree/hree، منشأ سنگ ها گارنت لرزولیتی می باشد. غنی شدگی سنگهای مورد مطالعه در عناصری مانند k، th، u و rb می تواند در ارتباط با فرآیندهای متاسوماتیسم گوشته و یا آلایش پوسته قاره ای باشد وآنومالی های منفی از ti وp به علت تبلور در کانیهای مشخص (ایلمنیت، آپاتیت) در مراحل اولیه تفریق می باشد و آنومالی منفی ti و nb از یک طرف و رخداد فرورانش نئوتتیس از طرف دیگر، احتمالاًًًً بیانگر تأثیر سیالات ناشی از فرورانش و آلایش قاره ای بر منابع گوشته ای، در ژنز این گروه از سنگها می باشد. مطالعات ژئوشیمی عناصر نادر بیانگر این مطلب است که نفوذی های مورد مطالعه در محیط تکتونیکی پس از برخورد (post – collision) ایجاد گردیده اند.
مصطفی شهاوند عبدالله کیوانی
ذخیره سازی فرآورده های نفتی به عنوان ذخایر استراتژیک کشورها مستلزم ساخت مخازن بزرگ و ایمن می باشد. ارزیابی دوام و پایداری ساختار بتون و ژل سیمان در تماس با سنگدانه ها از جمله پارامترهای مهم در کاربرد بتون به عنوان یک ماده ساختمانی در ساخت مخازن عظیم ذخیره سازی فرآورده های نفتی می باشد. در این راستا تحقیقات آزمایشگاهی گسترده ای با هدف بررسی اثرات فرآورده های نفتی در مشخصات فیزیکی، شیمیایی و مکانیکی بتون سخت شده صورت گرفته است. در جهت دستیابی به این هدف، تاثیر انواع سیمان، مکمل های سیمانی خاص و اثرات نسبت آب به مواد سیمانی در دست یابی به دوام و خصوصیات فیزیکی مطلوب بتون از جمله تخلخل و نفوذپذیری و مقاومت از پارامترهای موثر در ساخت نمونه ها بوده است. نمونه های ساخته شده و در سن 28 یا 42 روز در فرآورده های نفتی (بنزین و گازوئیل) غوطه ور شدند و تحت دمای خاص عملیات تسریع کنندگی، عمل آوری شده اند.عمل آوری نمونه ها در بنزین به مدت 210روز در دمای ?c 23 و درگازوئیل به مدت 60 روز در دمای ?c 23 و 150 روز در دمای ?c 70 انجام گرفته است. رفتار بتون سخت و ساختار میکروسکوپی آن به خصوص در ناحیه انتقالی بین سطحی interfacial transition zone تحت تاثیر فرآورده های نفتی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در این ارزیابی ضمن بیان رفتارها و مقایسه خواص نمونه های غوطه ور شده در فرآورده های نفتی با نمونه های شاهد، نتایج مطالعات پتروگرافی، مقاومت فشاری، درصد جذب و عمق نفوذ و هم چنین سرعت عبور موج طولی ماوراءصوت در بتون سخت که در تماس با فرآورده های نفتی بوده است بحث و بررسی می شود. نتایج نشان دهنده اثر مثبت نسبت آب به مصالح سیمانی پایین (w/cm=0.3) و نقش میکروسیلیس و سیمان تیپ v بر روی دوام بتون سخت در مواجهه با فرآورده های نفتی می باشد. نقش میکروسیلیس درنسبت های آب به سیمان بالا موثر می باشد و به کاربردن آن در نسبت های پایین آب به سیمان به صورت کم توصیه می شود.(5 درصد وزنی سیمان در w/cm=0.3 و عیار سیمان kg/m3 400)
وارطان سیمونز محسن موید
منطقه کیقال ـ بارملک در 12 کیلومتری شمال ورزقان، در استان آذربایجان شرقی قرار دارد و از نظر زمین-شناسی بخشی از زون ولکانو ـ پلوتونیک البرز ـ آذربایجان محسوب می شود. واحدهای سنگی در این منطقه شامل سنگهای آتشفشانی آندزیتی ـ لاتیتی، تراکی آندزیتی، آندزی بازالتی و بازالتی با میان لایه هایی از توف و آگلومرا (ائوسن فوقانی)، توده نیمه آتشفشانی کوارتز مونزونیتی پورفیری (الیگوسن فوقانی ـ میوسن زیرین؛ که مسئول کانی سازی و دگرسانی در منطقه است)، توده های نابارور گرانودیوریتی، میکرودیوریتی و مونزونیتی (میوسن)، دایکهای تاخیری متعدد با ترکیب دیوریتی ـ کوارتز دیوریتی، گرانودیوریتی، میکرودیوریتی و مونزودیوریتی، گنبدها و گدازه-های آندزیتی ـ تراکی آندزیتی (پلیوکواترنر) و گدازه های بازالتی (کواترنری) هستند. بررسی ژئوشیمی عناصر اصلی، فرعی و کمیاب در توده کوارتز مونزونیتی کیقال و دایکهای تاخیری منطقه موید آلایش پوسته ای و تغییرات نسبتاً مشخص در درصد مودال کانیها می باشند. سرشت توده پورفیری و دایکهای تاخیری از نوع کالک آلکالن با پتاسیم بالا و شوشونیتی بوده و ویژگی متا آلومینوس تا پرآلومینوس نشان می دهند. این واحدهای سنگی جزو گرانیتوئیدهای نوع i و سری منیزین بوده و موقعیت تکتونیکی قوس حاشیه فعال قاره ای و قوس پس برخوردی نشان می دهند. فعالیت سیستم گرمابی و وقوع جوشش بدنبال جایگیری توده پورفیری، سبب ایجاد شکستگیهای هیدرولیکی و خرد شدگی در منطقه شده و موجب شکل گیری نسلهای مختلف رگچه ها و ریز رگچه های کوارتزی، کوارتز ـ سولفید، انیدریت، ژیپس و کربنات ـ سولفید همراه با زونهای دگرسانی گرمابی (پتاسیک، فیلیک، آرژیلیک حدواسط و پیشرفته و پروپیلیتیک) و کانی سازی شده است. زونهای دگرسانی پتاسیک و فیلیک توسعه بیشتری دارند. فرایندهای سوپرژن موجب تشکیل دو زون دگرسانی دیگر (زون اکسیده و زون غنی شده سولفیدی) شده که بر روی زونهای دگرسانی هیپوژن همپوشانی حاصل نموده اند. کانی سازی سولفیدی اساساً در زونهای پتاسیک، حدواسط پتاسیک ـ فیلیک و فیلیک، بصورت افشان، رگچه ـ ریز رگچه و پرکننده فضاهای خالی رخ داده است. سولفیدهای اصلی هیپوژن شامل پیریت، مولیبدنیت و کالکوپیریت بوده و در بخشهای حاشیه ای توده، کانی سازی اسفالریت و گالن نیز رخ داده است. حضور کانیهایی نظیر کالکوپیریت و اسفالریت کم آهن در منطقه، نشانگر سولفیداسیون حدواسط می باشد. ph سیالات گرمابی مسئول کانی سازی سولفیدی هیپوژن در منطقه مورد مطالعه کمتر از 5 و logfo2 سیال نیز حدود 36- تا 39- تخمین زده می شود. کانیهای اکسیدی هیپوژن نیز شامل مگنتیت و بمقدار جزئی هماتیت هستند که بصورت افشان در زون پتاسیک توده پورفیری کیقال پراکنده اند. گوتیت کانی اصلی سوپرژن در زون شسته شده و اکسیده است که همراه مقادیری جاروسیت، هماتیت، مالاکیت و آزوریت می باشد. فراوانی گوتیت در زون اکسیده معرف فراوانی نسبتاً کم سولفیدهای هیپوژن خصوصاً پیریت و در نتیجه اسیدیته کمتر سیالات سوپرژن پایین رو است. در زون غنی شده سولفیدی، کوولیت و مقدار کمتری بورنیت جانشین کالکوپیریت شده اند. انواع سیالات درگیر تک فاز بخار، دو فازی و 3 فازی حاوی کانیهای نوزاد (هالیت، هماتیت، سیلویت، اکسید آهن و کالکوپیریت)، از نوع اولیه، ثانویه و ثانویه کاذب در داخل رگچه های کوارتزی حضور دارند. اکثر سیالات درگیر 2 فازی به حالت مایع همگن می شوند. th این گروه از سیالات درگیر حدود 180 تا 340 و 360 تا 440 درجه سانتیگراد بوده و انواع 2 فازی همگن شونده به حالت بخار th بالاتری نشان می دهند (360 تا 460 و 500 تا 540 درجه سانتیگراد). اکثر سیالات درگیر 3 فازی، با انحلال هالیت همگن می شوند و ts (nacl) آنها بین 360 تا 600 درجه سانتیگراد است. تعدادی از این سیالات درگیر نیز با از بین رفتن همزمان بلور هالیت و حباب بخار و یا با از بین رفتن حباب بخار همگن می شوند. این گروه از سیالات درگیر محدوده وسیعی از th نشان می دهند (300 تا 360، 400 تا 460 و 560 تا 560 درجه سانتیگراد). مقادیر شوری اندازه گیری شده بین1 تا 70 درصد معادل nacl است. بالاترین مقدار شوری بدست آمده حدود 65 تا 70 درصد معادل nacl می باشد. دو جمعیت مشخص از سیالات با شوری پایین و بالا در نمودار در نمودار شوری ـ th قابل تشخیص است. در این بین، بخش اعظم سیالات با شوری بالا در بالای منحنی اشباع هالیت قرار می گیرند. همزیستی سیالات درگیر دو فازی غنی از بخار و غنی از مایع (با شوری متوسط) و همچنین 3 فازی هالیت دار با دامنه th مشابه، شاهدی برای وقوع فرایند جوشش می باشد. علاوه بر این، اختلاط هم دما با سیالات با شوری متفاوت نیز قابل استنباط است. عمق تقریبی بدام افتادن سیالات درگیر مورد مطالعه از اعماق حدود 400 متری تا 9/1 کیلومتری نسبت به سطح توپوگرافی اولیه را شامل می شود. بر اساس مطالعات ایزوتوپهای پایدار o و h، سیالات کانه ساز عمدتاً منشاء ماگمایی دارند. ترکیب ایزوتوپی گوگرد سولفیدها نیز نزدیک به صفر بوده و حاکی از منشاء ماگمایی برای گوگرد است. همچنین مقادیر سولفیدها و سولفاتهای منطقه مورد مطالعه در محدوده مقادیر بدست آمده برای سایر ذخایر پورفیری مطالعه شده قرار دارد. ترکیب ایزوتوپی کربن در محدوده کربناتهای رسوبی قرار داشته و می تواند معرف منشاء گرفتن آن از طریق انحلال و کربن زدایی سنگهای کربناتی، که احتمالاً در زیر سنگهای آتشفشانی منطقه وجود داشته و در مناطق اطراف، خصوصاً سونگون رخنمون دارند، می باشد.
مظفر غنی زاده قادر حسین زاده
چکیده: در ارتفاعات منطقه چیچکلی در بالای روستای کرنگان در شمال غرب ورزقان، نفوذ توده گرانیتوئیدی (الیگوسن) باعث گسترش زون اسکارنی در امتداد کنتاکت این توده با آهک های خاکستری متوسط لایه و مارن گردیده است. همچنین نفوذ محلول های گرمابی باعث تشکیل زون پتاسیک وسیعی در داخل توده نفوذی شده است. مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی نشان می دهد که این توده دارای ترکیب گابرودیوریت تا گرانودیوریت و از نوع تیپ i بوده و مشخصات ماگمای کالک آلکالن متاآلومینوس را دارا می باشد و از نظر تکتونوماگمایی مرتبط با کمان های ولکانو- پلوتونیک پس برخوردی است. با نفوذ توده مذکور، حرارت بالای آن باعث تشکیل هورنفلس در واحد های مارنی و مرمر در آهک های خالص تر شده و فرایندهای متاسوماتیک بعدی باعث تشکیل اگزواسکارن گردیده است. اسکارنی شدن در دو مرحله صورت گرفته است در مرحله اول (مرحله پیشرونده) با هجوم سیالات صادر شده از توده نفوذی به سنگ درونگیر، کانی های دما بالای اسکارنی مانند گارنت و پیروکسن در حرارتی بالاتر از c ْ 550 تشکیل شده اند. مرحله متاسوماتیک بعدی (مرحله پسرونده) با کاهش حرارت محلول های گرمابی و هجوم سیالات جوی، در دمای c ْ 450 تا c ْ 420 شروع شده و در طول آن، کانی های کالک سیلیکاته بدون آب تشکیل شده در مرحله قبل به کانی های کالک سیلیکاته آبدار (اپیدوت، اکتینولیت)، سولفیدها (پیروتیت، پیریت، کالکوپیریت)، کلسیت و کوارتز دگرسان شده اند. همزمان با مرحله پیشرونده ، سیالات گرمابی در داخل توده نفوذی باعث شکل گیری زون پتاسیک شده است. مطالعات پتروگرافی نشانگر آن است که جدا از تشکیل بیوتیت های ثانویه، متاسوماتیسم بور سبب تشکیل کانی تورمالین در این زون گردیده است.
لیلا صادقی مقددم نصیر عامل
منطقه مورد مطالعه در جنوب شرق اردبیل و شمال کیوی در شرق روستای النگش قرار دارد. این محدوده در بین طول های جغرافیایی?1?،´??،?4? تا ?18،´?8،?48 شرقی و عرض های جغرافیایی??،´4?،?3? تا ??1،´?1،?3? شمالی واقع شده و در مجموع مساحتی در حدود ?? کیلومتر مربع را شامل می شود. سنگ های ولکانیکی مورد مطالعه شامل بازالت ، بازالت آندزیتی ، آندزیت بازالتی و آندزیت با سن ائوسن می باشند که توسط توده های نفوذی آذرین شامل گابرو و دیوریت قطع شده اند . علاوه بر سنگ های ولکانیکی و پلوتونیکی دایک های سینیتی و لامپروفیری نیز واحدهای آتشفشانی را قطع کرده اند. مطالعات پتروگرافی وجود کانی های الیوین ، پیروکسن(اوژیت) ، آمفیبول ، پلاژیوکلاز و اوپاک را در سنگ های منطقه نشان می دهد. بافت سنگ های مورد مطالعه شامل بافت پرفیریک ، میکرولیتی پرفیریک، گلومروپرفیریک و بافت غربالی است. شواهد ژئوشیمیایی نشانگر ماهیت آلکالن ماگمای سازنده این سنگ ها است. تغییرات عناصر نادر خاکی در دیاگرام های رسم شده دارای روندی با شیب منفی بوده و غنی شدگی از عناصر lree نسبت به عناصر hree بالا می باشد و احتمالاً این موضوع می تواند در اثر وجود گارنت در مواد با منشأ گوشته ای و یا فوگاسیته بالای co2/h2o باشد. آنومالی مشخص و مثبت عنصرpb در دیاگرام عنکبوتی احتمالاً نشانگر دخالت پوسته قاره ای در تکوین و تحول ماگمای مولد سنگ ها است. آنومالی منفی ti نیز می تواند نشانگر تبلور اکسیدهای fe – ti و یا کلینوپیروکسن در مراحل اولیه تفریق و نیز فوگاسیته بالای اکسیژن در محیط منشاء ماگما باشد. در دیاگرام های تفکیک کننده محیط های تکتونیکی نمونه های مورد مطالعه در موقعیت حاشیه فعال قاره و محیط های وابسته به فرورانش قرار می گیرند. بر اساس نمودار های مربوطه سنگ های منطقه مورد مطالعه از گوشته غنی شده منشاء گرفته است.
قدرت نباتیان محسن موید
کانسار اسکارن بلقیس در استان آذربایجان غربی و در 57 کیلومتری شمال شهرستان تکاب واقع شده است.از نظر واحدهای زمین سناسی قدیمی ترین سنگهای منطقه را آهکهای ناخالص پره کامبرین تشکیل داده که مورد نفوذ توده ی گرانیتوئیدی قرار گرفته و تحت تاثیر حرارت و سیال هیدروترمال به مجموعه ی هورنفلس و اسکارن تبدیل شده است.اسکارن بلقیس شامل اگزواسکارن بوده که فرایند اسکارنی شدن در دو مرحله قابل تشخیص است: -1 مرحله پیشروند 2 -مرحله پسرونده.در مرحله پیشروند جایگیری توده ی گرانیتوئیدی سبب دگرگونی ایزوشیمیایی سنگهای کربناتی و شیلی و تشکیل هورنفلس شده است.با هجوم سیالات صادر شده از توده نفوذی به سنگ درونگیر 420 تشکیل شده اند. - کانیهای دما بالای اسکارنی مانند گارنت و پیروکسن در حرارتی حدود 550 سبب دگرسانی کالک سیلیکاتهای ph در مرحله پسرونده تغییر شرایط فیزیکوشیمیایی شامل کاهش حرارت و افزایش بی آب به کالک سیلیکاتهای آبدار(اپیدوت، ترمولیت، اکتینولیت)، سولفیدها(پیریت،کالکوپیریت)، اکسیدها (مگنتیت،هماتیت)، کلسیت و کوارتز شده است.در مرحله پسرونده تاخیری،با کاهش بیشتر حرارت( 300 >)،کانیهای آبدار و بی آب تشکیل شده در مراحل قبلی به کانیهای دما پایین نظیر کلریت،کلسیت،کوارتز و کانیهای رسی دگرسان شده اند.در نهایت طی فرایند سوپرژن در اسکارن، مگنتیت به هماتیت تبدیل شده است.
پریسا ملارسولی محسن موید
گسل نهند با راستای شمال غربی- جنوب شرقی به موازات گسل تبریز و در 25 کیلومتری شمال آن واقع شده است و موجب راندگی واحدهای مزوزوئیک (رسوبات فلیشی کرتاسه پسین) بر روی رسوبات سنوزوئیک در این منطقه شده است. امتداد این گسل از شمال روستای نهند تا محدوده شرق شهر مرند قابل پی گیری است. در این تحقیق بخش شرقی گسل نهند تا محدوده روستای قینر مورد بررسی قرار گرفته است که طولی در حدود 40 کیلومتر را شامل می شود. گسل نهند در محدوده مورد مطالعه از هفت پاره گسلی تشکیل شده است. از دیدگاه بررسی های صحرایی این منطقه شامل عناصر ساختاری متفاوتی از قبیل گسل، چین، درزه و دایک است. گسل های معکوس و رانده در اثر اعمال تنش های فشارشی اولیه در منطقه شکل گرفته اند و گسلهای امتدادلغز در فاز بعد از گسلش رانده در اثر اعمال تنش های برشی در منطقه ایجاد شده اند که خود، گسل های معکوس اولیه را بریده اند. به نظر می رسد گسلش نرمال موجود در منطقه، عملکرد فرعی گسلهای امتدادلغز باشد. چین خوردگی ها در منطقه بیشتر از نوع چین های در ارتباط با گسلش هستند. تراکم درزه ها در منطقه در دو روند کلی n300e و n030e مشاهده شده است که این دو سیستم درزه به صورت منظم و با زاویه کم وبیش عمود بر یکدیگر شکل گرفته اند. امتداد غالب درزه ها شمال غربی- جنوب شرقی است که این راستا و تغییرات آن بیشتر تحت تاثیر تنش فشارشی اصلی منطقه قرار داشته به طوریکه این درزه ها بیشتر در کنار گسل های راندگی منطقه رخنمون دارند. روند دوم، شمال شرقی- جنوب غربی بوده که بیشتر با تنش های محلی ناشی از عملکرد جنبشی سیستم گسلهای مرتبط با گسل نهند در منطقه همخوانی دارد. دایک های موجود در منطقه عمدتا روند شمال غربی- جنوب شرقی دارند با این حال دایک های با روند شمال شرق- جنوب غرب نیز در منطقه مشاهده می شوند. بررسی تغییرات رژیم تنش در پاره های مختلف گسل نهند از شرق به غرب نشان می دهد که در پاره های شرقی این گسل (در محدوده مورد مطالعه) تنش های فشارشی محض، در بخش های میانی تنش های امتدادلغز و به سمت بخش غربی تنش های کششی و امتدادلغز حاکم شده است. این مسئله می تواند به دلیل چرخش زاویه تنش های بیشینه باشد. تنش بیشینه (فشارشی) از پاره های میانی به سمت غرب با تغییر زاویه میل تنش و قرارگیری بصورت عمودی و با عملکرد کشش همراه شده، که در این ناحیه با بازشدگی و نفوذ دایک ها همخوان است. قائم شدن تنش های بیشینه، شکل گیری ساختارهای گسلی نرمال و سپس نفوذ ماگما در این ناحیه همگی با یکدیگر همخوان هستند. نتایج بدست آمده از تحلیل جداسازی و بازسازی رژیم های تنش حاکم بر منطقه نشانگر وجود دو رژیم زمین ساختی امتدادلغز و یک رژیم تنش کششی و یک رژیم تنش فشارشی در محدوده این پهنه گسلی است. میانگین تنش تحلیل شده به روش وارون مستقیم (direct inversion) برای این گسل، با در نظر گرفتن تمامی داده های لغزش اندازه گیری شده، رژیم تنش امتدادلغز است که این سیستم تنش برای این گسل با سیستم حرکتی غالب امتدادلغز در آذربایجان همخوان است. اما باید اضافه کرد سیستم تنش فشارشی نیز از مولفه های غالب در تنش میانگین برای سیستم گسل نهند می باشد که در تحلیل جدایش تنش ها نیز به دست آمده است.
