نام پژوهشگر: کیانوش عبدی
سپیده قمری محمد علی حسینی
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی کارکنان مدارس کودکان استثنایی شهرستان های بیجار و سنندج در سال 1389 انجام شده است. مواد و روش ها: این پژوهش از نوع توصیفی بوده و به شیوه مقطعی انجام پذیرفته است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان کادر توانبخشی و آموزشی مدارس کودکان استثنایی شهرستان های بیجار و سنندج در سال تحصیلی 90-1389 بوده که مجموعاً 125 نفر می باشند. نمونه همان جامعه پژوهش بوده است که از طریق تمام شماری جامعه بدست آمده است. در این مطالعه برای گردآوری داده ها علاوه بر پرسشنامه ویژگی های فردی کارکنان از پرسشنامه تعهد سازمانی می یر و آلن (سال 1997) و پرسشنامه پرسشنامه کیفیت زندگی کاری بر اساس مدل والتون استفاده شده است که روایی و پایایی آنها مورد تأیید قرار گرفت. از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون برای تحلیل داده های به دست آمده استفاده شد. یافته ها: شرکت کنندگان در پژوهش 6/66 درصد زن و 4/34 درصد مرد بودند؛ 6/33 درصد فوق دیپلم، 2/63 درصد لیسانس و 2/3 درصد فوق لیسانس بوند؛ 8/80 درصد را کادر آموزشی، و 2/19 درصد را کادر توانبخشی؛ 8/4 درصد را پیمانی و 2/95 درصد را رسمی تشکیل می دادند. کیفیت زندگی کاری کارکنان مدارس کودکان استثنایی با میانگین (87/92) و تعهد سازمانی آنان کارکنان مدارس کودکان استثنایی (48/61) در سطح متوسط بود. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد بین کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی کارکنان مدارس کودکان استثنایی همبستگی مثبت وجود دارد (443/0r=). بین کیفیت زندگی کاری با تعهد عاطفی همبستگی مثبت بدست آمد (449/0r=) و بین کیفیت زندگی کاری با تعهد هنجاری نیز همبستگی مثبت یافت شد (507/0r=)، اما بین کیفیت زندگی کاری با تعهد مستمر همبستگی منفی ضعیفی بدست آمد (074/0-r=). نتیجه گیری: بین کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی کارکنان مدارس کودکان استثنایی همبستگی مثبت وجود دارد، یعنی در صورتی که کیفیت زندگی کاری کارکنان بهبود یابد، تعهد سازمانی آنها نیز افزایش خواهد یافت.
سارا قناعتیان جبذری محمدعلی حسینی
مقدمه: در حال حاضر در سطح جهان، دیدگاه دانشجویان در مورد جنبه های مختلف آموزش ارائه شده در موسسات آموزشی مورد بررسی قرار می گیرد و تعیین ادراک و انتظار آنها از کیفیت خدمات آموزشی می تواند اطلاعات با ارزشی را در اختیار برنامه ریزان جهت ارتقاء کیفیت خدمات آموزشی قرار دهد. آنچه که به دانشجویان آموزش داده می شود قلمرو اصلی نیازسنجی را تشکیل می دهد و در واقع نیازسنجی اولین گام موثر در طراحی برنامه های آموزشی است و مطابق نبودن برنامه آموزشی با نیاز جامعه، تلف شدن وقت و امکانات را باعث خواهد شد. با توجه به اینکه در بازنگری سال 87 رشته مدیریت توانبخشی، نظرات دانشجویان و دانش آموختگان لحاظ نگردید لذا مطالعه حاضر با هدف تعیین نیازهای آموزشی دانشجویان و دانش آموختگان رشته مدیریت توانبخشی صورت گرفت. روش: این پژوهش، یک پژوهش توصیفی- اکتشافی است که از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با 18 نفر از دانشجویان و دانش آموختگان رشته مدیریت توانبخشی انجام پذیرفته است. از روش تحلیل محتوای صوری در راستای تجزیه و تحلیل داده ها، استفاده شد. یافته ها: با استخراج کدهای حاصله بعد از پیاده سازی کلمه به کلمه مصاحبه، کدهای مرتبط از دیدگاه شرکت کنندگان در شش مفهوم جای گرفت که شامل واحدهای درسی، مقصد و ماموریت رشته، آموزش دهنده، آموزش گیرنده، شیوه تدریس و کیفیت آموزشی بود. نتیجه گیری: نتایج بیانگر آن بود که تجارب شرکت کنندگان در خصوص موضوع سرفصل دروس حاکی از عدم کفایت واحدهای مدیریتی و ضرورت تغییر روش برگزاری کارآموزی و کاربردی نبودن آموزش واحد مدیریت توانبخشی بود. همچنین مشارکت کنندگان، آموزش دهندگان را دارای نقش اساسی در عدم یادگیری محتوا درسی ذکر کردند. آنان از کیفیت پایین آموزش نارضایتی داشتند و شرط مصاحبه و دو مرحله ای شدن پذیرش دانشجو در رشته را ضروری می دانستند، که در این راستا ضرورت بازنگری در نحوه پذیرش دانشجو و برنامه آموزشی رشته مدیریت توانبخشی پیشنهاد می گردد.
