نام پژوهشگر: عبدالله پارسا
فهیمه کشاورزی عبدالله پارسا
پژوهش حاضر با هدف بررسی فرایند بازنگری برنامه های درسی و عوامل تأثیرگذار بر آن در دانشگاه شهید چمران طی برنامه چهارم توسعه (1388-1384) انجام گردیده است. روش انجام این پژوهش آمیخته بهم تنیده (کیفی و کمی) بود که داده ها با بهره-گیری از روش های کیفی (مصاحبه) و کمی (پرسشنامه) جمع آوری گردید. از اعضای هیأت علمی دانشگاه، به روش نمونه گیری تصادفی ساده،210 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید، که 160 نفر آن ها در تکمیل پرسشنامه های تحقیق همکاری داشتند و با 50 نفر مصاحبه به عمل آمد. پایایی پرسشنامه نگرش به تغییر، 86/0 و پایایی پرسشنامه پذیرش برنامه جدید درسی، 79/0 محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان داد که: تغییر در برنامه درسی رشته ها به صورت متفاوت و در سطوح مختلفی صورت گرفته بود. بیشترین تغییر در سطح اول (حذف و اضافه و تغییر عنوان دروس) و سطح سوم، یعنی تدوین سرفصل جدید بوده است که عمدتاً تغییرات سطحی را شامل می شود. اعضای هیأت علمی مشکلاتی از قبیل مشغله زیاد استادن (%100)، جمع آوری و یکسان سازی نظرات (%96)، طولانی بودن روند بوروکراسی و تشریفات ادرای و مکاتبات مربوط به آن (%98) را از جمله عوامل بازدارنده در روند بازنگری دروس نام بردند. هم چنین یافته های کمی نشان داد که بین میزان گرایش به تغییر اعضای هیأت علمی در گروه های مجری بازنگری برنامه درسی با استقبال آن ها از پذیرش برنامه جدید درسی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. تفاوت بین گروه های مجری و غیر-مجری در پذیرش برنامه جدید درسی و گرایش به تغییر معنادار نبود؛ اما در نگرانی از قابلیت اجرای برنامه جدید درسی معنادار بود. 96 درصد اعضا، دادن امتیازات مادی و معنوی به افراد شرکت کننده در طرح؛ 92 درصد، نیازسنجی در برنامه درسی دانشگاه محور؛ 86 درصد، نهادسازی در دانشگاه و تشکیل جلسات هفتگی گروه ها را به عنوان راهکارهایی جهت بهبود و توسعه روند بازنگری دروس در دانشگاه ها را ذکر کرده اند.
نجمه دهقان عبدالله پارسا
هدف از پژوهش حاضر بررسی مقایسه ای رابطه چندگانه باور کارکنان نسبت به معنویت محیط کار، نشاط سازمانی و مدیریت تعارض در اداره کل آموزش و پرورش و ستاد فرماندهی ناجا در استان خوزستان می باشد. روش تحقیق این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی؛ و جامعه آماری شامل کلیه کارکنان ستادی اداره کل آموزش و پرورش و کلیه کارکنان ستاد فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی (ناجا) در استان خوزستان است. از این جامعه های آماری نمونه هایی به تعداد 120 نفر از آموزش و پرورش و 115 نفر از ناجا با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های معنویت محیط کار (محقق ساخته)، نشاط (هیلز و آرگایل، 2002) و پرسشنامه مدیریت تعارض (مختارپور، 1387) استفاده شد. پایایی پرسشنامه ها از طریق آلفای کرونباخ به ترتیب 79/0، 84/0 و 85/0 محاسبه گردید. نتایج نشان داد که بین معنویت محیط کار، نشاط سازمانی و سبک های مدیریت تعارض رابطه معنادار وجود دارد. در هر دو گروه، معنویت بیشترین توان را در پیش بینی سبک تشریک مساعی مدیریت تعارض دارد. در آموزش و پرورش معنویت توان بیشتری نسبت به نشاط در پیش بینی سبک های مدیریت تعارض دارد. بعد از سبک تشریک مساعی، معنویت و نشاط بیشترین توان پیش بینی را به ترتیب در سبک های مصالحه، مدارا، احتراز و تسلط دارند. در نیروی انتظامی؛ نشاط، توان بیشتری در پیش بینی سبک های مدارا و احتراز و معنویت توان بیشتری در پیش بینی سبک های مصالحه و تشریک مساعی را دارا می باشند.