راضیه شریفی قطب آبادی علی یساقی
آذربایجان ایران، ناحیه ای در شمال باختر ایران است که از دگرشکلی و لرزه خیزی شدیدی برخوردار بوده و بین دو کوهزاد بزرگ قفقاز در شمال و زاگرس در جنوب قرار گرفته است. بسیاری از گسله های عمده و بزرگ از جمله گسل شمال تبریز، گسل آناتولی شمالی، گسل آناتولی جنوبی، گسل جوان اصلی (زاگرس) در باختر آذربایجان غربی این ناحیه میرا می شوند (jackson, 1992, hessami, 2003, …). در این مطالعه محدوده شمال باختر ایران در شمال گسل تبریز (تا محدوده شهر میانه)، یعنی محدوده استان های آذربایجان خاوری و اردبیل مورد بررسی ساختاری قرار می گیرد. در این تحقیق، ساختارهای محدوده یاد شده در ارتباط با سوگیری تنش ها و با هدف چگونگی ارتباط آنها با زمین ساخت امروزی آذربایجان و نهایتا وضعیت تکتونیک این محدوده مورد کنکاش قرار گرفته است. بررسی چین ها و گسل های این منطقه با استفاده ازداده های سنجش از دور، گسترش و شاخص های ساختاری این ساختارها را مشخص نموده است. و با مقایسه این نتایج با سیستم های تنش زمین ساخت ناحیه، ارتباط آنها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان می دهد در آذربایجان دو سیستم تنش فشاری، یکی با روند ne-sw و دیگری با روند nw-se عمل می کند. سیستم تنش اول موجب گسترش و توسعه سه پیکره زمین ساختی با روند تقریبی e-w بصورت سفره های ارسباران، اهر و بزقوش بطور غالب گردیده است که راندگی های بوجود آورنده این پیکره ها عمدتا در عمق زمین قابل بررسی هستند. اما سیستم دوم، باعث تشکیل و تکامل راندگی های با امتداد n-s در این ناحیه شده است که طول کوتاهی دارند و بصورت انباشته و در سطح گسترش دارند. راندگی سیستم های رانده یاد شده با روند تقریبی e-w در بین گسل های امتدادلغزی صورت می گیرد (که مکانیسم گسل های پارگی را داشته) و اغلب دارای روندهای شمالی– جنوبی و شمال-خاوری- جنوب باختری هستند. عملکرد رانده شدگی مابین این گسل ها احتمالا باعث توسعه گسل های امتدادلغز (e-w) با مکانیسم پارگی می گردد. مقایسه ساختارهای چین و گسل خورده در آذربایجان خاوری با سوگیری تنش های امروزی nw-se) و (ne-sw انطباق قابل قبولی داشته و توسعه ساختارهای مذکور را، متاثر از این تنش ها نشان می دهد.
محمد جلیل پور محسن موید
. در اثر صعود این گنبد نمکی ساختارهای بسیار متنوعی همچون گسل های معکوس حاشیه ای، گسل های نرمال شعاعی، چین ها و کارست ها توسعه یافته اند. در بخش شمالی گسل تبریز زنجیره ای از ساختارهای حوضه مانند و گنبدها وجود دارد که همگی دارای کشیدگی با روند شمال غربی – جنوب شرقی هستند. گنبد نمکی خواجه نیز در حاشیه جنوبی یکی از همین حوضه ها تشکیل شده است. عوامل مختلفی در صعود این گنبد موثر بوده اند که از مهمترین آنها رژیم تکتونیکی حاکم بر منطقه می باشد. تنش فشارشی حاکم بر منطقه، منجر به تشکیل این حوضه ها شده و در ضمن آن در محل تقاطع گسل تبریز و شاخه فرعی(شمال غربی- جنوب شرقی)گسل نهند پهنه ضعیف و مناسبی برای صعود و تشکیل گنبد نمکی خواجه فراهم کرده است. پس از شروع حرکت نیز عوامل دیگری همچون نیروی شناوری، تداوم تنش های فشارشی و بارگذاری تفاضلی سبب تداوم و صعود گنبد نمکی خواجه بوده اند. گنبد نمکی خواجه جوان بوده و امروزه نیز در حال صعود می باشد. مدل تحلیلی حل شده زمان شروع دیاپیریسم را حدود 31 هزار سال قبل برآورد کرده است. از لحاظ میزان خلوص، مقدارnacl به درصد ، بسیار بالا بوده و فاقد ناخالصی های kcl و mgcl2 می باشد و از این رو برای انجام فرآیند انحلال مناسب است. وجود میان لایه های غیرقابل حل مارن در داخل لایه های نمک، می تواند مشکل ساز باشد و در انجام فرآیند انحلال، اختلال ایجاد می کند. در ارتباط با ذخیره سازی گاز باید گفت که، این گنبد از نظر گسترش عمقی و برآورد حجم ذخیره سازی نیاز به بررسی های تحت الارضی دارد و برای به دست آوردن نتایج دقیقتر نیازمند انجام مطالعات لرزه نگاری دو بعدی و سه بعدی می باشد.
سید لقمان پیرخضرانیان حسین عزیزی
پی جویی کانسارها با روش های سنجش از دوری در چندسال اخیر از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است، درسال 1999 باپرتاب ماهواره ترا که سنجنده استر روی آن نصب بود، محدوده swir آن به دلیل جذب کانی های آبدار که معمولاً ناشی از زون های آلتراسیون هستند کاربرد وسیعی پیدا کرد، که امروزه به عنوان یک ابزار اصلی در شناسایی معادن محسوب می شود. در این راستا کانسار سونگون به عنوان یکی از کانسارهای تیپ پورفیری با ذخیره بالا دارای زون های آلتراسیون حاوی، آرژیلیک، پروپیلیتیک، فیلیک و تا حدی پتاسیک است که می تواند محلی مناسب برای پی جویی دقیق کانسارهای طلا و مس باشد. به طوری که در این منطقه معادنی همچون مس سونگون کشف و استخراج شده است. در این تحقیق از محدوده swir سنجنده استر و سنجنده etm+جهت شناسایی زون های آلتراسیون استفاده شد. ابتدا از منحنی های طیفی usgs نمونه برداری مجدد شد سپس با منحنی های برداشت شده از سطح تصویر انطباق داده شد، و همچنین با اعمال الگوریتم های ((sam, sff ,mtmf ,mnf در منطقه آرپزان، زون های آلتراسیون آرژیلیک –فیلیک و پروپیلیتیک، در کیقال، فیلیک و پروپیلیتیک و در شرف آباد زون های آرژیلیک –فیلیک شناسایی گردید. همچنین در بررسی های میدانی زون پتاسیک در منطقه کیقال شناسایی شد. در نهایت نتایج حاصل از الگوریتم های سنجش از دوری با بررسی های میدانی و مقاطع میکروسکوپی کنترل و صحت زون های اکتشافی مورد تایید واقع شد.
اسلام مقدمی محسن موید
آلتراسیون زئولیتی در سنگ های ولکانیک کجل در 20 کیلومتری شمال غرب هشتجین، جنوب غرب استان اردبیل واقع شده است. این منطقه جزئی از زون دگرسانی کجل – شمس آباد می باشد. زون دگرسانی کجل - شمس آباد نیز بخشی از کمربند آتشفشانی طارم- هشتجین می باشد. زئولیت ها و سنگ میزبان آنها توسط روش های آنالیز شیمیایی، xrd و پتروگرافی مورد مطالعه قرار گرفته است. آنالیز ژئوشیمیایی سنگ میزبان نشان می دهد که، ترکیب عمده این سنگ ها تراکی آندزیت می باشد. زون زئولیتی و کانی های ثانوی همراه آن مانند کوارتز و کلسیت در حفره ها، رگه ها و رگچه های سنگ های تراکی آندزیتی تشکیل شده است و طیفی از رنگ ها را مابین صورتی، زرد و زرد مایل به قهوه ای ایجاد کرده است که این رنگها ناشی از حضور اکسید آهن می باشد. بر اساس آنالیز xrd در اغلب زونهای زئولیتی موجود در محدوده ی مورد مطالعه، زئولیت کانی اصلی است و کانیهای میکا، ایلیت، سانیدین، کلریت و کوارتز به عنوان کانی فرعی در زونهای دگرسان وجود دارند. مشاهدات پتروگرافی نشان می دهند که کانی های اصلی موجود در سنگ های تراکی آندزیتی شامل فلدسپار پتاسیم، پلاژیوکلاز، اوژیت و شیشه های آتشفشانی بوده و بافت پورفیریتیک در آنها غالب است. مطالعات ژئوشیمیایی و محاسبات تغییرات جرم بر روی عناصر اصلی و عناصر فرعی نمونه های بدست آمده در امتداد پروفیل انتخابی نشان می دهد که، تعدادی از عناصر اصلی، na، k، ca، mg، fe و mn در سنگ دگرسان شده نسبت به سنگ منشأ دگرسان نشده تهی شده اند و تهی شدگی این عناصر باعث غنی شدگی al و si در سنگ دگرسان شده است. عناصر نادرخاکی دارای الگوهای پراکندگی نسبتاً مشابهی می باشند که در ارتباط با مشابهت های شعاع یونی این عناصر با یکدیگر می باشند. این عناصر در سنگ دگرسان شده غنی شده اند. عناصر hfse، lile و tte رفتار متفاوتی نشان می دهند. تشکیل زئولیت در منطقه کجل به دلایل زیر دارای منشأ هیدروترمال می باشد: 1) بلورهای بزرگ و با شکل بلوری کامل اغلب منشأ هیدروترمال دارند. 2)زئولیت های تشکیل شده به صورت پر کننده شکستگی ها، آمیکدالوئید و حفرات توسط محلول هیدروترمال به وجود می آیند. 3)عدم وجود کانی هایی که نمایانگر دگرگونی تدفینی یا مجاورتی در سنگ های میزبان این زئولیت ها باشند.
زهرا رضایی محسن موید
منطقه مورد مطالعه در شمال تخت سلیمان، شمال غرب ایران، ما بین طولهای جغرافیائی ?02, ? 16,?47 تا ? 37, ?17,? 47 شرقی و عرضهای جغرافیایی ?30, ? 40, ?36 تا ?50, ? 46,?36 شمالی واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی زمین شناسی ایران در زون ایران مرکزی قرار می گیرد. توده نفوذی مورد مطالعه به سن ژوراسیک به داخل سنگهای دگرگونی پرکامبرین منطقه تزریق شده است. بر اساس بررسیهای پتروگرافی ترکیب اصلی این توده گرانیت، گرانیت بیوتیت دار، گرانیت آمفیبول دار تا کوارتزمونزودیوریت بوده که توسط دایکهای کوارتزدیوریتی و آپلیتی قطع شده است. کانیهای اصلی تشکیل دهنده گرانیت ها فلدسپار پتاسیم، کوارتز و پلاژیوکلاز ، بیوتیت و آمفیبول می باشند. بافت اصلی سنگ گرانولار بوده و بافتهای پرتیتی و پگماتیتی در آن قابل مشاهده است. کوارتزمونزودیوریت شامل پلاژیوکلاز، کوارتز و فلدسپار پتاسیم می باشد. بافت اصلی سنگ گرانولار و میکروگرانولار می باشد. دایک کوارتز دیوریتی شامل پلاژیوکلاز، کوارتز، فلدسپار پتاسیم، بیوتیت و آمفیبول می باشد. بافت اصلی سنگ گرانولار پورفیری بوده و بافتهای میرمکیت، گلومروپورفیریک نیز در آن قابل مشاهده است. ماگمای مولد توده گرانیتوئیدی منطقه مورد مطالعه کالک آلکالن بوده و توده مزبور i-typeو در یک محیط قوس ماگمائی حاشیه فعال قاره ای جایگیری شده است. . از نظر شاخص آلومین در محدوده متاآلومینوس واقع می شود. بررسی نمودار ree توده نفوذی مورد مطالعه غنی شدگی از lree ها نسبت به hreeها را نشان می دهد که بیانگر پدیده تفریق می باشد. بررسی نمودارهای عنکبوتی، دخالت سیالات فرورانش را در تکوین ماگمای مواد سنگهای توده مورد مطالعه را نشان می دهد.
حسین انجم احمد جهانگیری
منطقه مورد مطالعه در محدوده جغرافیایی ?30 ?44 و ?34 ?44 طول های شرقی، ?46 ?37 و ?50 ?37 عرضهای شمالی، در شمال غربی شهر ارومیه قرار دارد.سنگهای مورد مطالعه شامل بازالت، الیوین بازالت،تراکی بازالت، آندزیت بازالتی و هورنبلند آندزیت میباشند. این مجموعه به سن کواترنری شامل آگلومرا، برش، بمب های آتشفشانی، گدازه های منشوری و گدازه های سنگ فرشی می باشد. براساس نمودارهای عناصر فرعی سنگهای منطقه مورد مطالعه دارای ترکیب آلکالی بازالت هستند.در نمودارهای هارکر مربوط به این سنگها، sio2 در مقابل عناصر اصلی ازجمله mgo، tio2 و feot و عناصر کمیاب از جمله ni,co,v نشان دهنده تبلور جزء به جزء کانیهای الیوین و کلینوپیروکسن در ماگما میباشد. نمودارهای عنکبوتی سنکهای منطقه دارای شیب منفی و نسبت بالائی از عناصر lile/hree هستند که نشانگر نشأت ماگمای مادر سنگهای بازالتی منطقه از یک گوشته غنی شده و با ترکیب گارنت لرزولیت است و nb در تمام نمودارها نسبت به عناصر مجاور غنی شدگی کمتری نشان میدهد و نشانه آلایش پوستهای میباشد. محیط تکتونیکی این بازالتها، درون صفحه ای و کمانهای ماگمایی پس از برخورد است. ماهیت شوشونیتی مرتبط با کمانهای پس از برخورد که این سنگها و شواهد سنی تشکیلات بازالتی محدوده مورد مطالعه میتوانند، مرتبط به کمانهای ماگمایی پس از برخورد باشد.
آرام سفیدگر محسن موید
منطقه ی مورد مطالعه در منطقه ی بادامیار (قدمگاه) در استان آذربایجان شرقی و جنوب شرقی آذرشهر، به صورت 4 گنبد با راستای شمال غرب- جنوب شرق واقع است. این منطقه در غرب کوه آتشفشانی سهند ، جنوب غرب شهر تبریز و در امتداد جاده-ی تبریز- آذرشهر قرار گرفته است. سنگ های منطقه ی مورد مطالعه ترکیب اسیدی تا متوسط داشته و بیشترین حجم سنگی آن را داسیت و کمتر آندزیت تشکیل می دهد. از توده یاد شده سن سنجی به روشهای ژئوکرونولوژی انجام نگرفته، اما سن نسبی توده بر اساس مطالعات چینه شناسی به میوسن فوقانی تا پلیوکواترنر میانی نسبت داده می شود. سنگ های این توده لوکوکرات، با درشت بلورهای فلدسپار، آمفیبول و بیوتیت بوده، بافت های اصلی این سنگ ها هیالومیکرولیتی پورفیریک ، میکرولیتی پورفیریک و هیالومیکرولیتیک پورفیری جریانی است بطوریکه فنوکریست های پلاژیوکلاز، بیوتیت و هورنبلند در زمینه ای از میکرولیت و شیشه قرار گرفته اند. در میان فنوکریست ها پلاژیوکلاز و هورنبلند بیشترین فراوانی را دارا می باشد. سنگ های منطقه دارای سرشت کالک آلکالن پتاسیم متوسط بوده و ماهیت متاآلومینوس نشان می دهند. مقدار میانگین eu/eu* برابر با 92/0 می باشد، بنابراین آنومالی eu منفی است. غنی شدگی عناصرlree نسبت به hree و غنی شدگی sr (نشانگر عدم وجود پلاژیوکلاز در منشأ می باشد) و تهی شدگی ti,nb,y( hfse) (که نشان دهنده وجود فاز گارنت یا آمفیبول دار در منشأ می باشد که این عناصر در آنها تمرکز یافته اند) از ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ های منطقه مورد مطالعه می باشد و نمونه های منطقه مورد مطالعه در دیاگرام yدر مقابلsr/yb در محدوده آداکایت ها قرار می گیرند. ذوب بخشی پوسته پایینی در اثر نفوذ ماگمای بازالتی نیز به عنوان مکانیسم تشکیل ماگمای مولد در نظر گرفته شده است. بر اساس شواهد یاد شده، ماگمای سازنده توده گنبدی بادامیار با سری های آداکایتی مقایسه گردید که با توجه به اختصاصات سنگ های آداکایتی با وجود شباهت های بسیار، به دلیل وجود دو اختلاف مهم (وجود آنومالی منفی eu و کم بودن مجموع اکسیدهای fe2o3+mno+mgo+tio2 در نمونه های منطقه ی مورد مطالعه)از آنها متمایز می شوند. بر اساس اطالاعات حاصل از نمودارهای csd و شواهد صحرایی و پتروگرافی، نمونه های سنگی منطقه به دلیل افت سریع فشار حاصل از صعود ماگما، در نمودارهای csd روندی با تقعر رو به بالا ایجاد می کنند.
سمیه قلندری قادر حسین زاده
چکیده: منطقه ی سیه کمر در استان آذربایجان شرقی و حدود 6 کیلومتری غرب شهرستان میانه واقع شده است. بخش عمده ای از محدوده توسط واحدهای ولکانیکی ائوسن پوشیده شده که ترکیب عمده-ی آن ها شامل تراکی بازالت، آندزیت بازالتی، توف، خاکستر آتشفشانی و تناوب توف- آگلومرا می باشد که توسط سنگ های نفوذی با تنوع ترکیبی در حد میکرومونزودیوریت، کوارتزمونزودیوریت متأثر و مورد نفوذ واقع شده اند. فعالیت سیستم گرمابی متعاقب جایگیری توده های پورفیری سبب ایجاد خردشدگی و نسل های مختلف رگچه ها و ریز رگچه های کوارتزی، کوارتز- سولفید اکسید و کربناته شده و واکنش سیالات گرمابی با توده میزبان سبب گسترش انواع دگرسانی پتاسیک، فیلیک، پروپیلیتیک و آرژیلیک شده است. در این منطقه دو نوع کانی زائی مجزا قابل تشخیص می باشد (1)هیپوژن و (2) سوپرژن. سولفیدهای اصلی هیپوژن در این توده شامل پیریت، کالکوپیریت، بورنیت و مولیبدنیت بوده و نیز اکسیدهای مگنتیت و هماتیت در این توده تشکیل یافته اند. در طی فرایندهای سوپرژن کانی هائی همانند کوولیت، مالاکیت، گوتیت، هماتیت رخ داده است. بررسی کلاهک های شسته شده در بخش های فوقانی این توده نشان می دهد که بخش اعظم رخنمون اکسیدی شامل گوتیت بوده و میزان جاروسیت و هماتیت به مراتب کمتر می باشد. این مسئله می تواند ناشی از کم بودن مقدار پیریت هیپوژن یا بعبارتی نسبت پائین پیریت به کالکوپیریت باشد که به نوبه خود مانع بزرگی برای شستشوی مس از این زون و ته-نشینی مجدد آن در زیر سطح آب محسوب می گردد. با وجود کلاهک گوتیتی نبایستی انتظار حضور پوشش کالکوسیتی غنی شده در روی بخش هیپوژن را داشت.
احمد مجیدی محسن موید
توده گرانیتوئیدی ارلان با انواع مرتبط با محیط های تکتونیکی پس از برخورد و جایگاههای ژئودینامیکی درون صفحه ای سازگار است. این توده گرانیتوئیدی جزء انواع a-type بوده و به زیرگروه a2-type تعلق داشته و در محیط های تکتونیکی پس از برخورد و از ذوب پوسته لیتوسفر زیر قاره ای و در رژیم زمین ساختی کششی تکوین یافته است. تشکیل این توده مرتبط با فازهای کششی بعد از خاتمه فاز فشارشی آسینتیک می باشد.
موسی اکبرزاده لاله نصیر عامل
سنگ های منطقه مورد مطالعه شامل لامپروفیر و دیاباز است. از نظر سن جایگیری این دایک ها را با احتمال می توان به ائوسن نسبت داد. کانی های پلاژیوکلاز (آندزین)، بیوتیت (استونیت)، الیوین، کلینوپیروکسن (دیوپسید- اوژیت)، از کانی های اصلی لامپروفیر ها می باشد که رشد شعاعی پلاژیوکلازها در خمیره لامپروفیر باعث تشکیل بافت اوسلار شده است که با حوضه عدم امتزاج سیلیکات- سیلیکات تحت فشار بالای مواد فرار توسعه می یابد. بررسی ترکیب شیمیایی دایک مورد مطالعه نشان می دهد که ماگمای تشکیل دهنده، از نوع آلکالن بوده و در محدوده ماگماهای پتاسیم بالا قرار می گیرد. این دایک دارای غنی شدگی عناصر کمیاب خاکی سبک (lree) و عناصر ناسازگار نسبت به عناصر کمیاب خاکی سنگین(hree) می باشد. همچنین عناصر hf, nb, rb, sr, k آنومالی منفی و عناصر ba, la,ti, pb,zr آنومالی مثبت نشان می دهند. با توجه به بالا آمدگی در منطقه برخوردی و ضخامت زیاد پوسته، امکان فرایند هضم پوسته ای وجود داشته و این مسئله با شواهد کانی شناسی و نمودارها قابل درک است. محیط تکتونیکی سنگ ها در محدوده کمان های آتشفشانی پس از برخورد و کمان های حواشی فعال قاره قرار می گیرد.
