نام پژوهشگر: کریم حسینزاده دلیر
نادر زالی محمدرضا پورمحمدی
این تحقیق با بهره گیری از رویکردهای مدیریت استراتژیک و آینده پژوهی و با اتکا به مدلهای برنامه ریزی بر پایه سناریو، به بحث در خصوص توسعه آتی استان آذربایجان شرقی براساس سند چشم انداز ملی و نظریه پایه توسعه استان می پردازد. چارچوب نظری تحقیق، پارادایم هنجاری در برنامه ریزی با رویکرد وفادارانه به اسناد بالادستی است. روش های دلفی، تحلیل تاثیرات متقاطع، سناریونویسی و برنامه ریزی پابرجا، ترکیب بسیار جامع و انعطاف پذیری در ارائه روش جدید مطالعات آینده نگاری توسعه منطقه ای ارائه داده است. نرم افزارهای micmac و scenariowizard برای اولین بار در برنامه ریزی توسعه منطقه ای، در این رساله بکار گرفته شده و نتایج بسیار خوب و قابل اطمینانی نیز نشان داده است. در این تحقیق ابتدا 76 عامل موثر بر روند توسعه استان به روش دلفی شناسایی و در مرحله بعد اثرات این عوامل بر همدیگر توسط کارشناسان خبره مورد سنجش قرار گرفت که نتیجه آن شناسایی 14 عامل کلیدی بود. عوامل کلیدی فوق با محورهای 22 گانه نظریه پایه توسعه استان بعنوان سند بالادستی، تطبیق و عوامل مغفول که در نظریه پایه توسعه استان به آنها تاکید شده بود به مجموع عوامل اضافه شد که مجموعاً تعداد عوامل کلیدی به 18 عامل افزایش پیدا کرد. با توجه به ضرورت محدود کردن عوامل جهت سناریونویسی، با تلفیق عوامل با همدیگر، نهایتا 14 عامل نهایی که پوشش دهنده ابعاد مختلف نظریه پایه توسعه استان بودند استخراج گردید. برای عوامل فوق 45 وضعیت ممکن در آینده پیش روی استان تعریف گردید و با تشکیل ماتریس 54× 54 و بهره گیری از دانش کارشناسان توسعه و برنامه ریزی در ارزیابی میزان تاثیرات وقوع هر یک از وضعیت ها بر وقوع یا عدم وقوع وضعیت های دیگر استان، با استفاده از قابلیت های نرم افزار سناریوویزارد، 5 سناریوی با احتمال وقوع بسیار بالا، 19 سناریوی با احتمال وقوع متوسط به بالا و 291 سناریوی با احتمال وقوع پایین و ضعیف استخراج شد که مبنای عمل این رساله، تحلیل 5 سناریوی بسیار قوی و 19 سناریوی با احتمال وقوع متوسط به بالا قرار گرفت. براساس نتایج ارائه شده، در مجموع به نظر می رسد تحقق اهداف نظریه پایه توسعه و سند چشم انداز تا افق 1404 در استان ممکن نیست و در بهترین سناریوی ممکن که سناریوی دوم است، تنها بخشی از اهداف توسعه استان قابل تحقق می باشد و بخش دیگر امکان بروز نخواهد یافت. از مجموع سناریوهای 5 گانه و 19 گانه، تنها 2 سناریو که اتفاقا قوی تر از سایر سناریوها هستند وضعیت استان را در سالهای آتی مطلوب نشان می دهند و در بقیه سناریوها، تحلیل وضعیت ها حاکی از وجود بحران یا شرایط نامطلوب در استان است. نتایج رساله نشان میدهد مدیریت در سطح استان نیازمند آسیب شناسی جدی و ترمیم تفکرمدیریتی در موضوع توسعه و برنامه ریزی است. نگاه برنامه ریزی در حال حاضر نگاه مقطعی و کوتاه مدت است و چشم انداز روشنی در افق استان مورد هدف قرار نگرفته است. این رساله ضمن ارائه راهبردهای کلان و جهت گیریهای اساسی جهت تسهیل تحقق اهداف اسناد بالا دستی، مدیریت های کلیدی در استان را براساس محورهای نظریه پایه توسعه شناسایی و ساختار کلان مدیریتی جدید برای استان ارائه داده است.
رضا جهان بین محمدرضا پورمحمدی
چکیده ندارد.
نعمت قاجری کریم حسین زاده دلیر
در خاک¬های آلوده به فلزات سنگین کیفیت و کمیت محصولات کشاورزی کاهش می¬یابد و سیستم خاک دچار مخاطره می¬گردد. همزیستی گیاه با قارچهای میکوریز آربوسکولار ) am ) در خاکهای آلوده به فلزات سنگین، رشد، تغذیه و مقاومت گیاه به فلزات سنگین را تحت تأثیر قرار می¬دهد. بنابراین همزیستی میکوریزی، می¬تواند نقش مهمی در گیاه¬پالایی داشته باشد. در این مطالعه گیاهان یونجه و سورگوم با دو گونۀ قارچ گلوموس اینترارادیسز (gi) و گلوموس موسه gm))¬ تلقیح و در گلدان¬های پلاستیکی با خاک استریل کشت شدند و گیاهان شاهد غیرمیکوریزی تلقیح نشده، باقی ماندند. چهار سطح سرب صفر، 200، 400 و 600 میلی¬گرم سرب بر کیلوگرم ( به ترتیب pb0، pb1، pb2 و pb3) با استفاده از نمک نیترات سرب به خاک اضافه شد. بذور یونجه بطور یکنواخت با باکتری¬ سینوریزوبیوم ملیلوتی تلقیح شدند. نتایج نشان داد تلقیح گیاه یونجه با هر دو گونۀ قارچ میکوریز، سبب تقویت همزیستی ریزوبیومی در غلظت¬های بالای سرب خاک گردید. همچنین در سطوح سمی سرب وزن تر و خشک گیاهان، سطح برگ، شاخص کلروفیل گیاهان یونجۀ تلقیح شده با gi و gm، بطور معنی¬داری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی افزایش یافت. گیاهان میکوریزی غلظت فسفر بیشتری در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی در ریشه و بخش هوایی داشتند. انتقال سرب از ریشه به بخش هوایی گیاهان تیمار gi ¬ بطور معنی¬داری کاهش یافت ولی قارچ gm تأثیر معنی¬داری بر انتقال سرب نداشت. در آزمایش که بر روی گیاه سورگوم انجام شد، تلقیح گیاهان با هر دو گونۀ قارچی¬ بطور معنی¬داری سبب کاهش انتقال سرب به بخش هوایی شد، با این وجود، همزیستی با قارچ gm سبب کاهش قابل توجه (p<0.05) وزن تر و خشک گیاهان، سطح برگ و شاخص کلروفیل در سطوح بالای سرب، در مقایسه با گیاهان غیرمیکوریزی گردید.