نام پژوهشگر: شیرین احمدنیا

بررسی تغییر اقتدار زنان در خانواده با توجه به شکاف نسلی
پایان نامه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده علوم اجتماعی 1388
  حاجیه پاکروان   عزت الله سام آرام

یکی از مسایل مهم در حوزه اجتماعی خاصه مطالعات زنان بحث میزان اقتدار زنان در خانواده می باشد. ساختار قدرت در خانواده محصول هنجارها و ارزشهای حاکم بر جوامع بوده که در طول قرون در جوامع پیشرفته به تبع فرآیند نوسازی (مدرنیزاسیون) رو به تغییر نهاده و ساختارها و نقشهای جدید زندگی خانوادگی جایگزین نقشهای سنتی آن شده است. علی رغم این تغییر و تحولات در جامعه ما ساختار سلسله مراتبی و ترکیب هرمی اقتدار در خانواده آنقدر طبیعی و اجتناب پذیر جلوه داده شده است که امروزه کمتر کسی را می بینیم که با دیده انتقاد به این حوزه نگریسته باشد.این مسئله که آیا واقعا تغییرات به وجود آمده در جامعه امروز توانسته، مناسبات قدرت مردسالارانه را نیز به خصوص در حوزه خانواده تحت الشعاع خود قرار دهد کماکان مسئله بحث انگیزی به شمار می رود. مهمترین اهداف این تحقیق عبارت است از :عوامل مرتبط و موثر بر میزان اقتدار زنان در خانواده در بین سه گروه نسلی در میان زنان شهر تهران است. فرضیه های این تحقیق از تلفیق نظریه پردازان کارکردگرا، سیر پیشرفت و تا حدودی نظریه منابع از یک سو (که معتقدند در خانواده های امروزی، تساوی حقوق زن و مرد در حوزه های مختلف از جمله قدرت خانگی روز به روز بیشتر می گردد ) و از سوی دیگر نظریه پردازان مارکسیست و تا حدودی فمینیست( که معتقدند تا زمانی که زنان عهده دار کارهای خانگی اند، حتی به فرض ورود به اجتماع و انجام کارهای دستمزدی، باز هم تحت سلطه مردان خواهند بود) ایجاد شده است. تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کمی با استفاده از روش پیمایش می باشد؛ اما در معنایی دیگر نیز می توان گفت این مطالعه از نوع مطالعات علی- مقایسه ای است و مقایسه بدین صورت است که وضعیت اقتدار و قدرت زنان در سه نسل متوالی با یکدیگر مقایسه می شود. جامعه آماری مورد بررسی در این تحقیق، شامل کلیه زنان متاهل شهر تهران در سرشماری 1385 می باشد. حجم نمونه نیز حداقل تعداد 300 نفر در کل و برای هر گروه حداقل تعداد 100 نفر انتخاب شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد : متغیر های میزان تحصیلات ، سن ، تفاوت سنی با همسر، ثروت و دارایی و پایگاه اقتصادی و اجتماعی آنان رابطه معناداری با میزان اقتدار در خانواده داشته اند و در مقابل متغیر های وضعیت اشتغال ، سابقه اشتغال ، منزلت شغلی و میزان درآمد رابطه معناداری با میزان اقتدار زنان در خانواده نداشته است. در این میان هر چه میزان تحصیلات زنان بیشتر باشد میزان اقتدار آنان در خانواده بیشتر است، هر چه سن زنان در سه نسل بیشتر باشد میزان اقتدار زنان کمتر است، هر چه تفاوت سنی با همسر بیشتر باشد میزان اقتدار زنان کمتر است و هر چه پایگاه اقتصادی و اجتماعی زنان بالاتر باشد میزان اقتدار آنان نیز بیشتر خواهد بود و بالعکس. با آنکه متغیر وضعیت اشتغال در میزان اقتدار زنان تاثیر نداشته اما نباید از تاثیر این متغیر مهم بر افزایش میزان اقتدار زنان غافل شد.

بررسی عوامل موثر بر رضایت شغلی کارکنان سازمان سنجش آموزش کشور
پایان نامه دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده علوم اجتماعی 1390
  فاطمه باقری مهر   شیرین احمدنیا

نیروی انسانی یا عامل انسانی بی تردید ، مهمترین و ارزشمندترین عامل، بین عوامل و منابع مختلف تولید است. انسان، مهم ترین سرمایه سازمان محسوب می شود و در صورتیکه سازمان دارای نیروهای انسانی توانمند و کارآمد و با انگیزه باشد به اهداف خود دست پیدا می کند. از آنجا که سازمان سنجش نقش تعیین کننده ای در توسعه، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور داشته و وظیفه خطیر سنجش و گزینش نیروهای متخصص، متعهد، کارآمد، خلاق و برانگیخته را برای سایر بخشهای توسعه ملی بر دوش دارد، توجه به مسائل انگیزشی و رضایت شغلی کارکنان این سازمان ، از ضروریات محسوب می شود. این پژوهش با هدف تعیین عوامل موثر بر رضایت شغلی کارکنان سازمان سنجش آموزش کشور در سال 1389 صورت گرفته است. روش تحقیق در این پژوهش پیمایشی و ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه می باشد. جامعه آماری این تحقیق کارکنان شاغل در سازمان سنجش آموزش کشور در سال 1389 می باشد. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 227 نفر برآورد شد و بر ای آزمون فرضیات تحقیق، از آزمون کالموگروف اسمینوف یک نمونه ای، u من ویت نی، آزمون ،t گروههای مستقل، آزمون f تحلیل واریانس یک راهه، f تصحیح شده لوین، کروسکال والیس، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. همچنین با کمک برنامه لیزرل مدلهای تجربی تحقیق مورد آزمون قرار گرفتند برازش مدلها مورد تأیید قرار گرفت. مهمترین یافته های این تحقیق به قرار زیر است: رضایت شغلی مردان به شکل معناداری از زنان بیشتر است، رضایت شغلی افراد متأهل به صورت معنا داری از افراد مجرد بیشتر است، رضایت شغلی سطوح پایین تحصیلی به صورت معناداری از سطوح بالای تحصیلی بیشتر است. همچنین بر طبق آزمون فرضیه ها رضایت شغلی با رضایت کلی از زندگی، امکانات رفاهی و تفریحی، کیفیت وظایف محول شده، استقلال کاری، بینش کلی نسبت به شغل، شرایط فیزیکی، ارتقاء و پیشرفت در شغل، همکاران، مدیریت، منصفانه بودن حقوق و پاداشها و رویه های اجرایی دارای رابطه معنا دار می باشد. و رضایت شغلی کارکنان در مولفه های بالا در حد متوسط می باشد