سمیرا واحدالعین محسن موید
محدوده ی مورد مطالعه، از نظر تقسیمات جغرافیایی در استان آذربایجان شرقی، در شمال شرقی شهرستان تسوج، قرار گرفته است. این منطقه، بین طول های جغرافیایی "??23°38 تا "1719°38 شرقی و عرض های جغرافیایی 30°45 تا " 1926°45 شمالی در شمال شرق روستای الماس واقع است. منطقه ی مورد مطالعه، در تقسیم بندی زون های ساختاری ایران، بخشی از منطقه ی زمین ساختی سلطانیه – میشو محسوب می شود. با توجه به اینکه لامپروفیرهای مورد مطالعه، سازند کهر را گسسته اند، سن آن ها جوانتر از پرکامبرین می باشد. کانی های تشکیل دهنده ی لامپروفیرها شامل: آمفیبول، بیوتیت، پیروکسن و پلاژیوکلاز است که طول فنوکریست های آمفیبول، بیش از 2 سانتیمتر می باشد. از کانی های فرعی می توان به آپاتیت و کوارتز اشاره کرد. کلسیت، زئولیت و کلریت نیز از رایج ترین کانی های دگرسانی در لامپروفیرها می-باشند. بافت غالب در این سنگ ها میکرولیتی پورفیریک می باشد. سری ماگمائی لامپروفیرها کالک آلکالن پتاسیم بالا تا شوشونیتی تعیین شده است. بررسی نمودارهای ree، نشان دهنده ی غنی شدگی lreeها نسبت به mreeها و hreeها در آنها است که احتمال تشکیل این سنگ ها از یک منشأ غنی شده را نشان می دهد، ضمن اینکه آلایش پوسته ای نیز می تواند در این غنی شدگی موثر باشد. بررسی ویژگی های ژئوشیمیایی لامپروفیرهای مورد مطالعه نشان می-دهد که، منشأ ماگماهای لامپروفیری از تأثیر متقابل بازالت – پوسته بوده و نوع ماگمای تشکیل دهنده ی آن ها از نوع m7 تعیین می شود. در دیاگرام های تعیین کننده ی محیط های تکتونیکی، سنگ های لامپروفیری در محدوده ی قوس های ماگمائی مناطق پس برخوردی قرار می گیرند.
مهدی مومی پور علی محمدخورشید دوست
این مطالعه با استفاده از مدل رقومی ارتفاع (dem) و تصاویر ماهواره ای و سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) به مطالعه تکتونیک فعال و مورفوتکتونیک دینارکوه واقع در استان ایلام و اثرات آن بر تکامل شبکه های آبراهه می پردازد. به این منظور شاخص های فعالیت تکتونیکی از جمله شاخص sl، پیچ و خم جبهه کوهستان (smf)، نیمرخ عرضی رودخانه ها، عدم تقارن حوضه، نسبت عمق به پهنای دره و همچنین الگوی زهکشی از مدل رقومی ارتفاع استخراج شد. با تفسیر رقومی و بصری تصاویر ماهواره ای و همچنین سایه زنی مدل رقومی ارتفاع، داده های ساختاری، درزه ها و گسل ها استخراج و این داده ها در سیستم اطلاعات جغرافیایی (gis) تحلیل و تفسیر شده تا شرایط تکتونیکی منطقه مشخص و نقش گسل ها و چین های فعال در شکل گیری و تکوین شبکه های آبراهه تعیین شود. در نهایت وضعیت مورفوتکتونیکی منطقه تحلیل شد و بر اساس میزان فعالیت تکتونیکی منطقه روند توسعه و تکامل آینده ی شبکه های آبراهه پیش بینی شد. هدف کلی این تحقیق بررسی اثر گسل ها و چین های فعال در شکل گیری وضعیت مورفوتکتونیکی منطقه با تأکید بر تکامل شبکه های آبراهه، با تحلیل های کمّی مبتنی بر dem است. شناخت تکتونیک و مورفوتکتونیک چنین مناطقی با توجه به بررسی رفتار شبکه آبراهه برای فعالیت های عمرانی و ساخت و سازهای مرتبط با شبکه آبراهه اهمیت فراوان دارد. مطالعه ای ژئومورفومتریک با مشاهده ی نیمرخ های رودخانه ای و جبهه های کوهستانی صورت گرفته تا تغییرات مکانی و نحوه ی بالاآمدگی سنگ بستر مشخص شود. پیچ و خم جبهه کوهستانی (smf)، روابط مساحت- ارتفاع (منحنی های هیپسومتری)، شاخص های vf و af بطور قابل ملاحظه ای در نقاط مختلف منطقه متفاوت از هم هستند. نیمرخ های رودخانه ای حداکثر بازشدگی رودخانه ای را در بخش جنوبی دینارکوه نشان می دهند. بنابراین تحلیل های ژئومورفیکی نشان می دهند که بخش های غربی و جبهه جنوبی دینارکوه فعالیت تکتونیکی بیشتری نشان می دهند که احتمالاً چین فعال سمند نقش قابل ملاحظه ای در آن بازی می کند و عامل آن هم گسل تراستی پنهان در زیر آن می باشد.
سعید کامران رباب حاجی علی اوغلی
منطقه مطالعاتی در شمال غرب ایران، استان آذربایجان غربی، حدود 30 کیلومتری شرق شهرستان تکاب، شمال روستای آی قلعه سی و بین طول های شرقی ?23و°47 تا ?25و°47 و عرض های شمالی ?21و°36 تا ?22و°36 واقع شده است. این منطقه از نظر تفکیک زون های ساختاری- رسوبی ایران، در زون ایران مرکزی قرار می گیرد. با توجه به نفوذ این توده به درون ماسه سنگ های ائوسن و هورنفلسی شدن این ماسه سنگ ها، می توان سن بعد از ائوسن (الیگوسن ؟) را برای آن در نظر گرفت. این توده به لحاظ پتروگرافی و ژئوشیمیایی از جنس گرانیت بوده و بدنه اصلی آن را کانی های فلدسپارپتاسیم، پلاژیوکلاز، کوارتز و مسکوویت تشکیل می دهند. از نظر بافتی به طور کلی دارای بافت گرانولار و پگماتیتی بوده و بافت های میرمکیتی، گرافیکی و پرتیتی نیز به عنوان بافت های فرعی قابل مشاهده اند. این توده توسط دایک هایی از جنس دیاباز قطع شده است. این توده نفوذی تیپ s پرآلومینوس در یک محیط هم زمان با برخورد قاره-قاره جایگیری کرده که ماگمای مولد آن کالک آلکالن می باشد. نمودارهای عنکبوتی نشانگر منشا گرفتن ماگمای مولد از مواد سازنده پوسته قاره ای می باشد.
مریم آهنکوب احمد جهانگیری
چکیده: توده گرانیتی a-type شرق میشو در 60 کیلومتری شمال غربی تبریز و جنوب شرقی مرند رخنمون دارد که در امتداد گسل شمالی میشو در 247 میلیون سال پیش به درون سازند کهر تزریق شده است. این توده با رنگ های صورتی تا خاکستری حاوی کانی های فلسیک شامل کوارتز، فلدسپار پتاسیک و پلاژیوکلاز و کانی های مافیک شامل آمفیبول و بیوتیت می باشد. بافت های گرانولار دانه درشت تا دانه متوسط، پرتیت، میرمیکیت، راپاکیوی و گرافیک بافت های متداول در این سنگ ها هستند. این سنگ ها دارای مقادیر بالای sio2، fe2o3t/mgo, k2o+ na2o, ، rb ، ga، zr و lree و مقادیر پایین از cao ، mgo ، ba،sr و تهی شدگی از eu می باشند. این توده دارای طبیعت پرآلومینوس تا پرآلکالن می باشد و در روی نمودار feo/(feo+mgo) و[(na2o+k2o)?cao] در مقابل sio2 در محدوده فرون و آلکالی تا آلکالی –کلسیک قرار می گیرد. بر اساس طبقه بندی ژئوشیمی، گرانیت های a-type به زیر گروه a2 تعلق دارد که در محیط پس از برخورد حاشیه قاره ای فعال تشکیل شده است. توده ذکر شده توسط تعدادی دایک بازیک، با رنگ های تیره قطع شده است. ژئوشیمی دایک ها نمایانگر ماهیت کالک آلکالن آن ها می باشد. توده گرانیتی در بخش های غربی دارای کنتاکت مستقیم با سنگ های گابرویی می باشد. ژئوشیمی توده ی گابرویی نشان می دهند که این سنگ ها دارای ماهیت تولئیتی می باشند که در یک محیط درون صفحه ی تشکیل شده است. داده های ژئوشیمی دال بر متفاوت بودن وضعیت پتروژنتیکی و موقعیت تکتونیکی گابروها و گرانیت ها نسبت به یکدیگر می باشد. همچنین ترسیم داده های ژئوکرونولوژی گابروها و دایک ها نشان می دهد که این سنگ ها به ترتیب در 299 و 232 میلیون سال پیش تشکیل گرفته اند. استفاده از نمودارهای همبستگی هر سه گروه سنگی نشان می دهد که گابروها دارای ترکیب مشابه آرایه گوشته ای، گرانیت ها دارای خاستگاه پوسته تحتانی و نمونه های دایک دارای ترکیب حدواسط بین emi تا emii می باشد. بر اساس استفاده از نسبت های ایزوتوپی، مقادیر بالای87sr/86sr(i)(0.7175- 0.7181) و مقادیر منفی nd(t) ? (5- تا 6-) گرانیت ها با نسبت های متعلق به پوسته تحتانی تطابق دارد. نسبت های ایزوتوپی گرانیت ها، سنگ های کوارتز و فلدسپاتی (گنیس ) را بهترین کاندیدا برای خاستگاه این نمونه ها بیان می کند. تلفیق دادههای ژئوشیمی و ایزوتوپی نشان می دهند که توده های گابروی حدود 300 میلیون سال پیش با ماهیت توله یتی از گوشته تهی شده در پوسته اقیانوسی پالئوتتیس تشکیل شده اند. سپس بدنبال فاز کوهزائی هرسی نین و بدنبال بسته شده پالئوتتیس و پس از برخورد قاره-قاره (ایران-اورازیا) و ضخیم شدگی پوسته، گرانیت های a-type از ذوب سنگ های پوسته تحتانی با ترکیب گنیس 250 میلیون سال پیش تشکیل شده است. موتور حرارتی مورد نیاز برای ذوب شدگی پوسته ، بواسطه حضور منبع حرارتی می تواند از طریق فرایندهای مثل slab break off ایجاد شده باشد. slab break off منجر به بالا آمدن و تورم آستنوسفر شده است. در نتیجه بی فشار شدن آستنوسفر و سپس صعود آن به سمت بالا منبع حرارتی مورد نیاز جهت تامین حرارت برای ذوب پوسته تحتانی و تشکیل گرانیت های a-type فراهم شده است. موتور حرارتی گوشته ای ذکر شده پس از ذوب پوسته تحتانی و تشکیل گرانیت هایa-type تحت تاثیر فرآیندهای تحول ماگمای از جمله تبلور بخشی و هضم سنگ های پوسته ای و آلایش با مواد پوسته ای، قرار گرفته و ماهیت کالک آلکالن پیدا کرده است و سپس در 232 میلیون سال پیش بدرون توده گرانیتی مورد مطالعه تزریق شده و دایک های بازیک را بوجود آورده است.
سایه رضازاده قادر حسین زاده
منطقه مورد مطالعه در 27 کیلومتری جنوب غرب هشترود و در اراضی روستای یانیق واقع شده است. این ناحیه بخشی از زون ساختاری البرز – آذربایجان را تشکیل می دهد. در محدوده مورد مطالعه، سنگ های آتشفشانی متحمل دگرسانی آرژیلیک شده اند. نمونه های برداشت شده از منطقه توسط روش های آنالیز شیمیایی، پتروگرافی و xrd مورد مطالعه قرار گرفته است. آنالیز شیمایی سنگ میزبان نشان می دهد که ترکیب عمده این سنگ ها آندزیت تا آندزیت بازالتی و بازالت است. مشاهدات پتروگرافی نشان می دهد که کانی های اصلی موجود در سنگ های آندزیت- آندزیت بازالتی و بازالت شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن، هورنبلند و الیوین بوده و بافت ساب افیتیک، هیالو میکرولیتی پورفیریک در آنها غالب است. براساس نتایج آنالیز xrd کلریت، مونت موریونیت، کلسیت، هماتیت و تالک به عنوان کانی های اصلی موجود در نمونه-های مورد آنالیز هستند. مطالعات ژئوشیمیایی و محاسبات تغییرات جرم بر روی عناصر اصلی و فرعی نمونه های به دست آمده نشان می دهد که عناصر mg، mn وca در سنگ دگرسان شده نسبت به سنگ منشأ دگرسان نشده اغلب تهی شده اند و عناصر na و k تثبیت شده اند. تهی شدگی برخی از این عناصر باعث غنی شدگی si و al در سنگ دگرسان شده است. عناصر hfse، lile وlree اغلب غنی شدگی و عناصر tte و hree تهی شدگی نشان می دهند. نسبت eu/eu* در سنگ های دگرسان نسبت به نمونه سالم معادل خود بیشتر بوده و اغلب نمونه ها آنومالی مثبتce را نشان می-دهند. بعلاوه فاکتور های تفریق (la/yb)n و (la/sm)n در نمونه های دگرسان بیشتر از نمونه سالم و (gd/yb)n کمتر از سنگ سالم می باشد. تجزیه و تحلیل انجام شده نشان می دهد که عواملی مانندph سیال دگرسان کننده، حضور کمپلس های یونی در سیال و جذب سطحی، روبش توسط کانی های رسی از جمله عواملی هستند که نقش ارزنده ای در رفتار عناصر در طی دگرسانی داشته اند.
رحیم وظیفه مازگر قادر حسین زاده
: منطقه مورد مطالعه (شمال دریان) در بخش جنوبی کوه های میشو، در 60 کیلومتری شمال غرب تبریز واقع شده است. در این منطقه، رگه ی کانه دار باریت در داخل سازند کهر (شامل شیل و ماسه-سنگ) رخنمون دارد. بررسی رسوبات تخریبی سازند کهر نشان دهنده زادگاه آذرین فلسیک تا حد واسط برای این رسوبات در یک جایگاه حاشیه ای غیرفعال می باشد. یک دایک با ترکیب دیابازی با بافت ساب افیتیک در داخل سازند کهر دیده می شود. در این منطقه، کانه زائی فلزی در داخل رگه ی باریت منطبق بر شکستگی های اصلی منطقه میشو (شمال غرب به جنوب شرق) صورت گرفته است. بر اساس شواهد مینرالوگرافی و پتروگرافی، باریت و کانه های فلزی توسط سیالات متفاوتی تشکیل شده اند. به طوری که در اولین مرحله رگه باریت تشکیل شده و ته نشینی کانه های فلزی در نتیجه هجوم سیالات کانه دار به داخل درزه ها و فضاهای خالی این باریت ها صورت گرفته است. کانه زائی پلی متال در دو مرحله هیپوژن و سوپرژن رخ داده است. پیریت، کالکوپیریت و گالن در مرحله هیپوژن تشکیل شده اند سپس در اثر فرایندهای سوپرژن، سولفیدهای اولیه توسط مالاکیت و کوولیت جانشین شده است. مطالعات ژئوشیمیائی نشان می دهد که منشا احتمالی باریت و کانه های فلزی سازند کهر می باشد. همچنین، شواهد صحرایی، نوع کانه زائی و مقایسه با کانسارهای مشابه، نشان می دهد که، کانه زائی موجود در داخل رگه ی باریت شمال دریان، یک کانسار اپی ژنتیک باریت- سرب با میزبان رسوبی می باشد.
رامک بخشایش خیابانی محسن موید
ناحیه مورد مطالعه درجنوب شهرستان اهر در استان آذربایجان شرقی واقع شده است منطقه ی مورد مطالعه شامل یک سری سنگ های آذرین-آتشفشانی با ترکیب آندزیت پورفیری، بازالت های الیوین دار همراه با سنگ های آذرین تخریبی و توف های اسیدی همراه با شیل سیلتی می باشد. فوران های زمان کرتاسه بالایی در منطقه اهر بیشتر از گدازه های آندزیتی تا بازالتی همراه با مواد آذرآواری و نهشته های رسوبی تشکیل شده است. سنگ های آتشفشانی در منطقه مورد مطالعه به سه گروه بازیک (بازالت ها و تراکی بازالت ها)، حدواسط (آندزیت بازالتی، تراکی آندزیت بازالتی و تراکی آندزیت)، اسیدی (ریولیت، داسیت و ریوداسیت) تقسیم می -شوند. محصولات آتشفشانی با ترکیب حدواسط و اسیدی مورد مطالعه در منطقه، شامل برش ولکانیکی، توف و ایگنمبریت می باشند. در منطقه مورد مطالعه سنگ های رسوبی مانند آهک ماسه ای و آهک بایومیکرایت وجود دارد که دارای فسیل های مربوط به زمان کرتاسه فوقانی (گلوبوترونکانا، هتروهلیکس، تکستولاریا) می باشند. کانی های پلاژیوکلاز، فلدسپار پتاسیم، پیروکسن، الیوین و آمفیبول به صورت شکل دار تا نیمه شکل دار اصلی-ترین درشت بلورها هستند. پلاژیوکلازها با توجه به آنالیز نقطه ای پروب ترکیبی در حد آندزین و لابرادوریت و پیروکسن ها ترکیبی در حد دیوپسید و اوژیت را در سنگ های آندزیت بازالتی منطقه نشان می دهند. ماگمای تشکیل دهنده منطقه با توجه به ترکیب شیمیایی، از نوع کالک آلکالن و تولئیتی است و در محدوده ماگماهای متاآلومینوس تا پرآلومینوس قرار می گیرند. بر حسب نمودارهای عنکبوتی، می توان گفت نمونهها از عناصر lreeو lile غنی شدگی نشان داده و به نسبت از عناصر hree تهی شده اند و این از ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ های منطقه مورد مطالعه و شاخصه کمان های ماگمایی وماگماهای کالک آلکالن است. با توجه به نمودارهای مختلف و قرار گیری نمونههای مورد مطالعه در محدوده afc (روندهای هضم، تبلور تفریقی و تبلور)، تائیدی بر انجام آلایش پوسته ای در مذاب مشتق شده از گوشته است. از نظر محیط تکتونیکی سنگ ها در محدوده کمان های آتشفشانی قاره ای قرار می گیرند.
حسین محمودی نیا احمد جهانگیری
منطقه مورد مطالعه در 20 کیلومتری شمال و شمال شهرستان اهر، شمال غرب ایران، ما بین طول های جغرافیائی ?20 ? 4 °47 تا ?49 ? 9 °47 شرقی و عرض های جغرافیایی ?44´35 °38 تا ?25 ?38°38 شمالی واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی زمین شناسی ایران در زون ایران مرکزی قرار می گیرد. توده های نفوذی مورد مطالعه به سن الیگوسن به داخل سنگ های آهکی کرتاسه و سنگهای آتشفشانی ائوسن موجود در منطقه تزریق شده است. بر اساس بررسی های پتروگرافی ترکیب اصلی این توده گرانیتوئیدی گرانودیوریت، کوارتزمونزونیت، سینیت، مونزودیوریت، دیوریت، گابرو و گابرو- دیوریت می باشد. توده گابرویی توسط دایک کوارتزدیوریتی قطع شده است، درحالی که توده گرانودیوریت و کوارتزمونزونیت توسط دایک های آپلیتی با ضخامت کم قطع شده است. کانی های اصلی تشکیل دهنده گرانودیوریت فلدسپار پتاسیم، کوارتز و پلاژیوکلاز، بیوتیت و آمفیبول می باشند. بافت اصلی سنگ گرانولار، پرتیت و پگماتیتی است. کوارتزمونزونیت شامل پلاژیوکلاز، کوارتز، فلدسپار پتاسیم و آمفیبول می باشد. بافت اصلی سنگ گرانولار و پرتیت می باشد. توده سینیتی عمدتاً از ارتوز پرتیتی تشکیل شده است. اصلی ترین کانی فلسیک در مونزودیوریت پلاژیوکلاز می باشد، که عمدتاً به اپیدوت تبدیل شده و اصلی ترین کانی فرومنیزین در آن آمفیبول است. نفوذ و جایگیری توده گرانیتوئیدی در سنگ های آهکی و پلیتی کرتاسه باعث تشکیل سنگ های دگرگونی مجاورتی و اسکارن شده است. تشکیل اسکارن در محدوده مورد مطالعه همراه با کانه سازی آهن و مس بوده است. کانه های مورد مشاهده شامل هماتیت، مگنتیت، کالکوپیریت، پیریت از نوع هیپوژن و کانه های کوولیت، گوتیت، هماتیت مارتیتی، مالاکیت و آزوریت از نوع سوپرژن می باشند. علاوه بر اسکارن زایی در منطقه چندین رگه سیلیسی حاوی سولفیدهای مس و آهن، نیز تشکیل یافته اند که همانند اسکارن موجود تحت تاثیر فرایندهای سوپرژن نیز قرار گرفته اند. ماگمای مولد توده گرانیتوئیدی منطقه مورد مطالعه کالک آلکالن بوده، توده مزبور i-type بوده و از نظر شاخص اشباع از آلومین در محدوده متاآلومینوس واقع می شود. نمودار ree نرمالیزه شده به کندریت غنی شدگی lree ها نسبت به hreeها را نشان می دهد که بیانگر پدیده تفریق می باشد. تهی شدگی عناصر tnt نیز میتواند بیانگر تاثیر آلایش پوسته ای ویا ویژگی مرتبط با فرورانش باشد. بررسی مطالعات آنالیز نقطه ای بیوتیت نشان می دهد، ترکیب میکا ها از نوع بیوتیت های سیدروفیلیتی می باشند. بیوتیت های مورد مطالعه از نوع اولیه بوده و نشان دهنده ماگماهای کالک آلکالن می باشند. آمفیبول ها نیز دارای ترکیب منیزیوهورنبلند و اکتینولیتی (نوع کلسیک) هستند. گارنت های توده اسکارنی گاودل، بر اساس مطالعات آنالیز نقطه ای از نوع آندرادیت می باشند. بررسی های پتروگرافی توده اسکارنی نشان دهنده عدم وجود ولاستونیت است، که بیانگر تشکیل اسکارن گاودل در محدوده دمایی 450 تا 550 درجه سانتی گراد می باشد.
