نام پژوهشگر: شهلا رقیب‌دوست

بررسی رابطه بین نوع نظام نوشتاری زبان اول و آموزش خط فارسی به عنوان زبان دوم
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی 1389
  فاطمه کربلایی محمدی   کورش صفوی

الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت موضوع و هدف): در پژوهش حاضر کوشش نگارنده بر این است تا معلوم کند آیا نوع نظام نوشتاری زبان مادری زبان آموز غیرفارسی زبان در یادگیری نظام نوشتاری فارسی دخالت مستقیم دارد یا نه. به عبارت ساده تر و برحسب یک نمونه، آیا اگر کسی از خط رومیایی برای نگارش زبان مادری اش استفاده می کند، نسبت به کسی که از خطی مانند کره ای در همین شرایط بهره می گیرد، در یادگیری نظام نوشتاری فارسی از برتری خاص برخوردار است یا نه. پژوهش حاضر به دنبال دست یابی به پاسخی برای چنین پرسش هایی است. پژوهش حاضر دارای اهداف نظری و عملی است. از لحاظ نظری، با مطالعه و بررسی نظام نوشتاری زبان اول فارسی آموزان، به تعیین تفاوت ها و علل و عوامل آنها پرداخته خواهد شد و از لحاظ عملی، نتایج این تحقیق کمک می-کند تا آموزگاران زبان فارسی به غیرفارسی زبانان با مشکلات یادگیری خط فارسی آشنا شوند و با دید بازتر به تدریس بپردازند و با درک وسیع تری با مشکلات زبان آموزان برخورد کنند. در واقع، با بررسی انواع نظام های نوشتاری و ویژگی های خط فارسی می توان روش تدریس خط فارسی را برای هر گروه از زبان آموزان به شکل متفاوتی تعیین نمود. اهمیت این پژوهش در این واقعیت نهفته است که به اعتقاد نگارنده نوع نظام نوشتاری زبان مادری در نوع آموزش و نحوه پیشرفت زبان آموز به هنگام یادگیری نظام نوشتاری زبان دوم دخالت مستقیم دارد. نگارنده سعی بر آن دارد تا از این منظر به پژوهشی بپردازد که به نظر می رسد تاکنون دست کم برای آموزش نظام نوشتاری فارسی صورت نپذیرفته است. ب. مبانی نظری (شامل مرور مختصری از منابع، چارچوب نظری و پرسش ها و فرضیه ها): 1. کدام دسته از غیرفارسی زبانان آشنا با نظام نوشتاری غیرعربی، در یادگیری خط فارسی دشواری بیشتری دارند؟ 2. این دشواری ها بیشتر از چه نوعی اند؟ 3. آیا بین نوع نظام نوشتاری زبان اول زبان آموزان غیرفارسی زبان و یادگیری خط فارسی رابطه ای وجود دارد یا نه؟ 1. معمولاً غیرفارسی زبانان آشنا با نظام های املایی غیرآوایی در یادگیری خط فارسی دشواری بیشتری دارند. 2. بیشترین دشواری زبان آموزان در یادگیری خط فارسی در تطبیق واج و نویسه با یکدیگر است. 3. زبان آموزان آشنا با نظام نوشتاری واجی، خط فارسی را بهتر یاد می گیرند. پ. روش تحقیق (شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، ابزار اندازه گیری، نحوه اجرای آن، شیوه گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها): روش کار در این تحقیق توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری این پژوهش را زبان آموزان غیرفارسی زبان سطح مبتدی تشکیل می دهند. این زبان آموزان که از فراگیران موسسه آموزش فارسی دهخدا انتخاب شدند، 18 نفر و از هر سه نظام نوشتاری تکواژی، هجایی و واجی انتخاب شدند. از آزمودنی ها، آزمون نوشتاری و مصاحبه به عمل آمد. هم چنین با اساتید آنها مصاحبه شد. ت. یافته های تحقیق: پژوهش حاضر نیز ما را به این نتیجه رساند که زبان آموزانی که نظام نوشتاری زبان اول آنها متفاوت است، در یادگیری نظام نوشتاری زبان فارسی به طور متفاوت عمل می کنند. در بین سه گروه فارسی آموز با نظام نوشتاری زبان اول تکواِژی، هجایی و واجی، زبان آموزان آشنا با نظام نوشتاری واجی، خط فارسی را بهتر یاد می گیرند. بنابراین می توان این طور نتیجه گرفت که بین یادگیری نظام نوشتاری زبان فارسی و نظام نوشتاری زبان اول زبان آموز رابطه معناداری وجود دارد. ث. نتیجه گیری و پیشنهادات: نتایج این پژوهش می تواند کمکی برای یادگیری بهتر و سریع تر نظام نوشتاری زبان آموزان باشد. هر چند نمونه های پژوهش کوچک بود اما معرف جامعه فارسی آموزان خارجی در ایران است. برای مطالعات بعدی استفاده از زبان آموزان بیشتر در رابطه به موضوع پیشنهاد می شود. با در اختیار داشتن یافته ها و نتایج پژوهش حاضر و بستر اطلاعاتی فراهم آمده پیشنهاد می شود تا در زمینه آموزش نظام نوشتاری زبان فارسی، پژوهش ها و تحقیقات بیشتری صورت گیرد تا در صورت تأیید شدن نتایج به دست آمده، از این تحقیقات به طور جدی تری در برنامه ریزی های آموزشی استفاده گردد و در صورت نیاز، جهت تهیه و تدوین مواد درسی لازم در این زمینه گام های موثرتری برداشته شود.

