نام پژوهشگر: نادر حاجلو
عیسی رزاقی ینگجه ناصر صبحی قراملکی
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین رضایت زناشویی با هوش هیجانی و پنج عامل بزرگ شخصیتی بوده است. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش، کلیه دبیران مقطع متوسطه شهرستان اردبیل(2000دبیر)که در سال 1388- 1389مشغول تدریس می باشد. نمونه پژوهش 228 نفر شامل 113 نفر مرد و 115 نفر زن می باشد که از طریق نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری پژوهش عبارتند از : پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ ، هوش هیجانی برادبری و پرسشنامه شخصیتی neo . داده ها توسط روش های آماری توصیفی(توزیع فراوانی ، میانگین و انحراف معیار) و استنباطی(همبستگی پیرسون ، t مستقل، آزمون آنالیز واریانس یک راهه , و تحلیل رگرسیون همزمان ) تحلیل شد. نتایج نشان داد بین رضایت زناشویی و عامل برون گرایی رابطه مثبت وجود دارد ولی معنی دار نیست. بین رضایت زناشویی و انعطاف پذیر بودن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رضایت زناشویی ودلپذیر بودن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رضایت زناشویی و با وجدان بودن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رضایت زناشویی و روان نزند گرایی رابطه منفی وجود دارد ولی معنی دار نیست. بین رضایت زناشویی با هوش هیجانی و مولفه های آن رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که هوش هیجانی و پنج علمل بزرگ شخصیتی ، رضایت زناشویی را بطور معناداری تبیین می کند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون همزمان نشان داد که حدود، 688/0 درصد از تغییرات متغیر ملاک ، یعنی رضایت زناشویی توسط متغیر پیش بین یعنی هوش هیجانی و مولفه های آن ، (خود آگاهی، خود کنترلی، هوشیاری اجتماعی یا همدلی، مهارت های اجتماعی و خود انگیزی ) و پنج عامل بزرگ شخصیتی و مولفه های آن (روان نزندگرایی ، برون گرایی ، انعطاف پذیری، دلپذیر بودن و باوجدان بودن) تبیین می شود. با توجه به رابطه چند گانه بین رضایت زناشویی ، هوش هیجانی و پنج عامل بزگ شخصیتی ، می توان نتیجه گرفت که فقط متغیرهای پیش بینِ انعطاف پذیر بودن و مدیریت رابطه ، پیش بینی بهتری از متغیر ملاک یعنی رضایت زناشویی دارند.
مریم مهرعلی تبار حسین قمری
اختلال دو قطبی بیماری روانی است که به عنوان بیماری شیدایی - افسردگی نیز شناخته می شود و باعث تغییر غیرعادی در خلق، انرژی و توانایی عملکرد فردی می شود. پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ی حافظه هیجانی، پردازش خودتأملی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان با نارسایی های شناختی در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی نوع یک و نوع دو انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مراجعین مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک و نوع دو به مراکز روانپزشکی شهرستان های ساری و تهران بود. نمونه ی این پژوهش 30 بیمار مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک و 30 بیمار مبتلا به اختلال نوع دو بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از پرسشنامه نارسایی های شناختی، مقیاس تنظیم شناختی هیجان، پرسشنامه ی خودتأملی و آزمون حافظه هیجانی استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از روش ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چند گانه و تحلیل واریانس چند متغیری (manova) استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که حافظه هیجان(23/0- r=) ،راهبرد منفی تنظیم شناختی هیجان (24/0r=) و راهبرد مثبت تنظیم شناختی هیجان(40/0- r=) با نارسایی-های شناختی بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی رابطه دارند(01/0>p) و بین پردازش خودتأملی با نارسایی شناختی در بیماران دو قطبی رابطه معناداری وجود ندارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که حدود 7/27 درصد از واریانس نارسایی های شناختی توسط متغیرهای حافظه هیجانی، خود تأملی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان تبیین می شود. این یافته ها بیان می کنند که حافظه هیجانی و راهبردهای شناختی تنظیم هیجان، فرایندهای شناختی بیماران دو قطبی را تحت تاثر قرار می دهند. بنابراین کمک به افراد مبتلا به اختلال خلقی جهت آشنایی با نقایص شناختی و پردازشی و آموزش استفاده از راهبردهای مثبت تنظیم هیجان در دوره های بیماری می تواند نقش مهمی در بهزیستی روانشناختی این افراد ایفا کند.