فرهاد طوسی نصیر عامل
آتشفشان چاناق داغ در شرق کمپلکس آتشفشانی سهند قرار دارد. چاناق داغ با ارتفاع 2320 متر و قطر مخروط 4000 متر و قطر دهانه 900 متری و عمق دهانه 180 متری، یک آتشفشان تک مرحله ای بدون لایه بندی و از نوع فوران نیمه پلینی است. برونزد طبقات شامل توف ، خاکستر , پامیس , گدازه های داسیتی , ریو داسیتی در این آتشفشان دیده می شود. این آتشفشان در امتداد 6 آتشفشان دیگر قرار دارد (شمال غرب به جنوب شرق) که به نظر می رسد در امتداد یک گسل (گسل سراسکند) ایجاد شده باشند. در جنوب آتشفشان چاناق داغ یک آتشفشان دیگر بنام اوو داغ قرار دارد که از نظر لیتولوزی بسیار شبیه چاناق داغ است. از نظر پتروگرافی، سنگهای چاناق داغ دارای بافت هیالومیکرولیتیک پورفیری و جریانی هستند. به طوری که فنوکریست های پلاژیوکلاز و هورنبلاند در زمینه ای از میکرولیت و شیشه قرار گرفته اند . در میان فونوکریست ها، پلاژیوکلاز و هورنبلاند بیشترین فراوانی را دارند. در دیاگرام های نامگذاری نمونه ها بر اساس اکسیدهای اصلی و عناصر کمیاب اکثر نمونه ها در محدوده داسیت تا ریولیت واقع می شوند. تمام نمونه ها در نمودارهای تعیین موقعیت تکتونیکی در محدوده کمان های آتشفشانی بعد تصادم قرار می گیرند . در دیاگرام های عنکبوتی عناصر ناسازگار با شعاع یونی بزرگ مانند sr, rb, ba, k غنی شدگی نشان می دهند و عناصر ti و p تهی شدگی دارند .همچنین عناصر نادر خاکی مانند y وyb نیز تهی شدگی دارند . غنی شدگی عناصر lree نسبت به hree و غنی شدگی sr و تهی شدگی y, nb, ti (hfse) از ویژگی های ژئوشیمیایی سنگ های مخروط های مورد مطالعه می باشد که احتمالا نشانگر وجود گارنت یا آمفیبول در منشأ می باشد. دیاگرام های متمایز کننده مانند rb/y-nb/rb و th/nb-ba/th و همچنین مدل سازی فرایند afc با استفاده از نمودار rb/th-rb ، همگی نشانگر آلایش و هضم پوسته ای مخصوصا توسط پوسته فوقانی به همراه تبلور تفریقی هستند. علت ولکانیسم در منطقه وجود حوضه های تراکششی مرتبط با مناطق گسلی و محل خمیدگی گسل ها است که باعث برداشته شدن فشار از روی گوشته فوقانی و ذوب گوشته توسط سازوکار افت فشار است. این امر سبب صعود دیاپیرهای گوشته ای شده و استقرار آنها در آشیانه های ماگمایی واقع در تراز های فوقانی پوسته به همراه فرایند های afc/fc و در یک محیط زمین ساختی بعد برخوردی باعث پیدایش ولکانیسم اسیدی و طولانی مدت سهند به مدت 12 میلیون سال شده است.
مهدی اصغری شیوه منیر مجرد
منطقه اللهیارلوی لاهرود در شمال شرق مشکین شهر به صورت تاقدیسی با روند عمومی غرب، شمال غرب – شرق – جنوب شرق در محدوده های با عرض های جغرافیایی 52َ o38 تا 58َ o38 شمالی و طول های جغرافیایی از 35َ o47 تا 51َ o47 شرقی واقع شده است.براساس مطالعات پتروگرافی سنگ-های دگرگونی منطقه شامل آمفیبولیت ها و متاسدیمنت ها می- باشند. ترکیب کانی شناسی شاخص آمفیبولیت ها شامل هورنبلند، ترمولیت- اکتینولیت وکانی شناسی متاپلیت ها شامل بیوتبت، مسکویت، گارنت، فیبرولیت و سیلیمانیت می باشد. مطالعات پتروفابریک نشان می دهد این سنگهاتحت 2فاز دگرشکلیقرار گرفته اند.فاز دگرشکلی اول به صورت برگوارگی نسل اول و کشیدگی کانی هایی بلوری مانند کوارتز و دگرشکلی دوم برگوارگی نسل دوم می باشد. حاصل عملکرد این دو فاز بصورت ریزچیندر متن متاپلیتها مشخص است. در این مطالعه بر اساس پاراژنزهای مشاهده شده تاریخچه دگرگونی، فرآیندهای رخ داده در دگرگونی ناحیه ای، زادگاه و درجه دگرگونی مورد مطالعه قرار گرفته است.مطالعات ژئوشیمیایی بر روی سنگ کل نشان می دهد آمفیبولیت ها از سنگ مادر آذرین با ماهیت آلکالن حاصل شده و متاپلیت ها پروتولیت گریوک و شیل داشته اند. زون های دگرگونی مشاهده شده در متاپلیت ها شامل زون بیوتیت- زون گارنت وزون سیلیمانیت می باشد. با استفاده از روش قطع واکنشهای تعادلی چندگانه بر مبنای پتروژنتیک گریدهای استاندارد فشار در دگرگونی اللهیارلو حدود 5/3 کیلوبار و دما در اوج دگرگونی کمتر از 750 درجه سانتیگراد تعیین شده است.
مهسا قربانی درخشی قادر حسین زاده
محدوده مورد مطالعه در 8 کیلومتری جنوب غرب مرند، بخش مرکزی ارتفاعات میشو از توابع استان آذربایجان شرقی، در اطراف روستای کلجار واقع شده است. مجموعه مافیک و اولترامافیک میشو متعلق به زمان پس از پرکامبرین و پیش از هرسینین می باشند. بخش مافیک میشو دارای طیف ترکیبی گابرونوریت، تروکتولیت و الیوین گابرونوریت بوده و بخش اولترامافیک دارای ترکیب هارزبورژیت تا لرزولیت می باشد. آنالیز میکروپروپ کانی های اصلی در نمونه های مافیک (گابروها) نشان می دهد که پلاژیوکلازها از نوع آنورتیتی تا بیتونیتی، الیوین ها عمدتاً از نوع کریزولیت، اورتوپیروکسن ها دارای ترکیب انستاتیتی، کلینوپیروکسن ها دارای ترکیب دیوپسید و آمفیبول ها در محدوده ای از چرماکیت و هورنبلند چرماکیتی قرار می گیرند. ژئوترموبارومتری با استفاده از روش های مختلف (دما - فشارسنجی بر اساس اکسیدهای al2o3 و tio2 کانی آمفیبول، پلاژیوکلاز - آمفیبول و opx – cpx) دمای 700 تا 900 درجه سانتی گراد در فشار 8- 7 کیلوبار برای بخش های مافیک (گابروها) به دست داده است. ماگمای سازنده توده مافیک منطقه دارای سرشت تولئیتی می باشد. مطالعات ژئوشیمیایی نشان می دهد که این سنگ ها مشابه مجموعه قوس اقیانوسی بوده و در محدوده جزایر قوسی و nmorb جاگیر شده اند. در نمودار عنکبوتی عناصر خاکی کمیاب که نسبت به morb نرمالیزه شده اند، عنصر nb تهی شدگی و عناصر ta و ti غنی شدگی نشان می دهند در حالی که در مناطق فرورانش هر سه این عناصر بایستی تهی شدگی واضحی نشان دهند. با توجه به نتایج فوق و همچنین عدم مشاهده توده های ولکانیکی حاصل از فرورانش در منطقه میشو، می توان گفت توده مافیک میشو بقایای پوسته اقیانوسی بوده و محیط تشکیل احتمالی آن، زون بالای فرورانش (ssz) می باشد. بررسی های ژئوشیمیایی عناصر اصلی و کمیاب نشان می دهند که این گابروها از یک منشاء گوشته ای استنوسفری تهی شده با رخساره اسپینل – لرزولیت با ذوب بخشی 20- 30 درصد از اعماق کمتر از 80 کیلومتر نشأت گرفته اند. مطالعات مینرالوگرافیک بر روی این توده نفوذی وجود کانی سازی سولفیدی – اکسیدی را نشان می دهد. بخش سولفیدی عمدتاً شامل پیروتیت بوده که با کالکوپیریت، پنتلاندیت، اسفالریت، پیریت و ترویلیت همراه می باشد. ایلمنیت و به مقدار کمتر مگنتیت فاز اکسیدی را تشکیل می دهند. با توجه به حضور بافت اکسلوشن در نمونه های مورد مطالعه مانند کالکوپیریت در اسفالریت می توان دماهای بالای c?400 درجه را برای تشکیل فازهای سولفیدی در نظر گرفت. نسبت co/ni این سولفیدها نشانگر تشکیل آن ها در یک سیستم ni- fe- cu ماگمایی نامیژاک می باشد.
الناز محمد جعفرزاده ملکی محسن موید
توده نفوذی جنوب شرق روستای چرزه خون، در 3 کیلومتری جنوب شرق شهرستان بستان آباد، در زون زمین ساختی البرز غربی – آذربایجان واقع شده است. ترکیب سنگ شناسی آن شامل گرانیت، آلکالی فلدسپارگرانیت و کوارتزمونزونیت است. کانی های اصلی عبارت از کوارتز، فلدسپارپتاسیم دار، پلاژیوکلاز و کانی های فرعی شامل آمفیبول، آپاتیت، کانی های اپک و اسفن و کانی های ثانویه شامل کلریت، کلسیت، اپیدوت و اکسیدهای آهن می باشند. در منطقه، تناوبی از سنگ های ولکانیکی با ترکیب بازالت، آندزیت - آندزیت بازالتی و ریولیت مشاهده می شود. کانی های اصلی نمونه های ولکانیکی شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن و الیوین و کانی های فرعی شامل کانی های اپک و آمفیبول بوده، کانی های ثانویه شامل کلریت، کلسیت و اپیدوت می باشد. بافت های پرتیتی، گرانوفیری و میرمکیتی را در نمونه های پلوتونیکی و بافت های پورفیریتیک، گلومروپورفیریتیک و هیالوپورفیریتیک در سنگ های آتش فشانی منطقه قابل روئیت هستند. از دگرسانی های موجود در منطقه می توان به دگرسانی کائولینیتی شدن، سریسیتی شدن، کلریتی شدن و اپیدوتی شدن اشاره کرد. بر اساس مطالعات ژئوشیمیایی، توده گرانیتوئیدی چرزه خون دارای ماهیت کالک آلکالن و از نوع گرانیت های تیپ a بوده و مربوط به محیط های پس از برخورد می باشد، با توجه به شواهد موجود می-توان آن را در دسته گرانیت های تیپ i به شدت تفریق یافته نیز قرار داد. ترکیب سنگ کل متمایل به سری آهن دار می باشد و همچنین به خاطر داشتن درجه اشباع از آلومین بالا، جزء گرانیتوئیدهای پرآلومین محسوب می شود. غنی شدگی عناصر lree و تهی شدگی نسبی عناصرhree در نمودارهای عنکبوتی از خصوصیات ماگماهای مرتبط با فرورانش است. فرآیندهای آلودگی پوسته ای نیز در تغییر ویژگی اولیه ماگمای مادر که کم و بیش در مناطق فرورانش امری متداول است نقش مهمی را داشته اند. توده نفوذی چرزه خون با سن الیگوسن که در داخل واحدهای ائوسن تزریق شده است، از لحاظ جایگاه ژئوتکتونیکی مربوط به محیط های پس از کوهزایی است
ملیحه شاه زیدی محسن موید
توده گرانیتوئیدی میشو متعلق به شمال غربی زون ایران مرکزی در شمال غرب ایران می باشد که به درون سنگ های دگرگون شده پرکامبرین نفوذ کرده است. بر اساس مطالعات پتروگرافی، این توده متشکل از چندین توده از سنگ های گرانیتی پان آفریکن می باشد که طیفی از دیوریت تا لوکوگرانیت را در بر می گیرد. ترکیبات حدواسط این مجموعه شامل آمفیبول گرانودیوریت، بیوتیت گرانیت و گرانیت دومیکایی می باشند. کوارتز ، پلاژیوکلاز ، فلدسپار پتاسیک، آمفیبول ، بیوتیت ، کلینوپیروکسن از تشکیل دهنده های اصلی و آپاتیت، زیرکن، تورمالین، گارنت و کانی های اپک از اجزاء فرعی این سنگ ها محسوب می شوند. بررسی شیمی کانی ها در منطقه مورد مطالعه نشان می دهد که ترکیب پیروکسن ها از نوع دیوپسید-اوژیت است. آمفیبول ها در گروه کلسیک قرار گرفته و از نوع مگنزیوهورنبلند، آکتینولیت هورنبلند و آکتینولیت می باشند. همچنین این آمفیبول ها یک زونینگ شیمیایی از مگنزیوهورنبلند، آکتینولیت هورنبلند یا آکتینولیت با هسته هایی از آکتینولیت هورنبلند یا مگنزیوهورنبلند نشان می دهند. پلاژیوکلازهای منطقه در گستره ای از ترکیب an 1.1 تا an 69.8 قرار می گیرند. فلدسپارپتاسیک در رده ی ارتوکلاز قرار می گیرد. گارنت ها غنی شده از آلماندن و تهی شده در دیگر متشکله ها می باشند. بر اساس مطالعات پتروگرافی و ژئوشیمیایی این سنگ ها به سه گروه اصلی تقسیم می شوند که فرایندهای پیچیده ماگمایی آنها را تحت تاثیر قرار داده است. نتایج حاصل از مطالعات ایزوتوپی بیانگر سن کامبرین زیرین برای این سنگ ها است. سنگ های گرانیتوئیدی i-type، s-type و لوکوگرانیت ها دارای ماهیت سنگ های کالک-آلکالن پتاسیم متوسط - بالا تا شوشونیتی مختص جایگاه های کوهزایی می باشند. الگوی تغییرات عناصر کمیاب بهنجار شده به گوشته نشان دهنده غنی شدگی این سنگ ها از عناصر lile مانند rb, ba وk و تهی شدگی از برخی از عناصر hfse مانند ni, ti و ta می باشد که نشانگر یک گوشته ی غنی شده توسط یک متشکله فرورانشی به ارث رسیده از حادثه فرورانش قبلی است. گرانیت های s-type دارای نسبت های ایزوتوپی اولیه (87sr/86sr)i بالا (بین 7081/0 تا 7104/0) و مقادیر منفی (18/4- تا 72/4-)=?nd می باشند. در حالی که گرانیت های i-type دارای طیف گسترده تری از مقادیر (8/0- تا 3/4-)= ?nd بوده و نسبت های پایین تری از (بین 704867/0 تا 708046/0) = (87sr/86sr)i نسبت به گرانیت های s-type نشان می دهند. در لوکوگرانیت ها مقادیر ?nd از 98/0+ تا 25/1+ در تغییر است. همچنین سن های مدل nd برای لوکوگرانیت ها حدود 1100 میلیون سال می باشد که احتمالاً بیانگر نقش مهم ماگماهای مشتق شده از گوشته در شکل گیری آنهاست. بنابراین نسبت های ایزوتوپی متغییر nd و sr همراه با ژئوشیمی عناصر اصلی و کمیاب پیشنهاد کننده شکل گیری آنها از اختلاط بین مذاب های پوسته ای با مقادیر متغییری از ماگمای بازالتی مشتق شده از گوشته می باشد. بنابراین سنگ های گرانیتی مذکور احتمالاً بر روی حاشیه فعال قاره ای ناشی از همگرایی شمال شرق ایران با جنوب غربی آن در طول پرکامبرین شکل گرفته اند. در این مطالعه پیشنهاد می شود که این زون فرورانشی مرتبط با بسته شدن شاخه ای از اقیانوس پروتوتتیس می باشد
محمد مبشر گرمی احمد جهانگیری جهانگیری
منطقه ی مورد مطالعه در جنوب شهرستان گرمی در استان اردبیل واقع شده است و از نظر ساختاری در بخش شمال شرق زون البرز-آذربایجان قرار دارد. سنگ های آتشفشانی ناحیه بیشتر از جنس آلکالی الیوین بازالت می باشد و ساخت های پیلولاوایی و منشوری عمده ترین ساخت های سنگی منطقه هستند. کانی های اصلی این بازالت ها شامل فنوکریست های الیوین،کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز به همراه کانی فرعی اوپک و کانی های ثانویه کلسیت و سرسیت و ایدنگزیت و کلریت و زئولیت می باشد. بافت غالب سنگ هیالومیکرلیتی پورفیریتیک می باشد. الیوین, کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز در سنگ های منطقه، مورد مطالعه ی(ریزپردازنده ی الکترونی) قرارگرفته اند و نتایج حاصل از بررسی نشان می دهد که فنوکریست های فلدسپار ازلابرادوریت و کلینوپیروکسن ها در محدوده ی اوژیت و الیوین درمحدوده هیالوسیدریت قرار دارند. کلینوپیروکسن ها به ماگماتیسم پشت قوس کمان ماگمایی وابسته بوده و بر پایه ی بررسی های زمین دماسنجی گستره ی دمایی در زمان تبلور سنگ های بازیک در حدود 900 تا 1000 درجه سانتی گراد برای کلینوپیروکسن ها برآورد شده است. ترکیب الیوین بازالت ها متاآلومینوز با آنومالی منفی srو مقادیر بالای nb و مقادیر بالای lile مانند th, u, rbمی باشد که در دیاگرام تکتونیکی در محیط میان قاره تا پشت قوس ماگمایی واقع شده است. دیاگرام های مربوط به ژنز ماگما نشانگر منشا گارنت- اسپینل لرزولیتی برای سنگ های مورد مطالعه می باشد. ماگمای مولد این سنگ ها با آنومالی مثبت سرب نشانگر آلایش پوسته ای است. در دیاگرام های عنکبوتی نسبت بالای lree/hree نشانگر نرخ ذوب پایین و باقی ماندن گارنت در فاز تفاله است. حوضه عمیق ائوسن تالش بخشی از حوضه های پشت کمانی کرتاسه پسین تا ائوسن ناحیه بین دریای سیاه تا دریای خزر بوده است که در اثر حاکمیت رژیم زمین ساخت کششی در اثر فرورانش پوسته اقیانوسی شاخه شمالی نئوتتیس واقع در بین بلوک های تورید- آناتولی ارمنستان جنوبی (tasa) به زیر حاشیه ی پونتید ایجاد شده است.