بررسی همبستگی آگاهی نحوی و واژگانی با درک خواندن در کودکان آسیب دیده شنوایی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1392
  الهه کمری   شهلا رقیب دوست

این پژوهش به بررسی همبستگی آگاهی نحوی و واژگانی با درک خواندن جملات موصولی فاعلی در کودکان ناشنوای عمیق مادرزاد در چارچوب نظری تعاملی-جبرانی استنویچ (1980) می پردازد. بر پایه این نظریه، هرگاه در یکی از مولفه های درک خواندن ضعف وجودداشته باشد، مولفه دیگر به شیوه ای جبرانی موجب تقویت درک خواندن می شود. محققان براین باورند که ناشنوایان در پردازش واژه ها در مقایسه با افراد شنوا عملکرد بسیار ضعیف تری دارند و آگاهی نحوی این افراد از ساخت های مختلف، به ویژه ساخت جملات موصولی فاعلی، پایین است. بنابراین، انتظارمی رود که ناشنوایان جهت جبران ضعف خود از مولفه های دیگری همانند دانش معنایی یا اطلاعات بافتی استفاده کنند. با مطالعه درک خواندن در افراد ناشنوا می توان به نوع راهبردهای مورد استفاده آن ها جهت درک خواندن جملات پی برد. علاوه بر آن، در این پژوهش تأثیر ناشنوایی بر پردازش واژه های منفرد و سطح نحوی جمله نیز مورد بررسی قرارگرفته است تا مشخص شود که آیا نقص افراد ناشنوا از پردازش در سطح واژگانی ناشی می شود یا از نقص در سطوح نحوی بالاتر مانند جمله. پرسش اول مطرح شده این بود که چه تفاوتی بین آزمودنی های شنوا و ناشنوا در پردازش واژه های منفرد وجوددارد. پرسش دوم این پژوهش به تفاوت میزان آگاهی نحوی آزمودنی های شنوا و ناشنوا و پرسش سوم نیز به تفاوت میزان درک خواندن جملات موصولی فاعلی در این دو گروه مربوط بود. پرسش های چهارم و پنجم به ترتیب به بررسی میزان همبستگی بین مهارت پردازش واژگانی و آگاهی نحوی با درک خواندن جملات در آزمودنی های ناشنوا مربوط بودند. آزمودنی های این پژوهش دو گروه بودند. گروه اول دانش آموزان شنوای پسر پایه چهارم و پنجم به عنوان گروه کنترل و گروه دوم دانش آموزان ناشنوای عمیق پسر پایه چهارم و پنجم ابتدایی بودند. دو مجموعه از آزمون های مهارت پردازش واژگانی به منظور سنجش سرعت و صحت مهارت پردازش دریافتی و مفهومی با استفاده از نرم افزار opensesame برای آزمودنی ها به اجراگذاشته شد. آزمودنی ها در هریک از این آزمون ها می بایست درباره یکسان یا متفاوت بودن جفت واژه ها قضاوت می کردند. در آزمون آگاهی نحوی نیز آزمودنی ها می بایست براساس دو جمله ساده، ترتیب صحیح جمله موصولی را در دو گزینه ارائه شده تشخیص می دادند. در آزمون درک خواندن، که در آن از دو نوع جمله موصولی فاعلی محتمل و غیرمحتمل معنایی استفاده شده بود، نوع راهبرد مورد استفاده آزمودنی ها در درک آن جملات و نیز نوع تعامل مولفه های دخیل در درک جملات مشخص می شد. تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار spssمشخص ساخت که آزمودنی های شنوا و ناشنوا در پردازش واژه ها عملکرد تقریباً یکسانی داشتند، اما آزمودنی های شنوا، هم از لحاظ میزان آگاهی نحوی و هم از لحاظ درک خواندن جملات موصولی فاعلی غیرمحتمل، نسبت به آزمودنی های ناشنوا عملکرد بسیار بهتری داشتند، هرچندکه از لحاظ درک خواندن جملات موصولی فاعلی محتمل معنایی تفاوت معناداری بین آزمودنی های دو گروه دیده نشد. یافته های این تحقیق همچنین نشان داد که بین مهارت پردازش واژگانی آزمودنی های ناشنوا و درک خواندن آن ها همبستگی آماری معناداری وجودندارد، امابین آگاهی نحوی و درک خواندن جملات موصولی فاعلی غیرمحتمل معنایی در آزمودنی های ناشنوا همبستگی معناداری وجوددارد و توانایی درک خواندن آن ها از طریق میزان آگاهی نحوی آن ها قابل پیش بینی است.

