نام پژوهشگر: فاطمه مقدم پور
زهرا خسروجردی محمد صادق واحدی
در میان همه اموری که به انسان و جنبه های انسانی مرتبط است ، مسئله زن همواره با پیچیدگی و ظرافت بیشتری همراه بوده است. زنان در طول تاریخ از موقعیت و مقام لازم و کافی برخوردار نبوده اند و با رشد علم بشری و افزایش آگاهیهای زنان، این مشکل به طور جدی مطرح شده است که شأن واقعی زنان در خانواده ، جامعه و نظام هستی کدامست .فمینیسم فعالیتهای سازمان یافته برای احقاق حقوق زنان است و اخلاق فمینیستی اصطلاحی فراگیر است که بر نظریات متنوعی دلالت دارند.این نظریات پابه پای پیشرفت تفکر درباره مسائل زنان ، دستخوش تحول و تطور بوده اند. اینکه زنان از نظر اخلاقی ویا ذاتی با مردان برابرند و یا بر آنان برتری دارند متفاوت بودن تعقل و استدلال اخلاقی و تفکر مردانه و زنانه ، داوری های متنوعی است که با پذیرش یا عدم پذیرش آنها ، انواع نظریات اخلاق فمینیستی از هم جدا می شوند. بسیاری از آنان معتقدند جامعه پدر سالارانه است و دانش پژوهی ، فلسفه و اخلاق حامی پدر سالاری است و زنان در آن شریر به حساب می آیند. بدین ترتیب مسلم است فمینیسم و اسلام دو دنیای متفاوت هستند اگر قصد توجیه و تفسیر اخلاق فمینیسمی در آموزه های اسلام را داشته باشیم با سیستم نظام مند حقوقی اسلام مواجه می شویم که برای هر یک از زن و مرد و با توجه به ویژگیها و تفاوتهایشان حقوق مشخصی قائل است . اصل عدالت و تطابق حقوق با نقشها و تکالیف متفاوت جنسیتی از اصول مبنایی اسلام در روابط زن و مرد است . فضایل و ارزشهای اخلاقی اموری واقعی هستند که زمان و مکان مشمول بوده و همه انسان ها را شامل می شوند در حالی که براساس اخلاق فمینیستی زن از شان و جایگاه والاتری نسبت به مرد برخوردار است و اگر کرامت و حرمت مرد در پایی زن قربانی شود اشکالی ندارد. اما عکس این مطلب ضد ارزش و رذیلت است و این زن بودن زن است که فضیلت ساز است و فضایلی چون عدالت و عفت آنگاه که با زن بودن و اقتضائات آن ناسازگار باشد ، باید کنار گذاشته شود. از اینرو در بحث از احقاق حقوق زنان و بررسی تکالیف و اخلاقیات ایشان همواره باید جانب احتیاط رعایت شود که با نفی هرگونه سنت صحیح، هر تفکر ضد اخلاقی جدید، تأیید نگردد.
عذرا لازمی آناهیتا مقبلی
آن چه نگارگر ایرانی را در طی قرن ها به نقش پردازی وامیداشت چیزی جز بیان شوق وصل یار نبود و آنچه تصاویر نگاره های او را به سرور و وجدی عاشقانه بدل می کرد نشان از ضیافت بهشت سانی بود که از دوران خیلی دور در اندیشه ی ایران از میترائیسم، زرتشت، مانی، مزدک و دین مبین اسلام، از همیشه تا کنون ریشه داشته و جان حکیم و عارف و نگارگر ایرانی را برای نمایاندن این اقلیم اهورایی، نور ازلی بخشیده است. اندیشه ای والا که باعث می شود این عارفان نگارگر و نگارگران عارف به درون پرده ی غیب راه یابند و به زبان سر و راز در تابش نور ایزدی از رنگ جسم برهند و در مرکزیت نور محض الهی بزی اند. این گونه است که سلطان محمدنگارگر به جهان مادی نظری می افکند و در جهان مینوی همه ی نقوش را در پرتو نور ازلی جمال حق می بیند و هرچه رنگ را در کارگاه کیمیا گونه ی نگاره هایش به نور بدل می کند. در جهان نگاره های سلطان محمد هر نقشی نشانه ای از حق است و هر حضوری لبریز عشق حضور اوست. آنچه که از مفهوم نور در اندیشه ی نور در ایران می توان استنباط نمود مفهوم نور به معنای آگاهی است. نور منشاء معرفت الهی، تجلی الهی و به طور کلی همان نورالانوار است. آگاهی و معرفت الهی نتیجه مجاهدت وجود ممکن و فراهم آوری بستری برای تجلی حقیقت مطلق یا همان وجود واجب. بنابراین می توان گفت جهان هستی همانا تجلی نورالانوار است و جهان نگارگری ایرانی اسلامی در نورانیتی یکسان و بدون سایه روشن منعکس کننده ی نور مطلق است.