رافت وهاب پور نعیم بهزاد حاج علیلو
منطقه مطالعاتی با وسعتی حدود 8 کیلومتر مربع در 64 کیلومتری شمال یا شمال شرق مشکین شهر و در استان اردبیل واقع است. منطقه آذربایجان، طبق جدیدترین تقسیم بندی ساختاری ایران (آقانباتی، 1383) جزء پهنه میانی محسوب می شود. واحدهای اصلی منطقه شامل سنگهای سرپانتینیت، لیستونیت، رودنگبت، گرانیت، آندزیت، ماسه سنگ، توف و آهک است. آهک های منطقه شامل آهک پلاژیک، آهک ماسه ای و آهک کریستالیزه می باشد. آهک های پلازیک حاوی آثاری از فرآمینی فرهای کرتاسه فوقانی (کلوبوترانکانا و هتروهلیکس) می باشند که نشانگر تشکیل آنها در محیط عمیق و کم انرژی است. این آهک های ارتباطی به سکانس افیلولیتی نداشته و در اثر عملکرد گسل در مجاورت مجموعه افیولیتی قرار گرفته اند. مجموعه افیولیتی به دلیل قرارگیری واحدهای آهکی کرتاسه بر روی آنها، سن قبل از کرتاسه دارد. افیولیت الله یارلو به صورت ملانژ بوده و در اثر دگرسانی محلول های هیدرونرمال غنی از co2 و sio2 سرپانتینیت و لیستونیت تشکیل شده است. بررسی تغییرات جرمی عناصر اصلی و فرعی با استفاده از عنصر zr به عنوان عنصر بی تحرک گویای تهی شدگی sio2، fe2o3 و mgo و غنی شدگی cao و loi در طی دگرسانی لیستونیتی می باشد. تغییرات عناصر فرعی شامل کاهش چشمگیر ni و cr است. طبق مطالعات مینرالوگرافی، آثاری از کانی سای کرومیت و پلاتین در منطقه مورد مطالعه مشاهده نشده است. کانی سازی هیپوژن (اولیه) شامل مگنتیت، کالکوپیریت و پیریت و کانی سازی سوپرژن (ثانویه) شامل هماتیت و گوتیت می باشد. کانی های فلزی در سرپانتینیت ها، کوارتز مونزونیت ها و شیست ها دیده می شود با توجه به اینکه بخش اعظم منطقه مورد مطالعه از سرپانتینیت و لیستونیت تشکیل شده است. احتمال کانی سازی تالک، منیزیت، آزبست، طلا، جیوه، آرسنیک، آنتیموان در منطقه وجود داشت. ولی طبق مطالعات صحرایی، پتروگرافی، مینرالوگرافی و آنالیزهای شیمیایی انجام شده، منطقه مورد مطالعه فاقد کانی سازی بوده و فقط رگه هایی از منیزیت در بعضی مناطق در مجاور سرپانتینیت ها دیده می شود.
علی رستمی بهزاد حاج علیلو
روستای قطور در 34 کیلومتری شمال غرب شهرستان شاهین دژ، در استان آذربایجان غربی واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی ساختاری ایران در زون ایران مرکزی قرار دارد. توده نفوذی منطقه از نوع دیوریت تا کوارتزدیوریت و سنگ های نیمه عمیق شامل دیاباز و میکرودیوریت است. این سنگ ها بافت دانه ای داشته و کانی های اصلی آن شامل پلاژیوکلاز، آلکالی فلدسپار، آمفیبول، پیروکسین، بیوتیت، کلریت و اپیدوت و کانی فرعی آن آپاتیت و زیرکن می باشد. نتایج بررسی های میکروسکوپی و ژیوشیمی نشان می دهد که این توده عمدتا از نوع دیوریت، گابرودیوریت، کوارتزدیوریت و کوارتزمونزودیوریت بوده و از نوع i-type می باشد. ماگمای این دوده سرشت کالک آلکالن و ویژگی متاآلومینوس دارد. نمونه ها در محدوده گرانیت های قوس آتشفشانی و همزمان با برخورد قرار گرفته اند. آهک های پرمین تحت تاثیر توده نفوذی منطقه درجات مختلف اسکارنی شدن را نشان می دهند. اسکارن قطور از نوع کلسیک بوده و در آن کانی های کالک سیلیکانته بی آب گارنت و پیروکسن و نیز کالک سیلیکاته آبدار حاصل از دگرسانی پسرونده گارنت و پیروکسن به همراه مقادیری کلسیت و کوارتز حضور دارند. واکنش سیالات گرمایی با سنگ های درونگیر منطقه سبب گسترش انواع دگرسانی، آرژیلیک ضعیف تا حدواسط، پروپیلیتیک و سیلیسی شده است. کانی سازی فلزی در این منطقه بصورت مگنیت و اندکی هماتیت بوده و مارتیتی شدن نیز قابل مشاهده است. شوری میانبارها 14 درصد وزنی معادل nacl تعیین گردید. با استناد به شواهد ترمومتری دمای فاز فرعی کانی سازی 188-168 درجه سانتی گراد تعیین گردید. بررسی شرایط فیزیکوشیمیایی نشان داد که مرحله پیشرونده اسکارتی شدن بین 750-600 درجه سانتی گراد و فوگاسیته اکسیژن ده به توان منفی بیست و سه و ده به توان منفی هفده و مرحله پسرونده اولیه در دمای کمتر از 450-400 درجه سانتی گراد و فوکاسیته اکسیژن ده به توان منفی سی و ده به توان منفی بیست و پنج صورت گرفته است. به نظر می رسد فاز اصلی کانی سازی اکسیدی (مگنتیت) در مرحله پسرونده اولیه صورت گرفته است. مطالعات ژیوشیمیایی عناصر اصلی، فرعی و عناصر کمیاب در اسکارن نشان داد که منشأ اصلی بیشتر مواد اضافه شده در زون اسکارتی از سمت توده نفوذی بوده است.
عباس جعفریان بهزاد حاج علیلو
منطقه مورد مطالعه در بخش شرقی روستای زنگبار در شهرستان بستان آباد و استان آذربایجان شرقی به فاصله تقریبی 30 کیلومتری شهر بستان آباد قرار گرفته است. منطقه آذربایجان طبق جدیدترین تقسیم بندی ساختاری ایران (اقا نباتی، 1383) جزء پهنه میانی محسوب می شود. واحدهای زمین شناسی منطقه، شامل سنگهای ولکانیک و ولکانوکلاستیک ایوسن با ترکیب آندزیت، تراکی آندزیت و داسیت می باشد که در آندزیت ها آثار کانی سازی مس دیده می شود. توده نفوذی زنگبار با سن الیگوسن، دارای ترکیبی در حد گرانودیوریت، کوارتزمونزونیت و آلکالی گرانیت بوده که به داخل واحدهای آتشفشانی منطقه نفوذ کرده و تغییرات نسبتا شدیدی در آنها ایجاد کرده است، سرشت ماگمای بوجود آورنده این سنگها از نوع کالکوآلکالن پتاسیم بالا تا شوشونیتی می باشد این توده ها جزوگرانیتوییدهای i-type بوده و در محیطهای تکتونیکی مربوط به قوسهای آتشفشانی پس برخورداری تشکیل شده اند. در منطقه مورد مطالعه انواع دگرسانیهای سریسیتیک، پروپیلیتیک و آرژیلیک قابل مشاهده می باشد. در زون فیلیک، بخش عمده سنگ به سریسیت و کوارتز تبدیل شده است بطوری که آثار بسیار اندکی از فلدسپارهای اولیه قابل تشخیص است. کانی سازی در منطقه شامل دو مرحله می باشد : کانی سازی اولیه شامل : مگنتیت، پیریت و کالکوپیریت بوده و کانی سازی ثانویه شامل : هماتیت، گوتیت، مالاکیت و آزوریت می باشد.
نوید طیبی ممقانی نصیر عامل
شبه جزیره اسلامی با مساحتی حدود 360 کیلومتر مربع در 70 کیلومتری جنوب غرب تبریز و ساحل شرقی دریاچه ارومیه و بین طول های جغرافیایی "32 °45 و"29 °45 شرقی و عرض های جغرافیایی"58 °37 و"57 °37 قرار دارد. منطقه مورد مطالعه در نقشه 1:100000 آذرشهر و در ساحل شرق دریاچه ارومیه و غرب روستای سارای واقع شده است. این شبه جزیره مانند یک استراتوولکان مرکب با بخش مرکزی فرونشسته است که بعدها بر اثر تزریق توده های ساب-ولکانیک با ترکیب سینتی تا سینودیوریتی بالا آمده ست. راه ارتباطی تبریز - ارومیه تنها راه ارتباطی منطقه می باشد. این منطقه در اثر نفوذ توده های سینیتی و سینودیوریتی بصورت گنبد تشکیل شده است و توسط دایکهایی با ترکیب تراکیتی، تراکی آندزیتی و تراکی بازالتی و بازانیتی قطع گردیده است. همچنین سنگهای آذرآواری (آگلومرا، توف، گدازه های برشی و لاهار) با حجم قابل توجهی در برخی از مناطق آن به چشم می خورد. در سن سنجی های به عمل آمده مشخص گردیده است که فعالیتهای آتشفشانی 5/6-8 میلیون سال قبل فعال بوده اند. با مطالعات انجام شده نشان داده شده است که مخروط آتشفشانی مرکب شامل تناوبی از گدازه های لوسیت تفریتی، تفریت، لوسیت بازانیت، بازانیت و سنگ های پیروکلاستیک وابسته است. فعالیت های ماگمائی در این جزیره شامل ماگماتیسم آلکالن پتاسیک و التراپتاسیک و شوشونیتی تحت اشباع از سیلیس است که در نهایت با جایگیری توده های نفوذی سینیتی و سینودیوریتی خاتمه یافته است. ماگمای مولد توده های نفوذی مورد مطالعه سرشت آلکالن پتاسیک و التراپتاسیک و شوشونیتی دارند که از عناصر lree, lile غنی بوده و آنومالی منفی و مشخصی از عناصر hree در آنها مشاهده می شود. این ویژگی می تواند ناشی از تشکیل ماگمای مولد از گوشته عمقی با ترکیب گارنت لرزولیتی و با نرخ ذوب کم باشد که در حین صعود و عبور از پوسته قاره ای با مواد پوسته ای آلایش یافته است. بررسی موقعیت ژئودینامیکی این سنگ ها در دیاگرام های مربوط به سنگ های پتاسیک نشان می دهد که این مجموعه در یک قوس ماگمائی پس برخوردی شکل گرفته است. در اطراف توده های سینودیوریتی و سینیتی، کانی زایی آهن بصورت مگنتیت و مس بصورت مالاکیت و آزوریت گزارش شده است که مطالعه و بررسی آنها نیز از اهداف مورد نظر در این پژوهش بوده است. با توجه به مطالعات انجام شده، کانی زائی آهن از نوع کایرونا بوده و حاصل جدایش از ماگما می باشد.
احد نوری مخوری محسن موید
گسل تبریز، از مهم ترین گسل های ایران است که در منطقه شمال غرب ایران و در آذربایجان مرکزی (ایران) قرار گرفته است. این گسل هسته مرکزی سامانه گسلی را تشکیل می دهد که عمده لرزه خیزی منطقه متأثر از عملکرد این گسل هاست. در این پژوهش سه چشمه لرزه زای پهنه ای در امتداد این گسل مشخص گردید که شهر تبریز در داخل یکی از این چشمه ها قرار می گیرد. بررسی داده های لرزه ای دستگاهی و تحلیل تصاویر دور سنجی در پهنه گسل تبریز، از حوالی شمال شهر میانه تا غرب شهر مرند، سه پاره عمده برای گسل شمال تبریز متمایز کرده است. پس از پاره بندی گسل وضعیت تنش های تکتونیکی در طول گسل به روش وارون مستقیم تحلیل شده است. نتایج تحلیل تنش در امتداد این گسل در محدوده مورد مطالعه نشانگر حرکات امتدادلغزی این گسل است که با حرکات امتدادلغزی راستگرد این گسل در کواترنر هم خوان است. با تحلیل تنش ها برای پاره های مختلف گسل امکان بررسی و برآورد توان حرکتی گسل در آینده فراهم شده است که بررسی نتایج بدست آمده در این پژوهش نشان می دهد برای پاره میانی و جنوبی گسل تبریزمقدار پتانسیل حرکتی گسل(fmp) حدود 73/0تا67/0 است. بنابر این نشانگر پتانسیل بالای این گسل برای فعالیت مجدد و ایجاد زلزله های بزرگ و مخرب است که تاریخچه زلزله های فشرده تاریخی این گسل نیز این مورد را تایید می کند. از این رو نتایج این تحقیق احتمال حرکت برای گسل شمال تبریز را 70 درصد برآورد می کند. اما مقدار پارامتر fmp در پاره شمالی (بخش غرب و محدوده شهر مرند) گسل تبریز 37/0تا3/0 و از این رو این بخش دارای توان لرزه خیزی پایین تری نسبت به پاره های میانی و جنوبی می باشد.
علی جعفری بهزاد زمانی قره چمنی
شاخه شرقی گسل ارس که منطبق بر شاخه شرقی رودخانه ارس است، یکی از گسل های پی سنگی و بنیادی شمال باختر ایران می باشد که باعث جابجایی زمین درز هرسی نین در ایران شده است و خرد قاره آذربایجان را به دو بلوک جدا از هم با ویژگی های متفاوت مانند چین خوردگی، دگرگونی، پلوتونیسم، ماگماتیسم و فرآیندهای تکتونو- ماگمایی در دو سوی خود تفکیک کرده است. گسل شاخه شرقی رودخانه ارس توسط گسل های متعدد جابه جا و به پاره های مختلف تبدیل شده است، این گسل، با گسل های چپگرد قیه باشی و راستگرد تبریز به طرف شرق جابه جا شده و چون جابه جایی در گسل تبریز زیاد بوده، از امتداد ne-sw در جمهوری آذربایجان به موقعیت جدید nne-ssw در ایران جابجا شده است. در این پژوهش ابتدا با استفاده از تکنیک های دورسنجی، تحلیل ناهنجاری های گرانشی و مطالعات لرزه زمین ساختی بر اساس فعالیت های لرزه ای، هندسه پاره های گسلی منطقه مورد بررسی قرار گرفته و سپس به تحلیل میدان های تنش در محدوده پهنه گسلی ارس، بر پایه روش تحلیل برگشتی و با استناد بر خش خط های برداشت شده صحرایی در منطقه پرداخته شده است. نتایج بدست آمده از این تحلیل، نشان از وجود یک رژیم امتدادلغز با مولفه فشارش nnw- sse و مولفه کششی ne-sw دارد. با توجه به نتایج بدست آمده، با توجه به رژیم تنش یاد شده می توان حرکت امتدادلغز گسل های راستگرد و چپگرد منطقه را توجیه کرد. جهت رژیم تنش بدست آمده در این تحقیق، به طرف شمال منطقه مورد مطالعه از جهت شمالی- جنوبی به جهت شمال شرق- جنوب غرب تغییر می کند، که با پژوهش های دیگر و اندازه گیری های gps در این ناحیه همخوانی خوبی را نشان می دهد.
زهرا بدخشان نوجه ده محسن موید
محدوده دوست بیگلو- صاحب دیوان در استان اردبیل و در 2? کیلومتری شمال غرب مشکین شهر واقع شده است. طبق تقسیم بندی های زون های ساختاری رایج زمین شناسی ایران محدوده مورد مطالعه در زون البرز- آذربایجان (نبوی ،1355) یا پهنه میانی(آقانباتی،1383) قرار گرفته است. واحدهای زمین شناسی منطقه شامل سنگ های آذرین درونی الیگوسن با ترکیب کوارتزمونزونیت، گرانودیوریت، دیوریت و آتشفشانی و آذرآواری های ایوسن با ترکیب آندزیت، بازالت و توف های اسیدی می باشد. بر اساس مطالعات زمین شناسی سطحی، لیتوژیوشیمی و ژیوفیزیک 8 عدد گمانه در محدوده صاحب دیوان به متراژ کل 65/2868 متر پیشنهاد و حفاری شده است. سنگ های موجود در گمانه ها عمدتأ شامل توده مونزونیت پورفیری، استوک ها و دایک های مونزودیوریتی، دایک های تراکی بازالتی و الیوین بازالتی و سنگ-های آتشفشانی آندزیتی می باشند. مجموعه ماگمایی موجود در این منطقه همانند سایر توده های مشابه موجود در کمربند ولکانوپلوتونیک ترشیر البرز- آذربایجان جزیی از قوس بعد از تصادم البرز-آذربایجان محسوب شده و پتانسیل بالایی برای مس و سایر فلزات پایه و قیمتی دارد. بر اساس نمودار(blavin,2004) ، توده های مزبور از نوع i-type بوده و ماگمای مولد آنها دارای سرشت کالک آلکالن (با پتاسیم بالا) تا شوشونیتی با ویژگی های متاآلومینوس می باشد. نفوذ سیالات گرمابی ناشی از فاز متأخر توده های نفوذی در داخل ولکانیک ها و آذرآواری های ایوسن موجب بوجود آمدن انواع دگرسانی های فیلیک، آرژیلیک،پروپلیتیک ،آلونیتی، زیولیتی و سیلیسی در منطقه شده است. انواع سیالات درگیر اولیه و ثانویه در نمونه های مورد مطالعه حضور داشته و بصورت تیپ دوفازی غنی از مایع دیده می شوند. تمام این سیالات در داخل رگچه های کوارتز قرار دارند. کانی سازی در منطقه شامل دو مرحله می باشد: کانی سازی اولیه شامل مگنتیت، کالکوپیریت، بورنیت و پیریت بوده و کانی سازی ثانویه شامل هماتیت ،گوتیت، کوولیت، مالاکیت و آزوریت می-باشد. با توجه به کلیه شواهد بدست آمده از مطالعات صحرایی، پتروگرافی و پترولوژی، دگرسانی، مینرالوگرافی و مطالعات میانبارهای سیال می توان گفت کانی زایی مس در منطقه احتمالاً از نوع پورفیری بوده و تشکیل اندک زون های سوپرژن بدلیل تاثیر محلول های سطحی بر روی زون کانی سازی هیپوژن بوده است.
حسین تقی زاده نصیر عامل
: منطق? مورد مطالعه در استان آذربایجان غربی در بخش شرق و جنوب شرق شهرستان شاهین دژ با مختصات جغرافیایی 46.33 تا 46.39 طول شرقی و 36.36تا 36.43 عرض شمالی قرارگرفته است. از نظر چینه شناسی محدوده مورد مطالعه بخشی از واحدهای آتشفشانی سازند کرج به سن ائوسن می باشد. سنگ های آتشفشانی ناحیه شامل واحدهای پیروکلاستیک توف و ریولیت می باشد. کانی شناسی اصلی ریولیت ها شامل فنوکریست های کوارتز و فلدسپار و شیشه به همراه کانی فرعی بیوتیت و کانی های ثانویه کلسیت و سرسیت و کلریت و زئولیت می باشد. بافت این سنگ جریانی و پورفیری است. وجود بلورهای فنوکریستی از کوارتز با حاشیه خلیج مانند در گدازه ریولیتی احتمالا نشان از تأثیرات ناشی از کاهش فشار در حین صعود ماگما به سطح زمین می باشد. توف ها عمدتاً ویتریک توف بوده و کانی شناسی توف ها شامل: کوارتز و شیشه و آلکالی فلدسپار به همراه کانی فرعی اپاک و کانی های ثانویه کلسیت و کلریت و زئولیت و کانی های رسی می باشد. بافت این سنگ پیلوتاکسیتیک و آفیریک می باشد. بررسی های ژئوشیمیایی نشان می دهد که سری ماگمایی گدازه ریولیت های منطقه مورد مطالعه کالک آلکالن بوده و ماهیت شیمیایی پرآلومینوس دارند که می تواند نشانگر منشأ پوسته ای این سنگ باشد. در دیاگرام عناصر کمیاب خاکی گدازه ریولیتی عناصرrb، th، nd، u، pb، cs و la آنومالی مثبت و عناصر p، ti، nb، ce، ba،zr ، srو euآنومالی منفی نشان می دهند. بر اساس الگوی تکتونوماگمایی، ریولیت های هولاسو به ماگماتسیم ترشیری تیپ قوس های بعد از تصادم زون ایران مرکزی تعلق داشته و ارتباطی با فرورانش فعال نئوتتیس (ماگماتیسم مزوزوئیک حاشیه فعال قاره ای در حاشیه ایران مرکزی ) ندارد. به منظور مطالعات پتانسیل پوزولانی توف ها و گدازه های منطقه مورد مطالعه آزمایش های متعدد انجام گردید بر اساس نتایج حاصل از مقاومت فشاری سنگ های توف در فاصله زمانی 28 روزه مشخص گردید به علت وجود کانی های زئولیتی و فازهای شیشه با عناصر قلیایی سیمان واکنش داده و باعث افزایش مقاومت سیمان شده است ولی نمونه های ریولیتی مقاومتشان کاهش پیدا کرده است. آزمایش گیرش اولیه و ثانویه بر روی نمونه ها نشان از مرغوبیت پوزولان های منطقه دارد. همچنین اکتیویته 75 درصدی پوزولان ها نشان از مرغوبیت این نوع پوزولان دارد. بر اساس مطالعات انجام شده بر روی پوزولان های منطقه مورد مطالعه در صورتیکه اختلاط پوزولانی بین 15 تا 30 درصد باشد بهترین کیفیت را نشان خواهد داد.
