نام پژوهشگر: سیدمحمد طباطبایی
رضا رحمتی گلار سیدمحمد طباطبایی
?عضومروطهبیاضفک?هورگربا.دزادرپ?مهورگربادرومردثحبهب،هماننا?اپن?ا ک?هبنوداریاههزادنایرادربیاضفیورشچ?پک?ابهکتسایاهدرشف هص?خباتکزامهمهج?تنودم?معتوهعسوتن?نچمه.دوش?مل?دبتخانابربج اموزلهنهدرشفیاههورگربایورhewittandrossک?نومراهل?لحتوه?زجتی ??اجهبارام،تسخنهج?تن.دهد?مل?کشتارهماننا?اپزایرگ?دتمسق،??اجباج هج?تنم?نکهدافتسااهرگبرضه?ضقتابثارد،هتسبفارگه?ضقل?دتسازاهکدرب?م تابساحمرداریرتهاتوکیاهشوروهدادح?ضوتاراهرگبرض?ناگودصاوخمود ه?ضقزا?تروصهعسوت،هماننا?اپن?اهج?تنن?رتمهم.دنک?منا?باهرگبرضهد?چ?پ .تسا??اجباجاموزلهنهدرشفیاههورگربایاربلدنو صاوخ?خربنا?بنمضوم?زادرپ?مهداسیاههورگربام?نف?رعتهبهمادارد .درکم?هاوخ?سرربز?نهداسیاههورگربام?نرفصزاار?تاکن،نآ :
جواد کوثری سیدمحمد طباطبایی
سیاست خارجی فرانسه در دوره شیراک به دلیل شرایط بین المللی در دهه 90 و در پیش گرفتن سیاست های یکجانبه گرایانه آمریکا موجب افزایش تنش بی سابقه ای میان دو کشور شد، به گونه ای که در جریان حمله آمریکا به عراق در سال 2003، فرانسه آشکارا به مخالفت با آن پرداخت. اما به علت تبعات و هزینه های سنگینی که این مخالفت برای فرانسه درپی داشت، مجبور به تنش زدایی با آمریکا و پیروی از الگوی همراهی مصلحتی با این کشور (2007 ـ 2004) شد. رویکرد جدید فرانسه در دوره سارکوزی در قبال ایران، متأثر از عواملی مانند سیاست نزدیکی این کشور به آمریکا و اسرائیل و اختلاف دیدگاه های ایران و فرانسه در رابطه با روند صلح خاورمیانه، پرونده هسته ای و تروریسم می باشد. فرانسه در دوره سارکوزی سعی می کند تا با تهدید نشان دادن ایران برای کشورهای منطقه، این کشور را در نظام بین الملل منزوی و نقش منطقه ای آن را تضعیف نماید ضمن آنکه از این طریق به فروش تسلیحات خود به کشورهای عربی ادامه می دهد. در ارتباط با مسئله هسته ای، سیاست فرانسه در دوره سارکوزی از الگوی «قاطعیّت وگفتگو» پیروی می کند. این سیاست دربرگیرنده مواردی چون غیرقابل پذیرش بودن ساخت سلاح هسته ای توسط ایران، ضرورت تعلیق روند غنی سازی، اعلام آمادگی برای تحویل و فروش تکنولوژی صلح آمیز هسته ای و در عین حال پیگیری سیاست ادامه تحریم ها و صدور قطعنامه های شورای امنیت درصورت عدم اعتنای ایران به خواست کشورهای 1 + 5 می باشد.