سیده اعظم سیدی ایرج روشنک وامقی
مقدمه: یکی از مشکلات موجود در فرآیند ارزیابی، بویژه ارزیابی آموزش بالینی در رشته های توانبخشی، فقدان ابزاری با معیارهای عینی برای ارزیابی است. با توجه به تأثیر ارزیابی مناسب بر کسب اطمینان از کیفیت اموزش بالینی، این مطالعه با هدف تهیه و تعیین روایی و پایایی ابزار ارزیابی عمومی و ضعیت آموزش بالینی در رشته های توانبخشی انجام شده است. روش کار: در این پژوهش ابزارسازی و متدلوژیک، در مرحله اول با بررسی متون و منابع و تشکیل جلسه بحث گروهی متمرکز با اساتید بالینی رشته های توانبخشی (اعضای هیأت علمی رشته های فیزیوتراپی، کاردرمانی، ارتوپدی فنی و گفتاردرمانی) – به شیوه نمونه گیری در دسترس- شاخص ها ی ارزیابی آموزش بالینی بدست آمد. سپس در مرحله دوم بعد از طبقه بندی شاخص ها و تدوین ابزار اولیه، روایی صوری و محتوای ابزار به روش لاوشه و پایایی آن به روش آزمون- بازآزمون و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ با استفاده از نرم افزار آماری spss19 تعیین شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل محتوای بحث گروهی متمرکز، منجر به تعیین 57 شاخص ارزیابی آموزش بالینی، در پنج طبقه ( آموزش دهنده، آموزش گیرنده، مدیریت آموزش بالینی، عرصه آموزش بالینی و ارزشیابی) شد و در نهایت، ابزار نهایی در قالب سه پرسشنامه تدوین گردید. ضریب همبستگی (آزمون- بازآزمون) برای پرسشنامه « مربیان» با 32 شاخص، برابر 9/0، ضریب آلفای کرونباخ 88/0 و ضریب روایی 84/0بدست آمد. ضریب همبستگی (آزمون – بازآزمون) برای پرسشنامه « دانشجویان » با 32 شاخص، برابر 7/0، ضریب آلفای کرونباخ 92/0 و ضریب روایی 81/0بدست آمد و ضریب همبستگی (آزمون- بازآزمون) برای پرسشنامه « ارزیابان آموزشی» با 20 شاخص، برابر9/0، ضریب آلفای کرونباخ 72/0و ضریب روایی 83/0 بدست آمد. نتیجه گیری: ابزار طراحی شده برای ارزیابی عمومی وضعیت آموزش بالینی در رشته های توانبخشی با توجه به نتایج بدست آمده از روایی و پایایی مناسب و قابل قبول برخوردار است. وازه های کلیدی: ارزیابی، آموزش بالینی، روایی و پایایی، رشته های توانبخشی
ابوالفضل فرجی حمید رضا خانکه
مقدمه: کلید موفقیت در مدیریت تعداد بالای مصدومین با منابع محدود، تریاژ می باشد که بدون آمادگی بزرگترین گروه تیم سلامت در انجام آن، یعنی پرستاران امری ناممکن به نظر می رسد. هدف از این مطالعه تعیین تأثیر آموزش به عنوان یک استراتژی ارتقاء آمادگی با روش شبیه سازی شده بر میزان آمادگی پرستاران در انجام تریاژ حوادث و فوریتها است. مواد و روش ها: در مطالعه ای نیمه تجربی 60 پرستار بیمارستان روانپزشکی رازی در سال 1390 که بر اساس معیارهای ورود به مطالعه انتخاب شده بودند به روش تصادفی ساده با استفاده از جدول اعداد تصادفی در دو گروه 30 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش آزمون سنجش سطح دانش شامل اطلاعات دموگرافیک و 30 سئوال 4 گزینه ای و آزمون دقت در تریاژ حوادث و فوریتها شامل 30 سئوال 4 گزینه ای بود(در آن زمان انجام تریاژ نیز بر حسب ثانیه اندازه گیری شد) که پژوهشگر ساخته و اعتبار آن از روش اعتبار صوری