سعید باغبان اصغری نژاد محمدرضا حسین زاده
اسکارن آستامال در 25 کیلومتری شمال شرق خاروانا در استان آذربایجان شرقی واقع شده و قسمتی از کمربند فلززائی قره داغ - سبلان محسوب می شود. قدیمی ترین واحد زمین شناسی منطقه را توالی آتشفشانی - رسوبی کرتاسه ی بالایی متشکل از رخساره های فیلیش سان به همراه سنگ های آتشفشانی زیردریایی تشکیل می دهد. با نفوذ توده ی گرانودیوریتی قولان به سن الیگوسن به منطقه، سنگ های این واحد تحت تأثیر دگرگونی مجاورتی، هورنفلسی شده و به دنبال آن اسکارن زائی و کانه زائی در آن ها رخ داده است. دایک های متعدد و متنوعی- چه قبل از نفوذ این توده و چه بعد آن- این واحد را قطع کرده اند. اسکارن آهن آستامال که از نوع کلسیک می باشد، به واسطه ی حضور گسل ها و شکستگی های مضاعف در منطقه، در فاصله ی 600 متری از توده ی نفوذی مولد به صورت سه واحد کانسنگی مجزا تشکیل شده است. به همین دلیل، اندواسکارن در این مورد دیده نمی شود. همانند سایر کانسارهای اسکارنی، فرآیندهای اسکارنی شدن در دو مرحله ی اصلی پیشرونده و پسرونده صورت گرفته است. در مرحله ی اول با جایگیری توده ی نفوذی، سنگ های درون گیر به هورنفلس و مرمر تبدیل شده و با تبلور توده ی مزبور و آزاد شدن سیالات کانه زا، این واحد متحمل دگرسانی شده و کانی های کالک سیلیکاته ی بی آب نظیر گارنت و پیروکسن در آن ها تشکیل شده اند. با توجه به حضور کانی های دما بالا مانند ولاستونیت و کوردیریت در منطقه، دمای تشکیل این کانی ها بین ?c630-550 بوده و 18-10 تا 25-10 = o2ƒ می-باشد. از این رو می توان درجه ی دگرگونی این منطقه را از رخساره ی هورنبلند هورنفلس تا رخساره ی آلبیت - اپیدوت - هورنفلس فرض کرد. بر اساس مطالعات میکروپروب، گارنت های آستامال محلول جامد آندرادیت - گروسولار - آلماندن بوده و پیروکسن ها دارای ترکیب هدنبرژیتی هستند. در مرحله ی پسرونده با کاهش دما و s2ƒ، کانی های کالک سیلیکاته ی بی آب به کانی های کالک سیلیکاته ی آب دار (اپیدوت و ترمولیت - اکتینولیت)، سیلیکاته (کوارتز و کلریت)، اکسیدی (مگنتیت و اندکی هماتیت)، سولفیدی (پیروتیت، پیریت و کالکوپیریت) و کربناته (کلسیت) دگرسان شده اند. مگنتیت مهم ترین و گسترده ترین کانه ی آستامال بوده و عمدتاً به صورت توده ای و بعضاً به صورت رگه ای حضور دارد. کانه های پیروتیت، پیریت، کالکوپیریت و در برخی موارد هماتیت آن را همراهی می کنند. گسترش کانسنگ به واحدهای اسکارنی محدود نبوده و در داخل واحدهای هورنفلسی نیز رخ داده است. بر اساس مطالعات عناصر نادر خاکی و جزئی، نسبت lree/hree در اسکارن آستامال به دلیل بالا بودن این نسبت در توده ی نفوذی قولان و حضور کانی هایی نظیر گارنت آندرادیتی و اپیدوت آلانیتی بالاست. عناصر eu و ce به ترتیب به دلیل دماهای بالا و شرایط نسبتاً اکسیدان سیستم، آنومالی منفی نشان می دهند. طبق این مطالعات، عناصر جزئی ba، nb و p در نمونه های کانسنگی تهی شدگی نشان می دهند. با این حال، عنصر ba در واحدهای هورنفلسی و سیلیسی به خاطر رخداد دگرسانی های پتاسیک و فیلیک غنی شدگی بالایی نشان می دهد.
مهدی عشرتی محمدرضا حسین زاده
منطقه مورد مطالعه در 60 کیلومتری جنوب شرقی ماکو در استان آذربایجان غربی قرار دارد. واحدهای لیتولوژیکی شناسایی شده در منطقه شامل کنگلومرا و واحد رسی قطعه دار بوده که سن آنها به پلیوسن برمی گردد. قطعات افیولیتی مشاهده شده در مقاطع نازک شامل، سرپانتینیت با بافت مشی و بستایتی، آندزیت و آندزیت بازالتی، بازالت با بافت آمیگدالوئید، دیاباز و دولریت، قطعات سیلیسی، متابازیتها ، مرمر و ماسه سنگ کوارتزیتی می باشند. مهمترین کانی مس تشکیل یافته در منطقه مس طبیعی است، علاوه بر آن کانیهای اکسیدی مس همانند کوپریت و تنوریت و کانی کربناته مس یعنی مالاکیت، نیز در منطقه مشاهده شده اند. کانی سازی در منطقه بصورت اپی ژنتیک و استراتی باند بوده و توسط کنگلومرای پلیوسن میزبانی شده است. کنگلومرای میزبان شامل تنوعی از سنگهای رسوبی، آذرین و دگرگونی بوده و بخش عمده این قطعات و نیز فلز مس مربوط به افیولیت تیپ قبرس خوی می باشد. بر اساس مطالعات صحرائی، کانی شناسی و محیط رسوبی، دو نظریه محتمل برای حمل و ته نشینی مس وجود دارد، 1- حمل به شکل سولفیدی همراه با قطعات افیولیتی، آزاد شدن گوگرد و تشکیل مس طبیعی به دلیل بالابودن سطح آب زیرزمینی و وجود شرایط احیائی که سپس در اثر پائین آمدن سطح آب، کانیهای اکسیدی نیز تشکیل شده اند. 2- حمل مس از افیولیتها به داخل طبقات قرمز، شستشوی مس توسط آبهای فسیل و حمل توسط کلر موجود در این طبقات بصورت کمپلکس کلریدی به داخل کنگلومراها. البته هر یک از نظریه های فوق دارای نقاط ضعف و قوت بوده و برای رسیدن به جواب قطعی باید مطالعات بیشتری در این منطقه و افیولیهای خوی انجام دهیم ولی میتوان گفت که منشأ اصلی قطعات کنگلومرا و مس موجود، افیولیت خوی میباشد.
زهرا هادوی چهاربرج محسن موید
منطقه مورد مطالعه فاصله 25 کیلومتری جنوب شرقی اهر و 40 کیلومتری شمال غربی مشکین شهرو اطراف روستای نقدوز قرار گرفته است. دگرسانیگرمابیمنجر به گسترش زون¬های آرژیلیک، آرژیلیک- سیلیسی، سیلیسی و پروپیلیتی در این منطقه شده است. مطالعات پتروگرافی نشان داد که نمونه¬ها ترکیبی در حد آندزیت-آندزیت بازالتی، داسیت، ریوداسیت، ریولیت و لیتیک توف را دارا هستند و اغلب درای بافت¬های پورفیری، گلومروپورفیریک، هیالومیکرولیتی، میکرولیتی پورفیریک می¬باشند. آنالیزxrd نمونه های دگرسان، کریستوبالیت، ناترولیت، کائولینیت، کوارتز، آلبیت، سانیدین و ارتوکلاز را به عنوان کانی¬های اصلی نشان می¬دهد.ماگمای مولداینسنگ¬هاسرشتشوشونیتیوکالکآلکالنباپتاسیم بالاو متآلومین دارد و از نظر موقعیت تکتونیکی در یک قوس¬حاشیهفعالقاره¬ای ((cap و قوس¬ بعد از تصادم (pap) جایگیری کرده است.مطالعات ژئوشیمی نشان داد که سیال دگرسان کننده دارای منشأ گرمابی بوده و نقش فرایندهای سوپرژن از هیپوژن مهمتر بوده است.در این بررسی، از روش عنصر بی تحرک، برای محاسبه تغییرات جرم و میزان انتقال عناصر نادر خاکی در طی فرایند دگرسانی گرمابی استفاده گردید. ti به عنوان عنصر بی تحرک در نظر گرفته شد و نشان داد که پدیده¬های شستشو و تثبیت از عوامل کنترل کننده تمرکز reeها در زون های دگرسان می باشند. نسبت (eu/eu*) در نمونه های دگرسان بالاتر از نمونه تقریباً سالم است و نسبت (ce/ce*)برای نمونه نسبتاً سالم یک و بیشتر نمونه¬های دگرسان بزرگتر از یک است. نسبت (la/yb)n نشان داد که تهی شدگی عناصر hree نسبت به عناصر lree در نمونه¬های دگرسان بیشتر از نمونه سالم است و غنی¬شدگی lree نیز ممکن است باعث افزایش این نسبت شود. نسبت (la/sm)n در نمونه¬های دگرسان بیشتر از نمونه سالم بوده که حاکی از تهی¬شدگی بیشتر عناصر mree نسبت به lree است. نسبت (tb/yb)nدر نمونه¬های دگرسان کمتر از نمونه سالم بوده که نشان دهنده تهی¬شدگی کمتر عناصر hree نسبت به mree می¬باشد. با توجه به نحوه توزیع عناصر نادر خاکی در منطقه دگرسان به نظر می رسد رفتار عناصر تحت تأثیر ph، تغییرات دمایی و فشار، پتانسیل احیا، جذب سطحی و ترجیحی توسط رس ها و اکسید آهن، فراوانی لیگاندهای یونی قرار گرفته است. بر اساس مطالعه حاضر، دمای دگرسانی در حدودc °250-200 و ph سیال بین 5/1 تا 7 بوده است.
بیتا احمدی محسن موید
منطقه مورد مطالعه در شمال شهرستان ورزقان، استان آذربایجان شرقی قرار دارد و از نظر زمین شناسی بخشی از زون ولکانو-پلوتونیک البرز-آذربایجان محسوب می شود. واحدهای سنگی در این منطقه شامل سنگ های آتشفشانی تراکی آندزیت و آندزیت بازالتی ائوسن فوقانی، توده نیمه آتشفشانی کوارتز مونزونیتی پورفیری (الیگوسن فوقانی-میوسن زیرین، که مسئول کانی سازی و دگرسانی در منطقه است)، توده نابارور گرانودیوریتی (میوسن)، دایک های تاخیری متعدد با ترکیب دیوریتی-کوارتزدیوریتی،گرانودیوریت، میکرودیوریتی و مونزودیوریت، گنبدها و گدازه های آندزیتی-تراکی آندزیتی (پلیوکواترنر) و گدازه های بازالتی (کواترنر) هستند. بررسی ژئوشیمیایی عناصر اصلی، فرعی و کمیاب سرشت کالک آلکالن برای توده پورفیری و دایک های تاخیری و ویژگی متاآلومینوس را نشان می دهد.این واحدهای سنگی جزو گرانیتوئیدهای قوس قاره ای پس برخوردی است. فعالیت سیستم گرمابی و وقوع جوشش به دنبال جایگیری توده پورفیری، سبب ایجاد شکستگی های هیدرولیکی و خردشدگی در منطقه و به دنبال آن دگرسانی گرمابی سریسیتیک، آرژیلیک حدواسط، پروپیلیتیک، سیلیسیفیکاسیون متوسط تا شدید و کربناتی شدن در منطقه شده است. کانی سازی در منطقه مورد مطالعه به صورت هیپوژن و سوپرژن است. سولفیدهای اصلی هیپوژن شامل پیریت، کالکوپیریت و گالن است. گوتیت کانی اصلی سوپرژن است. با توجه به مطالعات انجام شده کانی سازی در منطقه مورد مطالعه از نوع گرمابی است و به دلیل نداشتن عیار کافی به عنوان اندیس مس مطرح می گردد.
مسعود لطفه نیا محسن موید
منطقه مورد مطالعه در شمال غربی ایران و در زون متالوژنی البرز باختری واقع می باشد. دگرسانی گرمابی وسیع و کانی سازی های مس به فرم افشان و رگچه ای و سرب و روی به شکل رگچه ای در این منطقه به چشم می خورد. در اندیس لوبین- زرده تزریق توده نفوذی چال- لوبین به سن الیگوسن به مجموعه های ولکانی کلاستیک ائوسن (سازندکرج) در امتداد ساختار و گسل های طولی و عمیق بلندی های طارم سبب ایجاد دگرسانی شدید گرمابی شامل دگرسانی فیلیک، آرژیلیک، پروپیلیتیک، سیلیسی، تورمالینی و دگرسانی آلونیتی شده است. این توده حاوی کانی های اصلی پلاژیوکلاز، پیروکسن، بیوتیت، هورنبلند، آلکالی فلدسپار، کوارتز و کانی های فرعی آپاتیت، زیرکن، کانی های اوپک، روتیل و اسفن می باشند. این توده عمدتاً از نوع کوارتز-مونزونیت، مونزونیت، تونالیت، کوارتز مونزودیوریت، گرانیت و میکرودیوریت می باشد. ماگمای این توده سرشت کالک آلکالن تا شوشونیتی و ویژگی متاآلومینوس دارد. موقعیت تکتونیکی این توده مرتبط با قوس های آتشفشانی می باشد. کانی زایی در منطقه لوبین- زرده در امتداد گسل ها و شکستگی های منطقه که ناشی از سرد شدن توده نفوذی و تکتونیک کلّی منطقه می باشند، صورت گرفته است. مهمترین کانی سازی های منطقه شامل کانی های اولیه اکسیدی (ایلمنیت)، سولفیدی (پیریت، کالکوپیریت، گالن، اسفالریت)، سولفاتی (باریت) و کانی های ثانویه اکسیدی یا هیدروکسیدی (هماتیت، گوتیت)، سولفیدی (کوولیت)، سولفاتی (آنگلزیت)، کربناتی (مالاکیت و آزوریت) می باشد. تیپ کانی سازی از نوع هیدروترمالی و به شکل افشان و رگه – رگچه ای می باشد.
فاطمه طلوعی تمرداش نصیر عامل
منطقه مورد مطالعه در نقشه 1:100000 لاهرود و در استان اردبیل واقع شده است. راه ارتباطی اردبیل - گرمی تنها راه ارتباطی منطقه می¬باشد. این منطقه مابین طول¬های جغرافیایی "00 °48?? و"53 °47 شرقی و عرض¬های جغرافیایی"56 °38 و"00 °39 شمالی قرار دارد. سن سنگ¬ها طبق گزارش نقشه 100000/1 لاهرود، ائوسن می¬باشد. این منطقه در تقسیم¬بندی زون¬های زمین¬شناسی ایران، در محدوده زون البرز غربی- آذربایجان قرار می¬گیرد. سنگ¬های آذرین مورد مطالعه از نوع گابرو هستند که به صورت دایک بازالت¬هایی که در نقشه با سن ائوسن مشخص شده است را قطع می-کنند. کانی¬های اصلی آن شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و الیوین است، و بافت غالب آن، گرانولار و افیتیک می¬باشد. ماهیت این سنگ¬ها از نظر ژئوشیمیایی، آلکالن پتاسیم بالا تا شوشونیتی تعیین شده است. در نمودارهای مختلفی که برای تعیین محیط تکتونیکی استفاده شده، موقعیت¬های کششی درون صفحه¬ای را نشان می¬دهند. بررسی نمودارهای ree نشان داد که عناصر نادر خاکی سبک نسبت به عناصر نادر خاکی سنگین غنی¬شدگی دارند. همچنین بی¬هنجاری eu در سنگ¬ها دیده نمی¬شود. منشا ماگما از یک ماگمای گارنت لرزولیتی فلوگوپیت¬دار با درجه کم ذوب بخشی در حدود 1 تا 5 درصد می¬باشد. عمق تشکیل ماگما نیز 100 تا 110 کیلومتر می¬باشد. بر اساس آنالیز میکروپروب، پلاژیوکلاز در گابروها از نوع لابرادوریت، الیوین¬ها از نوع کریزولیت و پیروکسن از نوع دیوپسید، می¬باشد. از روی داده-های مربوط به آنالیز کلینوپیروکسن نیز مشخص شد که فوگاسیته اکسیژن محیط بالا بوده است.
امیر رحمانی محمد رضا حسین زاده
کانسار مس خلیفه لو در 7 کیلومتری شمال شهرستان ابهر واقع شده است. کانسار مس خلیفه لو ، بین طول های شرقی 3013°49 تا 50 14°49 و عرض های شمالی 24 18°36 تا 30 19°36 و در برگه 1:100000 ابهر قرار گرفته است. واحد های سنگی منطقه خلیفه لو شامل مجموعه ای از سنگ های آذر آواری، گدازه های آندزیتی و سنگ های ریولیتی - داسیتی به سن ائوسن میانی (سازند کرج) می باشند. کانسار مس - طلا خلیفه لو به صورت رگه ای بوده و ضخامت رگه ها از 5 سانتی متر تا 1 متر می باشد. مطالعات زمین شناسی و کانی شناسی رگه های کانه دار، نشان دهنده دو تیپ رگه در منطقه خلیفه لو می باشد: الف) رگه های سیلیسی - سولفیدی: مهمترین نوع رگه های کانه دار کانسار خلیفه لو می باشند که به طور عمده از کانی های کوارتز، کالکوپیریت، پیریت، کالکوسیت، کوولیت، مالاکیت، آزوریت، هماتیت و گوتیت تشکیل شده اند. در رگه های سیلیسی - سولفیدی، انواع بافت های رگه - رگچه ای، برشی، جانشینی، انتشاری، شانه ای و پرکننده فضاهای خالی قابل مشاهده می باشند. ب) رگه های سیلیسی - اکسیدی: این نوع رگه ها نسبت به رگه های نوع اول تاخیری بوده و به طور عمده از کوارتز و اکسی هیدروکسید های آهن (اسپکیولاریت، هماتیت، گوتیت) و مقادیر کمی کالکوپیریت و پیریت تشکیل شده اند. وجود کانی سازی رگه ای - برشی، کانی سازی مس - طلا، وجود گوارتز حفره ای در مرکز سیستم دگرسانی و ساخت و بافت های رگه - رگچه ای، برشی، جانشینی، انتشاری، پرکننده فضاهای خالی، پوسته ای و شانه ای، دگرسانی آرژیلیک پیشرفته، حضور باریت در ارتباط با رگه های کانه دار سیلیسی – سولفیدی، نشان دهنده تشابه کانسار خلیفه لو با کانسارهای اپی ترمال نوع سولفیداسیون بالا (high sulfidation = hs) می باشد.
حمیده جوادی تازه کند احمد جهانگیری
مجموعه نفوذی کلاسور به سن الیگوسن، در جنوب غرب شهرستان کلیبر، شمال غرب ایران، مابین طول¬های جغرافیایی 3 74 46 تا 1 79 46 شرقی و عرض¬های جغرافیایی 2 80 38 تا 81 38 شمالی محدود شده است. این منطقه در تقسیم¬بندی زون¬های زمین¬شناسی ایران در محدوده زون البرز غربی– آذربایجان قرار می¬گیرد. قدیمی¬ترین رخنمون در منطقه متعلق به دوره کرتاسه می¬باشد که شامل گدازه¬های جریانی آندزیتی می¬باشد و در نهایت توده¬های پلوتونیک نیمه¬ عمیق الیگوسن که درون واحدهای آتشفشانی کرتاسه نفوذ کرده¬اند و ترکیب سنگ¬شناسی آنها از گابرو-دیوریت، دیوریت، کوارتز دیوریت، کوارتز مونزودیوریت، کوارتز مونزونیت، مونزونیت و گرانیت در تغییر است. کانی¬های اصلی توده شامل کوارتز، پلاژیوکلاز، فلدسپار پتاسیم، بیوتیت و آمفیبول بوده و بافت غالب گرانولار می¬باشد. توده توسط دایک¬های متعددی با ترکیب دیوریتی، میکرودیوریتی، لامپروفیری و دایک¬های آپلیتی قطع شده است. این توده در شمال منطقه به سن الیگوسن می¬باشد. سری ماگمائی گرانیتوئیدهای منطقه از نوع کالک آلکالن تعیین شده است. از نظر شاخص اشباع از آلومین اکثراً در محدوده پرآلومینوس تا متاآلومینوس واقع می¬شوند و از نظر ژنتیکی از نوع گرانیتوئیدهای i-type می¬باشند. نمودارهای عنکبوتی مقایسه¬ای و الگوی ree این گروه از سنگ¬ها نشان می¬دهد که سنگ¬های منطقه از یک منشأ یکسان به وجود آمده¬اند و با توجه به بالا بودن نسبت lree/hree، منشأ سنگ گارنت-لرزولیتی می¬باشد. روندهای نیمه موازی hree ها بیانگر تفریق جزئی آنها می¬باشد. غنی¬شدگی سنگ¬های مورد مطالعه در عناصری مانند th, pb و u می¬تواند در ارتباط با فرایندهای متاسوماتیسم گوشته و یا آلایش پوسته قاره¬ای باشد و آنومالی¬های منفی از ti, p و eu به علت تبلور در کانی¬های مشخص (ایلمنیت، آپاتیت و ...) در مراحل اولیه تفریق می¬باشد. مطالعات ژئوشیمی عناصر نادر بیانگر این مطلب است که نفوذی¬های مورد مطالعه در محیط تکتونیکی قوس آتشفشانی پس از برخورد (post-collision) ایجاد گردیده¬اند.
