نام پژوهشگر: حسین نجفزاده
لیلا درخشان محمدحسین راضی جلالی
هیداتیدوزیس از مهم ترین بیماری های مشترک انسان و دام میباشد. در این بیماری، جراحی، درمان انتخابی بوده و درمان دارویی برای بیماران غیر قابل جراحی توصیه می شود. در مطالعه حاضر اثرات درمانی عصاره اکیناسه، آقطی و نانواکسید روی با آلبندازول در آلودگی تجربی موش آزمایشگاهی به کیست هیداتیک و تعیین غلظت اینترلوکینهای 4 و 10 بررسی گردید. تعداد 60 سر موش سوری به 10 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه های 5-1، با تعداد 2000 عدد پروتواسکولکس زنده به صورت داخل صفاقی آلوده شدند. گروه های 10-6 به عنوان گروه های غیر آلوده به صورت داخل صفاقی بافر فسفات استریل دریافت کردند. تمام موش ها 8 ماه نگهداری شدند و پس از اطمینان از القاء آلودگی، روزانه به مدت یک ماه، گروه های 2 و 7 با نانواکسید روی، گروه های 3 و 8 با اکیناسه، گروه های 4 و 9 با آقطی و گروه های 5 و 10 با آلبندازول، درمان شدند. پس از اتمام دوره درمان، موش ها کالبدگشایی شدند و تعداد، اندازه و حجم کیست های جدا شده تعیین گردید. نتایج نشان داد که در تمامی گروه های آلوده (گروه های 5-1)، کیست تشکیل شده است. علاوه بر آن تعداد، اندازه و حجم کیست ها در گروه های درمان شده (گروه های 5-2) در مقایسه با گروه شاهد آلوده (گروه 1) کاهش معنی داری داشت (0/05/>p ). کم ترین تعداد کیست در گروه درمانی اکیناسه، کم ترین اندازه و حجم کیست در گروه تحت درمان با آقطی مشاهده شد. بیشترین تعداد، حجم و اندازه کیست در گروه شاهد آلوده مشاهده گردید. پس از کشت سلول های طحال، بیشترین میانگین غلظت اینترلوکین 4 و 10 در گروه شاهد مثبت و کم ترین میانگین غلظت اینترلوکین 4 و 10 در گروه درمان شده با اکیناسه دیده شد. بررسی اثر درمانی آقطی، اکیناسه و نانواکسید روی در مطالعه حاضر موید اثرات کاهشی مشخص در تعداد، اندازه و حجم کیست می باشد. به نظر می رسد اثر کاهشی آقطی و اکیناسه با تحریک سیستم ایمنی میزبان و یا مکانیسم های ناشناخته دیگر مرتبط باشد. اثرات پروتواسکولکس کشی نانواُکسید روی ممکن است به دلیل اثرات حفاظتی آن علیه استرس های اکسیداتیو و یا مشابه اثرات کشندگی بر سلول های سرطانی با شد. به هر حال یافتن مکانیسم اثر هریک از این ها و به خصوص مواد موثره گیاهان مورد نظر، نیازمند مطالعات تکمیلی بیشتری خواهد بود.
لادن نورمند نعیم آلبوغبیش
خواص استروژنیک رازیانه در مطالعات متعددی به اثبات رسیده است، ولی در ارتباط با عوارض جانبی آن بر روی ارگان های مختلف بدن بررسی های اندکی وجود دارد. در این پژوهش اثرات آن بر روی بافت سرویکس و واژن در موش های صحرایی اواریکتومی شده و موش های صحرایی طبیعی و اواریکتومی نشده مطالعه شده است. برای این منظور تعداد 30 سر موش های صحرایی ماده نژاد ویستار در پنج گروه و به تعداد 6 سر در هر گروه، با میانگین وزنی 10± 200 گرم انتخاب شدند. گروه اول بعنوان شاهد نگهداری شدند، گروه دوم اواریکتومی نشده و اسانس رازیانه را دریافت کردند، گروه سوم اواریکتومی شده و نرمال سالین را دریافت کردند، گروه چهارم اواریکتومی شده و استرادیول را دریافت کردند و بالاخره گروه پنجم اواریکتومی شده و اسانس رازیانه را دریافت کردند. داروها به مدت 30 روز تجویز شدند و سپس موش ها آسان کشی شده و بافت سرویکس و واژن آنها جدا گردید و نمونه هایی حداکثر به ضخامت 5/0 سانتی متر تهیه و جهت ثبوت در فرمالین سیلین قرار داده شدند. از نمونه ها به روش معمول تهیه مقاطع بافتی، برش هایی به ضخامت 6-5 میکرومتر تهیه و پس از رنگ آمیزی h&e مورد مطالعه هیستولوژیک و هیستومتریک قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که اسانس رازیانه به عنوان یگ گیاه فیتواستروژن، بر روی ساختار بافتی سرویکس و واژن اثرات قابل توجهی دارد. این اثرات در موش های صحرایی اواریکتومی شده و نشده متفاوت بود، به نحوی که ضخامت بافت پوششی مخاط سرویکس و واژن در موش های اواریکتومی نشده و دریافت کننده اسانس رازیانه در مقایسه با گروه شاهد بصورت معنی داری افزایش یافته است. سلول های موکوسی بزرگ در میان و زیر سلول های استوانه ای مخاط سرویکس مشاهده شد و همچنین یک بافت مطبق شامل سلول های قاعده ای و خاردار در بخش قاعده ای اپیتلیوم نیز مشاهده گردید. اسانس رازیانه در موش های صحرایی اواریکتومی نشده همانند اثرات استرادیول در بافت پوششی مخاط واژن علاوه بر افزایش ضخامت، موجب تغییر بافت پوششی به سنگفرشی مطبق شاخی شده و افزایش واکوئول های سیتوپلاسمی نیز گردید، همچنین سلول های موکوسی در سطح بافت پوششی مشاهده شد. درحالیکه اسانس رازیانه در موش های صحرایی اواریکتومی شده فقط موجب پایداری ساختار بافتی سرویکس و واژن گردید.
سارا افتخاریان علی فضل آرا
در مطالعه حاضر برخی از شاخص های کیفی شیمیایی (tvn وآمین های بیوژنیک) و شاخص های میکروبی در ماهی شیربت طی روزهای (0، 3، 6، 9، 12، 15و18) در طول مدت نگهداری در یخ بررسی شد.نتایج نشان می دهد که مقدار باکتری به تدریج افزایش پیدا کرد و این افزایش همبستگی بسیار زیادی با مدت نگهداری ماهی داشت.مقدار آمین های بیوژنیک (هیستامین، تیرامین و پوترسین) به تدریج در عضله ماهی با افزایش زمان نگهداری افزایش پیدا کرد.هیچ آمین بیوژنی در روز اول قابل شناسایی نبود. پوترسین از روز سوم، تیرامین از روز ششم و هیستامین از روز نهم زمان نگهداری با hplc قابل نگهداری بودند.پوترسین بیشترین همبستگی را با زمان نگهداری داشت9/0r=. تیرامین نیز بیشترین همبستگی را با بار باکتریایی (مزوفیل 93/0r= و ساکروفیل 95/0r= ) داشت.tvnکمتنرین ارتباط را بار باکتریایی و آمین های بیوژن داشت بنابراین tvn نمی تواند یک شاخص کیفی برای ماهی شیربت باشد.