و محتوا و پایایی آن با آزمون- بازآزمون (آلفا کرونباخ آزمون سنجش سطح دانش 755/0 و آزمون دقت انجام تریاژ 780/0) تعیین شد. ابتدا سطح دانش و نیز دقت و زمان تریاژ در دو گروه بررسی گردید، سپس کارگاه یک روزه آموزشی به روش شبیه سازی شده تریاژ در گروه مداخله اجرا شد، و مجدداً آزمون ها توسط دو گروه بلافاصله و یک ماه بعد(پیگیری) به همراه ثبت زمان انجام تریاژ، تکمیل و داده ها با نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: بین میانگین نمره آمادگی پرستاران در انجام تریاژ (دانش، دقت و زمان)، گروه مداخله در قبل و بعد از مداخله و همچنین قبل و بعد از مرحله پیگیری، اختلاف معنی دار مشاهده شد(001/0>p)، همچنین بین میانگین تفاضل آمادگی پرستاران در انجام تریاژ، بین دو گروه مداخله و کنترل در قبل و بعد از مداخله و قبل و بعد از مرحله پیگیری اختلاف معنی دار مشاهده شد(001/0>p). نتیجه گیری: طبق نتایج این بررسی آموزش به روش شبیه سازی بر میزان آمادگی پرستاران در انجام تریاژ حوادث و فوریتها تأثیر مثبت دارد. بنابراین پیشنهاد می شود جهت آمادگی پرستاران در تریاژ حوادث و فوریتهای پزشکی از این روش آموزشی استفاده شود. کلید واژه ها: تریاژ حوادث و فوریتهای پزشکی، آموزش به روش شبیه سازی، آمادگی
مریم آلبوغبیش محمد علی حسینی
هدف: این مطالعه با هدف تعیین وضعیت مدیریت دانش و ارائه راهکارهای ارتقاء آن از دیدگاه مدیران و کارشناسان در سازمان بهزیستی استان خوزستان در سال 1390 انجام گرفته است. روش بررسی: این مطالعه در دو فاز کمی و کیفی صورت گرفت. در فاز کمی، مطالعه از نوع توصیفی–تحلیلی، مقطعی بوده و جامعه مورد مطالعه 146 نفر از 400نفر مدیر و کارشناس در مقطع کارشناسی و بالاتر، شاغل در ستاد مرکزی، ادارات و مجتمعهای بهزیستی 22 شهرستان استان خوزستان می باشد. و ابزار تحقیق پرسشنامه ی محقق ساخته بوده که روایی صوری و محتوایی آن بر اساس روش لاوشه 79/0cvr= و پایایی آن با ضریب آلفای 97/0 محاسبه گردید. با استفاده از روش آمار توصیفی و استنباطی و به وسیله نرم افزار 18«spss» داده ها تحلیل گردید. در فاز کیفی، جامعه مورد مطالعه 8 نفر از مدیران و کارشناسان می باشند که به صورت هدفمند انتخاب شدند و جهت گردآوری راهکارهای ارتقاء مدیریت دانش از روش گروه کانونی استفاده گردید. یافته ها: میانگین نمره وضعیت موجود مدیریت دانش در کل 2.71، و در مولفه های به دست آوردن دانش 2.66، به بکاربردن دانش 3.02، به اشتراک گذاری دانش 2.61 و نگهداری دانش 2.57 به دست آمد. در جلسه گروه کانونی پس از بحث و توافق، در مجموع 44 راهکار در چهار بخش مدیریت دانش جمع بندی و به تایید شرکت کنندگان رسید. نتیجه گیری: از نظر کارکنان میانگین کل وضعیت مدیریت دانش و مولفه های به دست آوردن، به اشتراک گذاری و نگهداری دانش در سازمان بهزیستی خوزستان از سطح متوسط پایین تر است ولی به بکاربردن دانش در سطح متوسط ارزیابی گردید. مشارکت کنند گان جهت پیاده سازی مدیریت دانش بر ایجاد یک سیستم آموزشی به موقع، به روز، منسجم و متناسب با نیاز به عنوان مهمترین راهکار ارتقاء مدیریت دانش در سازمان بهزیستی خوزستان تاکید داشتند.