نسیم نظری محسن موید
:منطقه مورد مطالعه در شمال روستای کرگان، شمالغرب بستتان آبتاد و در فالتله 54 کیلومتری شهرستان تبریز واقع است. واحدهای ولکانیکی و سابولکانیکی شناسایی شتده در ایتن محدوده متعلق به ائوسن بوده و شامل مجموعهای از آندزیت، آندزیتمگاپورفیری، آندزیتبتازالتی، میکروگرانیت، میکرودیوریت و کریستالتوف میباشد. سنگهای ولکانیک محتدوده متورد مطالعته بیشتر ترکیب حدواسط تتا استیدی داشتته و جتزی ستری ماگمتایی کالت کآلکتالن پتاستیم بتالا و شوشونیتی بوده و عمدتاً مربوط به محیطهای حواشی فعال قارهای و کمربندهای آتشفشتانی زون فرورانش میباشند. دگرسانی در محدوده مورد مطالعته شتامل دگرستانی پروپیلیتیتک و آ تاری از دگرسانی سیلیسی شدن میباشتد کته در ا تر واکتنش متقابتل بتین محلتو لهتای هیتدروترمال و سنگهای میزبان )ولکانیکهای ائوسن( بته طتور گستترده لتورف گرفتته استت. ستنگ میزبتان کانیسازی آندزیتها میباشند. عرض زون کانیسازی شده در منطقه در حدود 91 متر متی باشتد. کانهزایی هیپوژن شامل کانیهای پیریت، کالکوپیریت و بورنیت است که در طی مراحل دگرستانی سوپرژن پیریت و کالکوپیریت به هماتیت و کوولیت تبدیل شده و بورنیت نیز در حتال تجزیته بته کوولیت میباشد. بر اساس شکل کانهزایی و بافتهای مشاهده شده نمونته هتای کانته دار متی تتوان کانهزایی مس را در منطقه از نوع رگهای در نظر گرفت.
مهدی بهیاری محمد محجل
در این پژوهش در منطقه میشو (جنوب مرند) با استفاده از ساختارهای زمین شناسی سازوکار برافرازش مورد بررسی قرار گرفت سپس با استفاده از شاخص های ژئومورفیک تغییرات نرخ برافرازش به صورت کیفی مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت از زمین دماسنجی حرارت پایین برای تحلیل کمی نرخ برافرازش مورد استفاده قرار گرفت. ررسی شکل حوضه رسوبی و منحنی های هیپسومتری به همراه شاخص های توپوگرافی نیز مشخص کرد که دامنه شمالی از لحاظ زمین ساختی در وضعیت فعال تری قرار دارد و درحالی که دامنه جنوبی به بلوغ نسبی تکتونیکی رسیده است. جمع بندی داده های ساختاری و چینه شناسی نشان داد که برافرازش در منطقه از کرتاسه پسین آغاز شده است برای تایید این سن تعیین سن اورانیوم زیرکن بر روی نمونه ای از سازنذ قرمز فوقانی صورت گرفت. همچنین مطالعات ترموکرونومتری بر روی 6 نمونه از سازند کهر پی سنگ منطقه و یک نمونه از سازند قرمز فوقانی در فرودیواره گسل شمال میشو انجام شد.
نازیلا انصاری محسن موید
طارم از لحاظ تقسیم بندی واحدهای زمین شناسی ایران در زون البرز غربی واقع شده، دارای روند شمالغرب- جنوبشرق بوده و بر روی نوار ولکانو-پلوتونیک کرتاسه بالایی- سنوزوئیک با روند شمال باختری- جنوب خاوری قرار دارد. سنگهای ولکانیک و پیروکلاستیک که بخش وسیعی از رخنمونهای سنگی منطقه را تشکیل می دهند. از نظر چینه شناسی متعلق به سازند کرج بوده و در چهار گوش زنجان به دو عضو آمند و کردکند تقسیم شده اند. بطور کلی می توان در منطقه، نهشته های آتشفشانی ائوسن (گدازه ها و مواد آذرآواری)، توده های نفوذی ائوسن بالا- الیگوسن و نهشته های رسوبی کواترنری را مشاهده نمود. سنگهای ولکانیکی منطقه عمدتا" شامل آندزیت، آندزیت بازالت و سنگهای پیروکلاستیک شامل انواع توفها: لیتیک کریستال توف،کریستال لیتیک توف، کریستال توف، لیتیک توف و آندزیت بازالتی می باشند.
نسرین پورفتحی محمدرضا حسین زاده
چکیده: منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران و شرق شهرستان چالدران در استان آذربایجان غربی قرار دارد. این محدوده قسمتی از مجموعه افیولیتی خوی (مجموعه شرقی) می باشد. مجموعه افیولیت ملانژ منطقه بابالو ترکیب حدواسط و مافیک دگرگونه دارد و متشکل از سنگ های متاکوارتزمونزودیوریت، متامونزودیوریت-گابرو تا متادیوریت-گابرو می باشد. لیستونیت ها به صورت رگه ای و یا لنزی در امتداد گسل در میان مجموعه افیولیت ملانژ طی دگرسانی سیلیسی- کربناتی یا لیستونیتی تشکیل شده اند. این لیستونیت ها بر اساس سنگ شناسی و درصد سیلیس به دو نوع لیستونیت سیلیسی- کربناتی و سیلیسی تقسیم شده اند. مطالعات ریزساختاری لیستونیت ها برخی آثار دگرریختی را نشان می-دهند که شامل تیغه های دگرریختی، کوارتزهای تکه تکه شده، بودیناژ، فرایند کشش در کوارتز، بافت میلونیتی و بلورهای کوارتز تبلور مجدّد یافته می باشند. این بافت ها تشکیل آن ها در یک محیط برشی و گسلی و تکتونیک فعال حاکم در منطقه را نشان می دهند. بر اساس نمودارهای عنکبوتی عناصر نادر خاکی نرمالیز شده به کندریت، عناصر lree نسبت به hree غنی شده اند و روند تغییرات این عناصر در لیستونیت ها از الگوی مربوط به سنگ های حدواسط و مافیک دگرگونه تبعیت می کند. لذا چنین استنباط می شود که لیستونیت ها از دگرسانی این نوع سنگ ها تشکیل شده اند. با توجه به این که لیستونیت های منطقه دارای ماهیت سنگ منشأ حدواسط، مافیک و حاوی پتاسیم می باشند، به عنوان ارتولیستونیت و آلومتامورفیک لیستونیت در نظر گرفته می شوند. هم چنین حضور کانی فوشسیت در آن ها، نشانگر لیستونیت واقعی می باشد. دو جزء co2 و h2o نشأت گرفته از آب های سطحی و جوّی در تشکیل دگرسانی لیستونیتی نقش داشته اند. هم چنین عوامل گرادیان زمین گرمایی و گرمای ناشی از اصطکاک در پهنه های برشی به عنوان منابع حرارتی موثر در گرم شدن سیال گرمابی می باشند. بر اساس مطالعات بافتی و نتایج حاصل از بررسی محدوده پایداری کانی های حاصل از این نوع دگرسانی، فرایندهای تشکیل لیستونیت ها در سه مرحله صورت گرفته است: 1- کربناتی-شدن 2- سیلیسی شدن 3- تشکیل میکا. از نظر زمین شیمی، لیستونیت ها غنی شده از mgo، cao، sio2، loi، cr، co، ni، cu و mo می باشند. مقادیر بالای cr در آن ها حضور کانی فوشسیت یا موسکویت سبز کروم دار را تأیید می-کند. پیریت و کالکوپیریت مهم ترین کانی های سولفیدی منطقه هستند که طی فرایند دگرسانی لیستونیتی تشکیل شده اند. اکسیداسیون کانی های سولفیدی در سطح زمین پوششی از اکسیدها و هیدروکسیدهای آهن را به وجود آورده است، هم چنین تشکیل مالاکیت و آزوریت به عنوان کانی های کربناتی ثانویه مس، نشان دهنده کانی سازی سولفیدی گسترده در منطقه و دخالت محلول های سوپرژن می باشد.
عاطفه بازرگانی احمد جهانگیری
گنبد تاباخ داغی بین طولهای جغرافیایی23 °45و 26 °45 شرقی و عرض های جغرافیایی11°38 و 13°38 شمالی در شمال غرب ایران(آذربایجان)، واقع در شمال گسل تبریز و در غرب گسل تسوج واقع شده است. این توده نهشته های سازند قرمز فوقانی و نیز مجموعه آتشفشانی پتاسیک و اولتراپتاسیک غرب و جنوب غرب مرند را قطع کرده است. این توده لوکوکرات، و دارای کانی هایی چون پلاژیوکلاز، هورنبلند، بیوتیت، آپاتیت، اسفن، زیرکن، فلدسپارپتاسیم و کوارتز می باشد. بافت های این سنگها پورفیریک، میکرولیتیک پورفیری، غربالی و گلومروپورفیریک می باشد و بطوریکه درشت بلورهای پلاژیوکلاز، بیوتیت و هورنبلند در زمینه ای از شیشه و میکرولیت قرار گرفته اند. در میان فنوکریست ها پلاژیوکلاز و هورنبلند بیشترین فراوانی را دارا می باشند. ترکیب پلاژیوکلازها ازآندزین تا آلبیت تغییر می کند. آمفیبولهای منطقه همگی از نوع کلسیک هستند. میکاها از نوع فلوگوپیت و بیوتیت منیزیم دار می باشد. ترکیب سنگ شناسی گنبد تاباخ داغی، داسیت و آندزیت می باشد. بررسی های ژئوشیمیایی نشان می دهد که توده نفوذی تاباخ داغی ماهیت متاآلومینوس دارد. در دیاگرام های عنکبوتی برای نمونه ها آنومالی جزئی منفی eu مشاهده می شود که این مقدار، eu/eu* برابر با 95/0می باشد. نمونه های منطقه مورد بحث در دیاگرام y در مقابل sr/y در محدوده آداکیت ها قرار می گیرند. سنگ منشأ ماگمای پدیدآورنده آداکیت ها از منشأ سنگهای دگرگونی گارنت آمفیبولیتی و از محل پوسته تحتانی در نظر گرفته می شود. منشأ احتمالی برای سنگهای آداکیتی دم تاباخ داغی، از منشأ پوسته قاره ای پایینی ضخیم شده است و احتمال ذوب بخشی پوسته اقیانوسی کم اهمیت تر است. گسله های تبریز و تسوج نقش مهمی را در جایگیری توده تاباخ داغی بازی کرده اند. محیط زمین ساختی این سنگها در محدوده کمان های ماگمایی پس برخوردی و کمان های حاشیه قاره ای فعال قرار می گیرد.
فاطمه داره محمدرضا حسین زاده
محدوده اکتشافی مس قره تپه در فاصله 14 کیلومتری شمال شرقی شهر ماکو در استان آذربایجان غربی قرار گرفته است. در این منطقه سه اندیس معدنی شناسایی و عملیات اکتشافی بر روی آنها متمرکز شده است. در این ناحیه، کانی سازی مس به صورت رگه ای درون آهکهای بیتومینه پرمین (سازند روته) رخ داده است. سنگ میزبان کانی زایی، آهکهای بیتومینه به سن پرمین می باشند که تحت تأثیر محلولهای گرمابی، سیلیسی شده اند. مهمترین کانیهای مس دار شامل کالکوسیت، کوولیت و کالکوپیریت می باشند. مالاکیت و آزوریت هم مهمترین کانیهای تشکیل شده در زونهای سطحی می باشند که همراه با کانیهای سولفیدی شکستگیهای سنگ میزبان را پر کرده اند. در این محدوده، توده های نفوذی به صورت سیل و دایک وجود داشته که تصور می شود یک گزینه احتمالی به عنوان منشاء مس در منطقه باشند. با این حال، شواهدی در رد این فرضیه نیز وجود دارند که نشان می دهند این کانی سازی می تواند دارای منشاء رسوبی باشد و مس توسط شورابهای حوضه ای از واحدهای زیرین شسته شده و به مکانهای ترسیب انتقال یافته باشد. گوگرد مورد نیاز برای تشکیل سولفیدها نیز می تواند الف) از توده نفوذی سیل ب) احیای ترموشیمیایی و باکتریایی سولفات ج) ماهیت بیتومینه سنگ میزبان تأمین شده باشد. به نظر می رسد کانی سازی مس قره تپه بطور عمده به وسیله سه فاکتور کنترل شده است: الف) تکتونیک ب) چینه شناسی ج) عوامل احیایی بر اساس شواهد صحرایی و مطالعات میکروسکوپی از جمله سنگ میزبان کانی سازی، کانی سازی سولفیدی، رخداد رگه ای کانی سازی، کانی سازی با فاصله از توده نفوذی و نیز عوامل کنترل کننده کانی سازی، می توان کانی سازی مس قره تپه را مشابه کانی سازی مس-روی کیپوشی در کشور کنگو در کمربند مس آفریقای مرکزی دانست.
سولماز محمدرضایی احمد جهانگیری
منطقه مورد مطالعه در نقشه 1:100000 لاهرود و در استان اردبیل واقع شده است. سن سنگ ها طبق گزارش نقشه 1:100000 لاهرود، الیگوسن می باشد. این منطقه در تقسیم بندی زون های زمین شناسی ایران، در محدوده زون البرز غربی- آذربایجان قرار می گیرد. سنگهای آذرین مورد مطالعه از نوع فوئید-مونزو دیوریت تا مونزو دیوریت با بافت پورفیری تا گرانولار می باشند . کانی های اصلی آن شامل پلاژیوکلاز، نفلین، آمفیبول، ارتوز و بیوتیت می باشد و کانی های فرعی آن آپاتیت، اسفن، زیرکن و کانی های اپک هستند. توده نفوذی میرزاحسن کندی به درون ولکانیک های ائوسن با ترکیب الیوین بازالت- آندزیت تا تراکی آندزیت نفوذ کرده اند.
مریم رشیدی رباب حاجی علی اوغلی
: مخروط آتشفشانی آروانه به سن پلیوسن-پلیستئوسن متعلق به بخش شرقی مجموعه آتشفشانی سهند در جنوب غرب شهرستان بستان آباد واقع شده است. ترکیب سنگ ها داسیت و ریوداسیت با کانیهای فنوکریست پلاژیوکلاز+هورنبلند+بیوتیت±کوارتز±فلدسپار پتاسیم می باشد. ترکیب پلاژیوکلازها آندزین و لابرادوریت می باشد. ترکیب پلاژیوکلازها بین an39 تا an59 در تغییر است. ترکیب شیمی پلاژیوکلاز در محدوده آندزین و لابرادوریت واقع شده است و ترکیب شیمی فنوکریست های آمفیبول از نوع کلسیک می باشد. حضور آمفیبول های کلسیک در سنگهای ماگمایی نشانه وابستگی این سنگها به ماگماهای مرتبط با محیط های فرورانشی می باشد. خاستگاه ماگمایی گدازه های اسیدی مخروط آتشفشانی آروانه بر اساس ترکیب شیمی بیوتیت و آمفیبول به فرورانش نسبت داده شد. طبق نتایج شرایط دما-فشار تبلور کانی ها بر اساس ترکیب شیمی فنوکریست ها به ترتیب در حدود 700 درجه سانتی گراد در محدوده 2/3 تا 6 کیلوبار تعیین می شود.
علیرضا روان خواه محسن موید
منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران، استان آذربایجان شرقی و در شمال شرق و جنوب غرب هوراند (شرق شهرستان کلیبر) به مختصات جغرافیائی ?25 ?47 تا ?33 ?47 طول شرقی و ?52 ?38 تا ?00 ?39 عرض شمالی (بخش هوای)، ?23 ?47 تا ?30 ?47 طول شرقی و ?20 ?38 تا ?22 ?38 عرض شمالی (بخش لقلان) و ?13 ?47 تا ?18 ?47 طول شرقی و ?47 ?38 تا ?50 ?38 عرض شمالی (محدوده هشت سر) واقع شده است. این محدوده در زون بندی های زمین شناسی ایران، بخشی از زون البرزغربی– آذربایجان و پهنه مرکزی محسوب می شود. رخنمون اصلی سنگ های غالب در محدوده مورد مطالعه سنگ های فیلیشوئیدی و کربناته پلاژیک کرتاسه فوقانی- پالئوسن به همراه سنگ های ولکانیک و ولکانو–کلاستیک سازند مجیدآباد است. توده های مورد مطالعه بصورت پراکنده در لابلای این مجموعه رخنمون یافته اند. توده-های گرانیتوئیدی بفرم سیل، دایک و استوک و توده های لامپروفیری و گابروهای شوشونیتی نیز اغلب بفرم لاکولیت و دایک در هسته طاقدیس متشکل از این نهشته ها و توده گابروئی هشت سر به همراه پیروکسنیت های همراه به درون نهشته های مذکور تزریق شده اند. توده های نفوذی منطقه هوراند دارای ترکیب سنگ شناسی متنوعی بوده که از دیوریت، گابرو، گابرو دیوریت، الیوین گابرو، لامپروفیر، کوارتزدیوریت و مونزوگابرو تشکیل یافته اند. این توده ها نهشته های فلیش-گونه کرتاسه بالایی – پالئوسن را قطع کرده اند. با توجه به کانی شناسی اصلی آمفیبول، کلینوپیروکسن، بیوتیت، الیوین و خمیره متشکل از پلاژیوکلاز یا پتاسیم فلدسپار و کانی های فرعی آپاتیت و کانی های تیره، ترکیب لامپروفیر هوای کامپتونیت تا سانائیت ارزیابی شده، گابروی شوشونیتی با کانی شناسی اصلی الیوین، کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز و کانی های فرعی فلوگوپیت، آمفیبول، آپاتیت و اوپاک، گابروی لقلان شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، پتاسیم فلدسپار و بیوتیت، کانی های اصلی سازنده گابروی هشت سر شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و آمفیبول و ترکیب کانی شناسی پیروکسنیت منطقه هشت سر شامل کلینوپیروکسن، الیوین، کانی کدر و مقادیری پلاژیوکلاز و آمفیبول می باشد.
زینب [جدی تازه کند احمد جهانگیری
:منطقه مورد مطالعه در اطراف روستای چبنی (چبنلو) ، در جنوب غربی رضی و شمال شرقی مشگین شهر در استان اردبیل واقع است که که بین طولهای جغرافیائی شرقی?00?48 تا ?07?48 و عرضهای جغرافیائی شمالی? 30?38 تا ? 35?38 واقع شده است. این منطقه در نقشه ??????:? رضی قرار می گیرد. نزدیکترین شهر به منطقه شهر مشگین شهر بوده و راه ارتباطی مشگین شهر - اردبیل آسانترین راه ارتباطی به منطقه می باشد. این منطقه در تقسیم بندی زون های زمین شناسی ایران، در محدوده زون البرز غربی- آذربایجان قرار می گیرد. سنگ های آذرین مورد مطالعه از نوع بازالت هستند و در اطرف آن سنگ های لاتیت مگاپورفیری رخنمون دارد.
ارکیده ذاکرحسینی محسن موید
چکیده ندارد.
منیر مجرد محسن موید
چکیده ندارد.
مهسا فردایی محسن موید
چکیده ندارد.
امید کلانتری محسن موید
چکیده ندارد.
مهدی خیری محسن موید
چکیده ندارد.
الهه آهنگری صدرالدین امینی
چکیده ندارد.
ملیحه سلیمانی ینگجه محسن موید
چکیده ندارد.
احمد یوسفی راد بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
امید کلانتری محسن موید
چکیده ندارد.
مهناز ارجمند بیدختی بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
سیما نام پاک محسن موید
چکیده ندارد.
فاطمه اربطی محسن موید
چکیده ندارد.
بهرام وثوق بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
نوراله رضوی زاده بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
علی اصغر رسایی محسن موید
چکیده ندارد.
احمد احمدی سنگاچین بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
امیرحسین پورخواجه بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
امینه ناصری بهزاد حاج علیلو
چکیده ندارد.
آرزو سفیدگر هوجقان احمد جهانگیری
چکیده ندارد.
قادر حسین زاده محسن موید
چکیده ندارد.
حسین آقایی اصغر اصغری مقدم
منطقه مورد مطالعه در استان آذربایجان شرقی، در شمال غرب ایران و در فاصله حدوداً 25 کیلومتری شهرستان هشترود واقع شده است. این منطقه دارای آب و هوای نیمه سرد و خشک بوده و متوسط بارش سالانه در طول دوره آماری 20 ساله (1385-1365)، 9/325 میلیمتر میباشد. دو رودخانه اصلی قرنقوچای و آلمالوچای منابع آبی منطقه را زهکشی میکنند و سد سهند نیز در جائی که این دو رودخانه به هم میپیوندند ساخته شده است. هدف از این پژوهش بررسی کیفیت منابع آبی محدوده غرب هشترود با تأکید بر آلودگی این منابع با آرسنیک میباشد. جهت بررسی کیفیت منابع آبی محدوده مورد نظر،35 نمونه آبی در آبان¬ماه 1387 از آب های سطحی و آب¬های زیرزمینی (چشمه و چاه) و چندین نمونه آبی و خاکی نیز در اردیبهشت 1388 برداشت شد. پارامترهای هدایت الکتریکی، دما و ph در محل نمونهبرداری و یونهای اصلی، نیترات، فلوئورید، سیلیس، آهن و آرسنیک در آزمایشگاه آبشناسی گروه زمینشناسی دانشگاه تبریز مورد آنالیز قرار گرفتند. تیپهای بیکربنات کلسیک، بیکربنات سدیک، کلرو سدیک و سولفاته کلسیک تیپهای منابع آبی منطقه مورد مطالعه را تشکیل میدهند. با توجه به نتایج آنالیز هیدروشیمیایی، مقادیر غلظت آرسنیک از حد استاندارد جهانی (who) و حتی ایران بیشتر میباشد. بیشترین غلظت آرسنیک در آب چاهها و چشمههای روستاهای قوپوز، قزللو شوردرق بوده و در آبهای سطحی نیز، رودخانه آلمالوچای (نزدیک قزللو) بیشترین غلظت آرسنیک را دارا میباشد. در بیشتر ساکنین این روستاها عوارض سوء ناشی از مواجهه با غلظتهای بالای آرسنیک دیده میشود. در ضمن بررسیها نشان میدهد که غلظت آرسنیک آب مخزن سد سهند نیز بیش از حد مجاز استاندارد جهانی بوده و استفاده از آب این سد را با مشکل مواجه کرده است.