فرزاد محمدیاری سیدمحمد طباطبایی
استراتژی اعزام نیروهای دریایی ایران به آب های بین المللی که به لطف تحولات مساعد در نظام موازنه قوای منطقه ای و برخورداری ایران از بالاترین میزان عناصر قدرت بالقوه و بالفعل در مقایسه با دیگر کشورهای منطقه خلیج فارس در نوامبر 2008 اتخاذ شد، موجب افزایش قدرت ایران در راستای دستیابی به جایگاه هژمون منطقه خلیج فارس می شود. با توجه به اینکه 85% صادرات و 95% واردات و همچنین تمام صادرات نفت خام ایران از طریق آب های آزاد انجام می شود و نظر به اینکه، ایالات متحده، هژمون نیمکره غربی و دشمن اصلی ایران، با اتکا بر توان نظامی دریاپای? خود در منطقه خلیج فارس، اقیانوس هند و سواحل شرقی مدیترانه حضوری گسترده دارد، بنابراین پیامدهای استراتژی اعزام نیروهای دریایی ایران به آب های آزاد هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی برای ایران حائز اهمیت است. از منظر اقتصادی، این استراتژی باعث می شود توانایی ایران در حراست از جریان واردات و صادرات و فرایند تولید ثروت در کشور افزایش یافته و در نتیجه قدرت بالقوه ایران که شالود? قدرت نظامی آن است افزایش یابد. از منظر نظامی، این استراتژی سبب می شود که قابلیت ایران جهت انجام عملیات تهاجمی و تدافعی در آب های آزاد افزایش یافته و در نتیجه قدرت نظامی ایران و توان بازدارندگی کشور افزایش یابد. بنابراین می توان نتیجه گرفت استراتژی اعزام نیروهای دریایی ایران به آب های بین المللی باعث افزایش قدرت ایران در دو بُعد بالقوه و بالفعل می گردد. هرنوع افزایشی در قدرت ایران، به معنای تسهیل در حرکت این کشور در مسیر دستیابی به جایگاه هژمونی منطقه ای بوده و باعث افزایش توان ایران برای خنثی سازی اقدامات مهارکننده هژمون نیمکره غربی (آمریکا) جهت جلوگیری از تبدیل شدن ایران به قدرت برتر منطقه خلیج فارس خواهد شد.
مهدی عسگری محمدعلی خسروی
آن چرا که پس از فروپاشی شوروی و تغییر در سیستم بین المللی شاهد هستیم ، دگرگونی های کیفی وسیعی است که از دوران جنگ های ناپلئونی تا کنون بی سابقه بوده است . در بطن این تحولات بنیادی، هژمونی آمریکا به وضوح قابل لمس و رویت می باشد، که این خود تا حدود زیادی بازگوگر این واقعیت می باشد که چرا می بایستی با نگاهی متفاوت و معیارهای متمایز به ارزیابی مفاهیم تئوریک و مبانی عملکردی آمریکا در صحنه جهانی نشست. با در هم فروریزی سیستم سیاسی مستقر در وسیعترین جغرافیای گیتی و تکه شدن عرضی این جغرافیا ما شاهد شکل گرفتن تصویری نوین از تعاملات جهانی و همینطور دگرگونی بسیاری از معادلات بین المللی نیز هستیم . با پایان جنگ سرد و تغییر در سیستم بین المللی قدرتهای بزرگ در جستجوی تعریف مجدد سیاست هایشان در رابطه با آمریکا می باشند . از آنجا که سیاستها و رویکردهای قدرت های بزرگ در نظام بین الملل مهم بوده و نظام بین الملل را تحت تاثیر قرار می دهد . بنابراین در تحقیق حاضر سعی شده است گونه شناسی رویکرد اعضای ثابت شورای امنیت نسبت به هژمونی ایالات متحده آمریکا ( 2012-1990) و تحولات ناشی از آن مورد بررسی قرار گیرد . دراینجا برای روشن شدن بیشتر مطلب به معنا و مفهوم هژمونی اشاره می کنیم . هژمونی به این معنا است که سلسله مراتب وجود ندارد . هژمونی هنگامی شکل می گیرد که یک کشور در تمامی مقوله های سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و نظامی در شرایطی است که در سطحی بسیار متفاوت تر از دیگر قدرتها قرار دارد ، هژمونی تنها زمانی شکل می گیرد که رقابت ارزشی و یا به عبارتی تضاد ایدئولوژیک بین قدرت های برتر نظام وجود ندارد . و یک کشور در رابطه با تمامی مقوله های قدرت از یک تمایز کیفی و کمی برخوردار است . کشوری در موقعیت هژمونی قرار میگیرد که زیربنای