نام پژوهشگر: بهنام شهریار
علی پیروی امیر عباس نجفی
در سال های گذشته یکی از مهمترین موضوعات مالی، ارتباط بازارهای مختلف و اثر متقابل آنها بوده است. مسأله اساسی این است که استراتژی سرمایه گذاری بلندمدت در بین دارایی های مختلف نظیر بورس اوراق بهادار، طلا، ارز، املاک و مستغلات نامشخص بوده و معلوم نیست که علیرغم رکود و رونق موقت برخی از دارایی ها (همانند بورس و طلا) و همچنین تأثیرات آنها بر یکدیگر، اولویت بندی سرمایه گذاری (به لحاظ ریسک و بازده) بین دارایی های فوق چگونه تخصیص یابد. هدف از انجام این تحقیق، پیشنهاد اوزان بهینه سرمایه گذاری در دارایی های فوق با تمرکز بر روابط بین این بازارها با استفاده از رویکرد var-multivariate garch و ارزش در معرض ریسک می باشد. بدین منظور با استفاده از اطلاعات شاخص دارایی های فوق در فاصله زمانی فروردین 1381 تا فروردین 1390، مرز کارایی سرمایه گذاری رسم شده است. نتایج حاصل نشان می دهد در سطح ارزش در معرض صفر بدلیل تغییرات کم واریانس، بیشترین وزن سرمایه گذاری در املاک و مستغلات و در بالاترین سطح ارزش در معرض ریسک، بیشترین وزن سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار تهران بدلیل بازده بالاتر، تخصیص یافته است.
مصطفی گرگانی احمد اصل حداد
نیرو های قدرتمند اقتصادی در سال های اخیر ترکیب شده اند تا همگرایی میان صنعت بیمه و بازار های مالی را شدت بخشند.نگرانی در مورد توانایی بیمه گران برای پرداخت خسارات فاجعه آمیز متعهد شده منجر به ظهور نوآوری های مالی شده است. یکی از ابزار های بسیار موثر برای پوشش ریسک حوادث فاجعه آمیز مانند زلزله، سیل و ... که بطور گسترده در جهان مورد استفاده قرار می گیرد، اوراق قرضه فاجعه آمیز می باشد. از اینرو بدلیل وجود تحریم های سیاسی در ایران، خروج ارز از کشور و نیز عدم افشای اطلاعات ملی، هدف از این نوشتار بررسی و امکان سنجی انتشار اوراق بهادار فاجعه آمیز در ایران می باشد. بدین منظور به عنوان هدف اول، ساختار مناسب انتشار این اوراق در ایران با استفاده از ساختار اوراق بهادار اسلامی (صکوک) پیشنهاد شده است. در بخش دوم، نرخ بازده انتظاریبهینه برای این اوراق با استفاده از رویکرد تئوری ارزش فرین استفاده تعیین شده است. این نوشتار با استفاده از اطلاعات خسارات بیمه آتش سوزی در فاصله زمانی سال 1328 تا 1388، به بررسی رویکرد فراتر از آستانه برای اندازه گیری ارزش در معرض خطر اوراق بهادار فاجعه آمیز می پردازد. مقدار آستانه u، با استفاده از تقریب توانی نرمال انتخاب شده و تفاوت میان u و var بالاتر از آستانه به عنوان ریسک اوراق بهادار فاجعه آمیز انتخاب شده است. سرانجام، نرخ بازده انتظاری این اوراق، با فرض سررسید 3 ساله و ارزش اسمی 1000 واحد پولی برابر با 78/28% بدست آمده است.
بهنام شهریار اسمعیل ابونوری
هدف اصلی از این رساله ارائه روشی مناسب برای اندازه گیری دقیقتر آثار متغیرهای کیفی و شکست های ساختاری در قالب مجموعه های فازی بر معادلات رگرسیونی اقتصادی است. به عبارتی، هدف اساسی این رساله ارائه روشی توانمند جهت مدلسازی درونزای متغیرهای کیفی و شکست های ساختاری با نگرش فازی و با توجه به ویژگی پایایی و ناپایایی سری زمانی معادله رگرسیونی است. همانطور که از ادبیات اقتصادسنجی می دانیم، اغلب برای کمی سازی متغیرهای کیفی و شکستهای ساختاری در معادلات رگرسیونی، از کددهی برونزای دودوای (0 و 1) استفاده می شود. این امر در صورتی که سری متغیر وابسته رگرسیون پایا باشد، موجب بروز خطای تصریح در مدلسازی رگرسیون می گردد. لذا اهمیت این پژوهش از آنجا ناشی می شود که جایگزینی متغیرهای مجازی نامنعطف با متغیرهای فازی و سایر متغیرهای منعطف بررسی شوند. در این رساله، ابتدا با بررسی مطالعات انجام شده مستقیم و غیرمستقیم، به مطالعه مبانی نظری مجموعه های فازی، روش های تعیین درجات و توابع عضویت فازی، ادبیات تغییرات ساختاری و مدلهای معادل پرداختیم. در ادامه دو روش نوین جهت استخراج درجات عضویت فازی، پیشنهاد نمودیم. سپس اقدام به برآورد مدلهای پیشنهادی این پژوهش و مدلهای معادل با داده های واقعی اقتصاد ایران، داده های خارجی و شبیه سازی شده نمودیم. ما نتایج برآورد و پیش بینی این مدلها را مقایسه نموده و بدین نتیجه رسیدیم که مدلسازی های پیشنهادی این پژوهش دارای بهترین برازش نسبت به مدلهای معادل هستند. نتایج اصلی این پژوهش نشان می دهند که اول؛ متغیرهای مجازی دودوای را باید همانند یک مجموعه فازی در نظر گرفت. دوم این که؛ استفاده از متغیرهای مجازی که به طور برونزا و قضاوتی کددهی می شوند و یا متغیرهایی که به ویژگی پایایی و ناپایایی متغیر وابسته توجه نمی کنند، موجب خطای تصریح مدلهای اقتصادسنجی می شوند. بنابراین مدلسازی متغیرهای مجازی باید درونزا بوده و ویژگی پایایی سری زمانی را در نظر بگیرد. سوم این که؛ اگر چه استفاده از مدلهای فازی و ناخطی دارای نتایج بهتر و دقیقتری نسبت به مدلهای با متغیر مجازی کلاسیک هستند، لیکن لزوماً روش های برآورد ناخطی (نظیر حداقل مربعات ناخطی و حداکثر راستنمایی) بهتر از روشهای خطی (نظیر حداقل مربعات معمولی) نیستند.