ملیحه شهریارزاد احمد جهانگیری
محدوده¬ی مورد مطالعه در شمال روستای ابرغان از توابع شهرستان مرند و در طول شرقی ˝5 ΄49 ˚45 تا ˝42 ΄54 ˚45 و عرض شمالی ˝24 ΄27 ˚38 تا ˝57 ΄31 ˚38 واقع است. این منطقه در تقسیم¬بندی¬های اخیر زون¬های زمین-شناسی ایران در محدوده¬ی زون ایران مرکزی قرار می¬گیرد. براساس مطالعات پتروگرافی، سنگ¬های ولکانیکی ائوسن به چهار گروه تقسیم می¬شوند که شامل بازالت، آندزیت بازالتی، اوژیت آندزیت و هورنبلند آندزیت می-باشد. بافت¬های میکرولیتیک پورفیری، هیالومیکرولیتیک پورفیری و گلومروپورفیری در آن¬ها دیده می¬شود. فنوکریست¬های پلاژیوکلاز داری بافت غربالی و زونینگ می¬باشند. فنوکریست¬های اوژیت نیز، داری بافت زونینگ می¬باشند. برخی شواهد بافتی مبنی بر اختلاط و آلایش ماگما در تمام نمونه¬ها وجود دارد که شامل حواشی جذبی/ واکنشی اطراف فنوکریست¬های پلاژیوکلاز، پیروکسن و هورنبلند، اینکلوزین¬های منطقه¬ای/ شیشه¬ای و بافت غربالی در فنوکریست¬های پلاژیوکلاز و زونینگ در فنوکریست¬های پیروکسن می¬باشند. براساس طبقه¬بندی شیمیایی، سنگ¬های مورد بررسی در محدوده¬ی بازالت، آندزیت بازالتی و آندزیت قرار می¬گیرند، سری ماگمایی این سنگ¬ها کالک آلکالن می¬باشد. بررسی نمودارهای تغییرات (هارکر) نشان دهنده¬ی تبلور تفریقی سنگ¬های منطقه است. روند نمودار ree نرمالیزه شده به کندریت و روند نمودارهای چند عنصری، نشان¬دهنده¬ی غنی-شدگی lrees نسبت به hrees می¬باشد که می¬تواند نشان¬دهنده¬ی عمق زیاد تشکیل ماگما باشد. همچنین غنی-شدگی انتخابی liles و lrees نسبت به hfses با اشتقاق ماگما از یک منبع غنی شده توسط ترکیبات فرورانشی همخوانی دارد. نسبت eu/eu* بین 0/0940-0/811 قرار دارد. میانگین (ce/yb)nبرابر4/087 است. تمام نمونه¬ها دارای آنومالی منفی ti, nb, ta می¬باشند. براساس مطالعات عناصرکمیاب، تمام سنگ¬های ولکانیکی منطقه در بازالت کالک آلکالن و بازالت قوس آتشفشانی رسم شده¬اند و در محیط تکتونیکی پس از برخورد ایجاد شده¬اند.
حمیده طهمورثی سقین سرا نصیر عامل
توده نفوذی حاج سیران در شمال غرب ایران ما بین طولهای جغرافیایی ˝06´07°48 تا ˝00´14°48 شرقی و عرضهای جغرافیایی˝ 08´09°37 تا ˝03´13°37 شمالی، در شمال غرب روستای حاج سیران و شمال استان زنجان واقع شده است. این منطقه در تقسیم بندی زونهای زمین شناسی ایران در محدوده زون البرز غربی – آذربایجان قرار می¬گیرد. این توده شامل سنگهای گرانیتوئیدی به سن الیگوسن می¬باشد که به داخل سنگهای آتشفشانی ائوسن نفوذ کرده است. سنگهای مطالعه شده در این منطقه دارای ترکیب حدواسط تا اسیدی می¬باشد و بر اساس طبقه¬بندی مودال، سنگهای مورد بررسی در رده کوارتز مونزونیت، کوارتز سینیت، مونزوگرانیت و کوارتز مونزودیوریت قرار می¬گیرند. این گرانیتوئیدها از نوع ساب سولوس است و پلاژیوکلاز، آلکالی فلدسپار و کوارتز کانیهای اصلی توده و کلینوپیروکسن، بیوتیت و آمفیبول، کانیهای تیره آن را تشکیل می¬دهند. بافت اصلی سنگ پورفیری با زمینه دانه ریز است و آنتی راپاکیوی، میرمکیت، گرانوفیر، میکروپرتیت و پوئی کلیتیک از بافتهای عمده مشاهده شده در این سنگها می¬باشند. این توده دارای زینولیتهایی زاویه دار و تیره¬ رنگ با بافت میکروگرانولار می¬باشند که قطعاتی از سنگهای درونگیر توده بوده¬اند که داخل ماگما افتاده¬اند. در این توده دو نوع دایک مشاهده گردید که یکی ترکیب کوارتز سینیتی دارد و دیگری ترکیب آلکالی فلدسپار گرانیت و آپلیتی است. بر اساس طبقه¬بندی شیمیایی، سنگهای مورد بررسی در محدوده کوارتزمونزونیت، کوارتزسینیت و گرانیت قرار می¬گیرند. سری ماگمایی این سنگها شوشونیتی است و از نظر شاخص اشباع از آلومین در محدوده متاآلومینوس قرار می¬گیرند و تیپ سنگها بین acg و kcg قرار دارد که دارای منشأ اختلاط پوسته و گوشته هستند و از نظر ژنتیکی، i-type می¬باشند. دمای تبلور توده گرانیتوئیدی 850 درجه سانتیگراد بوده و در محدوده گرانیتوئیدهای آهن دار قرار می¬گیرند. نمودارهای عنکبوتی مقایسه¬ای و الگوی ree این گروه از سنگها نشان می¬دهد که سنگهای منطقه از یک منشأ یکسان به وجود آمده¬اند و با توجه به بالا بودن نسبت lree/hree، احتمالاً منشأ سنگ گارنت لرزولیتی می¬باشد. غنی شدگی سنگهای مورد مطالعه در عناصری مانند k، th، u و rb می¬تواند در ارتباط با فرایندهای متاسوماتیسم گوشته و یا آلایش پوسته قاره¬ای باشد و غنی¬شدگی از عنصر زیرکونیم، تبلور کانی زیرکن را در مراحل پایانی نشان می¬دهد. تهی شدگی از ti، sr، p و eu به علت تبلور در کانیهای مشخص در مراحل اولیه تفریق می¬باشد و تهی شدگی ti و nb از یک طرف و رخداد فرورانش نئوتتیس از طرف دیگر، احتمالاًًًً بیانگر تأثیر سیالات ناشی از فرورانش و آلایش قاره¬ای بر منابع گوشته¬ای، در ژنز این گروه از سنگها می¬باشد. بر اساس مطالعات عناصر کمیاب، نفوذی¬های مورد مطالعه در قوس آتشفشانی (vag) و در محیط تکتونیکی پس از برخور (post - collision) ایجاد گردیده¬اند.
صدیقه صدری اسفنجانی علی عامری
منطقه مورد مطالعه در جنوب شرق میانه و شمال زنجان و بین طول های جغرافیایی ΄7 ˚48 تا ΄13˚48 شرقی و عرض های جغرافیایی ΄12˚37 تا ΄14 تا ΄14˚37 شمالی قرار دارد. این ناحیه از نظر زمین شناسی بخشی از زون البرز غربی- آذربایجان محسوب می شود. سنگهای ولکانیکی شامل ریولیت، ریوداسیت و داسیت با سن الیگوسن و لیتیک توف آندزیتی با سن ائوسن است و توف پامیسی با سن الیگوسن که مربوط به تفرای قاعده گنبدهای ابسیدین است که بصورت نابرجا در منطقه یافت می شود. سنگهای ولکانیکی اسیدی مورد مطالعه اغلب با اشکال مختلف از جمله گنبدی فرم، جریان روانه و توف رخنمون دارند.گدازه های پرلیتی اغلب در بخش تحتانی گنبدهای داسیتی و ریولیتی قرار گرفته و پتانسیل های معدنی را تشکیل می دهند. مطالعات پتروگرافی وجود کانیهای سانیدین، پلاژیوکلاز، بیوتیت، اوژیت و اوپاک را در سنگهای منطقه نشان می دهد. و بافت سنگهای منطقه بافت پورفیریک، ویتروفیریک، فلسیتیک و پرلیتی است. حضور بیوتیت و دو فلدسپات مجزا در تمامی نمونه ها نشان دهنده ساب سولووس بودن ریولت های منطقه می باشد که ناشی از بالا بودن فشار بخار آب می باشد. شواهد ژئوشیمیائی نشانگر ماهیت شوشونیتی ماگمای سازنده این سنگها بوده و از نظر درجه اشباع از آلومینیوم در محدوده پرآلومینوس قرار می گیرند و این موضوع می تواند نشانگر آلایش پوسته ای باشد. تغییرات عناصر نادر خاکی در دیاگرامهای رسم شده برای نمونه ها دارای روندی با شیب منفی می باشد و درجه غنی شدگی از عناصر lree نسبت به عناصرhree بالا است و این موضوع می تواند در اثر وجود گرونا در مواد منشأ گوشته ای و فوگاسیته بالای co2/h2oباشد. آنومالی مشخص و مثبت ازعناصر rb,th, در دیاگرامهای عنکبوتی دیده می شود که نشانگر دخالت پوسته قاره ای در تکوین و تحول ماگمای مولد سنگها است. آنومالی منفی و مشخص p در این نمودارها در ارتباط با جدایش آپاتیت در مراحل اولیه تفریق کریستالی بوده و تهی شدگی tiنیز نشانگر تبلور بخشی اکسیدهایti-fe و یا کلینوپیروکسن در مراحل اولیه تفریق است و نیز فوگاسیته بالای اکسیژن در محیط منشأرا نشان می دهد. دیاگرامهای تشخیص حضور آمفیبول یا فلوگوپیت در منشأ، نشان می دهد که ماگمای تشکیل دهنده نمونه های منطقه با یک منشأ حاوی فلوگوپیت در تعادل است. مجموعه های حاوی فلوگوپیت نیز نشان دهنده پایداری این فازها در فشارهای نزدیک به 30تا 35 کیلوبار، یعنی اعماق 90 تا100 متر می باشد. در دیاگرام تفکیک کننده محیط تکتونیکی نمونه های مورد مطالعه در موقعیت گرانیتهای بعد کوهزائی قرار می گیرند.و مطالعه الگوی عناصر اصلی و کمیاب در نمودارهای عنکبوتی نیز نشان دهنده ماگماتیسم مرتبط با قوسهای بعد از تصادم است.
ناصر شیردل محسن موید
منطقه مورد مطالعه در شمال شرق شهرستان هوراند به مختصات جغرافیایی 25َ ˚47 تا 33َ ˚47 طول شرقی و 52َ ˚38 تا 00َ ˚39 عرض شمالی واقع شده است. توده های نفوذی این منطقه دارای ترکیب سنگ شناسی متنوعی می باشند که از الیوین گابرو، لامپروفیر، دیاباز و کوارتزمونزونیت - کواتزدیوریت تشکیل یافته اند. سن این توده ها با توجه به مطالعات سازمان زمین شناسی کشور به الیگوسن نسبت داده شده است. این توده ها درون نهشته های رسوبی کرتاسه فوقانی - پالئوسن جایگیری کرده اند. کانی های اصلی تشکیل دهنده توده الیوین گابرو شامل الیوین، پلاژیوکلاز و پیروکسن و توده های لامپروفیری شامل آمفیبول، بیوتیت، پیروکسن، پلاژیوکلاز و الیوین می باشند. با توجه به مشخصات کانی شناسی و شواهد ژئوشیمیایی، نمونه های لامپروفیری مطالعه شده از نوع آلکالن و جزء کامپتونیت ها می باشند. پلاژیوکلاز، پیروکسن، الیوین و بیوتیت کانی های اصلی تشکیل دهنده دیابازها و پلاژیوکلاز، فلدسپارآلکالن، پیروکسن و کوارتز از کانی های اصلی سیل کوارتزمونزونیتی تا کوارتزدیوریتی محسوب می شوند. بررسی نمودارهای عنکبوتی بهنجار شده با گوشته اولیه، کندریت و بازالت های جزایر اقیانوسی نشانگر غنی شدگی تمامی نمونه های مورد مطالعه از عناصر lree و lile نسبت به عناصر hree است. نمودارها و شواهد ژئوشیمیایی مختلف حاکی از ماهیت آلکالن نمونه های لامپروفیری و آلکالن تحولی تا آلکالن الیوین گابروها و جایگاه تشکیل درون صفحه ای و از منشأ مشابه بازالت های جزایر اقیانوسی (oib) و نیز شکل گیری آنها از ذوب 1 تا 10 درصدی یک خاستگاه گوشته غنی شده آستنوسفری (گارنت لرزولیت) می باشد. نمونه های دیابازی نیز ماهیت آلکالن تحولی تا آلکالن داشته و به دلیل دگرسانی بالا در نمودارهای تعیین جایگاه زمین ساختی در محدوده قوس های ولکانیکی و morb واقع شده اند. تمامی نمونه ها مربوط به محیط های پس برخوردی می باشند. این مجموعه ها در یک محیط درون صفحه ای و در ارتباط با فعالیت های کششی پس برخوردی و احتمالاً ًدر محل حوضه های گسیخته مرتبط با سیستم های گسلی امتدادلغز جایگیری کرده اند.
خدیجه دادروان احمد جهانگیری
منطقه مورد مطالعه در زون البرزغربی – آذربایجان تقریباً در 20 کیلومتری جنوب کلیبر و در شمال روستای جوان شیخ واقع شده است . توده نفوذی مورد نظر در داخل سنگهای آهکی – شیلی کرتاسه فوقانی و گدازه های آتشفشانی آندزیتی ائوسن نفوذ کرده و دگرگونی مجاورتی خفیفی را در کنتاکت با آنها ایجاد کرده است . با توجه به نفوذ توده مورد نظر در تشکیلات با سن کرتاسه فوقانی و ائوسن ، سن توده نفوذی را بعد از کرتاسه در نظر می گیریم و احتمالاً در ارتباط با فاز پیرنه ( ائوسن بالایی – الیگوسن زیرین ) که یک فاز گرانیت زایی در آذربایجان بوده مربوط می باشد . آخرین فعالیتهای ماگمایی الیگوسن در منطقه بصورت رگه ها و دایکهای آپلیتی بوده است که در داخل درز و شکاف سنگهای توده نفوذی و نیز سایر سنگهای اطراف تزریق شده اند. با توجه به مطالعات پتروگرافی سنگهای توده گرانیتوئیدی مورد مطالعه شامل الکالی گرانیت ، گرانیت ، گرانودیوریت ، کوارتز سینیت ، کوارتز مونزونیت و کوارتز دیوریت است ولی بخش عمده توده دارای ترکیب کوارتز مونزونیت می باشد . بررسیهای ژئوشیمیایی نشان دهنده ماهیت ساب الکالن با روند کالک الکالن با پتاسیم بالا برای ماگمای سازنده این سنگها است . توده گرانیتوئیدی مورد مطالعه از نظر درجه اشباع از آلومین در محدوده متا آلومین تا پرآلومین قرار می گیرد و با در نظر داشتن عدد آهن متعلق به سری آهندار بوده و طبق شاخص آلکالی آهک تصحیح شده در محدوده الکالی کلسیک قرار می گیرد و خصوصیات گرانیتهای تیپ i را نشان می دهد . بر اساس ترمومتری انجام شده بر روی این توده نفوذی درجه حرارت تبلور 800-750 درجه سانتیگراد برای آن تخمین زده شده است . سنگهای منطقه دارای آنومالی مثبت در عناصر ناسازگار rb,k (lile) و pb بوده و آنومالی منفی در عناصر ti , nb می باشند که این آنومالیها نشان دهنده آلایش ماگمایی با مواد پوسته ای در حین تفریق و تشکیل این سنگها از گوشته غنی شده می باشد . مطالعات ژئوشیمی عناصر کمیاب بیانگر این مطلب است که توده نفوذی مورد مطالعه در محیط تکتونیکی قوس آتشفشانی (vag) و پس از برخورد (post – colg) تشکیل شده است .
محبوبه جمشیدی بدر منصور مجتهدی
منطقه مورد مطالعه در شمال غرب ایران واقع شده است. از نظر تقسیم بندی های زمین ساختی در زون ایران مرکزی قرار گرفته است. واحدهای سنگی در منطقه مورد مطالعه شامل سنگهای دگرگونی ناحیه ای واحد میکاشیستها، واحد کالک شیستها ، واحد کوارتزیت ، واحد آمفیبولیت ، واحد ارتوگنیس، گرانیتوئید گنیس و گرانیتوئیدها و سنگهای دگرگونی مجاورتی شامل شیستهای لکه ای ، هورنفلس های آندالوزیت دار و کوردیریت دار و سنگهای آذرین که شامل توده ها و دایک های گرانودیوریتی می باشند. در سنگهای دگرگونی منطقه مورد نظر سه فاز دگرگونی m3,m2,m1 قابل مشاهده است که دگرگونی های m2 و m1 به صورت دینامیک بوده و منطبق بر دگرشکلی های d2 و d1 می باشد. دگرگونی m3 به حالت استاتیک بوده و فاقد دگرشکلی است. فاز دگرگونی m1 همزمان با نفوذ گرانیت های نوع i کالکوآلکالن ، قبل تا همزمان با برخورد صفحه ای ، تشکیل شده که دگرگونی ht-lp می باشد. فاز دگرگونی m2 باعث شده که آثار دگرگونی m1 از بین برود و همچنین باعث لیتاژ گنیسی در گرانیت های نوع i شده است. بنابراین این فاز دگرگونی m2 فاز قویتری بوده و دگرگونی غالب در منطقه مورد مطالعه می باشد.فاز دگرگونی m3 در اثر نفوذ توده های آذرین گرانودیوریتی به داخل میکاشیست ها، باعث تشکیل هاله دگرگونی شده است.
مجید سفیدی علی عامری
منطقه مهمان در جنوب شرق قره چمن در استان آذربایجان شرقی واقع است. گرانیتوئیدهای منطقه درداخل سنگهای آتشفشانی ائوسن نفوذ کرده و دگرگونی مجاورتی ضعیفی بصورت اپیدوتی شدن ، کلریتی شدن و سیلیسی شدن ایجاد نموده است. رسوبات مارنی و آهکی بلورین به رنگ زرد کرمی تا قرمز با آثار فراوان مرجان و دو کفه ای بصورت محدود برونزد دارند(سازند قم) که بحالت ناپیوسته بر روی رسوبات قدیمی تر قرار گرفته اند. در حد بین لایه های رسوبی-آتشفشانی ائوسن و لایه های مارنی-آهکی الگیومیوسن سازند قم، رسوبات قرمز رنگی وجود دارد که معرف رسوبگذاری در محیط قاره ای و به عبارت دیگر ، خروج منطقه از آب ، بر اثر فاز کوهزایی پیرنه می باشد.
عادل ساکی محسن موذن
مجموعه دگرگونی ماهنشان در محدوده طول جغرافیایی 47 درجه و 40 دقیقه تا 47درجه و 30دقیقه شرقی و عرضهای جغرافیایی 36درجه و 37دقیقه تا 36 درجه و 36دقیقه شمالی واقع شده است. این منطقه از نظر تقسیمات کشوری جز استان زنجان و از نظر تقسیم بندی زونهای زمین شناسی محل برخورد سه زون ایران مرکزی ، البرز-آذربایجان و سنندج-سیرجان می باشد. ادامه این مجموعه در منطقه دگرگونی تکاب دیده می شود. ادامه این مجموعه در منطقه دگرگونی تکاب دیده می شود.
منیر مجرد محسن موذن
در حین رخداد دگرگونی مجاورتی تغییرات کانی شناسی ، بافتی و ترکیبی در سنگ روی می دهند. اغلب دگرگونی مجاورتی با تبلور مجدد فازهای قبلی ، تشکیل فازهای جدید و متاسوماتیسم عناصر اصلی همراه است. این نوع دگرگونی مجاورتی بوسیله مطالعات میکروسکوپی قابل درک است.در مطالعه حاضر بررسی پدیده های دگرگونی مجاورتی اطراف توده شیور می باشد، انجام موارد زیر مدنظر است.1)تعیین روابط فازی بین کانیهای پاراژنز سنگهای هاله شیور و واکنشهای سازنده این فازها.2)تشخیص زونهای کانیایی با پیشرفت درجه دگرگونی بر روی نقشه.3)تعیین حرارت و فشار جایگیری توده شیور.4)مطالعه نحوه توزیع اندازه بلور و سرعت رشد کانیها در طی دگرگونی مجاورتی.5)تعیین درجه خروج از حالت تعادل(overstepping ) .6)مشخص کردن فاکتورهای موثر در رشد بلورها در سنگهای تقریبا تک کانی.7)شناسایی عوامل بازدارنده در فرآیند رشد کانیها.8)یافتن معادله سرعت رشد در هاله مجاورتی شیور براساس زمان.