نام پژوهشگر: حمید پیشگاه هادیان
بهرام مرادی حمید پیشگاه هادیان
بررسی ناکامی روند خلع سلاح و کنترل تسلیحات استراتژیک بین ایالات متحده آمریکا و روسیه 2010-1991 چکیده: کنترل تسلیحات و خلع سلاح از اواخر قرن 19 و نیمه اول قرن 20 به ویژه پس از جنگ جهانی دوم ازمباحث مهم در عرصه استراتژیک وبه خصوص در روابط روسیه و آمریکا بوده است.از 1960تاکنون همواره یک پیمان و مبنای حقوقی بین روسیه و ایالات متحده آمریکا در زمینه کنترل تسلیحات و خلع سلاح وجود داشته است،اقدام های عملی کنترل تسلیحات و خلع سلاح دو ابرقدرت به تلاش ها و تعهدات آمریکا و شوروی از سال 1960 تاکنون دیده می شود. این دو دسته مباحث بیشتر تاکید بر آمریکا و شوروی برای جلو گیری از جنگ هسته ای بوده است، از این رو در کنار معاهدات کنترل تسلیحات تلاش های اعتماد سازی چون خط تلفن قرمز در سال 1963بین دو طرف بر قرار شد .از نظر سیاسی و فنی گام های قاطع در زمینه کنترل تسلیحات و خلع سلاح با موافقت نامه واشنگتن برداشته شد . با پایان جنگ سرد،آمریکا و روسیه با شمار زیادی از تسلیحات استراتژیک باقی ماندند.به نظر می رسد گاهی اختلافات میان آمریکا و روسیه مانع از هرگونه توافق جامع و جدی آنها در خصوص خلع سلاح و کنترل تسلیحات استراتژیک گردیده است و نخستین دلیلی که برای عدم دستیابی دو طرف به توافق وجود دارد را باید در مسائل امتنیتی –راهبردی موجود میان آمریکا و روسیه جستجو کرد .که پایان جنگ سرد و همچنین حوادث11سپتامبر 2001 منجر به تغییر بنیادین در ساختار های دفاعی و امنیتی جهان گردید که ضمن امنیتی کردن محیط بین الملل بر روند خلع سلاح و کنترل تسلیحات استراتژیک اثر گذاشته است، آمریکا وروسیه به نبال آن میباشند که در راستای منافع ملی خود خلع سلاح و کنترل تسلیحات استراتژیک را پس از جنگ سرد و حوادث 11 سپتامبر مجدداٌ تعریف کنند و در صد امتیاز گیری از هم می باشند و تقابل آنها با یکدیگر و حضور آمریکا در حوزه های نفوذ روسیه (خارج نزدیک و خارج دور روسیه) و همچنین سیستم سپر دفاع موشکی ضد موشکی آمریکا در شرق اروپا موجب نا کامی روند خلع سلاح و کنترل تسلیحات گردید واژهای کلیدی: طرح مشارکت برای صلح ناتو، حوزه نفوذ خارج نزدیک و دور، روند خلع سلاح و کنترل تسلیحات. اعتماد سازی، سیستم سپر دفاع ضد موشکی
مهدی ثقفی فاطمه شکوهی آذر
خاورمیانه طی سالیان متمادی به عنوان یکی از حساس ترین ومهمترین مناطق جهان همواره آبستن حوادث مهم وتاثیر گذاربوده وهست . خیزش های مردمی کشورهای عربی شمال آفریقا که از اوایل سال 2011 با سرنگونی بن علی و مبارک در تونس و مصر که منجر به قدرت رسیدن جریان اخوان المسلمین گردید ، زمینه انجام این تحقیق را فراهم نمود . یکی از مهمترین جریان های فعال در اعتراضات مردم کشورهای عربی جنبش اخوان المسلمین بود که پس از چند دهه مبارزه سیاسی شرایط لازم را جهت به دست گرفتن قدرت بدست آورد. فرض اصلی این تحقیق براین است که افزایش نفوذ نیروهای اخوان در سطح منطقه چه تاثیری برکویت که برخی از شاخص های لیبرال دمکراسی مورد نظر غرب را دارامی باشد ، خواهد داشت . درفصل دوم نظریات مکتب لیبرالیسم بویژه مبحث فراملی گرای و نقش تاثیر گذارکنشگران غیردولتی برروابط دولت ها مورد بررسی قرارگرفته است .درفصل سوم ضمن اشاره به تاریخچه سیاسی کویت ، جریان های فعال در صحنه سیاسی این کشور معرفی گردیده است. در فصل چهارم ویژگی ها ووجوه مشترک خیزش های مردمی بررسی شده است .در فصل پنجم ضمن اشاره به پس لرزه خیزش های مردمی درکویت و سرنوشت نیروهای اخوان بعد از برکناری مرسی درمصر سناریوهای مختلفی جهت ادامه حیات سیاسی اخوان ( فعالیت زیر زمینی ، استحاله فکری ، ادامه وضعیت فعلی ) وپیامدهای به قدرت رسیدن اخوان در کویت مورد بررسی وتجزیه وتحلیل قرار گرفت وعلی رغم نوعی ایستایی این جریان به دلیل حوادث 30 ژوئن 2013 مصر ، به این نتیجه رسیدیم که جنبش اخوان می تواند در کویت رشد داشته باشد لکن در این مسیر با یک سری موانع داخلی ( شیعیان ، ملی گراها ، زنان و...) وخارجی (همسایگان بویژه عربستان وغرب ) مواجه خواهد شد ودرصورت به قدرت رسیدن تضاد هایی را باشیعیان ، بخشی از جریان سلفی (القاعده ) ، آزادی ونوع پوشش زنان ، لائیک بودن دانشگاه ها، آزادی بی حد وحصر رسانه ها ، اجرای احکام اسلامی در دستگاه قضا و مصوبات و قوانین پارلمان خواهد داشت .