ویژگی های صوتی (آکوستیکی) مرزهای نحوی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی 1393
  کبری ذوله   گلناز مدرسی قوامی

هدف این پایان نامه بررسی ویژگی های آکوستیکی مرزهای نحوی در زبان فارسی براساس تحلیل های صوت شناختی است. این پژوهش براساس 21 جفت جمله از پیش تعیین شده ای انجام شد که دو گویشو زن و دو گویشور مرد در شرایط آزمایشگاهی تولید کردند. ساخت های مذکور به لحاظ نحوی/ گفتمانی، متفاوت و به لحاظ زنجیری یکسان بودند. با تحلیل داده ها معلوم شد مکث، دیرش واکه پایان گروه، و تغییر سطح زیروبمی با بسامد بالایی در مرز واحدهای نحوی بزرگتر از گروه رخ می دهند. همچنین در صورت وجود بافت آوایی مناسب، می توان در مرزهای نحوی زبان فارسی واکرفتگی پایان گروه، همخوان انسدادی چاکنایی، و همگونی را به درجات مختلفی مشاهده کرد. در این میان، جملات ساده با یک مورد استثناء مواجه هستند و آن اینکه در مرز چپ این واحدهای نحوی (مرز چپ باتوجه به الفبای آوانگاری بین المللی، نه خط فارسی)، همگونی رخ نمی دهد. کشش کل عبارت پدیده ای است که تنها در بندهای کهین و نقش نمای گفتمانی مشاهده می شود. مرز پایانی جملات ساده، بندهای اول جملات مرکب، و بندهای کهین ازنظر موارد وقوع مشخصه های آوایی مرزی با یکدیگر تفاوت های نسبتاً زیادی دارند. به نظر می رسد در مرز دو جمله ساده، بند کهین و واحد نحوی بعدی، و همچنین نقش نمای گفتمانی و جمله بعدی، ارتباط نزدیکی میان دیرش مکث و دیرش واکه پایانی از یک سو، و سطح زیروبمی از سوی دیگر برقرار باشد؛ به این ترتیب که از یک طرف، دیرش مکث و دیرش واکه پایانی افزایش می یابد و از طرف دیگر، سطح زیروبمی کاهش می یابد. این درحالی است که در مرز دو بند جملات مرکب، و در حد فاصل افزوده و واحد نحوی، رابطه مذکور معکوس می شود. واژه های کلیدی: ویژگی های آکوستیکی، مرزهای نحوی، زبان فارسی