نام پژوهشگر: محمدعلی اژهای
محمدرضا ناجیان محمدعلی اژه ای
با توجه به مسائلی که در پی تفسیر طبیعت توسط زبان پیش می آید، اندیشمندان برای حل آنها اقدام کرده اند. این رساله نیز بر این هدف است که روند این گونه مسائل را بررسی کند و معیاری برای انتخاب راه حل های ارائه شده اختیار کند. در ابتدا مفاهیم ایهام، کلیت و ابهام بررسی گشته و سپس روش های مختلف جهت ابهام زدایی از زبان که توسط اندیشمندان مختلفی ارائه شده، آورده شده است. یکی از این روش ها منطق فازی است که با پیوسته کردن مفهوم صدق، در صدد رفع ابهام و تصمیم گیری برای آن بر می آید. در این رساله از یک تئوری بسیار جامع فیزیک به نام تئوری آنتروپی و قانون دوم ترمودینامیک و تفاسیر آن با توجه به مسائل معتنابه معرفت همچون ابهام، به دنبال تفسیری نوین از منطق های جدید و مخصوصاً منطق فازی می گردیم و با استفاده از رویکرد آنتروپی و اصل عدم قطعیت، در فضای منطق فازی، مفهوم ابهام وکلیّت را آشکار می سازیم. می توان با استفاده از مفهوم آنتروپی و قوانین حاکم بر آن به این نتیجه رسید که کلیّتی که ما برای دسته بندی اشیاء عارض آنان می کنیم، خود به مسئله ی ابهام دامن می زند و هر قدر کلیّت بیشتر شود، رفع ابهام مشکل تر به نظر می رسد و در اینجا مرزهای تیز که تغییرات پله ای ایجاد می کنند، همانند آنتروپی که با تغییرات سریع، افزایش می یابد، موجب افزایش آنتروپی منطقی شده ولی در عوض ابهام کاهش می یابد و در عین حال موجب کاهش شمول کلیّت می گردد. طبیعت، تمایل به آنتروپی کمتر دارد و تفسیر های تیز از موارد، دور شدن از مقتضای طبیعت و در نتیجه افزایش آنتروپی آن خواهد بود؛ پس منطق فازی که پیوستگی را در مفهوم صدق حفظ می کند به طبیعتِ طبیعت نزدیکتر است و با تفسیر آنتروپیک طبیعت مأنوس تر می باشد. ما با منطق کلاسیک به ساده سازی پرداخته ایم. با ساده سازی طبیعت، وضوح را بدست می آوریم اما طبیعت را از دست می دهیم. فیزیک کامل، بر هم نهی تمام آن واقعیاتی است که ما تأثیر آن ها را کم قلمداد کرده و حذفشان کرده ایم. اگر تمام واقعیات حذف شده را دوباره بر موضوع اصلی حمل کنیم با توجه به آنکه تمام واقعیت را بدست آورده ایم و از طرفی چهره ی طبیعت را مخدوش نکرده ایم، آنتروپی به حداقل می رسد و ابهام نیز از میان می رود.
حامد ناجی اصفهانی مهدی محقق
چکیده ندارد.