نفیسه آلبویه روشنک وامقی
هدف: در این تحقیق عوامل موثر بر انگیزش شغلی از دیدگاه کارمندان و مدیران بهزیستی استان سمنان شناسایی شده و تفاوت های احتمالی مورد مقایسه قرار گرفته است. روش بررسی: در مطالعه حاضر ابتدا با بهره برداری از مدل انگیزش شغلی هرزبرگ و نیز با توجه به ابزارهای مختلفی که در ایران و دنیا بر اساس این مدل طراحی شده اند، پیش نویسی از پرسشنامه محقق ساخته «عوامل موثر بر انگیزش شغلی » تهیه و سپس نظر 5 نفر از صاحب نظران امر مدیریت و نیز ?? نفر از کارمندان و ? نفر از مدیران بهزیستی استان سمنان که به روش هدفمند انتخاب شدند با استفاده از روش لاوشه در خصوص روایی صوری و محتوایی ابزار محقق ساخته اخذ گردید. آنگاه به تعیین پایایی ابزار از طریق محاسبه ضریب همبستگی آزمون-باز آزمون پرداخته شد. پس از اخذ مجوز اجرا، از کارمندان و مدیران جهت شرکت در پژوهش رضایت آگاهانه کسب شد. آن گاه با توجه به معیارهای ورود و خروج کلیه افراد واجد شرایط پرسشنامه را تکمیل کردند. یافته ها: نتیجه تحقیق حاضر بر خلاف تئوری هرزبرگ که در آن عوامل درونی در ایجاد انگیزه موثرتر از عوامل بیرونی شناخته شده اند نشان داد که عوامل بیرونی از عوامل درونی در ایجاد انگیزه موثرترند. نتایج نشان می دهد که عوامل انگیزش اصلی در کارمندان و مدیران بهزیستی استان سمنان در مجموع، عمدتا عواملی هستند که به نحوی به شیوه های مدیریت و سرپرستی مدیران بالادست ارتباط دارند. نتیجه گیری: اختلاف بین نتایج تحقیق حاضر با تئوری هرزبرگ می تواند ناشی از این باشد که در سازمان های دولتی در ایران که تحقیق حاضر مثالی از آن است هنوز عوامل بیرونی به اندازه کافی برای کارمندان و مدیران مهیا نشده است؛ لذا پیش از تأمین این عوامل نمی توان انتظار داشت که جایی برای اندیشیدن یا انتظار داشتن کارمندان برای تأمین عوامل درونی باقی مانده باشد. کلید واژه ها:
رضا کریمی نژاد کیانوش عبدی
زمینه و هدف:دوره های کارآموزی به لحاظ اهمیت، به عنوان قلب آموزش حرفه ای شناخته شده اند. زیرا بیش از 50 درصد وقت دانشجویان در محیط های بالینی و کارآموزی سپری می گردد. در نتیجه کسب صلاحیت لازم در انجام مهارت¬های بالینی مستلزم محیط آموزش بالینی موثر است. در این مورد دست اندرکاران آموزش برای شناخت یک محیط آموزشی اثربخش می¬توانند دیدگاه¬های مربی و دانشجوی بالینی را در نظر گرفته و با بکارگیری آنها آموزش بالینی را غنی¬تر سازند.این مطالعه با هدف مقایسه دیدگاه مربیان و دانشجویان درباره وضعیت آموزش¬بالینی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران انجام شد. روش بررسی: این پژوهش یک مطالعه توصیفی مقطعی است که در سال 1392-93 انجام شد. بر اساس نمونه¬گیری در دسترس و معیارهای ورود به مطالعه ازرشته¬هایارتوپدی¬فنی، فیزیوتراپی، کاردرمانی و گفتاردرمانی تعداد 54 نفر مربی¬بالینی و 178 نفر دانشجو در این مطالعه شرکت داشتند. تمامی افراد پرسشنامه ارزیابی وضعیت آموزش بالینی در رشته¬های توانبخشی که روایی و پایایی آن قبلا تعیین شده بود را تکمیل کردند. پس از وارد کردن داده¬های پرسشنامه¬ها در نرم افزار spss میانگین امتیازات مربیان¬بالینی و دانشجویان در مورد حیطه¬های آموزش بالینی و در کل در سه طبقه «خوب، متوسط، ضعیف» تعیین گردید. برای تحلیل آماری داده¬ها از آمارهای