نام پژوهشگر: نوربخش هوتی
سمانه شوشتریان عبدالحسین جودکی
تحقیق حاضر تلاشی در راستای ارائه ی خوانشی پسامدرن از سه اثر نمایشی برگزیده ی تام استاپارد با عناوین: رزنکرانتز و گیلدنسترن مرده اند، آرکادیا و دلقک ها است. اگر چه آثار نمایشی استاپارد هم در بر دارنده ی ویژگی های تئاتر مدرن است و هم ویژگی های تئاتر پسامدرن را شامل می شود، اما در تحقیق حاضر سه اثر مذکور در قالبی پسامدرن بحث و تحلیل خواهند شد. در حقیقت، آنچه از آن به عنوان دیدگاه پسامدرن یاد می شود، معنای واحدی ندارد بلکه روشی التقاطی است که مجموعه ای گسترده از روشها و رویکرد ها را در بر می گیرد. از آنجا که توصیف دقیق دیدگاه پسامدرن دشوار به نظر می رسد و این دیدگاه شامل عقاید و مفاهیم متعددی است، و از آنجا که در تئاتر پسامدرن هیچ مفهوم مطلقی موجود نیست چنانکه تمامی معانی و ارزشها وابسته به شرایط مختلف تعریف می شوند، سه اثر انتخاب شده تنها بر اساس آن دسته از نظریات و مفاهیم پسامدرن مورد بررسی واقع شده اند که در آثار نمایشی استاپارد شفافیت بیشتری دارند. بی شک تام استاپارد یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان عصر حاضر است. هوش و ذکاوت او در خلق آثار بی نظیر نمایشی بر هیچ منتقد ادبی و آشنا با ادبیات انگلیسی پوشیده نیست. بسیاری از منتقدان، استاپارد را در کنار نمایشنامه نویسان مطرح و بحث انگیزی چون بکت، یونسکو، آدامف و پینتر جای میدهند. اصطلاح " استاپارد ی" که امروزه به تأثیر از نام وی نضج یافته، به واژه ای برای اشاره به آثاری تبدیل شده است که در آنها، نویسنده، از عبارات کنایی برای خلق کمدی استفاده می کند، در حالی که خواننده را به مفاهیم فلسفی رهنمون می سازد. آثار نمایشی استاپارد را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد. یکی از جالب ترین زوایای دید، تحلیل آثار نمایشی وی از دیدگاه پسامدرن است. تئاتر پسامدرن به عنوان واکنشی در مقابل تئاتر مدرن، پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت و بر پایه ی رد فراروایت ها و حقایق مطلق استوار بود، در نتیجه ساختار شکنی از اصول اولیه ی آن به شمار می رفت. آنچه جالب توجه به نظر می رسد ودر تحقیق حاضر به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، تشابه موجود در شاخصه های تئاتر پسامدرن و خصوصیات آثار نمایشی استوپارد است. استاپارد در نمایشنامه های خود، بدون بیان سلیقه های شخصی، جایگاه انسان را در دنیای پیچیده و مبهم امروزی به تصویر می کشد. وی با استفاده از وقفه های مکرر و مکث های پیاپی در گفتار شخصیت هایش، پیوسته از بیان منظور قطعی و نهایی اجتناب کرده و تفسیر عملکرد شخصیت ها را بر عهده ی بیننده/خواننده می گمارد. استاپارد ، همچنین، در ارائه ی تصویر انسان در دوران پسامدرن، از نظریه ی مشهور ژان فرانسوا لیوتار با عنوان رد فرا روایت ها استفاده می کند و بر اساس آن، تردید خویش را نسبت به وجود فرا روایت ها اعلام می دارد. علاوه بر لیوتار، حضور آرا و تفکرات نظریه پردازان دیگری چون دریدا، بودریار و جیمسون، در آثار نمایشی مذکور از استاپارد قابل توجه است. به طور کلی، نمایشنامه های استاپارد در بر گیرنده ی عناصری همچون: ابهام، از هم گسیختگی در کلام، عدم قطعیت، ساختار شکنی، پیچیدگی و تمرکز زدایی می باشند که به نقل از ایهاب حسن، نظریه پرداز مطرح رویکرد پسامدرن در شاخه ی ادبیات، از ویژگی های برجسته ی تئاتر پسامدرن قلمداد می شوند. با توجه به ادله ی مذکور، بررسی آثار نمایشی استاپارد از دیدگاه پسامدرن قابل توجه می باشد. اثبات وجود ویژگی های تئاتر پسامدرن در سه اثر نمایشی انتخابی از تام استاپارد با عناوین: رزنکرانتز و گیلدنسترن مرده اند، آرکادیا و دلقک ها و بیان شاخصه های تئاتر پسامدرن اهداف تحقیق موجود است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که بررسی آثار نمایشی استاپارد از منظر پسامدرن نگاهی نو را به خواننده ارائه می کند.
