نام پژوهشگر: احمدرضا گندمی
مجید علیپور ممقانی بهرام علیزاده
استفاده از روش های ژئوشیمیایی به طرز موثری قادر است ریسک اکتشاف را کاهش دهد. در یک منطقه ناشناخته که در آن عملیات حفاری انجام نشده باشد، تنها منبع برای به دست آوردن داده های ژئوشیمیایی استفاده از نمونه های سطحی می باشد. حوضه ایران مرکزی حوضه ایست ناشناخته که وجود توالی نسبتاً قابل توجهی از رسوبات زغالدار آن را از دیدگاه احتمال وجود ذخایر هیدروکربنی حائز اهمیت ساخته است. برای تعیین اینکه کدامیک از سازندهای مشاهده شده مستعد تولید هیدروکربن هستند، نمونه برداری سیستماتیک از سازندهای نایبند (مقطع کمرماچه کوه)، شمشک (مقاطع کمرماچه کوه، جنوب گزو و حوض عزیز) و سازند بغمشاه (مقاطع سیخوری، لشت بغمشاه و غوره نیزار) انجام گرفته و آنالیزهای ژئوشیمیایی دقیق بر روی آنها انجام گرفت. نتایج به دست آمده از آنالیزهای مقدماتی پیرولیز راک ـ ایول و مطالعات میکروسکوپی نشان می دهد که مواد آلی موجود در سازندهای مورد مطالعه عمدتاً از کروژن نوع iv با توان هیدروکربن زایی ناچیز و درشرایط اکسیدان تشکیل شده اند. مقادیر بسیار پائین hi، مقادیر بسیار بالای oi و علایم پتروگرافیکی مختلفی از قبیل حواشی تیره و وجود ریز شکستگی ها همگی نشان دهنده تأثیر شدید فرایند هوازدگی بر ماده آلی موجود می باشند. برای انجام بررسی دقیق تر بر روی منشاء، بلوغ حرارتی و محیط ته نشینی مواد آلی موجود در این سازندها، آنالیزهای ژئوشیمیایی پیشرفته تر همانند کروماتوگرافی گازی و کروماتوگرافی گازی ـ طیف سنجی جرمی بر روی تعدادی از نمونه های انتخاب شده انجام گرفت. نتایج حاصل از کروماتوگرافی گازی نشان می دهد که ماده آلی موجود در سازندهای مورد مطالعه مخلوطی از انواع iii و iv می باشد. نتایج به دست آمده از آنالیز کروماتوگرافی گازی ـ طیف سنجی جرمی حاکی از آن است که مواد آلی جلبکی به همراه مواد آلی قاره ای به محیط ته نشینی سازندهای مورد مطالعه وارد شده است. همچنین، این سازندها در یک محیط حدواسط بین دریای باز و محیط پارالیک ته نشین شده اند. استفاده از نسبت های بیومارکری متعدد نشان می دهد که سازندهای مورد مطالعه از لحاظ بلوغ حرارتی در محدوده پنجره نفتی قرار دارند و لیتولوژی آنها حدواسط بین کربنات و شیل می باشد. همچنین، داده های بیومارکری نشان می دهند که مقدار ورود مواد آلی قاره ای از سازند نایبند تا شمشک افزایش یافته و در سازند بغمشاه کاهش می یابد. این مطلب که با نتایج به دست آمده از کروماتوگرافی ستونی هم مطابقت دارد، حاکی از آن است که با بالا آمدن تدریجی فرازمین شتری پوشش گیاهی نیز گسترش یافته و در هنگام ته نشینی سازند شمشک به بالاترین مقدار خود رسیده است. وجود لایه های زغالی در بخش های بالایی سازند شمشک می تواند شاهدی بر این مطلب باشد. همزمان با فرونشینی فرازمین شتری در هنگام ته نشینی سازند بغمشاه مقدار ورود مواد آلی قاره ای نیز به طور قابل ملاحظه ای رو به کاهش نهاده است. در کل می توان چنین اذعان نمود که منطقه مورد مطالعه تنها توان تولید مقدار اندکی هیدروکربن گازی را داشته است.