نام پژوهشگر: گیتی موسی پورنگاری
عاطفه کشاورزی عبدالله سارانی
تئوری هوش چندگانه که در طول دو دهه اخیر، توجه دانش آموختگان را به خود جلب کرده است، سهم به سزایی در پیشرفت برنامه آموزشی و تحصیلی داشته است. بنا به این دلیل، هدف این مطالعه بر روی بررسی رابطه میان هوش چندگانه دانشجویان دوره کارشناسی و نوشتن مقاله انگلیسی،. همچنین، رابطه میان هوش چندگانه و اجزای نوشتاری مقاله دانشجویان، متمرکز شده بود. شرکت کنندگان در این تحقیق ر ا 50 نفر از دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه سیستان و بلوچستان تشکیل دادند. آزمون های هوش چندگانه و مقاله نویسی به زبان انگلیسی در این تحقیق اتخاذ شده اند. اطلاعات بدست آمده از داده های آماری، بوسیله آمار توصیفی، همبستگی پیرسون و کانونی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های اصلی این مطالعه از این قرارند: دانشجویان در هوش طبیعت گرا ، بدنی ، درون فردی و منطقی خود را قوی و در هوش دیداری ، ریتمیک ، فرافردی و کلامی خود را ضعیف نشان دادند. تا آنجا که ارائه مقاله انگلیسی توسط دانشجویان مورد بررسی قرار گرفت، رابطه ی مثبت معناداری، میان نوشتار با هوش های درون فردی و فرافردی مشاهده شد. ریشه دوم مورد بررسی رابطه مستقیم معناداری با هوش های کلامی، و رابطه معکوسی با هوش منطقی از خود نشان داد. زیرساختارهای هوش چندگانه دانشجویان ارتباط معناداری با نوشتن مباحثه ای از خود نشان ندادند. رابطه معناداری میان اجزای مقاله روایتی و زیرساختارهای هوش چندگانه وجود داشت؛ این تنها جزیی، از مجموع اجزای مقاله ی روایتی بود؛ که رابطه معکوسی با هوش منطقی از خود نشان داد. رابطه معناداری میان دو ریشه ی نخست نوشتن مباحثه ای، با زیرساختارهای هوش چند گانه وجود داشت. اجزای نوشتار مباحثه ای، در ریشه اول، رابطه مستقیمی با هوش های درون فردی و فرافردی داشت. در ریشه ی دوم، این اجزا، رابطه مستقیمی با هوش منطقی و رابطه معکوسی با هوش کلامی، از خود نشان دادند. زیر ساختارهای هوش چندگانه شرکت کنندگان رابطه معناداری با اجزا نوشتار روایتی داشتند. نتایج حاکی از این بود که رابطه منفی معناداری میان هوش منطقی و میان فردی و اجزا نوشتار روایتی وجود دارد. بر اساس یافته های مربوط میان هوش چندگانه و دو گونه از انواع مقالات و اجزای نوشتاری آنها، محقق پیشنهادات خود را در رابطه با رشد و پیشرفت روش های آموزشی و تحصیلی در مبحث نوشتاری انگلیسی برای معلمان فراهم آورده است.
مهدیه روحی گیتی موسی پورنگاری
اهمیت تعدیل درون داد به طور گسترده توسط محققان در حوزه آموزش و یادگیری زبان مورد توجه واقع شده است. در نتیجه تلاش هایی در حوزه یادگیری زبان خارجی و دوم به منظور فراهم آوردن درون داد قابل فهم تر و مناسب سطح مهارت زبان آموزان صورت گرفته است. این امر به منظور یاری زبان آموزان جهت مواجهه با مطالب روزمره (شفاهی و نوشتاری) و آموزش آنان در زندگی واقعی هنگامی که دسترسی به کمک موجودنمی باشد حائز اهمیت است. به منظور کسب درک بهتری از انواع گوناگون تعدیل لغوی، به عبارتی بسط و ساده سازی لغوی تحقیق حاضربه بررسی نتایج ناشی از اثر دو گونه از انواع تعدیل لغوی بر روی اکتساب لغات به صورت تصادفی میان زبان آموزان ایرانی می پردازد. به همین منظور هشتاد دانشجوی دبیری و زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه آزاد کرمان در این مطالعه شرکت کردند. چهار نسخه از متون تجربی حاوی بیست لغت هدف ایجاد گردید: 1) نسخه پایه، 2) نسخه ساده سازی شده، 3) نسخه بسط پرانتزی و 4) نسخه بسط غیر پرانتزی. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری بر روی داده های بدست آمده از دو آزمون تشخیص فرم، و تولید معنا جهت اندازه گیری اکتساب لغات به صورت تصادفی از لغات هدف تعدیل شده نشان داد که: الف) ساده سازی لغوی تاثیری بر اکتساب لغت به صورت تصادفی نداشت. ب) بسط پرانتزی و غیرپرانتزی لغات باعث اکتساب لغت به صورت تصادفی گردید. ج) گروه بسط پرانتزی در مقایسه با گروه بسط غیر پرانتزی در دو آزمون لغت تصادفی عملکرد بهتری داشت.