مستقر در آن کشور مشروعیت جهانی می یابد . این بدان معنا است که ساختار اقتصادی حاکم در آن کشور در تمامی جهان مطلوب پذیرفته می شود و هیچ سیستم اقتصادی دیگر آنرا به چالش جدی نمی گیرد . در کنار این تمایز باید آگاه بود که هژمون کشوری است که روبنای حاکم در آن کشور نیز از مقبولیت و مشروعیت جهانی برخوردار است . ارزشهای سیاسی و فرهنگی کشور هژمون در جهان بارقابت جدی روبه رو نیست و مفاهیم سیاسی و الگوهای ارزشی آن کشور در جهان مطلوبیت همه گیر می یابد . آمریکا یک کشور هژمون است چرا که سرمایه داری – زیربنا و لیبرالیسم – روبنا – امروزی در سرتاسر جهان به شکل های گوناگون چه ضمنی و چه صریح الگوبرداری می شوند . هژمونی منطقه ای نیست بلکه جهانی است و هژمونی منطقه ای نداریم و تنها این واژه برای آمریکا استفاده می شود . از این رو باتوجه به اینکه سیاست خارجی قدرت های بزرگ از ابعاد مختلفی برخوردار می باشد ، زیرا این قدرت ها صحنه گردانان اصلی سیاست بین الملل می باشند و بیشترین تاثیرات را براین صحنه می گذارند و همینطور رویکردهایشان پیوسته در سیاست بین الملل تاثیر گذار است. بنابراین در پاسخ به سوال اصلی پژوهش که چه رویکردهایی از سوی اعضای ثابت شورای امنیت نسبت به نقش هژمونیک ایالات متحده آمریکا وجود دارد ؟ فرضیه این گونه است که دو رویکرد شاخص را می شود شناسایی کرد ، تقابل و تعامل (روسیه و چین) و همکاری و همگرایی ( انگلیس و فرانسه ). شناخت این رویکردها و سیاستها برای بازیگران میان پایه نیز حائز اهمیت است . بر این مبنا شناخت رویکرد این کشورها برای بازیگر میان پایه ای چون جمهوری اسلامی ایران نیز ضرورت دارد .
سید محسن غنی سیدمحمد طباطبایی
این پژوهش با هدف «بررسی وجوه اشتراک و افتراق سیاست خارجی آمریکا در دو کشور سوریه و لیبی»با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. امروزه خاورمیانه با بحران ها و چالش های بسیاری مواجه است، بیداری اسلامی در کشورهای عرب، منافع کشورهای قدرتمند غربی را به مخاطره اندخته است، ژئوپلتیک منطقه، جنبشهای اسلامی و قیام بر علیه دیکتاتوران از مسائلی است که توجه سیاستمداران آمریکایی را به خود معطوف نموده است. سیاست های خارجی آمریکا در باره تحولات خاورمیانه متناقض بوده است.سوریه و لیبی دو کشور پر بحران و تنش در منطقه خاورمیانه هستند که مردم آن با اهدافی متفاوت درگیر حوادث هستند. مردم لیبی با خواست و قیام خود موفق به سرنگونی رژیم قذافی شدند، ولی در سوریه مخالفان بشار اسد، نیروهای به غیر از مردم هستند که با ایجاد بحران و تنش سعی در نابودی رژیم اسد دارند. سیاست ها و عکس العمل های آمریکا در این باره با موضع گیری متناقض همراه است.اهداف آمریکا ایجاب می کند تا نگرش های متفاوتی به بحران سوریه و لیبی داشته باشد. آمریکا به دنبال تغییر ساختار سیاسی در سوریه بوده است. منتها نوع این تغییر با توجه به شرایط مختلف، رفتار متفاوتی را برای این کشور ضروری میساخت. این امر نشان از این دارد که استراتژی آمریکا تغییر ماهوی نداده بلکه تنها با توجه به شرایط، اجزای مختلف این استراتژی مورد استفاده قرار گرفت. در ابتدا هدف این بود که به شکل مسالمتآمیز تغییر ساختار سیاسی رخ دهد امّا مقاومت نظام سیاسی بشار اسد و انسجام نسبی ارتش سوریه با حکومت این کشور باعث تداوم درگیری در سوریه شده و زمینه فعال کردن عناصر دیگر استراتژی آمریکا فراهم شد، از سوی دیگر وجود سلفی گری در سوریه که از جنب سلفی های عربستان حمایت می شوند، عرصه قدرت را برای آمریکا محدود کرده است و با اینکه جنبش مردم لیبی با سقوط قذافی سریع به نتیجه رسید، ولیکن آمریکا با توجه به منافع خود و موقعیت استراتژیک سوریه در منطقه هنوز تصمیم قطعی برای مقابله با سوریه را ندارد.
