نام پژوهشگر: فردوس آقاگلزاده
لیلا مرادی غلامحسین غلامحسینزاده
با اینکه فنون روایتپردازی از دیرباز مورد توجه نویسندگان و منتقدان بوده است، اما برخی از وجوه آن تا قرنهای متمادی مغفول مانده و اخیراً درباره آنها مباحث دقیقی مطرح شده است. یکی از این مباحث، بحث دیدگاه روایتگری در داستان است که نظریهپردازانی همچون ژرار ژنت، واین بوث، میکی بال، سیمور چتمن، رولان بارت و استانزل و دیگران درباره آن نظرهای مختلفی ارائه کردهاند. یکی از جدیدترین نظریات در این حوزه، دیدگاه روایتگری سیمپسون است که با استفاده از ابزارهای زبانشناختی و به شکلی دقیق و نظامیافته، انواع متفاوت شیوههای روایتگری را تقسیمبندی و تحلیل میکند. در طرح او دیدگاههای مکانی، زمانی و روانشناختی یک روایت؛ و چگونگی تشخیص آنها تحلیل و بررسی میشود تا دیدگاه ایدئولوژیکی نویسنده داستان تعیین و تبیین شود. تحقیق حاضر، به نقد و بررسی نظریه مذکور اختصاص یافته است و برای بخش تحلیلی رساله، از روایتهای مثنوی مولوی استفاده شده است که یکی از موفقترین آثار روایی در جذب مخاطب است. از این رو در این تحقیق پس از تعریف دقیق زاویهدید و امکانات مختلف آن، سطوح چهارگانه نظریه سیمپسون معرفی و تحلیل شده است. سپس روایتهای دفتر اول مثنوی (ده روایت) در چارچوب مدل مذکور مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است؛ آنگاه نقش دیدگاه روایتگری در روایتهای مذکور تحلیل شده و نشان داده شده است که مولانا در لحظات پردازش روایتهای مثنوی تا چه اندازه و چگونه از ظرفیتها و امکانات مختلف دیدگاه روایتگری، برای ایجاد جذابیت و تأثیر بر مخاطب استفاده کرده است؛ و نوع راوی و زاویهدید و موضع او چه ارتباط معناداری با محتوای روایتها دارد.