امید طالبی رضاآبادی گیتی موسی پورنگاری
چکیده این تحقیق سعی دربررسی ارتباط بین دونوع اضطراب به نام های اضطراب امتحانی نوشتن1 و اضطراب پایین نوشتن2 و مهارت نوشتاری فراگیران ایرانی زبان انگلیسی دارد. بدین منظورازبین 75 دانشجوی زبان انگلیسی که درتست تافل شرکت کردند، 27 نفرانتخاب شده اند. انها دانشجویان ادبیات و مترجمی انگلیسی بودند. ابزارجمع اوری داده ها بدین قرار بودند: الف) پرسشنامه اضطراب نوشتن زبان دوم(چنگ3، 2004 ) ب)پرسشنامه باز وپ) آزمونهای مهارت نوشتاری . نتایج نشان میدهند که درمرحله اول نوشتنشان(زمانی که معلم دانشجویان را مطمئن ساخت که برگه هایشان نمره داده نخواهد شد) ،دانشجویان به طورقابل ملاحظه ای اضطراب کمتری را نسبت به امتحان نهایی نوشتنشان تجربه کردند(زمانی که برگه هایشان نمره داده شد). علاوه براین، همبستگی4 بین امتحان نهایی نوشتن واضطراب بالا و همبستگی بین اولین مرحله نوشتن واضطراب پایین وجود داشت. جواب های شرکت کنندگان به پرسشنامه نشان داد که دانشجویان درطول تجربه اول نوشتنشان تغیرات فیزیکی و روانشناسی کمتری را نسبت به امتحان نهاییشان تجربه کردند. نتایج نشان میدهد که با استفاده از جنبه مثبث اضطراب، مهارت نوشتن دانشجویان بهبود خواهد یافت. 1 writing test anxiety 2 low writing anxiety 3 cheng 4 correlation
محمد تقوایی اسماعیل نورمحمدی
این پژوهش سعی دارد تا تاثیر رویکردهای آموزشی فردی و گروهی بر اساس برون دادزبانی را بر یادگیری درخواست در زبان انگلیسی توسط زبان آموزان ایرانی مورد بررسی قرار دهد. هدف دیگر این پژوهش بررسی تفاوت های معنادار بین زبان آموزان پسر و دختر ایرانی از نظر رویکردهای آموزشی فردی و گروهی بر اساس برون داد زبانی است. هفتاد و شش زبان آموز سطح مقدماتی دراین پژوهش شرکت کردند که متشکل از سی و سه پسر و چهل و سه دختر و با میانگین سنی 40-20 سال بودند. زبان آموزان به دو گروه همسان تقسیم شدند که یکی از آن دو گروه از رویکرد برون داد فردی و گروه دیگر از رویکرد برون داد گروهی برای یادگیری درخواست در زبان انگلیسی بهره جستند. آزمون تکمیل گفتمان نوشتاری کنش گفتار درخواست برای پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که کار گروهی منجر به یادگیری بهتر درخواست در زبان انگلیسی نمی شود. همچنین نتایج تحقیق حاکی از آن است که هیچ تفاوت معناداری بین زبان آموزان پسر و دختر ایرانی در هر دو گروه آموزشی فردی و گروهی بر اساس برون داد زبانی وجود ندارد.
محمد سلیمانی گیتی موسی پورنگاری
هدف تحقیق حاضر مقایسه اثراستفاده از سوالات ارجاعی1 ونمایشی2 معلم در هنگام تدریس درک مطلب و تاثیر آنها بر درک مطلب زبان آموزان ? روش حل مساله آنها و نیز بر نگرش آنها نسبت به فراگیری زبان انگلیسی بود. بنابرایده های مختلف درمورد اهمیت بیشتر هریک از این دو سوال? فرضیه ابتدایی این بود که استفاده این دو نوع سوال ازسوی معلم برمیزان درک مطلب زبان آموزان ایرانی اثری ندارد. فرضیه دوم این بود که سوال های ارجاعی و نمایشی معلم تاثیری برروش حل مساله زبان آموزان ایرانی ندارد. برای اثبات این فرضیه ها? 60 زبان آموزآقا در سطح پیشرفته بامیانگین سنی 16تا28سال دراین پژوهش شرکت داده شدند.زبان آموزان به دوگروه همسان تقسیم شدند و دردوکلاس جداگانه تحت تعلیم قرارگرفتند. ازیکی ازمعلمان خواسته شد که ازسولات ارجاعی بیشتر استفاده کندو ازدیگری خواسته شد که از سوالات نمایشی بیشتر استفاده کند. دو آزمون پیش تست 3و پس تست 4مشابه برای ارزیابی درک مطلب زبان آموزان و همین طور دو آزمون پیش آزمون وپس آزمون برای ارزیابی متغیر دیگر یعنی روش حل مساله مورد استفاده قرار گرفت.تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که گروهی که بیشتر با سولات ارجاعی تعلیم دیده بودند? درآزمون درک مطلب عملکرد بهتری دارند اما تفاوتی بین این دو گروه درمورد روش حل مساله وجود ندارد. بدین ترتیب فرضیه اول رد شد و مشخص گردید که استفاده از سوالات ارجاعی در ضمن تدریس درک مطلب می تواند نتایج مطلوبتری داشته باشد.