توصیفی (فراوانی، میانگین) و برای قضاوت در مورد تفاوت دیدگاه مربیان¬بالینی و دانشجویان درباره حیطه¬های آموزش بالینی و ارتباط بین متغیرهای مطالعه از آزمون¬های آماری (تی مستقل، تساوی واریانس¬ها و آزمون واریانس¬یکطرفه) بهره گرفته شد. یافته¬ها: بین دیدگاه مربیان و دانشجویان فقط در مورد حیطه آموزش¬گیرندگان¬بالینی تفاوت آماری مشاهده شد(0/006=p-value). بین دیدگاه مربیان¬بالینی با توجه به تحصیلات آنها در مورد «حیطه ارزشیابی بالینی» تفاوت آماری معنی¬دار وجود داشت(0/034 = p-value) وبا توجه به جنسیت مربیان¬بالینی در مورد «حیطه آموزش¬گیرندگان¬بالینی» تفاوت آماری مشاهده شد(0/044 = p-value).بین دیدگاه دانشجویان فقط با توجه به رشته تحصیلی آنها به غیر از حیطه مدیریت در مورد سایر حیطه¬ها اختلاف آماری مشاهده شد. اکثر مربیان¬بالینی و دانشجویان وضعت کلی آموزش¬بالینی را متوسط ارزیابی کرده بودند. نتیجه¬گیری: وضعیت آموزش¬بالینی رشته¬های توانبخشی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی نیازمند تأمین جامع¬تر امکانات و تجهیزات محیط بالینی، بازنگری در مدیریت و ارزشیابی آموزش¬بالینیبرای بهبود شرایط کنونی ضروری می¬باشد.
الهام ایزدیان اصغر مکارم
در سازمان های نوین استقرار تفکر نوآوری و خلاقیت و استفاده از آن امری اجتناب ناپذیر است. پرورش و تقویت روحیه خلاقت و نوآوری در سازمان مستلزم فراهم آوردن بستری مناسب است و یکی از بستر های لازم ساختار و تشکیلات سازمانی مناسب می باشد. در این مقاله مفهوم و جایگاه خلاقیت و نوآوری شرایط ایجاد این مولفه ها و هم چنین ویژگیهای افراد و سازمانهای خلاق و نوآور تبیین شده است. با بهره جویی از فنون خلاقیت و نوآوری خواهیم توانست به طریقی کارآمد و اثربخش به اهداف خود برسیم و سازمان و جامعه ای توسعه یافته و پیشرو داشته باشیم. آگاهی از فنون و تکنیک های آن ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مدیران، دانشجویان، پژوهشگران و علاقه مندان به این رشته است. هدف کلی مقاله حاضر مشخص کردن و شناسایی ابعادی از ساختارسازمانی وبررسی رابطه آن با خلاقیت کارکنان در ستاد سازمان بهزیستی کشوراست. درتحقیق حاضرازنظریه رندسیپ به عنوان مبنای مطالعاتی خلاقیت و از نظریه رابینز به عنوان مبنای مطالعاتی ساختار سازمانی مرکب از سه مولفه پیچیدگی، رسمیت وتمرکزاستفاده شده است. روش ازنوع توصیفی –همبستگی است. جامعه مورد پژوهش شامل کلیه کارکنان ستاد سازمان بهزیستی کشور اعم از رسمی، قراردادی و پیمانی است که دارای مدرک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا در سال 1391 در نظر گرفته شده که در حوزه های توانبخشی، اداری –مالی، پشتیبانی، پیشگیریی، اجتماعی و مشارکتهای مردمی مشغول خدمت هستند که از بین آنها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی 170نفربه عنوان حجم نمونه انتخاب شده است . برای تجزیه وتحلیل داده های توصیفی براساس نرم افزارکامپیوتری spss از آمار توصیفی(میانگین، انحراف معیار، فراوانی،درصد فراوانی) و جهت تحلیل داده های جمع آوری شده از آماراستنباطی (آزمون اسپیرمن،آزمون رگرسیون) استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از این بود که تمرکز و پیچیدگی با خلاقیت رابطه معکوس دارند ولی رسمیت رابطه ای با خلاقیت ندارد.