علی فردوسی اصغر جعفری ولدانی
ایران و عراق دو کشور همسایه ، با مذهب و عقایدی مشترک و دارنده بزرگترین ذخایر نفت دنیا ، روابط سیاسی شان همواره در دهه های مختلف متاثر از متغییر های مختلفی بوده است . هر دو کشور بلحاظ نظام اقتصادی بشدت وابسته به درآمدهای نفتی هستند هر دو در مقاطع زمانی داعیه دار رهبری جهان اسلام و جهان عرب بوده اند ؛ نفت منبع اصلی قدرت دو کشور است که ایران بلحاظ موقعیت استراتژیک توانسته بهتر از عراق از آن استفاده کند ؛ اما عراق بدلیل محدودیت های جغرافیایی نمی تواند از تمام ظرفیت نفتی خود بهره گیرد در این پژوهش ما قصد داریم تاثیر سیاستهای نفتی ایران و عراق را که متاثر از مشکلات ژئوپلیتیکی بوده در غالب سیاست همگرایی و واگرایی بررسی کنیم و بر این اعتقادیم روابط ایران و عراق بیشتر از آنکه بدلایل مذهبی و اشتراکات فرهنگی و همسایگی همگرایانه باشد بیشتر واگرایانه و جنگ طلبانه خصمانه بوده است .
المیاسه بیلاوی سیدمحمد طباطبایی
امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه، بهترین و کاملترین مهارتهای زندگی را به مخاطبان خود آموزش می دهد. در نهج البلاغه و سخنان گهربار امام علی(ع)، به کرات نسبت به فراگیری و ارزشهای والای مهارتهای زندگی اشاره شده است. در نظر امام علی (ع) نداشتن مهارتهای زندگی با نابودی و جهالت ارتباط تنگاتنگی دارد. بنابراین کسب این مهارت در زندگی از دیدگاه امام علی (ع) ضرورتی اجتناب ناپذیر است. هدف از تحقیق حاضر استخراج مهارت های مختلف زندگی از منظرامام علی (ع) است. برای دستیابی به اهداف تحقیق از روش تحلیلی-استنباطی استفاده شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که از دیدگاه نهج البلاغه مهارتهای زندگی در سه بعد فردی، خانوادگی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی باید مدنظر قرار گیرد. از منظر نهج البلاغه نداشتن مهارتهای زندگی، زمینه نابودی شخص را فراهم می کند. در صورتیکه براساس آموزه های نهج البلاغه می توان با اتخاذ تصمیمات مناسب و خلاقانه، آینده خود را تضمین کرد و از هر اشتباه و لغزش به دور بود. مهارتهای زندگی در حقیقت توانایی شناخت خود و محیط پیرامون و آگاهی از ویژگی ها، نقاط ضعف و قوت است. کلید واژه ها: مهارتهای زندگی، نهج البلاغه، سبک زندگی
لیلا رحمتی پور حسین سلیمی
اگر بپذیریم که فرهنگ دارای نقش مهمی در شکل دادن به ساختار سیاسی کشورها دارد مسلما دارای نقش مهمی در سیاست خارجی کشورها خواهد بود. لذا نظر به اهمیت موضوع ایین پایان نامه به بررسی مقایسه ای فرهنگ استراتژیک دو قدرت بزرگ ایالات متحده امریکا و چین پرداخته است.
مهلا نخعی علیرضا کوهکن
چکیده لابی ارامنه یکی از لابی های قومی قدرتمند در ایالات متحده آمریکا است. تلاش اصلی سازمان های مختلف لابی ارامنه در ایالات متحده تاثیر گذاری بر سیاست خارجی ایالات متحده در جهت اهداف و مسائل مربوط به خودشان است.کمیته ملی ارامنه و مجمع ارامنه آمریکا دو سازمان اصلی لابی ارامنه هستند که سه هدف اصلی لابی ارامنه یعنی، شناسایی قتل عام ارامنه توسط امپراتوری عثمانی در سال های 1922-1915، شناسایی استقلال و خومختاری منطقه ناگورنو- قره باغ و دریافت کمک های مالی از ایالات متحده را دنبال می کنند. سیاست خارجی در ایالات متحده متاثر از عوامل و عناصر مختلفی است، لابی ها یکی این عناصر هستند که در چارچوب کلی گروه قرار می گیرند.