شکوفه وکیلی لطیف فردوس جمالی
گرچه رایانامه به عنوان ابزاری برای تقویت روابط دانشجویان و اساتید و روشی برای بهبود فرآیند های آموزشی و یادگیری در نظر گرفته می شود، در عین حال می توان از آن برای ترسیم گفتمان اساتید و دانشجویان بصورت کلی در محیط اینترنت نیز بهره برد. تحقیق حاضر بر آن است که نحوه استفاده دانشجویان مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد و اساتید آنان از ساختارهای زبانشناسی را جهت ایجاد تعامل و بروز خود در رایانامه به عنوان مهمترین ابزار ارتباطی آنان در محیط اینترنت را روشن تر سازد. در این راستا تعدادی از 92 بر مبنای اصول تئوری گرامر - رایانامه های تبادل شده بین اساتید و دانشجویان در سال تحصیلی 91 سیستماتیک و نقش گرای هلیدی ( 1985 ) مورد بررسی قرار گرفته است. مهمترین قسمت گرامر سیستماتیک و نقش گرای هلیدی عبارت است از سه فرانقش بین فردی، تجربی و متنی. این فرانقش ها امکان بررسی و مقایسه نحوه نوشتار، فرآیند ها و موضوعات به کارگرفته شده توسط دانشجویان و اساتید را فراهم می سازد. مطالعه حاضر شامل توضیح تئوری وار چارچوب استفاده شده برای تجزیه و تحلیل متن رایانامه ها و بحث در مورد شباهت ها و تفاوتهای اساتید و انشجویان در رابطه با استفاده از عبارت ها و ساختارهای زبان شناسی برای ابراز خود در محیط اینترنت و انتقال معنای مورد نظرشان است. رایانامه های تجزیه و تحلیل شده اساتید و دانشجویان در انتهای مطالعه حاضر ارائه شده است
وحید صفیان بلداجی نوربخش هوتی
پایان نامه حاضر در تلاش است نمایشنامه های سرگرد باربارا و اسلحه و مرد نوشته جورج برنارد شاو را از دیدگاه «قدرت و دانش» میشل فوکو بررسی کند. فوکو قدرت را یک رابطه با الگوهای مختلف می داند و معتقد است که قدرت یکی از تأثیرگذارترین عناصر در زندگی بشر است. قدرت از نظر فوکو وضعیتی راهبردی و جدایی ناپذیر از دانش است که تنها در انحصار دولت ها و نهادهای اجتماعی نیست بلکه در همه جا حضوری فعال دارد و شرط بقای آن، کشمکش تنگاتنگ با مقاومت، آزادی و دانش است. روابط پویای قدرت در یک جامعه می توانند افرادی را به وجود آورند که تحت تأثیر اصول هنجارساز نیستند و آزادند که خود را در روابط قدرت شرکت دهند تا بتوانند هویتشان را از طریق فرآیند «شکل گیری خود» به وجود آورند. با در نظر گرفتن نظرات فوکو درباره روابط قدرت به عنوان چارچوب نظری تحقیق حاضر، نویسنده این پایان نامه معتقد است که گفتمان دو نمایش نامه نقش نبردگاهی را داراست که در آن قدرت نمود پیدا می کند. در این تحقیق سعی شده است تا سطح توانایی شخصیت های دو نمایش نامه در ایستادگی مقابل هنجارها و شکل دهی خود جدید ارزیابی شود. نتایج این تحقیق گویای این هستند که شخصیت های اصلی دو نمایش نامه در مقابله با سازگاری، موفق هستند و توسط روابط قدرت، هنجار زده نمی شوند. علاوه بر این، آن ها از طریق گفتمان، نظرات خود را بیان می کنند و به دیگران از درستی عقاید خود اطمینان می بخشند و ازین طریق به یک خود جدید دست می یابند. نتیجه نهایی تحقیق حاضر درک این است که اندروو آندرشفت در نمایش نامه سرگرد باربارا و کاپیتان بلانشلی در نمایش نامه اسلحه و مرد قدرتمندترین و بادانش ترین شخصیت ها از دید فوکویی هستند که عقاید و ایده های دیگر شخصیت های نمایش نامه ها را در انتها تغییر و به سمت عقاید خود سوق می دهند.
علی قادری پدرام لعل بخش
از آن جا که این پژوهش، خوانشی دریدایی از دو رمان حماسی-تخیلی تالکین، هابیت و سیلماریلیون است، تلاش دارد تا در حد امکان از مقایسه نوشته های تالکین و دریدا بهره بجوید. بنابراین مطالعه حاضر، بر موضوعاتی چون ساختارها، آزادی و سخاوت ادبیات و خود ادبیات استوار است. بنابراین، این نوشتار بر آن است که نزدیکی دیدگاه های این دو نویسنده را در کنار بررسی واژه ها و مفاهیمی چون ساختار، تصمیم ناپذیری، تکرارپذیری در بافت های مختلف و تغییر پذیری ارائه دهد. در روند پیش رو، جستجو برای یافتن چند ریشه و منشاء ثابت و مشخص که بر متن روایت هابیت و سیلماریلیون چیره هستند جای خود را به توصیف «بازی ساختار» می دهد. این توصیف نشان خواهد داد که چگونه این بازی، پویایی و سرزندگی تسلسل روایت را در پی می آورد. یافته های این مطالعه نشان می دهند که چگونه داستان این دو اثر با بازبینی مداوم بافت های خود، هر گونه ادعای وجود شرایط آرمانی را به چالش می کشد و حتی خنثی می کند. گفتمان تصمیم ناپذیر داستان ها هویت، حضور و دعوی کامل و نهایی را بی ثبات می سازد. برآیند این خوانش اجرایی و پویا (در مقابل خوانش منفعل و منزوی) از رمان های تالکین، افق های گسترده تری از معنی و تاویل این متون به دست می دهد. علاوه بر آن، این تحقیق برانگیزاننده، شباهت های آراء تالکین و دریدا را بیشتر آشکار می کند؛ شباهت هایی که مفاهیمی چون سخاوت، آزادی، تاریخ گرایی و سرمنشاءانگاری ادبی (گونه داستانی) و نیز عمل نوشتن/خواندن ادبیات (گونه قصه های پریان) را در برمی گیرد.