سید امیر حسین صحیح النسب محمد علی حسینی
: از مجموع 164 نفر کارکنان سازمان بهزیستی استان یزد با میانگین سنی 63/36 سال و سابقه ی کاری 65/153 ماه، مورد بررسی، 2/51 درصد مرد (84 نفر) و 8/48 درصد زن (80 نفر) بودند؛ که از این تعداد 146 نفر (89 درصد) متأهل و 18 نفر (11 درصد) مجرد بودند و همچنین کارکنان سازمان بهزیستی استان یزد از لحاظ فراوانی فرسودگی شغلی، اکثریّت کارکنان سازمان بهزیستی استان یزد خستگی هیجانی متوسط (8/59 درصد)، زوال شخصیت کم (2/62 درصد) و فقدان موفقیت های فردی شدید (8/51 درصد) داشتند. همچنین از لحاظ شدت فرسودگی شغلی، اکثریّت کارکنان سازمان بهزیستی استان یزد خستگی هیجانی کم (5/91 درصد)، زوال شخصیت کم (28/67 درصد) و فقدان موفقیت های فردی شدید (60 درصد) داشتند.: اکثریت واحدهای مورد پژوهش در بعد فراوانی خستگی هیجانی میزان متوسطی را تجربه می کنند و توصیه می گردد که برخی برنامه های آموزشی و کارگاه های مهارتی جهت کاهش فرسودگی شغلی برای کارکنان برگزار گردد.
سیده نفیسه عسکری نژاد اصغر مکارم
هدف: هدف پژوهش تعیین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد مسئولین و کارشناسان مرتبط با امر مناسبسازی شهری برای افراد دارای ناتوانی در شهرداری شهر تهران در سال 1393 بوده است. روش بررسی: این مطالعه توصیفی-تحلیلی به روش تمامشماری انجام شد. تمامی مسئولین و کارشناسان مرتبط با امر مناسبسازی در شهرداری شهر تهران و مناطق 22گانه مورد پژوهش قرار گرفتند.پس از کسب رضایت، سه پرسشنامه محققساخته جهت سنجش میزان آگاهی، نگرش و عملکرد(از دیدگاه مسئولین و کارشناسان) به انضمام متغیرهای فردی در اختیار 178 نفر شرکتکننده قرار داده شد. همچنین یک پرسشنامه محققساخته جهت سنجش عملکرد مسئولین و کارشناسان، در اختیار 53 نفر از افراد دارای ناتوانی مراجعهکننده به معاونت توانبخشی جمعیت هلال احمر و انجمن حمایت از معلولان نخاعی تهران، قرار داده شد.جهت تجزیه و تحلیل آماری نرم افزار spss نسخه 22 استفاده شد.یافتهها نشان داد که عملکرد مردان بهتر از زنان بوده است. همچنین آگاهی افراد با مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد و بالاتر در سطح بهتری نسبت به شرکتکنندگان با مدرک فوق دیپلم بوده است. از سویی دیگر شرکتکنندگان با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر نسبت آنانی که مدرک فوقدیپلم و کارشناسی داشتند، نگرش مثبتتری دارا بودند. آگاهی اعضای ستاد نیز در سطح بالاتری نسبت به اعضای معاونت فنی و عمرانی ارزیابی شد. همچنین آگاهی، نگرش و عملکرد افراد آشنا با معلولیت نسبت به کسانی که ناآشنا بودند، بهتر بوده است. نتیجه گیری: بنظر میرسد خدمت گرفتن افراد با مدارج تحصیلی بالا، مرتبط با امر مناسبسازی و آشنا با پدیده ناتوانی میتواند به انجام بهتر مناسبسازی در جامعه منتهی گردد.